سه شنبه، 2010/03/09
تنگنایِ پیوندهایِ جهانی
نُسخه فارسی
خودرهاگران
چکیده:
سرمایه داری باختر با پیشتازی آمریکا در دوران سُست و ناتوانی خود به سر میبرد. در این میان کشورهایِ نو پیدایِ سرمایه دار همچون چین، روسیه و هند در یک مثلث همبستگی و یک اردوگاهِ جداگانه، خودشان را در برابر اردوگاه سرمایه داری باختر آرایش داده اند و در انتظار فرصت برای بدست آوردن جایگاه پیشین سرمایه داری باختر در جهان هَستند. این سرمایه داران نو پیدا دارای اشتهای سیری ناپذیری به سرچشمه هایِ انرژی در گرداگردِ جهان هَستند تا بتوانند در رقابت با کشورهایِ سرمایه داری باختر گام بردارند. حکومتِ اسلامی که بخوبی از این صف آرایی در میان این دو اردوگاه آگاه است، با روی آوردن به پیمان نامه هایِ ضدِ ایرانی و میهن فروشانه، همه-یِ کان ها و معدن هایِ زیر زمینی و سرچشمه هایِ انرژی کشور را در فرادست این سرمایه داران نو پیدا، گذشته است تا تضمینی برای ماندگاری خودش از آنها بگیرد و با اینکار سرنوشتِ رقابت جهانی میان این دو اردوگاه سرمایه داری را به سرنوشتِ خودش گره زده است. آزادیخواهان باید با گُسترده تر کردن و ژرفتر کردن جُنبش آزادیخواهانه و اجتمایی خود، آن را بجای ابزاری برای کنار زدن حکومت اسلامی و برهم زدن این داد و ستدهایِ میهن فروشانه بکار بگیرند.
http://www.youtube.com/watch?v=jmk3IJ0Nk3A
سرآغاز:
در پَهنِه-یِ جهانی در یک دوران بسیار ویژه ای به سر میبریم. این دوره دوره ای است که با تنگنا و آشفتگی سرمایه داری جهانی روبه رو شده است. اقتصادِ جهانی سخت آسیب دیده است، سردمدارانِ اقتصادِ سرمایه داریِ در باختر یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا در موقعیت بسیار سُستی به سر میبرند. در برابر ِسرمایه داری باختر، کشورهایی ایستاده اند، که نمیخواهم بگویم که بیرون از این چرخه هَستند، ولی آنها در میانِ خودشان بگونه-یِ سُنتی در یک جبهه یا بلوک قرار میگیرند و همچنین در حال قدرت گیری اقتصادی هَستند. گزارشی که امروز پراکنده شده است، چنین بازگویی میکند که رشد اقتصادی چین با چیزی نزدیک به 8 تا 10% همچنان ادامه دارد. این رشد باورناپذیر است در حالیکه میدانیم که در کشورهایِ صنعتی ِباختر، این رشد میان 1 یا 2% و در گاهی نزدیک به صفر است. و این نمودار نشان دهنده-یِ ناسانی و تفاوتِ بُزرگی است. این ناسانی و تفاوت در کشمکش هایِ بُزرگِ جهانی این دو جبهه یا بلوک، یک سری دستآوردها و برآیندهایِ سیاسی را نیز با خودش به همراه دارد. این دو جبهه از یک سویِ دربرگیرنده-یِ نیرویِ سرمایه داری باختر است که فراگیرنده-یِ آمریکا، آمریکایِ شمالی، کانادا، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا است و میتوانیم از آنها بنام کشورهای جی هفت نام ببریم. و از سویی دیگر باآنکه روسیه نیز به آنها افزوده شده است، و باهم کشورهای جی هشت را بوجود آورده اند، راستی این است که روسیه نگران گسترش مداری آمریکا و اتحادیه اروپا هست، و با کارکردِ آمریکا در یک منطقه-یِ حساس همانندِ خاورمیانه با چشم ناباوری نگاه میکند. به همین دلیل است که روسیه با آنها همراهی نمیکند، افزون بر آن تلاش میکند که برای خودش در اقتصادِ جهانی جا پیدا کند؛ پس اینگونه نیست که روسیه با سیاست هایی همکاری کند که بیشتر هماهنگ و هم راستا با خواستِ سرمایه داری باختر باشد، تا سرمایه داری ای که دارد در آن سوی جهان پا میگیرد. در آن سویِ جبهه، چین را داریم که از یک وضعیت حساس درونی برخوردار است. فراموش نکنیم که چین یک کشوری است با جمعیتی نزدیک به یک میلیارد و دویست میلیون تن، و چنانچه چین بخواهد یک خطایِ کوچکِ راهبُردی در محاسبات خودش بکند، با تَنگنایِ درونی رو در روی خواهد شد، که بزرگی آن در اندازه-یِ آن تنگنا ها در کشورهایِ کوچک نخواهد بود. اینگونه نیست که در واکنش به یک خطایِ راهبردی در چین، چند صد تن یا چند صد هزار تا یک میلیون تن واخواهی و اعتراض کنند. در اینجا گُفتاورد از چند صد میلیون تن است که میتواند به رسایی وضعیت آسیایِ جنوب خاوری را برهم بزند. و با نگر به نقشی که چین در جایگاهِ کارخانه-یِ تولیدیِ اقتصادِ جهان پیدا کرده است، جهان به سویِ یک آشفتگی فراگیر برود. به همین دلیل، چین تلاش میکند که خیلی هوشکارانه در برابر آنچیزی که دارد در سراسر جهان میگذرد، برخورد کند، و بویژه در منطقه-یِ حساس خاورمیانه که بخش بُزرگی از اندوخته هایِ انرژی جهان در آنجا نهفته است. بنابراین چین نمیتواند در برابر سرنوشتِ کشورهایی همانند ایران، بادپروا و بیتفاوت باشد که از اهمیت فراوانی برای این کشور برخوردار هست؛ با نگر به سرچشمه هایِ انرژی این کشور برایِ اقتصادِ کشوری همانندِ چین که باید 24 ساعت در روز، نیازهای جهان را فراهم بیاورد، تا اینکه بتواند یک جمعیتِ یک میلیاردی را سرگرم کار سازد. و از سویی دیگر اهمیت موقعیتِ رَزمی منطقه ای است که کشور ایران در آن جای دارد، زیرا چین میداند که نباید این پروانه را به آمریکا و اتحادیه اروپا بدهد که آنها بتوانند با یک پیکر بندی رَزمی، این کشور را در محاصره رَزمی خودشان بگیرند. برای همین ما باید زمانی که در باره-یِ آینده-یِ کشورمان گفتگو میکنیم، هوشیار باشیم، و این پراسنجه ها و شاخص ها را درنگریم. این نیروهایِ نوپیدایِ سرمایه دار حواس شان هست که اقتصاد باختر و سرمایه داری جهانی در بخش باختر ناتوان شده است و بختی پیش آمده است تا شاید آنها جایگاه نُخست را در پهنه-یِ رقابت هایِ جهانی بدست آورند. در این میان کشور ما به دلیل بزرگی و اهمیتی که دارد، در این معادله جهانی قرار میگیرد و سرنوشت ما نیمتواند فارغ و در ورای تعیین این معادله جهانی باشد. اکنون این به چه معنی است؟ به این معنی است که سه گوش یا مثلثی که در این سوی جهان تشکیل شده است، بگونه کم و بیش رسمی یا نانوشته، ولی آشکار، سه گوش چین، روسیه و هندوستان است که باخودش همبستگان فرسخت و بزرگی در آمریکای لاتین دارد، همانند برزیل و ونزولا. این کشورها هوشیار هَستند که اگر امکان بدست دهد، و سرمایه داری باختر سُست و ناتوان شود، بتوانند یک جایگاهِ دستِ بالا و چیرگی را در اقتصاد جهانی و بدینگونه در پهنه-یِ سیاست جهانی پیدا کنند. و بتوانند همان نقشی را داشته باشند که آمریکا تا 10 تا 15 سال پیش داشتَ، ولی از بهر خطاهای راهبردی و استراتژیکی که پس از 11 سپتامبر از آن سرزد، خودش را در جایگاهی فرونشاند، که هم وضعیت اقتصاد جهانی با آن فروپاشید و هم آشفتگی سیاسی دامنگیر آمریکا شد، بگونه ایکه هم از روزنِ سیاسی و هم رزمی سست و ناتوان شده است. یعنی، با نگر به سُستی و ناتوانی اقتصادی که وجود دارد و با نگر به آشفتگی سیاسی که دامنگیر چهره-یِ نمادین آمریکا شده است که آن را وامدار کارکردِ دولتِ بوش است، امروز آمریکا نمیتواند از حضور رزمی خود در افغانستان و عراق بجایِ یک برگ برنده بهره ببرد و چه بسا که این جایگاه به گردابی برای آمریکا واگردانده شود. بنابراین در یک چنین وضعیتی روشن است که کشورهایی همانند چین و روسیه حتا هند در برابر اینکه چه رژیمی در ایران بر سر کار باشد، حساس باشند، زیرا آنها پیش خودشان چنین میپندارند که نبایستیکه دگرگونی درونی ایران، به روی کارآمدن یک رژیمی بسرانجامد که رژیم تازه در ایران به این کشورها پشت کند و کم و بیش و یا به رسایی به سوی جهان باختر برود. یعنی به سوی آمریکا، و اتحادیه اروپا. برای همین است که این نیروهایِ سرمایه داری نو پیدا با هوشیاری و هوشکاری به این موضوع نگاه میکنند. و علت پشتیبانی آنها از حکومت اسلامی این است که حکومت اسلامی اینگونه نشان داده است که اگر مرا نگهدارید من همه-یِ امکان هایی را که در درون کشور در فرادستِ دارم، همانند اندوخته هایِ زیر زمینی و سرچشمه هایِ انرژی، بازار ایران و دیگر چیزها را در راستای پیشکاری و خدمت رساندن به شما بکارمیگیرم، یعنی پیشکاری به این سه گوش چین روسیه و هند. بنابراین از من پشتیابانی کنید. پروانه ندهید که مرا تحریم کنند، بمن تازش رزمی کنند، یا فشار های ویژه ای بمن بیاورند تا من بتوانم برسر کار بمانم. کمک بکنید تا بتوانم جنبش درونی را سرکوب بکنم؛ از راه هایِ اقتصادی، مادی، مشاوره ای، امنیتی، اطلاعاتی بمن کمک کنید، تا من بمانم و تا بتوانم به شما پیشکاری و خدمت کنم.
بنابراین هم میهنان گرامی، هوشیار باشید که این واقعیت امروز وجود دارد، ولی وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما این است که وزن جنبش و اعترض هایِ اجتمایی را، به اندازه ای بالا ببریم که بتوانیم این میزی را که نیروهایِ بزرگ چیده اند و جمهوری اسلامی در کنارش نشسته است برهم بزنیم، زیرا حکومت اسلامی میخواهد با بدترین شیوه هایِ میهن فروشی و ضد ایرانی با این نیروها داد و ستد کند تا ماندگاری یک بخش کوچک 1% را در راس حکومت تضمین کند. تا این سه گوش قدرت یعنی ولایت فقیه، بازار و پاسداران نگهداری شود. ما اگر بتوانیم به جنبش اجتمایی نیرو ببخشیم، چنانچه تجربه های بسیار بزرگی که در درازای تاریخ داریم، که همین آزمون ویتنام یک نمونه از آن است، و همه کشورهایی که توانستند با وجودِ خواست و اراده استعمارگرانِ بزرگ، ناوابستگی خودشان را بدست آورند، ما نیز توانا خواهیم بود که این میز داد و ستد بر سر ایران را بهم بزنیم، و همه چیز را به سویِ سودِ مردم ایران، سودِ میهنی خودمان و سودِ کشورمان راهنمایی کنیم. انجام اینکار تنها نیازمند این است که جنبش اجتمایی کنونی ایران رشد کند، گسترش پیدا کند، ریشه بدواند تورینه و شبکه بزند، و نیروی سازماندهی پیدا کند، هدفمند شود. از درون همبودگاه مدیریت پیداکند تا برویم به سویی که خودمان را با چنان توانی به رژیم بپذیرانیم، که هم سه گوش چین روسیه و هند و همچنین کشورهای سرمایه داری باختر، با یک حکومتِ برگُزیده و نماینده-یِ مردم، یعنی حکومتی که دارایِ سزاواری و شایستگی هَنجُمَنی و اجتمایی است، رو در روی باشند؛ حکومتی که بدنبال این است که در همه-یِ این داد و ستدها و معادلات بگونه ای کار کند که سودِ میهنی و مردمی ما پاسداری شود و برآیندِ کار این باشد که بجای داشتن یک ایران غارت شده، ازمیان رفته، فرسوده، سرکوب شده، در فرادستِ بیگانگان قرار گرفته، یک ایران آباد و آزاد داشته باشیم که در آن مردم سالاری وجود داشته باشد. و حاکمیتی داشته باشد که نماینده-یِ راسته-یِ مردم ایران هست.
این امکان شدنی است، تنها بستگی دارد به آگاهی و توانِ دریافت ما در درنگریستن به این شاخص ها و پارامتر هایِ خُرد و کلان در پهنه-یِ جهانی و در واکاوی هایمان. و سپس بستگی دارد به بهرهمند شدن از آگاهی هایمان از دانش و اراده مان برای اینکه بتوانیم این جنبش را گسترده و ژرف کنیم تا آن را به ابزاری برای کنار زدن این رژیم نامردمی و پاد ایرانی واگردانیم و همچنین برای جایگزین کردن آن با یک حاکمیت مردمسالار.
http://www.youtube.com/watch?v=jmk3IJ0Nk3A
نُسخه فارسی
خودرهاگران
چکیده:
سرمایه داری باختر با پیشتازی آمریکا در دوران سُست و ناتوانی خود به سر میبرد. در این میان کشورهایِ نو پیدایِ سرمایه دار همچون چین، روسیه و هند در یک مثلث همبستگی و یک اردوگاهِ جداگانه، خودشان را در برابر اردوگاه سرمایه داری باختر آرایش داده اند و در انتظار فرصت برای بدست آوردن جایگاه پیشین سرمایه داری باختر در جهان هَستند. این سرمایه داران نو پیدا دارای اشتهای سیری ناپذیری به سرچشمه هایِ انرژی در گرداگردِ جهان هَستند تا بتوانند در رقابت با کشورهایِ سرمایه داری باختر گام بردارند. حکومتِ اسلامی که بخوبی از این صف آرایی در میان این دو اردوگاه آگاه است، با روی آوردن به پیمان نامه هایِ ضدِ ایرانی و میهن فروشانه، همه-یِ کان ها و معدن هایِ زیر زمینی و سرچشمه هایِ انرژی کشور را در فرادست این سرمایه داران نو پیدا، گذشته است تا تضمینی برای ماندگاری خودش از آنها بگیرد و با اینکار سرنوشتِ رقابت جهانی میان این دو اردوگاه سرمایه داری را به سرنوشتِ خودش گره زده است. آزادیخواهان باید با گُسترده تر کردن و ژرفتر کردن جُنبش آزادیخواهانه و اجتمایی خود، آن را بجای ابزاری برای کنار زدن حکومت اسلامی و برهم زدن این داد و ستدهایِ میهن فروشانه بکار بگیرند.
http://www.youtube.com/watch?v=jmk3IJ0Nk3A
سرآغاز:
در پَهنِه-یِ جهانی در یک دوران بسیار ویژه ای به سر میبریم. این دوره دوره ای است که با تنگنا و آشفتگی سرمایه داری جهانی روبه رو شده است. اقتصادِ جهانی سخت آسیب دیده است، سردمدارانِ اقتصادِ سرمایه داریِ در باختر یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا در موقعیت بسیار سُستی به سر میبرند. در برابر ِسرمایه داری باختر، کشورهایی ایستاده اند، که نمیخواهم بگویم که بیرون از این چرخه هَستند، ولی آنها در میانِ خودشان بگونه-یِ سُنتی در یک جبهه یا بلوک قرار میگیرند و همچنین در حال قدرت گیری اقتصادی هَستند. گزارشی که امروز پراکنده شده است، چنین بازگویی میکند که رشد اقتصادی چین با چیزی نزدیک به 8 تا 10% همچنان ادامه دارد. این رشد باورناپذیر است در حالیکه میدانیم که در کشورهایِ صنعتی ِباختر، این رشد میان 1 یا 2% و در گاهی نزدیک به صفر است. و این نمودار نشان دهنده-یِ ناسانی و تفاوتِ بُزرگی است. این ناسانی و تفاوت در کشمکش هایِ بُزرگِ جهانی این دو جبهه یا بلوک، یک سری دستآوردها و برآیندهایِ سیاسی را نیز با خودش به همراه دارد. این دو جبهه از یک سویِ دربرگیرنده-یِ نیرویِ سرمایه داری باختر است که فراگیرنده-یِ آمریکا، آمریکایِ شمالی، کانادا، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا است و میتوانیم از آنها بنام کشورهای جی هفت نام ببریم. و از سویی دیگر باآنکه روسیه نیز به آنها افزوده شده است، و باهم کشورهای جی هشت را بوجود آورده اند، راستی این است که روسیه نگران گسترش مداری آمریکا و اتحادیه اروپا هست، و با کارکردِ آمریکا در یک منطقه-یِ حساس همانندِ خاورمیانه با چشم ناباوری نگاه میکند. به همین دلیل است که روسیه با آنها همراهی نمیکند، افزون بر آن تلاش میکند که برای خودش در اقتصادِ جهانی جا پیدا کند؛ پس اینگونه نیست که روسیه با سیاست هایی همکاری کند که بیشتر هماهنگ و هم راستا با خواستِ سرمایه داری باختر باشد، تا سرمایه داری ای که دارد در آن سوی جهان پا میگیرد. در آن سویِ جبهه، چین را داریم که از یک وضعیت حساس درونی برخوردار است. فراموش نکنیم که چین یک کشوری است با جمعیتی نزدیک به یک میلیارد و دویست میلیون تن، و چنانچه چین بخواهد یک خطایِ کوچکِ راهبُردی در محاسبات خودش بکند، با تَنگنایِ درونی رو در روی خواهد شد، که بزرگی آن در اندازه-یِ آن تنگنا ها در کشورهایِ کوچک نخواهد بود. اینگونه نیست که در واکنش به یک خطایِ راهبردی در چین، چند صد تن یا چند صد هزار تا یک میلیون تن واخواهی و اعتراض کنند. در اینجا گُفتاورد از چند صد میلیون تن است که میتواند به رسایی وضعیت آسیایِ جنوب خاوری را برهم بزند. و با نگر به نقشی که چین در جایگاهِ کارخانه-یِ تولیدیِ اقتصادِ جهان پیدا کرده است، جهان به سویِ یک آشفتگی فراگیر برود. به همین دلیل، چین تلاش میکند که خیلی هوشکارانه در برابر آنچیزی که دارد در سراسر جهان میگذرد، برخورد کند، و بویژه در منطقه-یِ حساس خاورمیانه که بخش بُزرگی از اندوخته هایِ انرژی جهان در آنجا نهفته است. بنابراین چین نمیتواند در برابر سرنوشتِ کشورهایی همانند ایران، بادپروا و بیتفاوت باشد که از اهمیت فراوانی برای این کشور برخوردار هست؛ با نگر به سرچشمه هایِ انرژی این کشور برایِ اقتصادِ کشوری همانندِ چین که باید 24 ساعت در روز، نیازهای جهان را فراهم بیاورد، تا اینکه بتواند یک جمعیتِ یک میلیاردی را سرگرم کار سازد. و از سویی دیگر اهمیت موقعیتِ رَزمی منطقه ای است که کشور ایران در آن جای دارد، زیرا چین میداند که نباید این پروانه را به آمریکا و اتحادیه اروپا بدهد که آنها بتوانند با یک پیکر بندی رَزمی، این کشور را در محاصره رَزمی خودشان بگیرند. برای همین ما باید زمانی که در باره-یِ آینده-یِ کشورمان گفتگو میکنیم، هوشیار باشیم، و این پراسنجه ها و شاخص ها را درنگریم. این نیروهایِ نوپیدایِ سرمایه دار حواس شان هست که اقتصاد باختر و سرمایه داری جهانی در بخش باختر ناتوان شده است و بختی پیش آمده است تا شاید آنها جایگاه نُخست را در پهنه-یِ رقابت هایِ جهانی بدست آورند. در این میان کشور ما به دلیل بزرگی و اهمیتی که دارد، در این معادله جهانی قرار میگیرد و سرنوشت ما نیمتواند فارغ و در ورای تعیین این معادله جهانی باشد. اکنون این به چه معنی است؟ به این معنی است که سه گوش یا مثلثی که در این سوی جهان تشکیل شده است، بگونه کم و بیش رسمی یا نانوشته، ولی آشکار، سه گوش چین، روسیه و هندوستان است که باخودش همبستگان فرسخت و بزرگی در آمریکای لاتین دارد، همانند برزیل و ونزولا. این کشورها هوشیار هَستند که اگر امکان بدست دهد، و سرمایه داری باختر سُست و ناتوان شود، بتوانند یک جایگاهِ دستِ بالا و چیرگی را در اقتصاد جهانی و بدینگونه در پهنه-یِ سیاست جهانی پیدا کنند. و بتوانند همان نقشی را داشته باشند که آمریکا تا 10 تا 15 سال پیش داشتَ، ولی از بهر خطاهای راهبردی و استراتژیکی که پس از 11 سپتامبر از آن سرزد، خودش را در جایگاهی فرونشاند، که هم وضعیت اقتصاد جهانی با آن فروپاشید و هم آشفتگی سیاسی دامنگیر آمریکا شد، بگونه ایکه هم از روزنِ سیاسی و هم رزمی سست و ناتوان شده است. یعنی، با نگر به سُستی و ناتوانی اقتصادی که وجود دارد و با نگر به آشفتگی سیاسی که دامنگیر چهره-یِ نمادین آمریکا شده است که آن را وامدار کارکردِ دولتِ بوش است، امروز آمریکا نمیتواند از حضور رزمی خود در افغانستان و عراق بجایِ یک برگ برنده بهره ببرد و چه بسا که این جایگاه به گردابی برای آمریکا واگردانده شود. بنابراین در یک چنین وضعیتی روشن است که کشورهایی همانند چین و روسیه حتا هند در برابر اینکه چه رژیمی در ایران بر سر کار باشد، حساس باشند، زیرا آنها پیش خودشان چنین میپندارند که نبایستیکه دگرگونی درونی ایران، به روی کارآمدن یک رژیمی بسرانجامد که رژیم تازه در ایران به این کشورها پشت کند و کم و بیش و یا به رسایی به سوی جهان باختر برود. یعنی به سوی آمریکا، و اتحادیه اروپا. برای همین است که این نیروهایِ سرمایه داری نو پیدا با هوشیاری و هوشکاری به این موضوع نگاه میکنند. و علت پشتیبانی آنها از حکومت اسلامی این است که حکومت اسلامی اینگونه نشان داده است که اگر مرا نگهدارید من همه-یِ امکان هایی را که در درون کشور در فرادستِ دارم، همانند اندوخته هایِ زیر زمینی و سرچشمه هایِ انرژی، بازار ایران و دیگر چیزها را در راستای پیشکاری و خدمت رساندن به شما بکارمیگیرم، یعنی پیشکاری به این سه گوش چین روسیه و هند. بنابراین از من پشتیابانی کنید. پروانه ندهید که مرا تحریم کنند، بمن تازش رزمی کنند، یا فشار های ویژه ای بمن بیاورند تا من بتوانم برسر کار بمانم. کمک بکنید تا بتوانم جنبش درونی را سرکوب بکنم؛ از راه هایِ اقتصادی، مادی، مشاوره ای، امنیتی، اطلاعاتی بمن کمک کنید، تا من بمانم و تا بتوانم به شما پیشکاری و خدمت کنم.
بنابراین هم میهنان گرامی، هوشیار باشید که این واقعیت امروز وجود دارد، ولی وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما این است که وزن جنبش و اعترض هایِ اجتمایی را، به اندازه ای بالا ببریم که بتوانیم این میزی را که نیروهایِ بزرگ چیده اند و جمهوری اسلامی در کنارش نشسته است برهم بزنیم، زیرا حکومت اسلامی میخواهد با بدترین شیوه هایِ میهن فروشی و ضد ایرانی با این نیروها داد و ستد کند تا ماندگاری یک بخش کوچک 1% را در راس حکومت تضمین کند. تا این سه گوش قدرت یعنی ولایت فقیه، بازار و پاسداران نگهداری شود. ما اگر بتوانیم به جنبش اجتمایی نیرو ببخشیم، چنانچه تجربه های بسیار بزرگی که در درازای تاریخ داریم، که همین آزمون ویتنام یک نمونه از آن است، و همه کشورهایی که توانستند با وجودِ خواست و اراده استعمارگرانِ بزرگ، ناوابستگی خودشان را بدست آورند، ما نیز توانا خواهیم بود که این میز داد و ستد بر سر ایران را بهم بزنیم، و همه چیز را به سویِ سودِ مردم ایران، سودِ میهنی خودمان و سودِ کشورمان راهنمایی کنیم. انجام اینکار تنها نیازمند این است که جنبش اجتمایی کنونی ایران رشد کند، گسترش پیدا کند، ریشه بدواند تورینه و شبکه بزند، و نیروی سازماندهی پیدا کند، هدفمند شود. از درون همبودگاه مدیریت پیداکند تا برویم به سویی که خودمان را با چنان توانی به رژیم بپذیرانیم، که هم سه گوش چین روسیه و هند و همچنین کشورهای سرمایه داری باختر، با یک حکومتِ برگُزیده و نماینده-یِ مردم، یعنی حکومتی که دارایِ سزاواری و شایستگی هَنجُمَنی و اجتمایی است، رو در روی باشند؛ حکومتی که بدنبال این است که در همه-یِ این داد و ستدها و معادلات بگونه ای کار کند که سودِ میهنی و مردمی ما پاسداری شود و برآیندِ کار این باشد که بجای داشتن یک ایران غارت شده، ازمیان رفته، فرسوده، سرکوب شده، در فرادستِ بیگانگان قرار گرفته، یک ایران آباد و آزاد داشته باشیم که در آن مردم سالاری وجود داشته باشد. و حاکمیتی داشته باشد که نماینده-یِ راسته-یِ مردم ایران هست.
این امکان شدنی است، تنها بستگی دارد به آگاهی و توانِ دریافت ما در درنگریستن به این شاخص ها و پارامتر هایِ خُرد و کلان در پهنه-یِ جهانی و در واکاوی هایمان. و سپس بستگی دارد به بهرهمند شدن از آگاهی هایمان از دانش و اراده مان برای اینکه بتوانیم این جنبش را گسترده و ژرف کنیم تا آن را به ابزاری برای کنار زدن این رژیم نامردمی و پاد ایرانی واگردانیم و همچنین برای جایگزین کردن آن با یک حاکمیت مردمسالار.
http://www.youtube.com/watch?v=jmk3IJ0Nk3A
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر