۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

آیا ما آماده-یِ دگرگونی هَستیم؟ بخش نُخست


شنبه‏، 2010‏/03‏/13


سامه ها (شرایط) برای دگرگونی آماده است. شاید که ما آماده-یِ دگرگونی نیستیم


نسخه فارسی

خودرهاگران


نقش فرد در مبارزه-ی گروهی


چکیده:


در دو سده-یِ گُذشته دو آموزشگاهِ اَندیشمندی، دلیل جُنبش هایِ هَنجُمَنی و اجتمایی را به انگیزه هایِ گوناگونی بر میبستند. آموزشگاه نُخست بر این باور بود که شرایط بیرونی در همبودگاه همانند فشارها و وضعیت ناگوار اجتمایی و اقتصادی به جُنبش های هَنجُمَنی و اجتمایی دامن میزنند، و این درحالی بود که آموزشگاه دوم شرایط درونی همانند هوش، نیروی روانی، خواست و اراده-یِ فرد را علت بُنیادین در این جُنبش ها می پنداشت، زیرا به گفته-یِ این آموزشگاه واکُنش درخور به فشارهایِ اجتمایی از سوی نیروی هوش و روانی فرد گرفته میشود. سرانجام هواداران این دو آموزشگاهِ اندیشمندی به این برآیند رسیدند که هر دو پدیده بیرونی و درونی پیوند تنگاتنگ و اندکُنشی باهم دارند نقش مهمی را در این جُنبش ها بازی میکنند ولی میزان اهمیت آنها در هر بُرشگاه یا مقطع از جنبش کم و زیاد میشود. از سویی دیگر اگر آمادگی ستم پذیری مردم ناخواسته بیشتر شود، آشکار است که به هر اندازه ای که فشار اقتصادی-اجتمایی رُشد کند، میزانِ ستم پذیری مردم نیز بیشتر میشود. این دو پدیده همیشه در حال دنبال کردن همدیگر در یک فاصله-یِ روشنی هَستند. همکنون در ایران این فاصله به اندازه ای نیست که سبب گُسَستگی و پارگی ساختاری شود و همبودگاه را به خیابان سرازیر کُند.
http://www.youtube.com/watch?v=7tTkPgjdkZQ


سرآغاز:



این پُرسمان یا مسئله را میتوانیم از این دریچه بررسی کُنیم که هنگامیکه یک جُنبش اجتمایی سبب یک دگرگونی در همبودگاه میشود، از دریچه-یِ پیوندِ کَرویزیکی [1] یا به فرنگی دیالکتیکی که میان شرایطِ بیرونی (در جامعه) و شرایط درونی (در هوش و روان آدمی) برپا است، کدامیک از این دو پدیده میتواند در این رویداد برتری داشته باشد؟ به گفته-یِ دیگر به کدامیک از این دو پدیده باید که اهمیت بدهیم. در این پیوند دو آموزشگاهِ اَندیشمندی وجود دارد. نخست دیدگاهی که پیوندِ آدم ها را با شرایط کلان همبودگاه درمینگرد و بر این باور است که این شرایط کلان آنچنان نیرومند هَستند که خودشان را به نام شرایطِ ناگُزیری بر فَرد، خواست و اراده-یِ او میپذیرانند. بازده-یِ این شیوه-یِ اندیشیدن این است که فرد چاره ای بجز پذیرفتن شرایط ناگُزیریِ بیرونی را ندارد، و بر پایه-یِ آنچه که میتواند، برای دگرگون کردن آنچه که نمی پَسندَد تلاش میکند. دومین آموزشگاهِ اَندیشمندی اهمیت را به فرد، هوش، روان و خواست و اراده-یِ او، آزادکامی، اختیار و توانِ گُزینش او میدهد. این دیدگاه بر این باور است که جُدا از اینکه شرایطِ ناگُزیری بیرونی میخواهند خودشان را بر ما بپذیرانند، در پایان این ما هَستیم که میتوانیم با یک واکنش شایسته، شرایطِ ناگُزیری بیرونی را کنار بزینم و خواست و اراده-یِ خودمان را هَستی ببخشیم. پس از گذشتِ دو سده که این گُفتاورد در میانِ فَرزانگانِ آموزشگاه هایِ اندیشمندیِ گوناگون پیشکشیده شده است، سرانجام، امروز دانش هَنجُمَنی و اجتمایی بجایی رسیده است که به پیوندِ میان این دو پدیده باور دارد و میگوید پیوندِ میان این دو پدیده، پیوندی است رُوبارُو یا متقابل؛ به زبان دیگر پیوندی پویا و زنده است و نه پیوندی خودکار یا مکانیکی. این پیوند، بازده-یِ یک اَندرکُنش و داد و ستد میان شرایطِ درونی و بیرونی است. و این دو پدیده میتوانند در زمان هایِ گوناگون گاهی اهمیتِ بالاتری و گاهی کمتری را داشته باشند. و بدینگونه ما با یک زنجیره ای از علت ها و معلول ها روبرو هَستیم، که میتوانند از آغاز تا پایانِ یک فرایند، برتری را به شرایطِ درونی و یا به شرایط بیرونی بدهند. با این دید درمینگریم که در هر بُرشگاه و مقطع از این جُنبش سبز آزادیخواهی، ما به نام کسانیکه میخواهند بر روی این جنبش موشکافانه کار کنند، باید بتوانیم به یک ارزیابی درست برسیم که در چه بُرشگاه یا مقطع از جُنبش هَستیم و همکنون به کُدام پَراسنجه یا پارامتر باید اهمیت بیشتری را بدهیم. آیا پَراسنجه هایِ بیرونی و یا پارامترهای درونی از اهمیت برخوردارند؟ این پُرسمان ساختگی نیست، هر چه بازیگران یک جنبش هَنجُمَنی و اجتمایی در برابر این موضوع آگاه تر و ریزبین تر باشند و موشکافانه برخورد کنند، میتوانند بهتر پی ببرند که در این بُرشگاه و مقطع ویژه از جُنبش به چه چیزی بیشتر رویکرد نشان دهند؛ که آیا آن را ژرفتر کنند، و بیشتر به آن بپردازند؟ همکنون میخواهیم از این گفتاوردِ اَنگاشتی و تصوری بیرون بیایم و به جنبشی روی بیاوریم که 9 ماه است که در ایران آغاز شده است. و در آستانه-یِ روزهایی هستیم که میتوانند این جنبش را واردِ یک گامه-یِ تازه ای کنند. به سُخن دیگر، همکنون جُستار چهارشنبه سوری و واپسین پنجشنبه-یِ سال پیشکشیده شده است و میرویم تا واردِ سال ِنو شویم، و همچنین با گرفتاری ها و رویدادهایی که میتوانند در سال نو پدید آیند رو در روی شویم. بهتر است که بدانیم که در این بُرشگاه یا مقطعی که امروز داریم گفتگو میکنیم، کدامیک از این پراسنجه ها و پارامتر ها از اهمیت بیشتری برخوردارند، و به کدامیک باید که بیشتر بپرداریم و برایِ کدامیک باید زمان و نیرو هزینه کنیم؟ برای پارامترهایِ کلان و بیرونی همانندِ شرایطِ اجتمایی، اقتصادی و سیاسی و دیگر چیزها و یا برای پراسنجه ها و شاخص هایِ درونی همانندِ هوش و توان روانی تک تک ما که به دگرگونی در ایران دلبستگی داریم؟ اگر که به وضعیتِ کنونی نگاهی بیاندازمی، می بینیم که شرایطِ بیرونی بگونه ای هَستند که دارند به سویِ ناگواریِ هرچه بیشتر میروند. راستی این است که شرایطِ اجتمایی و اقتصادی دارد روز به روز بدتر میشوند. گرانی، تورم و بیکاری و از سویی دیگر فشارهایِ اجتمایی سنگین، نپرداختن دستمزد ها و پایمال شدنِ حقوق اجتمایی، دستگیریِ کُنشگرانِ حقوق بشر، و یا در میدانِ سیاسی دلهُره-یِ مطلق، تازش به کُنشگرانِ جنبش، و پَروانه ندادن به هیچ جوّ باز. بنابراین می بینیم که شرایطِ بیرونی دارند به سویی میروند که زمینه-یِ بُروز یک جُنبش بزرگ، سخت و پُر واکنش و ریشه گرا را فراهم بیاورند. و اگر چنین رویدادی نیز پیش بیاید، برای هیچ کارشناس در زمینه-یِ گرفتاری هایِ هَنجُمنی و اجتمایی شگفتی آور نخواهد بود، که در اینچنین وضعیتی که شرایطِ اجتمایی-اقتصادی، کاملا از هم پاشیده اند، بتواند یک جُنبش بزرگ اجتمایی با درجه ای از ریشه گرایی و رادیکالیسم بالا روی بدهد. ولی اینکه این جنبش روی بدهد و یا نه، به موضوع یا جُستار احتمال ها و گمانه زنی ها برمیگردد که ما نمیخواهیم وارد آن بشویم. برپایه-یِ گُزارش هایی که هر روز میرسند، دولتمردانِ جمهوری اسلامی خودشان دارند در باره-یِ احتمال بُروز یک انفجار اجتمایی هُشدار میدهند که به دلیل گرانی، قانون بودجه-یِ 1389، برداشتن رایانه ها و رویهم رفته، وضعیتِ ناگوار بیکاری و بیکار شدن کارگران و از سویی دیگر بالارفتن بهایِ کالاها و پایین بودنِ دَستمزدها، گرفتاریِ ترابری و تحریم هایی که در راه هَستند، شرایطِ کشور یک شرایط انفجاری است. و همه-یِ آنها دارند خَستو میشوند و اعتراف میکنند که وضعیت ناگوار است. ولی اگر شرایط برایِ چنین وضعیتی آماده باشند، چه پَراسَنجه یا پارامتری نیاز است تا این چنین پیشآمد یا انفجار روی بدهد؟ اینجا اگر به آن موردِ اَنگارشی یا نظری که در بالا شکافتم باور داشته باشیم، به سُخن دیگر، پیوندِ میان شرایطِ بیرونی و شرایط درونی را بپذیریم، درخواهیم نگریست که با رویکرد به آماده بودنِ شرایطِ آشکار بیرونی، میشود این پرسش را پیشکشید که اگر بنا باشد که این شرایط به یک انفجار ِاجتمایی بسرانجامد، آیا شرایطِ درونی بگونه-یِ خودکار و ناگُزیری و بدون اینکه من و شما در آن درآمیختگی و دخالتی داشته باشیم، به یک انفجار اجتمایی میفرجامد؟ و برای این انفجار تنها فشار ها از بالا بسنده و کافی خواهند بود؟ و این همان نگرشی است که سالیان دراز در میان نیروهایِ چپِ ما وجود داشته است که میپنداشتند که هرچه تنگدستی، گرسنگی و بدبختی و دیگر چیزهایِ ناگوار بیشتر شوند، بخت برای پیدایش یک جنبش اجتمایی ریشه گرا و رادیکال بیشتر خواهد بود. ولی از نمونه هایِ فراوانی که در دیگر کشورها روی داده اند، آموخته ایم که تنگدستی فراوان، بیچارگی، بدبختی ِاقتصادی و درماندگی ِمادی به ناچار به شورش ِمردم نمی سرانجامد. این آزمون ها و تجربه ها، درستی این تئوری را زیر پرسش برد. و همزمان این پرسش را پیشکشید که آیا این پُرسمان یک پدیده-یِ ناگُزیری است و یا نه؟ و پاسخ «نه» بود. واقعیتِ اجتمایی و تاریخی به این پُرسش، پاسخ ِمنفی داد. به همین دلیل است که ما می بینیم، باآنکه مردم در آمریکای لاتین و در بسیاری از کشورهایِ آفریفایی یا کشورهای آسیایی براستی تنگدست هَستند، و در اوج درماندگی، بدبختی و از هم پاشیدگی اقتصادی-اجتمایی زندگی میکنند، با اینهمه ما گواه پیدایش انقلاب هایِ اجتمایی نیستیم. و برایِ نمونه کشورهایی همانند سودان و زیمباوه، نمونه هایی از این دست هَستند که تنگدستی در آنها، بخودی خود به انقلاب و انفجار های اجتمایی نفرجامیده است. و همین آزمون ها سبب شده اند تا آن گروه از افرادی که به شرایطِ بیرونی همانند گرفتاری هایِ اجتمایی-اقتصادی بگونه-یِ پَراسنجه ها و پارامترهایِ خودکار و ناگُزیری در دامن زدن به جُنبش هایِ اجتمایی درمینگریستند، به پارامتر روانی و شرایط درونی روی بیاورند. و امروز نیز در ایران ما نیز چنین رویدادی پیشآمده است. و ما میبایستی که به آن رویکرد و توجه نشان دهیم. میزانِ فشاری که حاکمیت بر اثر سومدیریتِ خودش بر جامعه وارد میکند، یک اندازه-یِ مطلق نیست، بلکه یک اندازه-یِ نسبی است. چرا؟ چونکه واکنشی که همبودگاه میتواند در برابر این میزان از فشار از خودش نشان دهد، پیرو شرایطِ درونی است. شما در نگر بگیرید، اگر در پی سه دهه ستم، فشار، بهرهکشی، غارت، و همه گونه خودکامگی هایِ حاکمیت، میزانِ پذیرش ستم در همبودگاه افزایش پیدا کرده باشد، به زبان دیگر، مردم ما آمادگی ستم پذیری بیشتری را پیدا کرده باشند، و همبودگاه دچار فرایندِ یک دگرگونی ناخواسته شده باشد، آشکار است که به هر اندازه ای که فشار اقتصادی-اجتمایی رُشد کند، میزانِ ستم پذیری یا پذیرفتن شرایط و همچنین عادی دانستن آنها، به همان اندازه بالا میرود. بنابراین این دو پدیده همیشه در حال دنبال کردن همدیگر در یک فاصله-یِ روشنی هَستند. همکنون این فاصله به اندازه ای نیست که سبب گُسَستگی و پارگی ساختاری شود و همبودگاه را به خیابان سرازیر کُند. درنگر داشته باشیم که داریم در باره-یِ گمانه زنی ها گفتگو میکنیم. هیچ قانونمندی قطعی ای در این باره نیست. همکنون داریم تلاش میکنیم که با آوایِ بلند بیاندیشم، تا برخی از یافته ها، باورها و یقین ها را، به پرسش بکشیم.

یاداشت:

1. آزمون و سنجش اندیشه ها برای دریافت ارزش آنها

http://www.youtube.com/watch?v=7tTkPgjdkZQ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر