۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

از «جن و انس» تا «جن گیر» و همبودگاه ژاژپندار (جامعه خرافاتی) ایران



برگرفته از وبگاه خودنویس: [11]


داریوش خورشید نشان



چکیده:



به «یا علی‌ گفتن» ولی‌ فقیه در هنگام تولد می‌‌خندیم؟ [۵] به حال خود باید بخندیم که معتقدیم امامان‌مان در هنگام زایش سخن می‌‌گفتند و نطفه‌شان در آسمان‌ها بسته شد و نه قضای حاجتشان مانند آدمیان می‌‌بود و نه خوابیدنشان و چون متولد شدند نوری جهان را در بر می‌‌گرفت و البته همه‌شان مکتب نرفته عالم دهر بودند


سرآغاز:


هنوز هم خبرها و تفسیرهای مربوط به جن گیر استخدام شده‌ٔ دولت مهرورز داغ است و این و آن به نکوهش‌اش مشغولند. کار به موضع گیری سپاه پاسداران هم رسید و پرده برداشت که جن‌گیر مزبور سابقهٔ ۳۶۰ مورد (واحد شمارش نا معلوم!) تجاوز را داشته است و با آلوده کردن قرآن (به نجاساتِ خود) به نیرویی شیطانی دست یافته است که البته باید پرسید که چرا با علمِ به این جنایات (در صورت درست بودنشان)، پیشتر اقدام به بازداشت آن شخص نکردند و گذاشتند که در بزنگاه دعوای ولی‌ فقیه و تدرکچی‌اش «آس» رو کنند!

دقت کنید! مشکلی‌ با نیروی شیطانی و اجنه و جادو-جمبل ندارند و تنها نگران بودند که چرا این نیرو در دست احمدی‌نژاد باشد و نه آنان؛ البته (پس از بررسی‌ها و شور و نظر‌های بسیار) واحد پدافند جن (بر اساس سخنان محسن سازگارا در صدای آمریکا) را در راستای منویات ولی‌ فقیه ایجاد کردند که حقاً باید گفت «همه چیزمان به همه چیزمان می‌‌آید».

این پرسش [مطرح] است که چرا باید دولت احمدی‌نژاد را در این مورد نکوهش کنیم؟ مگر نه این است که خرافات و موهومات آنچنان در ذهن ایرانیان ریشه دوانده است که به جن و پری و شیطان و پل صراط و «ماه از میان به دونیم شده» باورمندند و می‌‌پندارند که مولودی می‌‌آید که پس از کشتار تمام ناخودیان «کافرِ» جهان، در بین باقی‌ مانده‌ای آدمیان عدل و داد بر قرار می‌‌کند*! آیا تفاوتی‌ است بین آن جوانان ایرانی‌ «تحصیل کرده و دنیا دیدهٔ نسل اینترنت که هنوز هم چشم به دهان ملّایان شیعه دوخته اند و از چشم در برابر چشم و آدم و حوا و حوری و غلمان و نکیر و منکر و فشار شب اول قبر می‌‌گویند» با پدرانشان که «تصویر انسان در ماه می‌‌دیدند»؟

در همین مورد جن! مگر نه این است که ۲۲ مرتبه از جن در قرآن نام برده شده است و سوره‌ای به نامش آمده است؟ مگر نه این که در قران آماده است: «عده‌ای از انسان‌ها به مردانی از جن پناه می‌‌بردند...» [۱] و یا «عده‌ای از اجنه برای او (سلیمان) غواصی می‌‌کردند و...» [۲] و «لشگریان سلیمان از انس و جن و پرندگان...» [۳] و «یکی‌ از جن‌ها (به سلیمان) گفت که قبل از اینکه از جایت بلند شوی...» [۴]؟ و مگر نه اینکه انکار قرآن و بالتبع آن انکار جن کفر است؟

عجب! جن حقیقت باشد و به تسخیر انسان توسط جن (بر اساس نص صریح قرآن) معتقد باشیم و «جن‌گیر» خرافات باشد؟ باید هم احمدی نژاد جن‌گیر شخصی‌ خود را داشته باشد و مدد بجوید که باید وزارت «جن‌گیری و «رمالی» هم در چنین جامعه‌ای داشت که مردمان‌اش (از هر طبقه و با هر تحصیلاتی) معتقد به کشتی‌ نوح و عصای موسی و دوزخ و برزخ و «ماه به دونیم شده» و خرِ دجّال هستند.

به «یا علی‌ گفتن» ولی‌ فقیه در هنگام تولد می‌‌خندیم؟ [۵] به حال خود باید بخندیم که معتقدیم امامان‌مان در هنگام زایش سخن می‌‌گفتند و نطفه‌شان در آسمان‌ها بسته شد و نه قضای حاجتشان مانند آدمیان می‌‌بود و نه خوابیدنشان و چون متولد شدند نوری جهان را در بر می‌‌گرفت و البته همه‌شان مکتب نرفته عالم دهر بودند!

آیا کسی‌ به سریال ضدّ ایرانی‌ و پر از خرافه «مختارنامه» اشاره‌ا‌ی کرد؟ آنجا که نشان می‌‌دهد قطرات خون بر زمین ریختهٔ حسین بن علی‌ خشک نمی‌‌شوند و سازندگان‌اش نمی‌‌اندیشند که کودکی که به تماشا نشسته است آن را باور می‌‌کند و البته والدین‌اش هم! و چه انتظاری است که وقتی‌ بر اساس متون موثق شیعه می‌‌گویند «اجنه» به یاری امام حسین شتافتند ولی‌ ایشان درخواست کمک آنان را رد کرد! [۸-۶] والبته یاری رساندن فرشتگان جنگ آور به پیامبر اسلام هم در قرآن ثبت شده است [۹].

به سردار فیروز آبادی (دامپزشک سابق و بزرگ ارتش دار ایران!) می‌‌خندیم که نامه به امام زمانش می‌‌نویسد یا دولتی که صندلی‌ خالی‌ برایش می‌‌گذارد و یک جوالدوز به خودمان نمی‌‌زنیم که به تمام آنها باورمندیم و در هر ۱۵ شعبان به شادی و سرور می‌‌نشینیم و در نیمی از سال سیاه پوشیم!

ایرادی به احمدی‌نژاد و هالهٔ نورش و «شعیب بن صالح» و «سید خراسانی» و مدعیان رنگ و وارنگ امام زمانی‌ و رابطه با او نیست که کل جامعه پذیرای شنیدنش است! ببینید چه میزان ثروت و بالاتر از آن سرمایه‌های انسانی‌ این مملکت هر ساله به داستان سرایی‌ها و جعلیات افسانه‌ای هدر می‌‌شود (که بر اساس گزارش بنیاد مهدویات بیش از ۲۰۰۰ روایت و داستان در این زمینه آمده است و ۲۰۰،۰۰۰ کار آموز دورهٔ مهدویت و در تمام استان‌های کشور و ۱۳ مجلهٔ تخصصی و دانشگاه مجازی مربوط به این تفکر مشغولند!). [۱۰] باید هم احمدی‌نژاد سخن از ادره کشور بوسیلهٔ امام زمان بزند و ایران را مملکت «امام زمانی‌» بخواند.

در برنامهٔ تفسیر خبر صدای آمریکا (۱۳، مِی)، مجری برنامه از محسن سازگارا می‌‌پرسد که اگر جن واقعیت دارد می‌‌شود آن را گرفت؟ و جناب دکتر با لبخند پاسخ می‌‌دهند: «لابد! من چه می‌‌دونم» و البته اضافه می‌‌کند که آیندگان مسخرهٔ این دوران ما را می‌‌کنند. حق با شماست جناب سازگارا! ولی‌ به امثال شما هم خواهند خندید که شیک و کراوات زده در برنامه‌های جدی تحلیل سیاسی از دشت کربلا و قضوات رسول و دو طفلان مسلم و عمر و علی‌ می‌‌گویید و برای توجیه سخن خود سوره و آیه ایی هم آورده و «ماله‌کشی‌» می‌‌کنید! البته ادعایی سکولار بودن هم دارید و مانند این قضیه جن و جن‌گیری، تنها به پاک کردن صورت پرسش اکتفا می‌‌کنید!

محرمانه آنلاین (سایت نزدیک به اسفندیار رحیم مشائی) می‌‌نویسد: «کتاب‌های فراوانی در مورد جن نوشته و منتشر شده و در تمام تفسیرهای قرآن بخشی به این موضوع اختصاص دارد. شهید آیت الله مرتضی مطهری که یکی از نظریه‌پردازان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، دو کتاب در مورد جن نوشته است. به باور مسلمانان جن به عالم نامحسوس تعلق دارد و اعتقاد به وجود آن نیازمند استدلال عقلی و علمی نیست». 
خود حدیث مفصل بخوان!



*گله به انسان‌هایی نیست که از سر ناامیدی و ستم دیدگی و بیداد، ظهور یک مصلح و منجی جهانی‌ را تصور کنند و برای رهایی از تباهی و ظلم و ستم این جهان و به امید زندگی‌ بهتر، در جستجوی نیرویی غیبی باشند ولی‌ این ملایان خداناشناس شیعی هستند که نسل پس از نسل، مردم ساده دل و خوش باور را فریب دادند و می‌‌دهند تا دکان دین فروشی‌ خود را پر رونق نگاه دارند.

[۱] سورهٔ جن، آیه ۶

[۲] سورهٔ انبیأٔ، آیه ۸۲

[۳] سورهٔ نمل، آیه ۱۷

[۴] سورهٔ نمل، آیه ۳۹

[۵] نوشتهٔ پیشین من در این مورد

[۶]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۰، مؤسسة الوفاء، بیروت لبنان

[۷] سید بن طاووس، لهوف، ص ۱۴۱، ترجمه میر ابوطالبی، سید ابوالحسن، ناشر: دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش

[۸] شیخ صدوق، امالی، ترجمه کمره‌ای، محمد باقر، ص ۶۳۸، اسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۶؛ البته شبیه این روایت در «کافی» مرحوم کلینی هم آمده است، الکافی، ج۱، ص ۲۸۳و ۲۸۴

[۹] سورهٔ انفال، آیه ۹

[۱۰] فیلم و توضیحات درنوشتهٔ پیشینِ من

[11]
http://www.khodnevis.org/persian/%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/12817-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D8%AC%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87%D9%94-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%DB%

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

نگاهی به کوشش های بیهوده برای نشان دادن چهره-ی «بخشاینده (رحمانی)» از اسلام و «شگفتی هایِ دانشی و دستورهای مردمی» قرآن





خشایار رُخسانی

پاسُخی به یک هم میهن

پیش گفتار:

حکومت اشغالگر اسلامی هیچگاه نمیتوانست برای سه دهه بدون کُمک پُشتیبانانش در درون ایران به هَستی ننگین خودش ادامه بدهد. این پُشتیبانان آن بخش از مردم دین زده-یِ ایران هَستند که به ایدیولوژی دینی، ارزش های دینی و اشوکان (مقدسان) این حکومتگران باور دارند. ازاینرو مبارزه با باند سید علی خامنه ای بدون مبارزه با این بخش از توده-ی اسلام زده ایران امکان پذیر نخواهد بود؛ به زبان دیگر این توده-ی اسلام زده خاک ریزها و سنگرهایی هَستند که بدون پُشت سر گذاشتن آنها، دستیافتن به کاخ خودکامگی و بیداد علی خامنه ای را امکان ناپذیر میکُنند. برای سرنگونی این حکومت اشغالگر، نُخست باید پُشتیبانان این رژیم خوناشام را از سر راه برداشت؛ از آنجا که من به برادر کُشی و جنگ درون شهری باور ندارم، بهترین گُزینه ای که میماند، روشنگری است که باید از راه زیر پُرسش بُردن ارزش های دینی و اشوکان (مقدسان) این حکومت اشغالگر در ذهن و اندیشه-یِ پُشتیبانان این رژیم انجام گیرد که همچون ستون هایی، کاخ بیداد علی خامنه ای را بر شانه هایِ خودشان نگه داشته اند.
آقای محمد حامد فتاحیان نمونه-یِ دیگری از میلیون ها ایرانی مسلمان و شیعه است که با آنکه با حکومت اسلامی سر ناسازگاری دارد، ولی بدون اینکه خودش بداند، باور او و دیگر هم میهنان مسلمان به اسلام و پدافندِ کورکورانه و دین نموداری (متعصبانه-ی) آنها از «ارزش ها» و دستورهای دین اسلام، سبب ادامه-ی هَستی این حکومتِ اشغالگر و پادایرانی گشته است. آقای فتاحیان  میگویند: « تفسیر های نادرست از آیه های "قتلو قتلوی" قرآن سبب شده است که نامُسلمانان بپندارند که فردید (منظور) قرآن از این آیه ها کُشتن نامسلمان است، و این درهالی است که گوهر پیام این آیه ها "جنگیدن" بوده است و نه کُشتن.» ایشان با کیفر مرگ همداستان هَستند، و آنرا پاسخ درخوری به دات شکنان (قانون شکنان) در راستای پایَستگی (ثبات) همبودگاه میدانند. و دیگر اینکه میگویند که یکی از وَرچ های (معجزه هایِ) قرآن این است که قرآن در چهارده سده-ی پیش وجود سیاه چاله ها (black hole) و ستاره های نوترونی (neutron stars) را پیشگویی کرده است و از زمان پیدایش اسلام، کسی نتوانسته است همانند قرآن را بنگارد» در پایین پاسُخ مرا به ایشان میخوانید:


سرآغاز

آقای محمد حامد فتاحیان، اگر کیفر آنکس که در آمریکا به یک خانواده سُپُزش کُند (تجاوز کُند) مرگ باشد، پس کیفر آن راهزنان بی سروپا چه میتواند باشد که چهارده سده پیش همچون لشکر ملخ ها به ایران تاختند تا با بهانه کردن گسترش دین اسلام، هَستی را از ایران برکنند، دسترنج مردم ایران و گنج های کیهانی این کشور را بدُوزدند و مردم آزاده، خوشبخت و یکتاپرست ایران را به بردگی ببرند؟ هنگامیکه در قرآن به روشنی گفته شده است که «الله برای هر قومی به زبان آن قوم پیامبرانی را فرستاد و قرآن از اینرو برای عرب ها فرستاده شده است که به زبان عربی است»، پس اسلام نمیتواند دین ایرانیان باشد، و اگر تازه «خوب» هم باشد، ارزانی همان عرب هایِ بادیه نشین، زیرا ایرانیان به پاس برخورداری از بُزرگترین فرزانه-یِ جهان اشو زرتشت، هزاران سال پیش از پیدایش اسلام، به یکتا پرستی روی آورده بودند و راه رستگاری را پیدا کرده بودند. نشانه-ی این رستگاری هم این بود که ایرانیان توانسته بودند به کمک آموزش ها و اندرز هایِ فرزانه و مردُم دوستانه-ی اشو زرتشت بُزرگترین و نیرومندترین فرمانروایی در جهان را برپایه-ی دادگری و آزادیِ دین، پایه گذاری کُنند. و با الهام گرفتن از  این آموزش ها بود که مردم ایران به توانمندترین و آزاده ترین مردم جهان پُر آوازه شُده بودند. مردم یکتاپرست ایران با پیروی از آیین فرزانه-ی اشو زرتشت راه ساختن یک همبودگاه (جامعه) خوشبخت، آزاد و دادگر را در بدست آوردنِ شش ویژگی خدایی جُستجو میکردند: همچون راستی، اندیشه-ی نیک، آرامش، خودچیرگی، رسایی (کمال) و جاودانگی؛ ازاینرو برای ساختن یک همبودگاه خوشبخت، ایرانیان نه به دادت های (قانون های) سنگدلانه-ی قصاص و سنگسار نیاز داشتند، و نه به زیرپاگذاشتن هاگ های (حقوق) مردمی و شهروندی زنان و چادر سر کردن و به بند کشیدن آنها، آنهم هزاران سال پیش از پیدایش دین اسلام، دینی که با بهانه کردن و داوش (ادعای) گسترش یکتاپرستی، تنها نکبت و نادانی را از راه راهزنی در جهان گُسترش داد و خَرَد و آزادیِ اندیشه-ی آدمی را به بند کشید و ایران را برای چهارده سده از پیشرفت و شهریگری (تمدن) بازداشت.
شُما در قرآن دو آیه پیدا نمیکُنید که همدیگر را رد نکُنند، یا به زبان آخوندها «ناسخ و منسوخ همدیگر نباشند». خوب اگر که قرآن سرچشمه در اندیشه-ی پروردگار کیهان و جهان میداشت که این همه پیچیده ساخته شده است، و قرآن تراوشات مغز محمد بن عبدالله نمیبود، چه نیازی به این همه پارادُخش گویی (تناقض گویی) میتوانست در قرآن باشد، که در یکجا بگوید:« لکم دینکم ولی دین» (هرکس دینش برای خودش)، ولی ده ها جای دیگر بگوید:« قتلو قتلو، و هرجا که نامسلمانان را گیر آوردید گردن بزنید» و سفارش به ناموس دُزدی در راه خُدا کُند؟ یا چگونه میتواند پرودگار کیهان از ساز و کارهایِ فیزیک و فرایندهای زیست شناسی و دانشی پیدایش جهان و جانوران رویِ زمین ناآگاه باشد که نیکخَتَن های (توضیح دادن های) آن در این پپوند، بیشتر به داستان های مادر بُزرگ ها همانند است تا یک گفته-ی خَرَدمندانه و کَرویزی (منطقی) که بخواهد از اندیشه-ی پروردگار جهان سرچشمه گرفته باشد؟ اگر قرآن وَرچی (معجزه ای) داشته باشد، باور یک و نیم میلیارد آدم ساده دل به این نَسک (کتاب) است که ناخوانده، و یا بدون آشنایی با زبان عربی، بر همگی پارادُخش گویی ها (تناقض گویی های) و دستورهای سنگدلانه و بیدادگرانه-ی آن چشم بسته اند، و آنرا سُخن خُداوند میپندارند.
در پایان اینکه شاید که از دید شُما «قاتلوا» چم (معنی) دو سویه داشته باشد و کُنش (مصدر) این کارواژه (فعل) چم (معنی) «جنگیدن» داشته باشد، و نه آرش (معنی) «کُشتن» ولی آن بُنیادگرایان طالبان و حزب الله که برای جان آدمی کمترین ارزشی نمیشناسند، و در اُردوگاه های مَرگ، کودکان را برای خودکُشی های انفجاری آموزش میدهند، یا آن بُنیادگرایان مالزیایی که شش دختر بچه دبستانی را ربودند و سر آنها را به بهانه-ی روی گردانی پدر و مادر آنها از اسلام بُریدند، آنها از آن قرآنی پیروی میکُنند که اسامه بن لادن به آن باور داشت و میلیونها نسخه-ی این قرآن ها که در سراسر جهان پراکنده هَستند، از «قاتلوا» تنها «کُشتن» را تفسیر میکُنند و با اینکار تنها دُشمنی و کُشتار را در میان آدم ها گُسترش میدهند.
آقای فتاحیان میگوید که از ورچ های (معجزه های) قرآن این است که پس از گذشت هزار و چهار سد سال هنوز کسی نتوانسته است نمونه ای همانند آنرا بیاورد، ولی راستی این است که قرآن سوای چند پیمانامه-ی هَنجُمَنی (قراراداد اجتمایی) که در میان بُت پرستانِ عربستان و یهودیان پیرامون مکه و مدینه روامند (عادی) بوده اند، همانند آیین حج، قصاص و سنگسار و ختنه کردن پسربچه ها، سُخن تازه ای ندارد، زیرا همگی قرآن رونوشت برداری از افسانه های تورات و انجیل هَستند. از سویی دیگر افسانه های تورات همانند داستان آفرینش، توفان نوح، قوم عاد و ثمود، همگی وام گرفته شده از داستان های گیلگمش (gilgamesh) هَستند که سه هزار سال پیش از پیدایش دین یهود در میان مردمان میانرودان (جنوب ایران و عراق) داستان های آشنایی بوده اند [1].
 در پیوند با موسی و ده فرمان او، که در قرآن رویکرد (توجه) ویژه ای به او دارد، موسی یک آدم افسانه ای است که نه باستانشناسان و نه گذشتهنگاران تا کنون توانسته اند ردپای او را پیدا کُنند، هتا در مصر که فرعون ها رویدادهای کشور را روزنگاری میکردند، هیچ نامی از موسی یا داستانی ازقوم او که در مصر به بردگی گرفته شده باشند، نیامده است که بگوید روزگاری به شَوَندی (علتی) رودخانه-ی نیل ازهم باز شده باشد، یا کشور مصر هدف خشم خدای موسی و درگیر «آفت های دهگانه-ی توراتی» شده باشد [2]؛ در روزنگاری فرعون ها تنها گفته شده است که یهودیان در آنجا به نام کارگران روزمُزد و هنگامی (فصلی) کار میکرده اند. و دیگر اینکه، ده فرمان موسی نیز چیزی بجز رونوشت برداری از ده فرمان حمورابی در کشور بابل نیست که یهودیان پس از پنجاه سال بردگی در بابل، و آزادی از بردگی، این دستورها را در دین خودشان به نام ده فرمان موسی گردآوری کردند. راستی این است که شاید قوم یهود چندهزار سال دیرینگی (قدمت) داشته باشد ولی تورات در ناسانی با گفته قرآن یک نَسک (کتاب) آسمانی نیست که بدست یک تن یا در یک زمان ویژه نگاشته شده باشد، ونکه (بلکه) تورات در سده های گوناگون و بدست کاهنان گوناگون نگاشته شُد که تازه ترین نگارش آن، برمیگردد به دوران پس از آزادی یهودیان از بابل و آمدن آنها به ایران و آشنایی آنها با اندیشه های دین زرتشت و باور به فرجام خواهی و جهان دیگر است. تا پیش از آشنایی یهودیان با دین اشور زرتشت، در تورات هیچ سخنی از جهان دیگر گفته نشده بوده است، و یهودیان بر این باور بودند که یهوه خدای آنها پاداش یا کیفر کارهای خوب و بد آنها را در همین جهان خواهد داد. و همین باور هم اکنون نیز در میان یهودیان وجود دارد. 
کوتاه سخن اینکه، این نمونه آوری نشان میدهد که داوش (ادعای) آقای فتاحیان یک گفته-ی بیهوده است که میگوید:« از وَرچ های (معجزه های) قرآن این است که در چهارده سده-ی گذشته کسی نتوانسته است یک نمونه همانند آنرا بیاورد».
هنگامیکه آقای فتاحیان آسمان و ریسمان را بهم میدوزد تا از میان آیه های «قتلو قتلو» و قصاص و سنگسار چند «دیدمان (تئوری) دانشیک (علمی)» نیز در قرآن پیدا کُند، تا وجود چاله های سیاه و ستاره های نوترونی را باُستواند (ثابت کُند)، خوب میشُد، که او گذری هم به آن آیه هایِ قرآن میزد که، که سرچشمه-یِ وجود آدم های روی زمین را بابا آدم و ننه حوا میدانند که الله آنها را از گل ساخته است و سُخنی از پارادُخش گویی های (تناقض گویی های) قرآن میآورد که در جایی میگوید: الله جهان در 6 روز آفرید» و در جایی دیگر میگوید:« الله جهان را در 9 روز آفرید»، یا «خُورشید شبها در مُرداب فرومیرود». نیاز به گفتن نیست که چنین داوش هایی (ادعاهایی) شاید برای مردمان چهارده سده پیش خریداری میداشته است و نه برای دانش آموزان در سده-ی بیست و یکم که به کمک تازه ترین دستاوردهای دانشیک (علمی) به راز ساختمان اتم و پیدایش هَستی و بُزرگی کیهان پی بُرده اند.
اگر امروز مردم سده-ی بیست و یکم به چیستی (ماهیت) و راز چاله های سیاه و ستاره های نوترونی پی بُرده اند و میدانند که هستی در پادَک (کره) زمین برآیند دات های (قانون های) فیزیک و واکُنش های شیمیایی و بیوشیمی میان ماده و آخشیج های (عنصرهای) نُخستین در چهار میلیارد سال پیش بوده است، از اینروست که آنها خودشان را از باورهای ژاژپندارانه-ی (خرافات) دینی رها ساخته اند و در 150 سال گذشته کسانی چون چارلز داروین و آلبرت اَینشتین توانسته اند با پژوهش در رفتار جانوران و چگونگی ساختمان اتم و کیهان، راز این پدیده ها را بگُشایند و برآیند پژوهش های خودشان را در دسترس مردم بگذارند. از روزن دانش زیست شناسی و فیزیولوژی هیچ ناسانی میان آدم های سده-ی بیست و یکم و چهارده سده-ی پیش وجود ندارد. آدم های سده-ی بیست و یکم به همان اندازه از توان یادگرفتن و هوش برخوردارند که نیاکان آنها در چهارده سده پیش باهوش بودند و توان یادگرفتن داشتند، تنها ناسانی میان این آدمها در این دو دوران در اینجاست که در دوران نوین آدم ها توانسته اند به دانستنی های بیشتری دسترسی پیدا کُند.
براستی اگر پیامبران دسترسی به سرچشمه-ی دانش خدایی میداشتند و دروغگو نمی بودند و هدف آنها روشنگری در میان مردم ناآگاه و خوشبختی آنها بوده است و نه نگه داری آنها در نادانی و بدبختی، چرا آنها همانند چالز داروین و آلبرت آینشتین و سدها دانشمند دیگر، مردم تشنه-ی دانش را با «دریایِ آگاهی های آسمانی» خودشان سیراب نکردند و از آشکار کردن راز درمان بیماری های واگیر دار برای آنها خودداری کردند؟ و با چه فرنودی (دلیلی) آنها از بیان راز پیدایش هَستی یا وجود سیاه چال ها و ستاره های نوترونی خودداری میکردند و بجای آن پیروان خودشان را با بیان افسانه های بیهوده ای چون «شق القمر، معراج، وجود جن، هفت لایه (طبقه) بودن آسمان و اینکه کوه ها همچون میخ هایی زمین را استوان نگه میدارند» «سرگرم میکردند که هتا ارزش خواندن بر سر گور مُردگان هم ندارند؟

یاداشت:

[1] این داستان ها را که نزدیک به سد سال پیش از باستانشناسان در پیرامون عراق بگونه سنگ نبشته از زیر خاک درآورده اند، میتوانید در فرمات پی دی اف با همین نام (gilgamesh) از تارکده بارگیری کُنید.


[2] بر پایه-ی افسانه-ی تورات که قرآن نیز از آن وام گرفته است، پس از خودداری فرعون از دادن فرمان آزادی قوم یهود، یهوه خدای یهودیان فرعون را پُشت سر هم به هفت بلای آسمانی گرفتار کرد که در میان آنها، نُخست، آغشته شدن رودخانه-ی نیل به خون بود؛ دوم، فراوان شدن قورباغه ها، سوم، فراوان شدن شپش ها؛ چهارم، فراوان شدن مگس ها؛ پنجم، گُسترش بیماری ها؛ ششم، گُسترش بیماری مَرگی (طاعون)؛ هفتم، تُندر و تگرگ؛ هشتم، تازش ملخ ها و نابودی کشاورزی؛ نهم، تاریکی و دهم، مرگ فرزند پسر هر خانواده-ی مصری.

یکشنبه، یکم خُرداد، مهرشید، 3749 دین بهی


۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

تاریخچه-یِ کعبه و یک دروغ بُزرگ



خشایار رُخسانی


از پژوهش هایِ دانشیک (علمی) باستانشناسان و گُذشتهنگاران چنین برمیآید که شهر مکه بدینگونه که امروز آنرا میشناسیم، در سده-ی چهارم پس از زایش مسیح پدید آمده است و خانه-ی کعبه در سده-ی پنجم پس از زایش مسیح برای نیایش 360 بُت ساخته شده است. در این یافته ها نه نشانی از کسی به نام ابراهیم بدست آمده است و نه از سفر او به شهر مکه برای ساختن پرستشگاه کعبه.

در ناسانی با باور مُسلمانان که میگویند شهر مکه و تاریخ خانه-ی کعبه به آدم نخستین پیامبر الله میرسد، باستانشناسان بر این باورند که اگر شهر مکه دینرینه ای پیش از این میداشت، میبایستی پژوهشگران دستساز ها و ابزارهایی را در این نیسنگ (منطقه) پیدا میکردند که نشان دهنده-یِ یادگارهایِ مردمانِ شهرنشین در این نیسنگ (منطقه) در گذشته های دور بوده باشد؛ همانند بیت المقدس که در هر بخش کوچک از خاکش باستانشناسان به ابزارها و دستسازهای مردمان کُهن برمیخورند که تا دوهزار سال پیشینگی دارند [1]. 

راستی این است که هنگامیکه ایران بر نیمی از جهان حکومت میکرد، گُزیره دیس (شبه جزیره) عربستان نیز زیر سایه-ی فرمانروایی شاهنشاهی ایران اداره میشُد. ارتش ایران در سراسر عربستان و در نیسنگی (منطقه ای) که سپس تر به در سده-ی چهارم به آن مکه گفتند، سربازخانه داشته است و کعبه در آغاز آتشکده ای بود که بدست سربازان هَخامنشی در این نیسنگ (منطقه) ساخته شُد تا آیین های دینی شان را بجای آورند، سپس تر پس از فروپاشی شاهنشاهی هَخامنشی بدست اسکندر گُجَستک (ملعون) و از دست رفتن عربستان، خانه-ی کعبه در میان خاندان های عرب در جایگاه میخانه و بُتخانه دست بدست گشت [2].
در پیوند با ابراهیم، قرآن تنها نَسکی (کتابی) است که از سفر ابراهیم به مکه و ساختن کعبه سُخن میگوید که در ناسانی با افسانه هایِ تورات در باره-ی ابراهیم است؛ ساخته شدن خانه-یِ کعبه بدست ابراهیم یک دروغ بُزرگ است، زیر نُخست وجود کسی بنام ابراهیم را باستانشناسان نتوانسته اند باُستوانند (ثابت کُنند)؛ تازه اگر چنین کسی هم وجود میداشته است، هیچگاه نمیتوانست پای او به مکه رسیده باشد، زیرا در داستان دینی قوم یهود در پیوند با ابراهیم سارا و هاجر و افسانه-ی کُرپانی کردن (قربانی کردن) اسماعیل، هیچ اشاره ای به سفر ابراهیم به مکه و دربدر شدن هاجر و اسماعیل در بیابان های مکه نشده است.



یاداشت:

[1]


http://www.formermuslims.com/forum/viewtopic.php?f=3&t=3714



[2]
 http://youtu.be/h5qE7b0KxLI



شنبه، 31 اَردیبهشت، کیوان شید، 3749 دین بهی

زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان




خشایار رُخسانی

چکیده:

دار زدن روزانه-ی جوانان ایران نمونه-ی آشکار نسل کُشی است که برای سه دهه است در ایران ادامه دارد، ولی هیچکس نمیخواهد درباره-ی آن سُخن بگوید، زیرا مردم ایران مُسلمان هَستند و پس از سه دهه آزمون دوزخ اسلامی در خاک ایران هنوز به باورهای اسلامی آویزان هَستند، و شک به این حکومت را برابر شک به خُدا میپندارند، و این درهالی است که خدای ایرانیان باستان نماد زیبایی و مهر بوده است و الله اسلام نماد پلیدی و ستیزه جویی است.


سرآغاز:


آنچه که دارد در ایران روزانه انجام میگیرد نمونه-ی آشکار نسل کُشی است. در حکومت اشغالگر اسلامی هر روز کمابیش سه تن ایرانی به دار کشیده میشود، یا با کیفر سیاسی و یا با بهانه-یِ فروش ماده های مدَیان (مخدر)؛ آنهم در جاییکه بر پایه-ی گزارش سازمان های جهانی برای مبارزه با ماده های مَدیان (مخدر)، سپاه نامردانِ حکومت اسلامی بُزرگترین فروشنده-ی ماده های مَدیان (مخدر) در جهان است [1]. و هر بیست دم (دقیقه) یک ایرانی در پیشامدهای ناگوار رانندگی در جاده ها کُشته میشود؛ این کُشته شدگان همگی کُرپانیانِ (قربانیان) بیدادگری، بیخردی و نادانی حکومتگران اسلامی در اداره-ی کشور، ایجاد کار و خودداری آنها از سرمایه گذاری در راهسازی هَستند. با درنگریستن به جنگ هشت ساله-ی ایران و عراق که جان یک میلیون جوان ایرانی را گرفت و فتنه گر آن، خُمینی گُجستک (ملعون) بود، و یک ارزیابی سرانگشتی، میتوان پی بُرد که ما در دوران زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بسر میبریم، بی آنکه از ژرفای این آزَرَنگ (مصیبت) آگاهی داشته باشیم. اندازه-ی این کُشتارها و مَرگ و میر ها زمانی روشن خواهد شُد که حکومت اسلامی سرنگون شود و پرده ها فرواُفتند. پس از سرنگونی حکومتِ خوناشام اسلامی، که در ددمنشی بالاترین راندمان را در سنجش با کشورهای خودکامه در جهان داشته است، و آشکار شُدن رازهای پُشت پرده، جهان پی خواهد بُرد که حکومت اسلامی در مسابقه-ی زایک کُشی (نسل کُشی) هتا گوی بازی را از خمر های سُرخ در کامبوج هم ربوده است که در درازای چهار سال فرمانروایی در این کشور، جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند [2]. مردم دین زده-یِ ایران نباید از نگر دور بدارند که انگیزه و راهنمایِ زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بدست حکومت اشغالگر اسلامی، همان قرآن و «دین پُربرکت» اسلام «عزیز» است که آنها هنوز آنرا وَرجاوند (مقدس) میپندارند.
 به باور من جُستار خُدا شناسی و دینداری بویژه دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) دو نهاده-ی (موضوع) گوناگون و شاید نیز هَمبَسان (متضاد) و ناسان باهم باشند. از آنجا که باور به خُدا در اندیشه و فرهنگ ایرانیان برای هزاران سال تا پیش از پیدایش اسلام ریشه داشته است، اکنون نیز که مردم ایران مسلمان شده اند، آنها از روی ناآگاهی همان خُدا را در آیین اسلام جُستجو میکُنند؛ این درهالی است که خدای دین اسلام «الله» نمادی از ویژگی های اهریمنی همچون مکاری، خونریزی و سنگدلی است و هیچ همسانی با خُدای ایرانیان ندارد که آفریدگار مهر شادی و تندرستی و آشتی و زیبایی بوده است. از اینرو یکی از خویشکاری های (وظیفه های) مِهَند (مهم) روشنبین های ایران که تاکنون در انجام آن بسیار کوتاهی شده است، این است که بتوانند این ناسانی را برای توده های نافرهیخته و اسلام زده روشن کُنند که آنها با پُشت کردن به اسلام، هیچگاه خُدای خودشان را از دست نخوهند داد؛ و آنها با اینکار تنها به اهریمن پُشت خواهند کرد، زیرا «همان اهریمن است الله و در آن من ندارم شک». مهدی اخوان ثالث

یاداشت ها:


[1]

http://farsi.iranbriefing.net/?p=1960

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=1793259077891&set=a.1329106634370.49352.1432101602&type=1&theater

[2] خمرهای سُرخ یا کُمونیست های دوران سنگ به رهبری پُل پُت در سال های 1975 تا 1979 در کامبوج فرمانروایی کردند و در پی یک نسل کُشی سامانمند جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند. کشور ویتنام توانست با لشکرکشی به کامبوج به هَستی این حکومت ترسناک پایان دهد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

سُخنرانی های انجام شُده در گردهمایی «شبکه سکولارهای سبز» در تورنتو







هم میهنان آزاده که خواهان دُنبال کردن سُخنرانی های انجام شُده در گردهمایی های «شبکه سکولارهای سبز» در تورنتو هَستند که در روزهای هفتم و هشتم ماه می (هفته گذشته) انجام گرفتند، میتوانند ویدیوی این سُخنرانی ها را در بخش بایگانی تلوزیون «ایران ما» تماشا کُنند.
Iran-e-Maa-Home



http://www.mihantv.com/

www.iranematv.com

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان




خشایار رُخسانی

چکیده:


دار زدن روزانه-ی جوانان ایران نمونه-ی آشکار نسل کُشی است که برای سه دهه است در ایران ادامه دارد، ولی هیچکس نمیخواهد درباره-ی آن سُخن بگوید، زیرا مردم ایران مُسلمان هَستند و پس از سه دهه آزمون دوزخ اسلامی در خاک ایران هنوز به باورهای اسلامی آویزان هَستند، و شک به این حکومت را برابر شک به خُدا میپندارند، و این درهالی است که خدای ایرانیان باستان نماد زیبایی و مهر بوده است و الله اسلام نماد پلیدی و ستیزه جویی است.


سرآغاز:


در حکومت اشغالگر اسلامی هر روز کمابیش سه تن ایرانی به دار کشیده میشود، یا با کیفر سیاسی و یا با بهانه-یِ فروش ماده های مَدیان (مخدر)؛ آنهم در جاییکه بر پایه-ی گزارش سازمان های جهانی برای مبارزه با ماده های مَدیان (مخدر)، سپاه نامردانِ حکومت اسلامی بُزرگترین فروشنده-ی ماده های مَدیان (مخدر) در جهان است [1]. و هر بیست دم (دقیقه) یک ایرانی در پیشامدهای ناگوار رانندگی در جاده ها کُشته میشود؛ این کُشته شدگان همگی کُرپانیانِ (قربانیان) بیدادگری، بیخردی و نادانی حکومتگران اسلامی در اداره-ی کشور، ایجاد کار و خودداری آنها از سرمایه گذاری در راهسازی هَستند. با درنگریستن به جنگ هشت ساله-ی ایران و عراق که جان یک میلیون جوان ایرانی را گرفت و فتنه گر آن، خُمینی گُجستک (ملعون) بود، و یک ارزیابی سرانگشتی، میتوان پی بُرد که ما در دوران زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بسر میبریم، بی آنکه از ژرفای این آزَرَنگ (مصیبت) آگاهی داشته باشیم. اندازه-ی این کُشتارها و مَرگ و میر ها زمانی روشن خواهد شُد که حکومت اسلامی سرنگون شود و پرده ها فرواُفتند. پس از سرنگونی حکومتِ خوناشام اسلامی، که در ددمنشی بالاترین راندمان را در سنجش با کشورهای خودکامه در جهان داشته است، و آشکار شُدن رازهای پُشت پرده، جهان پی خواهد بُرد که حکومت اسلامی در مسابقه-ی زایک کُشی (نسل کُشی) هتا گوی بازی را از خمر های سُرخ در کامبوج هم ربوده است که در درازای چهار سال فرمانروایی در این کشور، جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند [2]. مردم دین زده-یِ ایران نباید از نگر دور بدارند که انگیزه و راهنمایِ زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بدست حکومت اشغالگر اسلامی، همان قرآن و «دین پُربرکت» اسلام «عزیز» است که آنها هنوز آنرا وَرجاوند (مقدس) میپندارند.
 به باور من جُستار خُدا شناسی و دینداری بویژه دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) دو نهاده-ی (موضوع) گوناگون و شاید نیز هَمبَسان (متضاد) و ناسان باهم باشند. از آنجا که باور به خُدا در اندیشه و فرهنگ ایرانیان برای هزاران سال تا پیش از پیدایش اسلام ریشه داشته است، اکنون نیز که مردم ایران مسلمان شده اند، آنها از روی ناآگاهی همان خُدا را در آیین اسلام جُستجو میکُنند؛ این درهالی است که خدای دین اسلام «الله» نمادی از ویژگی های اهریمنی همچون مکاری، خونریزی و سنگدلی است و هیچ همسانی با خُدای ایرانیان ندارد که آفریدگار مهر شادی و تندرستی و آشتی و زیبایی بوده است. از اینرو یکی از خویشکاری های (وظیفه های) مِهَند (مهم) روشنبین های ایران که تاکنون در انجام آن بسیار کوتاهی شده است، این است که بتوانند این ناسانی را برای توده های نافرهیخته و اسلام زده روشن کُنند که آنها با پُشت کردن به اسلام، هیچگاه خُدای خودشان را از دست نخوهند داد؛ و آنها با اینکار تنها به اهریمن پُشت خواهند کرد، زیرا «همان اهریمن است الله و در آن من ندارم شک». مهدی اخوان ثالث
یاداشت:



[2] خمرهای سُرخ یا کُمونیست های دوران سنگ به رهبری پُل پُت در سال های 1975 تا 1979 در کامبوج فرمانروایی کردند و در پی یک نسل کُشی سامانمند جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند. در پایان، کشور ویتنام توانست با لشکرکشی به کامبوج به هَستی این حکومت ترسناک پایان دهد.

سه شنبه، 20 اُردیبهشت، بهرام شید، 3749 دین بهی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

خاک زرخیز ایران و بهشت محمد




خشایار رُخسانی

در گُزارش ها آمده است که نوکیسه گان تازی زاده پس از فروش دختران ایران و سرمایه های زیرزمینی این کشور، اینک به فروش خاک ایران روی آورده اند [1]
راستی این است که آن بهشتی که محمد بن عبدالله نویدش را در قرآن به عرب ها داد، سرزمین بارور، سرسبز و زرخیز ایران بود که هر گرم از خاکش با تلا برابری میکُند؛ عرب های حجاز توانستند با اشغال ایران خودشان را از دوزخ بیابان های عربستان رها سازند و به آن بهشتی که محمد نویدش را داده بود، در خاکِ ایران دستیابند؛ ولی بدبخت آن بخش از مردم نادان و دین زده-ی ایران که هنوز پس از گذشت چهارده سده به دروغ محمد و بهشت رویایی او باور دارند که با پُشت پا زدن به دین و فرهنگِ پُرمایه نیاکانشان و تن دادن به هرگونه خواری و میهن فروشی و چشم پوشی از یک زندگی شاد با داد و فرخُندگی (برکت) در خاک زرخیز ایران، بهشتِ راستین ایران را با بهشت دروغین محمد تاخت زده اند.



یاداشت:

[1]

پارس دیلی نیوز: فروش خاک زرخیز ایران بدست قاچاقچیان حکومت اسلامی

http://parsdailynews.com/82637.htm



سه شبنه، 13 اردیبهشت، بهرام شید، 3749 دین بهی