۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

پس از سیلی جنبش سبز به رژیم، پتک جنبش کارگری در راه است


پنجشنبه‏، 2010‏/03‏/04

پیوند طبقه کارگر با جنبش سبز

نسخه فارسی


خودرهاگران

چکیده:

جُنبش سبزجامگان واکُنشی اعتراضی طبقه میانه به کارکرد ناشایستِ دولت احمدی نژاد در چهار سال گذشته بود که توانست دغلکاری در رای مردم را در 22 خرداد، بهانه ای برای نشان دادن بیزاری خود از ساختار حکومت اسلامی کند. این جُنبش توانست در پی هَشت ماه ایستادگی ِدلاورانه در برابر حکومت اسلامی به دو دستآوردِ مهمی دست یابد: نخست زیر پرسش بردن سزاواری و مشروعیت حکومت اسلامی. این بدنامی ِجهانی، حکومت اسلامی را از کشش سرمایه هایِ برونمرزی بازداشت و سبب گُریز سرمایه هایِ درون کشور به بیرون از مرز شد، چیزیکه به زمینگیر شدن اقتصاد کشور فرجامید. دومین دستآوردِ جُِنبش سبزجامگان این بود که تورینه ها و شبکه هایِ همبودگاهی ای برپا کرد که توانستند در هشت ماه گذشته با پایداری هایِ دلاورانه جنبش را از تنگناها و بزنگاها گذر دهند و تا امروز زنده نگه بدارند. به دلیل کارکرد ناشایست و پر از لغزش دولت احمدی نژاد، در ماه هایِ آینده میلیون ها تن از کارگران شرکت هایِ ورشکسته کار خود را از دست خواهند داد، و یا ناتوان از برآوردن کمینه ای از نیاز زندگیشان خواهند شد، رویدادی که آغازگر جُنبش کارگری در ایران خواهد بود. جُنبش کارگری یک جُنبش دادخواه و سازمان یافته و ریشه گرا خواهد بود که از نگر گُستردگی و ریشه گرایی در رسیدن به خواست هایش، سنجش پذیر با جنبش سبزها نخواهد بود.
http://www.youtube.com/watch?v=HuisjLVZgTA



سرآغاز:




گزارش هایی که در چند روز گذشته بگوش رسیده اند، بازگویی از گُسترش اعتصاب هایِ کارگری در سراسر کشور میکنند. گزارشی یافتیم از اعتراض هایِ مجتمع میلاد در اصفهان، ایجاد یک تشکل گُذران و موقت از سویِ کارگران ذوب آهن اصفهان، گردهمایی کارگران نساجی قائم شهر، گردهمایی کارگران لاستیک سازی البرز، همچنین گزارش هایی که میرسند بر پایه-یِ برخی از جنبش هایِ درونی کارگران در خودروسازی ها، بویژه صنایع خودروسازی ایران خودرو که گزارش های آن دارد آهسته آهسته بیرون میآیند. آنگونه که روشن است، وضعیت طبقه کارگر، در هفته ها و ماه هایِ آینده با نگر به اینکه وارد سال 1389 میشویم، بسیار ناگوار خواهد شد و آنگونه که میگویند، دولت مخالفتِ فرسخت و جدی خودش را با افزایش هرگونه دستمزد برایِ کارگران آگاهانده است و این در حالی است که نوار تنگدستی برای یک خانواده-یِ 4 تنه، دستکم میان 750 هزار تا 900 هزار تومان برآورد شده است. به این معنی که در یک خانواده-یِ 4 تنه اگر حتا زن و مرد هم کار بکنند، میتوانند درآمدی داشته باشند که 300 هزارتومان زیر آن نوار تنگدستی خواهد بود که نیاز است تا آنها بتوانند خودشان را در بالای آن نگه بدارند. و این به این معنی است که ما گواهِ فروپاشی طبقه کارگر و افتادن آن به درون طبقه تنگدست و محروم، و از نگر اقتصادی بی چاره خواهیم بود. و با نگر به اینکه برآورد میشود که همکنون چیزی میان 6،5 تا 7 میلیون تن بکار های کاذب سرگرم هَستند، همانند سیگار فروشی در سر چاره ها و ماشین پاک کردن، و همانند اینها، باید که این احتمال را بدهیم که بیکار شدن کارگران بدلیل ورشکستگی و از دست دادن توان تولیدشان، کارگران بیکار را به سوی پُر و لبریز کردن بازار سیاهِ کار بکشاند، که آغاز بی سامانی هایِ اجتمایی و باخودش پیش آمد هایِ اجتمایی خیلی سخت را بگونه-یِ واکنش کارگران، بیکار شدگان، تنگدستان، و محروم ها را بدنبال خواهد داشت.
این احتمال ها را باید که ما در یک دستگاه واکاوی گسترده تر نگاه کنیم. اگر بخواهیم موشکافانه بر روی جنبش سبز که از 22 خرداد آغاز شد نگاهی بیاندازیم، درمیابیم که این جنبش یک واکنش اعتراضی بود به کارکردِ چهارساله-یِ دولتِ احمدی نژاد. فراموش نکنیم که باند احمدی نژاد با شعارهایِ مردم فریبانه و پشتیبانی از طبقه تنگدست بر سرکار آمد؛ او پیمان هایِ فراوانی را با مردم بست، و سپس تلاش کرد که از راه دادن وام به برنامه هایی که بدنبال رسیدن به بازده هایِ زودرس بودند، برای جوانان بیکار طبقه تنگدست کار فراهم کند. ولی خیلی فوری روشن شد که این برنامه ها از هیچ پُشتیبانی ای برخوردار نیستند، و همه-یِ پول ها دارند بگونه-یِ کلان به سوی مافیای اقتصادی و همچنین مافیای سپاه پاسداران سرازیر میشوند، که بیش از 40 میلیارد دلار از بانک بنام انجام پروژه هایِ صنعتی گرفته بودند، و هیچ پروژه ای را نیز بگونه-یِ جدی دنبال نکردند، و بنابراین آن 2،5 میلیون کاری را نیز که میخواستند بوجود بیاورند، به هیچگونه نتوانستند. و برآیندِ آن این شد که طبقه-یِ میانه که در درازایِ این 4 سال، بیشترین فشارهایِ اقتصادی، همبودگاهی و سیاسی را برتابید، در 23 خرداد بهانه لازم را برای اینکه واکنشی نشان دهد و به گوش رژیم سیلی بزند، پیدا کرد. و سپس دیدیم که در درازای 8 و 9 ماه گذشته کاری که این جنبش کرد دو کار روشن بود، یکی اینکه در درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی آنچنان آشفتگی ای برپا ساخت که حکومت اسلامی کارایی خودش را از دست داد. و این از دسترفتن کارایی رژیم بویژه در میدان اقتصادی نمایان شد، یعنی که نبود شایستگی و مشروعیت برای حکومت اسلامی سبب شد، که رژیم نتواند سرمایه هایِ نیازین برایِ چرخ اقتصادی را نه در درون و نه در بیرون از کشور پیدا کند؛ در نتیجه اقتصاد ایران به سوی خوردن از صندوق پس اندازهایِ ارزی رفت، تا دولت بتواند دستمزد کارگران، کارمندان، پاسداران، بسیجی ها، ساندیس خورها و نیروهایِ سرکوب و دیگران را پرداخت کند، چنانچه امروز گزارش رسیده است که دولت در 7 ماه نخستِ سال، چیزی نزدیک به 9 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی برداشت کرده است، یعنی اینکه در این صندوق چیزی بیش از 2 تا 3 میلیادر دلار باقی نمانده است. بدین معنی که نخستین کارکردِ جنبش سبز این بوده است که توانسته است که از راه زیر پرسش بردن شایستگی و مشروعیت رژیم، اقتصاد آن را زمینگیر کند، چونکه 85% از اقتصاد کشور در دست دولت و مافیای اقتصادیِ سپاه و بازار است. و بدلیل نداشتن شایستگی و مشروعیت، حکومت اسلامی نتوانسته است از یک سوی سرمایه-یِ برونمرزی جلب کنند، و از سویی دیگر گواه گریز سرمایه ها از درون کشور به بیرون بوده ایم. برآیند این شد که وضعیت اقتصادی دولت از زمانی که این جنبش آغاز شد، روز به روز بد و بدتر شد. کارکرد دوم جنبش این بود که توانست در دل همبودگاه یک پویایی برپا سازد. توانست تورینه ها و شبکه های همبودگاهی را کوشا کند، که کار کردند و توانستند این جنبش را در درازایِ هشت ماه گذشته زنده نگه بدارند، و در همه-یِ بزنگاه ها و تنگناهای بُنیادینی که در درازایِ این هشت ماه وجود داشت، این تورینه ها بودند که آمدند و ایستادگی کردند. و جنبش را تا امروز که داریم در باره آن گفتگو میکنیم، به پیش بردند. این دو کارکرد را که کنار هم بگذاریم این بازده را میگیریم که نقش جنبش سبز این نبوده است که بتواند این رژیم را به تنهایی دگرگون یا سرنگون کند. بلکه در یک واکاوی موشکافانه تر متوجه میشویم که جنبش سبز فراهم کننده گُذرگاه و راهی بوده است برای یک جنبش هَمبودگاهی و گسترده تر دیگر. آن جنبش در دل خودش دارای یک بافتِ همبودگاهی گوناگون تر، گسترده تر و ژرفتر است. و آن چیست؟ از دیدگاه من آن جُنبش کارگران هَست، که ازیک سوی دارند از فشارهایِ سخت اقتصادی رنج میبرند، و از سویی دیگر به دلیل ویژگی کارشان از کمینه ای از حس سازماندهی و بینش سازمادهی برخوردارند. بنابراین آنها میتوانند خودشان را در برابر موقعیت دشواری که رژیم میخواهد به آن ها بپذیراند، خیلی فوری سازماندهی کنند. برآیند چیست؟ برآیندِ گفتار این است که طبقه-یِ کارگر که با خانواده هایشان چیزی نزدیک به 12 تا 15 میلیون تن از ایرانیان هَستند، دارند آمادگی بدست میآورند تا وارد میدان مبارزه شوند. وارد شدن کارگران به میدان مبارزه به این معنی است که جنبش سبز کامگار و موفق خواهد شد که این پویایی را که در همبودگاه برپا ساخته است، که در بر گیرنده-یِ حس دلاوری و نیروی روانی ایستادگی است و توانسته است باوجود جو سرکوب، دستگیر و اعدام، و هزاران شیوه-یِ سرکوبگرانه-یِ دیگر، همچنان زنده بماند، به نیروی گُسترده تر دیگری به نام طبقه کارگر برساند که از نگر اقتصادی بجایی رسیده است که دیگر نوانایی شکیبایی ندارد، زیرا که ناتوان از بجاآوردن کمینه هایِ زندگی خودش هَست.
بر این پایه، اگر که بخواهیم جمع بندی کنیم، میتوانیم بگوییم که اگر جنبش سبز کامگار و موفق بود که بتواند در این هشت ماه یک سیلی بگوش رژیم بزند، جنبش کارگری که دارد پشت سر آن میآید با پتک بر سر این رژیم خواهد کوبید، زیرا میزان ریشه گرایی و رایکالیسم همبودگاهی و دیدگاهِ طبقاتی کارگران، در دل یک جنبش ِهمبودگاهی دادخواه و حق خواه، هیچگاه سنجش پذیر با جُنبشی که طبقه-یِ میانه آغاز کرد، و بخش بزرگی آز آن، حرکت هایِ نمادین بودند، نیست. کارگران بجای انجام این حرکت هایِ نمادین به سراغ کُنش های راستین خواهند رفت، و این کنشگریِ طبقاتی و همبودگاهی طبقه-یِ کارگر برایِ جنبش سبز که آغاز شده است، راهگشا خواهد بود، که به سوی مرز فرجامین خودش که زیر پرسش بردن ساختارها و روابط طبقاتی سامانه-یِ حکومت اسلامی است، برود؛ این جنبشی است که بیگمان یکی از نخستین و روشن ترین نیازهایی را که با خودش به همراه خواهد داشت، جارو کردن هَمگی این رژیم خواهد.

http://www.youtube.com/watch?v=HuisjLVZgTA

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر