۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

برسی آشفتگی های پنجگانه-ی حکومت اسلامی:


بخش نخست: آشفتگی همبودگاهی

نُسکِ پارسی


خودرهاگران

چکیده:


پس از رویدادِ 22 خرداد و پیدایش جُنبش سبزها حکومت اسلامی با تنگنا و آشفتگی برای پاسداری از سزاواری و شایستگی اش در همبودگاه رو در روی شد. شیوه و برخوردِ ناشایست حکومت اسلامی با مردمی که برای واخواهی و پَتکارش [21] به رای دزدیده شدهِ شان به خیابان ها سرازیر شده بودند، سزاواری و شایستگی نمادین ِحکومت اسلامی را درهم ریخت؛ آن آبرو و شایستگی نمادینی که حکومت توانسته بود به کمکِ دَستگاه ها و بُنگاه هایِ دروغ پراکنی و فرارسانیش در سه دهه گذشته بسازد، در درازای سه ماه فروریخت. حکومت اسلامی با کارکرد و رفتار دَدمنشانه و ناشایستش راه هرگونه بازسازی و بَهینش این ساختار حکومتی را بسته است. تنها گُزینه ای که مانده است گزینه-یِ فروپاشی سامانه-یِ جمهوری اسلامی است که به گُزینه ای ناگُزیر و بایسته فراروییده است. با اینهمه فروپاشی حکومت اسلامی بگونه-یِ 100% و خودکار انجام نخواهد گرفت، مگر اینکه کُنشگرانِ جنبش از نهشتِ [18] پیشآمده بهرهمند شوند، و ناخُرسندی هایِ همبودگاهی را با واخواهی ها و پَتکارش هایِ همگانی گره بزنند.


http://www.youtube.com/watch?v=cJ37c4C8ESw


سرآغاز:


پس از آغاز جنبش 22 خرداد ما گواه هَستیم که پنج آشفتگی و تنگنا حکومت اسلامی را دربر گرفته است:نخست آشفتگی همبودگاهی است، که سزاواری و شایستگی حکومت را زیر پرسش برده است، دوم آشفتگی درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی است که برمیگردد به جنگ قدرت در درونِ ساختار داتواری [حاکمیت]، سوم تَنگنایِ ترازداریک [1] است که به کَردِ [2] ساختار هایِ خُرد و کلان کشور را زمینگیر کرده است، چهارم آشفتگی جهانی است که رژیم را رو در روی کشورهایِ جهان کرده است، در پایان میتوانیم از پنجمین تَنگنا که تَنگنایِ دینی است نام ببریم. از آنجا که حکومت اسلامی یک حکومت دینی است گفتگو در باره-ی این آشفتگی نیز مَهین است.
پس از آغاز کودتایِ گُزیدمانی در 22 خُرداد، رژیم جمهوری اسلامی به کَردِ تیری به بدنه-یِ خودش شلیک کرد و با اینکار آن یگانه آبرویِ نمادین را که سرچشمه در فریبکاری دینی و مغزشویی داشت و هنوز برایِ آن مانده بود، در یک بازه-یِ زمانی [3] کوتاه از دست داد؛ آن آبرویِ نمادینی که دستگاهِ فرارسانی [4] رژیم در سه دهه گذشته ساخته بود تا رژیم بتواند برای خودش یک شایستگی و سزاواری دست و پا کند، فروریخت به زبان دیگر شایستگی نمادینی را که حکومت اسلامی 30 سال روی آن کار کرده بود در درازای 3 ماه از دست داد. و ما گواه بودیم که پیدایش ِجُنبش سبزها از بهر پُرسمان و مسئله-یِ گُزیدمان در 22 خرداد و فَراپُرسش ِجنگ قدرت، به کَردِ شوه شدند [5] که بسیاری از پایه هایِ «شایستگی» رژیم سُست شوند و فروبپاشند. و ما سرآنجام دیدیم که روزگار رژیم بجایی رسیده است که برای برگزاری یک راهپیمایی دولتی ناگزیر میشود که چند سَد اتوبوس و واگن قطار و هواپیما و دیگر چیزها را بسیج کند تا یک انبوه 100 هزار تنه را از سراسر ِکشور گردآوری کند و بیاورد تا با آنها نمایش زوآزمایی بدهد. این پیشآمد ها نشان میدهند که حکومت اسلامی، رژیمی است بدون پایگاهِ همبودگاهی. و ما میدانیم که هر رژیمی که پایگاهِ مردمیش را از دست بدهد، آمادگی برای سرنگونی پیدا میکند، زیرا دیگر نمیتواند به نیروهایِ همبودگاهی، برای پشتیبانی از خودش پَشتگرم باشد. به همین فرنود [6] است که اگر که بخواهیم این تَنگنایِ هَمبودگاهی را موشکافانه بررسی کنیم، درمینگریم که آن سامانی [7] که همکنون بگونه-یِ نمادین در همبودگاه استوار است، یک سامانِ همبودگاهی بُنیاد یافته بر سرکوب است و نه بر پایه-یِ ارج و یا باورهایِ درونی که مردم به داتواری [حاکمیت] دارند. اگر مردم این سامان را کوشا برهم نمی زنند تنها از بهر دستگاهِ سرکوب است؛ از بهر این است که دستگاهِ سرکوبِ رژیم دارد سخت کار میکند، کُنشگران را دستگیر میکند، شکنجه میدهد، زندان میکند و تهدید به مرگ و اعدام میکند، تا رژیم بتواند بگونه-یِ نمادین این سامانِ همبودگاهی را نگه بدارد. ولی آنچه که در درون همبودگاه میگذرد، به فرنودِ پسندیده نبودن و ناشایستگی حکومتِ اسلامی در چشم مردم و شهروندان، این سامان بسیار شکننده است؛ به این آرش [8] که مردم بدنبال ژایشی [9] میگردند تا بتوانند این ناباوری به داتواری [حاکمیت] را که همراه است با ناخرسندیِ گسترده و ژرف، نشان دهند؛ این خشم و برآشفتگی را که در همبودگاه انباشته شده است، میتوان در بخش هایی از آن به نام بیزاری و رَمیدگی بزرگ و آسیم [10] نام برد. بنابراین شایمندیِ [11] پیکش هایِ [12] همبودگاهی بسیار نیرومند است، به همین فرنود است که رژیم دیگر نمیتواند امیداوار باشد که بتواند با بافت و ساختار کنونی خودش، چیزی را بنام شایستگی روامند [13] بسازد تا برای خودش سزاواریِ همبودگاهی فراهم آورد. بازده سخن این است که رژیم برای خودش سامه هایی [14] را فراهم آورده است که یا باید هر روز میزان و سختی سرکوب و پَتِست ها [15] را افزایش بدهد و یا برود به سوی پس نشینی. حکومت اسلامی خوب میداند، که اگر بخواهد فشار سرکوب را افزایش بدهد، با اینکار این دیگِ سربسته را بجوش خواهد آورد و آن را به یک پیکش بزرگ میکشاند، پیکشی که همگی سامانه-یِ حکومت اسلامی را به پَژمَرگ خواهد انداخت [16]. و از سویی دیگر اگر حکومت اسلامی نخواهد که این کار را بکند و بخواهد که برایِ همبودگاه به اندازه-یِ یک سر سوزن یک جو باز برپا سازد، با نگر به اینکه مردم در پی استفاده از ژایش هَستند، و با نگر به اینکه مردم این داتواری ای [حاکمیتی] را که در سر کار است نمیپذیرند، از این جو باز، و ژایش بهره خواهند بُرد و کوبه-یِ [17] سختی به رژیم خواهند زد. بنابراین از این نهشتی [18] که رژیم در آن بسر میبرد، میتوانیم از یک نِهشت برزخی، پارادُخشی [19] یا پارادوکسال نام ببریم، نهشتی که رژیم در آن نه میتواند پس نشینی کند و نه میتواند پَژمَرگ هایِ سرکوبِ بیشتر را بجان بخرد. حکومت اسلامی در این میان در یک نهشتِ برزخی و پارادُخشی گیر کرده است و نمیداند که باید که به بهشت برود و یا به دوزخ. آنچه که برایِ کنشگرانِ جنبش و نیروهایِ دگرگونخواه مهین است [20]، پی بردن به این مکانیزم است که رژیم با ادامه-یِ سرکوب، تنها میتواند پَژمَرگِ پیکش همبودگاهی را افزایش دهد. ولی این پیکش همبودگاهی بگونه-یِ 100% خودکار روی نخواهد داد. کاری که نیروهایِ کنشگر جنبش در پیوند با آشفتگی همبودگاهی میتوانند انجام دهند، این است که آنها از این ناخُرسندی ها بهره ببرند و آنها را بجایِ دستمایه-یِ نیازین، برای سازماندهی واخواهی ها و پَتکارش هایِ [21] همبودگاهی بکار ببندند. این نکته را درنگریم که ناسانی هست میانِ ناخُرسندیِ همبودگاهی و پَتکارش گری [22] همبودگاهی، برای اینکه این دو پدیده بتوانند بهم گره بخورند نیاز به سازماندهی است؛ نیاز است که کُنشگرانِ جنبش بتوانند این ناخُرسندی ها را به سویِ واخواهی ها و پَتکارش هایِ همبودگاهی راهنمایی کنند تا این واخواهی ها در لایه هایی از همبودگاه نمایان شوند که آمادگی پتکارش گری را دارند. فراموش نکنیم که در این پیوند لایه هایِ پَشک میانک [23] بسیار آمادگی دارند و همچنین یک انبوه میلیونی از لایه هایِ پایین ِهمبودگاه دارد به فرنود گرفتاری هایِ ترازداریک به لایه هایِ پشک میانک افزوده میشود و به آن میپیوندد، تا بتواند یک نیرویِ بزرگ تری را بسازد. بازده-یِ سُخن اینکه، این بزرگترین برگ برنده ای است که در فرادست جنبش دگرگون خواه است، نامش میتواند جنش سبز یا جنبش برانداز باشد، که همانندِ یک پرتوی فروغ [24] است که در برگیرنده هر دوی آنهاست. بنابراین دستآوردِ کمترین یا بیشترین دگرگونی، یکی خواهد بود: پیش بردن سامانه-یِ حکومت اسلامی به سوی فروپاشی. فراموش نکنیم که این حکومت تا جایی امکان بهینه شدن یا بازسازی را در خودش داشته است، ولی خودش از یک جایی امکان بازسازی را از میان برده است؛ به آرش، همانند یک ساختمانی که دیگر نمیشود آن را با کارهایِ رفوگری رهایید، و باید که آن را فروبریزند و دوباره بسازند. حکومتِ اسلامی با کارکردهایِ ناشایستِ خودش، کار را به جایی رسانده است که دیگر بَختی برایِ برپایی جوّ ِسازش و آشتی همبودگاهی بجای نمانده است، که بشود در آن جوّ بجایِ فروپاشی حکومت اسلام به بازسازیِ آن پرداخت؛ دیگر چنین جوّی وجود ندارد، به زبان دیگر حکومت اسلامی به اندازه ای سرکوب کرده است که بَختِ بَهینش ِخودش را از دست داده است؛ از سرکوب هایِ ذهنی گرفته تا سرکوب هایِ روانی، گفتاری، کشتاری، تجاوز و خونریزی. از اینرو یگانه گزینه ای که مانده است گزینه فروپاشی این سامانه است. بنابراین خیلی سخت است که بخواهیم به سویِ یک بازیافت [25] فوری برویم. اگر بَختی برای بَهینش ِساختاری این حکومت میبود، میتوانست دورنمایِ شانس این حکومت برای ماندن نیز بیشتر باشد، ولی همکنون در نهشتی هستیم که ناگُزیریم همگی ساختمان و همه-یِ ساختار رژیم را پایین بیاوریم و فروریزیم. این روند را میتوانیم به نام تَنگنایِ حکومت اسلامی در پاسداری از شایستگیش بپذیریم که دارد خودش را بجایِ تنها گزینه میپذیراند. کنشگران جنبش باید بتوانند از این گزینه به سود خود بهرهمند شوند که میتواند همگی ِسامانه-یِ حکومت اسلامی را از هم فروبپاشاند. این گُزینه دارد کم و بیش هالت ناگُزیری و بایسته پیدا میکند، که برآیندِ انباشتِ ناخرسندیِ همگانی و ناشایستگی ِسامانه-یِ جمهوری اسلامی است. کُنشگران جنبش باید ناخُرسندی همگانی را به سویِ واخواهی و اعتراض گری همگانی سازماندهی کنند تا بتوانند رژیم جمهوری اسلامی را در راستای یک هدفِ روشن کنار بزنند که جایگزین کردن آن با یک ساختاری است که نماینده-یِ رای مردم باشد.
بازده-یِ سُخن اینکه، شایستگی و سزاواری رژیم ازمیان رفته است و شایش [26] بازسازی این شایستگی نیست. در ایران آینده تنها یک داتواری [27] تازه است که میتواند از شایستگی برخوردار شود. و این داتواری تازه نمیتواند بخشی از سامانه-یِ حکومت اسلامی باشد برای اینکه امکان بَهینش و بازسازی ساختاری این رژیم نیست، و سامه ها تنها برای دگرگونی بنیادین این رژیم، آماده میباشند.

پهرست واژگان

1. اقتصادی
2. عملا
3. فاصله زمانی
4. تبلیغاتی
5. سبب
6. دلیل
7. نظم
8. یعنی
9. فرصتی
10. عظیم
11. احتمال
12. انفجار
13. مشروعیت عادی
14. شرایطی
15. تهدید
16. بخطر خواهد انداخت
17. ضربه
18. وضعیت
19. متناقض
20. مهم است
21. اعتراض هایِ (واخواهی:اعتراض)
22. اعتراض گری
23. طبقه متوسط
24. طیف نور
25. نتیجه گیری
26. امکان
27. حاکمیت


http://www.youtube.com/watch?v=cJ37c4C8ESw



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر