آشفتگی سیاسی
نُسکِ پارسی
خودرهاگران
چکیده:
در سه دهه گذشته پنج جناح گوناگون و شناخته شده در حکومت اسلامی با برتابیدن همدیگر توانستند که چیرگی خودشان را بر مردم پاسدارند و کنار هم ادامه-یِ زندگی دهند. از زمانیکه سپاه پاسداران در میدان مبارزه-یِ کشورمداریک [سیاسی] اندر شد، و تلاش کرد تا با چنگ انداختن بر ترازداری [اقتصاد] کشور از آن بجای سکویی برای پریدن به سوی مَجدِ کشورمداریک [قدرت سیاسی] بهرهمند شود، هم وزنی بازی میان این پنج جناج برهم خورد. در جاییکه جناح رفسنجانی که بخشی از مافیای ترازداریک [اقتصادی] کشور را میگرداند، و جناح بهینشگران، خواهان کمینه ای از آزادی هایِ هَنجُمَنی [اجتمایی] هَستندَ، تا مردم بتوانند با سرگرم شدن در هَمالش هایِ [رقابت هایِ] ترازداریک، هنری و فرهنگی، فشارهایِ نبودِ آزادی هایِ کشورمدایک، سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام را تا اندازه ای برتابند، جناح سپاه پاسداران، بازار و ولایت فقیه که دستشان در یک کیسه است، نه میتوانند کمترین گشایش جوّ هَنجُمنی [اجتمایی] را برتابند و نه شکوفایی ترازداریک را، زیرا آنها بویژه جناح بازار، آسایش ترازداریک پَشکِ میانه [طبقه متوسط] را یگانه دست ورز [عامل] جُنبش هایِ هَنجُمنی در کشور میداند.
سرآغاز:
در درازای 30 سال گذشته میتوانیم در حکومت اسلامی پنج جناح روشن و نمایان را شناسایی کنیم. نُخست جناج ولایت فقیه است، که تورینه-یِ [شبکه-یِ] دینکاران و آخوندها را با خودش به همراه دارد؛ بخش بزرگی از آخوندها با این تورینه همراه هَستند که در درازای 30 سال گذشته در برابر یک خویشکاری [وظیفه-یِ] اَنگُشت نما [مُشخص] به غارتگریِ هَنجُمنی پرداخته اند؛ خویشکاری این جناح که در 30 سال گذشته در ساختار قدرت بوده است، در برگیرنده-یِ چیره کردن نادانی، گسترش یاوه ها و نگرش هایِ دینی و بدریخت کردن اندیشه-یِ توده ها به نام یک خویشکاری کارکردی در درون یک ساختار همگانی بوده است.دوم جناح مافیایِ بازار است، که خیلی نیرومند است. فراموش نکنیم که همگی ِ[تمام] اقتصادِ ایران زمان زیادی زیر لگام یا چیرگی نیرومندِ بازاری ها بوده است و بخش بزرگی از آن توانایی ها هنوز هستند. و بخش بزرگی از سیاست هایِ دولت را بازار دیکته کرده است. و امروز هم با دست داشتن در بخش هایِ مَهینی [مهمی] از اقتصادِ کلان کشور و بیشینه-یِ میدانِ ترازداری خورد، به کَردِ [عملا] توانایی این را دارد که خویشکاری [وظیفه-یِ] کارکردی خودش را به انجام رساند. و آن خویشکاری دربرگیرنده-یِ نگهداشتن ِبخش بزرگی از همبودگاه [جامعه]، در تنگدستی بوده است. و براستی، این کاری بوده است که هیئت موتلفه و جناح تَرادادی [سنتی] بازار از زمان ها پیش، دنبال کرده اند. خویشکاری این دو گروه این است که هیچگاه به همبودگاهِ ایران این پروانه را ندهند که از روزن ترازداریک [اقتصادی] به گامه ای برسد که شکوفایی ترازداریک با خودش، گُسترش و پیشرفتِ هَنجُمنی [اجتمایی] را بدنبال داشته باشد، زیرا رشد هَنجُمنی میتواند برای آنها دردسر های سیاسی را به بار آورد. تئوری بازار این است که انگیزه-یِ خیزش تیر 1387 و پیدایش جنبش خونین کنونی به شَوَندِ [علت] رُست [رشد] پَشک میانک [طبقه متوسط] است. و بازار بر این باور است که این رویدادها از بهر کم کاری دولت بوده است که برنامه-یِ برداشتن نقدینه ها را بکار نبسته است تا از این راه آنچنان پَشکِ میانک [طبقه متوسط] را ناتوان سازد که شهروندان در این پَشک [طبقه] بجز اندیشیدن برای برآوردنِ خوراکِ خودشان و پرداختن به فراپرسش هایِ نیازین ِزندگی خودشان، دیگر به دنبال چیزهای دیگری همانند رُست [رشد] فرهنگی، هنری، هَنجُمَنی، یا درخواست آزادی های سیاسی و چیزهایی از این نمونه نباشد. این تئوری بازار است به نام یکی دیگر از جناح هایِ داتواری [حاکمیت].جناح سوم سپاه پاسداران یا جناح رزمندگان که میدانیم که سپاه از سال 1368 به این سوی، به کُردِ [عملا] وارد میدان سیاست شده است. سپاه نخست واردِ میدانِ ترازداریک [اقتصادی] شد، و پس از اینکه به اندازه-یِ بَسنده [کافی] توانمندیِ ترازداریک را بدست آورد، واردِ میدان سیاست شد، و بدینسان نهادهای قدرت را فروگرفت؛ زمانیکه احمدی نژاد روی کار آمد، سپاه توانست نیروی دادگُزاری [قوه مقننه] و نیروی دادکاری [قوه مجریه] را نیز در فرادستِ خود بگیرد و همچنین از پشتیبانی ولایت فقیه نیز برخوردار شود؛ و تا آنجا سُهیش [احساس] نیرومندی در خوش بکند که به خودش این پروانه را بدهد که در 22 خرداد 1388 این کودتایِ خَنده آور ِگُزیدمانی را براه بیاندازد. بنابراین سپاه پاسداران به نام مافیایی که بیش از 50% از ترازداری [اقتصاد] کشور را در دست دارد، درحال رفتن به سویی است که در جایگاهِ بُنیادین ترین جناح حاکمیت کار کند؛ یعنی در بالای سر جناح ولایت فقیه بایستد. در آن زمان ما گواه نظامی شدن یک حکومتی خواهیم بود، که پیش از این یک حکومت دینی-نظامی بوده است. و شاید که بزودی به یک حکومتِ نظامی فراروید. این یکی از گمانه زنی هاست، که در این پیوند پیشکشیده شده است. اکنون این این سه جناحی که از آنها نام بردیم به فرنود [دلیل] هم ایدیولوژی بودنشان هم بافتی ِهَنجُمَنی شان [اجتمایی شان]، و پیوندی که در میان سودِ آنها بوجود آمده است، وَداییده اند [تصمیم گرفته اند] که دو جناح دیگر از داتواری [حاکمیت] را که با آنها همانندیِ رسایی [کاملی] ندارند، به آرش [یعنی] اندکی برای آنها دردسر ساز هَستند، بیرون کنند. فراموش نکنیم که هَمگی ِساختار ِداتوری [حاکمیت] یک ساختار مافیایی است؛ به چَم [یعنی] ساختار برگزیده-یِ مردم نیست که بخواهد بر پایه-یِ خواستِ آنها کار کند. بنابراین هرجا که بنا باشد که یکی از این جناح هایِ مافیایی پیوندی با خواست و اراده-یِ همبودگاهی برپا سازد، برایش دردسر ساز خواهد شد، هتا اگر این پیوند بگونه-یِ نمادین هم باشد.در دوم خرداد مردم آمدند و از آن ژایش [فرصت] بهرهمند شدند و نمایش گُزیدمان را که رژیم براه اندخته بود به ژایشی [فرصتی] برایِ نمایش نیرویِ هَنجُمَنی [اجتمایی] فرارویاندند، و با اینکار یک دردسر تازه ای را روی دستِ داتواری [حاکمیت[ گذاشتند، که نزدیک به هشت سال ادامه داشت، و توانست پارادُخش ها [تناقض ها] و ناسانی های [تضاد هایِ] فراوانی را از درون حاکمیت بیرون آورد. تا اینکه سپاه ناگزیر شد که خودش بیاید و کنترل نَهیدها [اوضاع[ را در گُزیدمان پیشین ریاست جمهوری از راه گُزینش احمدی نژاد در دور نخست نامزدیِ او، بدست بگیرد.جناح چهارم جناح رفسنجانی است که بیانگر مافیایِ ترازداریک [اقتصادی) است که میتوانیم از جناح میانه رو ها از آن نام ببریم. این جناح بر این باور است که یک هم وزنی و توازن میان سرکوب و پیشرفتِ ترازداریک نیاز است. بگفته-یِ دیگر این جناح باورد دارد که این یکی بدون آن دیگری پیش نمیرود. این جناح هم به بایستگی و نیازین بودنِ کنترل آگاهی، امنیتی، سرکوبگری، اعدام، زندان و دیگر چیزها باور دارد، و هم در کنار آن میگوید که چَپیره [جامعه] بایستیکه به فَرآوریِ [تولید] ترازداریک و آسایش ترازداریک سرگرم باشد؛ هتا اگر کُنشگری هایِ ترازداریک، زای وریک [تولیدی] هم نباشند، و به سوی کاسبکاری گرایش داشته باشند، ولی از این راه، چَپیره [جامعه] میتواند پُرسمان کنترل شدن ها، فراپُرسش فشارها و گرفتاریِ سرکوب ها را بگونه ای برتابد. این تئوری جناح میانه است. و پنجمین جناح ِحاکمیت جناح بَهینشگران [اصلاحگران] است که باور دارد که در کنار نگهداریِ قدرت در دستِ بخشی کوچک، نیاز است که بیشینه-یِ [اکثریت] همبودگاه از برخی آزادی هایِ هَنجُمَنی [اجتمایی] و شهر آیینی [مدنی] برخوردار شود. بگفته-یِ دیگر، با آنکه آنها به یک سامانه [نظام] آزاد و برگزیده-یِ مردم باور ندارند که بخواهد به نمایندگی از مردم قدرت را بدست بگیرد، دستکم باور دارند که در میدان هایِ فرهنگی و همبودگاهی، بایستیکه تا اندازه ای به مردم آزادی داده شود و تا اندازه ای دستِ آنها باز گذاشته شود، تا مردم بتوانند بسته بودنِ جوّ سیاسی را برتابند. ولی ما میبینیم، از زمانیکه در این ساختار مافیایی این تئوری ها و دیدگاه هایِ گوناگون نمی توانند باهم کنار بیایند، پارادُخش ها [تناقض ها]، تضادها [ناسانی ها]، و کشمکش هایِ فرسخت بیرون زده اند. و ساختار حکومت اسلامی بجای اینکه یک ساختار هم وزن آفرین باشد، به یک ساختار تنش آفرین فرارویده است، بگفته-یِ دیگر خودِ ساختار، به یک دستاویزی برای تنش واگردانده شده است، چرا؟ چونکه حکومت اسلامی بگونه ای میدان مبارزه-یِ قدرت را چیده است که ناگزیر است که هر چهار سال یکبار یک بازیِ گُزیدمانی را براه بیاندازد. و فراموش نکنیم که سپاه با کودتای 22 خرداد 1388 براستی خواست که به همه-یِ آنهایی که در قدرت هستند و به آنهایی که در پایین، چشم امید داشتند، این پیام را بگونه-یِ روشن برساند که از این به پس شایش [امکانِ] بکارگیری از همین جوّ ناگزیری و نمایشی ِگزیدمان که از میان 500 تن نامزد، شورای نگهبان از راه «نظارت استصوابی»، تنها شایستگی چهار تن را میپذیرد، این را هم ما برنخواهیم تابید. و اگر هم بتوانیم به همینگونه دوام بیاوریم برای دوره سپسین ِگزیدمان، یک یا دو نامزد را میشناسانیم و همان آیین گُزیدمان در عراق زمان صدام حسین و کره شمالی را الگوی کار خودمان خواهیم کرد، که در آنها تنها نامزدِ حکومت با 99% رای ها برگزیده میشود. این فرتوری [تصویری] است که آنها از میدانِ مبارزه-یِ قدرت دارند. بنابراین سپاه نمیتواند پذیرایِ نمایشنامه ای باشد که میگوید که باید به دیدگاهِ مردم تا اندازه ای بها داده شود، به چم [یعنی] آن اندیشه ای که تا اندازه ای در ذهن میانه روها و در ذهن بهینشگران است. از اینرو سپاه وَداییده است [تصمیم گرفته است] که این جناح ها را از میدان بیرون کند، و آنها را به دور بیاندازد. بهمین فرنود [دلیل] بود که خامنه ای چند روز پیش در سخنرانی خودش گفت که:« این کسانیکه نمیتوانند دریابند که در درونِ سامانه-یِ جمهوری اسلامی بودن چه فَرهومندی [نعمتی] است، و بُنپایه [قاعده] بازی چیست، اینها خود بخود بیرون گذاشته شده اند». بگفته-یِ دیگر اگر کسی بخواهد این زمزمه را بکند که دیدگاه هایِ مردم باید در درون ساختار داتواری [حاکمیت[ راه پیدا کنند، و خود را در ساختار داتواری درآمیزند، این کسان هتمن پی نبرده اند که ساختار مافیایی و دَربَستی [انحصاری] به چه آرشی [یعنی] است. بنابراین باید که آنها بدنبال کارشان بروند.هم میهنان گرامی آشفتگی سختی در درون حاکمیت بوجود آمده است، که جوّی را فراهم ساخته است که این ساختار مافیایی، از هم پاشیده و دچار پارادُخش ها و تنش هایِ درونی سختی شده است، بگونه ای که دیگر نمیتواند از خودش پایداری نشان دهد، زیرا شایش [امکان] بوجود آوردن یک زیربنایِ پایسته [ثابت] را در میدان ترازداریک در میدانِ کشورمداریک [سیاسی]، داد و ستد هایِ جهانی و بویژه در زمینه-یِ هَنجُمَنی [اجتمایی] از دست داده است، بگفته-یِ دیگر سزاواری و شایستگی هَنجُمَنی رژیم برای بسامان رساندن این بازی از دست رفته است. و بهمین فرنود [دلیل] است که امیدی نیست که در آینده-یِ نزدیک در درون این داتواری [حاکمیت]، بختی برایِ سازگاری و بهینش آن وجود داشته باشد.بازده-یِ سُخن اینکه: تنگنایِ سیاسی درونِ سامانه-یِ جمهوری اسلامی یک آشفتگی ژرفی است، که به فرنود [به دلیل] نبودِ گُنجایش بیشتر برایِ دیدگاه ها یا روش هایِ کشورداری گوناگون، باید که داتواری [حاکمیت] به سویِ یک دست شدن، همبافت و همجنس شدن و ساختار یگانه پیدا کردن برود. که آن یک آمیختاری [ترکیبی] است از روش هایِ کشورداری در کره شمالی و افغانستان در دوره-یِ طالبان که یک آمیغ [ترکیب] ناهمگونی است که همبودگاه ایران دیگر پذیرای آن نیست. و بنابر این ما میتوانیم امیدوار باشیم که تَنگنایِ درونی سامانه-یِ جمهوری اسلامی زمینه های فروپاشی ساختاری آن را آسان و آماده میسازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر