۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

«آرایشگران بی مُشتری»


خشایار رُخسانی

چکیده:

اندیشه-ی برپایی یک مِهَستان میهنی (مجلس ملی) و یک دولت گُذرا در برونمرز، اُمیدوار کُننده ترین هَنداخی (طرحی) است که در سه دهه گُذشته بدست اُپوزیسیون برونمرزی درانداخته شُده است، زیرا این برنامه میخواهد برای نُخستین بار با دور زدن سازمان های سیاسی، و از راه دادنِ خُورتاکی (مسئولیت) به مردم، آنها را در روشن ساختن و درآمیختن در سرنوشت کشورشان سهیم کُند. برپایه-یِ این برنامه ایرانیان برونمرزی خواهند توانست با هُماسش (شرکت) در یک گُزیدمانِ آزاد برای گُزینش نمایندگانِ شایسته-ی خود، درجه و تراز (سطح) فرهنگِ مردمسالاریشان را به نمایش بگُذارند. دولتِ گُذرا خواهد توانست به نمایندگی از ایرانیان برونمرزی و درونمرزی با کشورهای آزاد جهان گُفتگو کُند، جُنبش آزادیخواهی مردم ایران را کامگارانه رهبری کُند و مهمتر از همه تُهیگی قدرت را پس از سرنگونی حکومت اسلامی پُرسازد و برای دورانِ گُذار برنامه ریزی کُند. در این میان برخی سیاسیون همانند آقای محمد امینی که در سه دهه گذشته بجز نغ زدن هُنر دیگری نداشته اند، بجایِ سُخن سنجی های (انتقادهای) سازنده از این برنامه-ی اُمید بخش و یا دادن پیشنهادهایِ خَرَدمندانه برای زُدودن کاستی های این برنامه، در راستای ناکام کردن آن میکوشند.

سرآغاز:

میگویند که آرایشگران هنگامی که مُشتری ندارند برای سرگرمی سر همدیگر را کوتاه میکُنند. رفتار برخی از سیاسیونِ برونمرزی نیز همانندِ آرایشگرانِ بیکار است، ولی از آن نمونه از آرایشگران که هیچگاه مُشتری ندارند؛ این کسان بجایِ انجام کارهایِ سودمند همیشه در اندیشه-یِ سرگم کردنِ خودشان هَستند، ولی مهم نیست که با چه کاری؛ هتا اگر که سرگرمی آنها به زیان دیگران باشد. آقای محمد امینی نیز در جُرگه-یِ این بخش از «آرایشگران سیاسی» میگُنجد که هیچگاه مُشتری ندارند. به تازگی برخی از کوشندگان سیاسی برای بُرونرفت از بُن بستِ سیاسی کُنونی ایران، راهکار اُمید بخشی را برای برپایی یک دولت گُذرا در برونمرز، پیشنهاد داده اند [1]. هدف از این برنامه سازمان دادن به پنج میلیون ایرانی برونمرزی است که هم اکنون بسان لشکری شکست خورده در چهارگوشه-ی جهان آواره هَستند؛ تا ایرانیان برونمرزی بتوانند به کمک نهادی به نام «دولت گذرا» به یک نیروی سیاسی واگردانده شوند، و این «دولت گذرا» به نمایندگی از ایرانیان برونمرزی سُخنگوی آنها در گفتگو با کشورهای آزاد جهان باشد. یکی از هدف هایِ برپایی دولتِ گُذرا آشناسازیِ ایرانیان برونمرزی با فرهنگ مردمسالاری است تا آنها بجای اینکه در برابر سرنوشتِ کشورشان بادپروا (بی تفاوت) باشند، از راه پذیرفتن خورتاکی (مسئولیت) و هُماسش (شرکت) در یک گُزیدمانِ آزاد، نمایندگانِ خودشان را برای یک مِهستانِ میهنی (مجلس ملی) برگُزینند؛ سپس تر از میان این نمایندگان یک دولت گذرا ساخته خواهد شود. از خویشکاری های (وظیفه های) دولت گذرا هماهنگی میان ایرانیانِ برونمرزی با هم میهنان خودشان در درون کشور برای پُشتیبانی از آنها است و همچنین سازماندهی و رهبری جنبش خیابانی و مبارزه نافرمانی شهریگری (مدنی) در برابر حکومت اشغالگر اسلامی است. ولی از خویشکاری های مِهَند (مهم) دولت گذرا پُرکردن تُهیگی قدرت پس از سرنگونی حکومت اسلامی و پیشگیری از هرج و مرج و فراهم آوردن زمینه-یِ برپایی یک همه پُرسی برای روشن کردن ساختار آینده-یِ سیاسی کشور است.
در این میان برخی از سیاسیون برونمرزی همانند آقای محمد امینی که در سه دهه گذشته هیج کار سودمندی انجام نداده اند و همه-ی کار و بار آنها بجای کوشندگی سیاسی، تنها نغ زدن هایِ سیاسی بوده است، و «ترک عادت هم بیماری میآورد»، بجای اینکه یک پیشنهاد سازنده برای زُدودن «کاستی های» هَنداخ (طرح) برپایی «دولت گُذرا» بدهد، با نغ زدن های بی خردانه به این برنامه، آنرا «از بُنیادش بی پایه» مینامد [2]. فرنود (دلیل) «دلچسب» آقای محمد امینی در رد هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» این است که او میگوید:« برنامه-ی آلترناتیوسازیِ ایرانیانِ برونمرزی به رَوَند مردمسالاری در درونِ کشور و گفتگوهای سازنده-یِ کشوندگانِ سیاسی با حکومت اسلامی آسیب میزند»، این گُفته در زمانی از سوی آقای محمد امینی بیان میشود که برای همگان روشن است که در ایران جو سرکوب بیداد میکُند، و انگار که او فراموش کرده است که در کشور خفقان سیاسی چیره است و حکومت اسلامی همه-ی راه های گفتگو را برای کوشَندگانِ سیاسی درونمرزی بسته است و تنها راه سیاهچال های اوین و کهریزک را برای آنها باز گُذاشته است. و از دیگر سَبُک مغز ترین فرنودهای (دلیل های) آقای محمد امینی برای رد هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» در برونمرز این است که او میگوید: «از آنجا که کوشندگان سیاسی در برونمرز در سه دهه گذشته هیچکار سودمندی انجام نداده اند، پس از این هم نباید کاری بکُنند». گویا برای آقای امینی درک این نهاده (موضع) دشورا است که اگر در سه دهه گذشته اپوزیسیون حکومت اسلامی در برونمرز نتوانسته است کار سودمندی انجام دهد، هتمن گره ای در کار بوده است، و اینبار اندیشمندانی که خواهان برپایی «دولت گُذرا» هَستند، میخواهند با آموزه (درس) گرفتن از شَوَندِ (علت) سه دهه ندانمکاری ها، کاستی ها و لغزش هایِ اپوزیسیون حکومت اسلامی در برونمرز، از بازکرد و تکرار آنها خودداری کُنند و ازاینرو آنها هَنداخی (طرحی) نو درانداخته اند.
 در سه دهه گذشته سازمان های سیاسی که شُمار هموندان آنها همیشه بیشتر از چهار تا پنج تن نبوده است، یا نمیتوانستند برای ساختن یک نیروی جایگُزین (آلترناتیو) بر سر ساختار سیاسی آینده-ی ایران یا فدرالیسم با هم همبسته شوند، زیرا به این پُرسش ها تنها یک مِهَستان میهنی میتواند پاسُخ درخور بدهد که پس از سرنگونی حکومت اسلامی به نمایندگی از همگی مردم ایران برپا خوهد شُد، و یا اینکه اگر این سازمان ها میتوانستد پس از گذر کردن از «هفت خوان رستم» باهم همبسته شوند، پیمان نامه های آنها و یا نویدهایی را که آنها به همدیگر میدادند، نمیتوانست از سوی همگی مردم ایران پذیرفته شود، زیرا این سازمان ها همگی مردم ایران را نمایندگی نمیکُردند؛ از اینرو همبستگی آنها پیرامون یک دولت گُذرا، هیچگاه نمیتوانسته است سرنوشتی بهتری از سرنوشت «شورای ملی مقاومت» داشته باشد که هموندانش در پُشت درهای بسته اورَنگ های (مقام های) وزارت و فرنشینی (ریاست) دولت را میان خودشان پخش و به همدگیر پیشکش کرده بودند. و دیگر اینکه به شَوَندِ (به علت) پیشینه-ی بدی که سازمان های سیاسی از خود برجای گُذاشته اند، مردم ایران به آنها بدگمان هَستند، و مردم از هیچ نهادی پُشتیبانی نخواهند کرد که نام این سازمان ها را یدک بکشد یا آنها پَرده دار آن باشند. از اینرو برنامه-ی برپایی «دولت گذرا» کوششی است برای دور زدن این سازمان هایِ سیاسی؛ در این پیوند نُخست یک «نهاد مردمی» به نام مِهستان میهنی (مجلس ملی) برپا میشود که نمایندگان آن به رای راسته-ی (مُستقیم) مردم برگُزیده خواهند شُد و سپس تر از دل این مِهَستان میهنی (مجلس ملی) یک دولت گذرا ساخته خواهد شد که بتواند برای پُشتیبانی از جنبش آزادیخواهی مردم ایران در درون کشور میان ایرانیان برونمرزی و درونمرزی هماهنگی برپا سازد، بلندگوی فریاد آزادیخواهی مردم ایران در برونمرز باشد، جنبش خیابانی و مبارزه نافرمانی شهریگری (مدنی) آنها را سازماندهی و رهبری کُند، و مِهَندتر (مهم تر) از همه اینکه تُهیگی قدرت را پس از سرنگونی حکومت اسلامی پُرسازد تا از هرج و مرج پیشگیری کُند و سپس تر بتواند برای روشن کردن ساختار سیاسی آینده ایران زمینه-یِ یک همه پرسی را فراهم آورد.

هنگامیکه حکومت اسلامی همگی راه ها را بجز سیاهچال های اوین و کهریزک، برای گفتگو با نمایندگان مردم بسته است، اندیشه-ی برپایی یک دولت گذرا در برونمرز بهترین راهکاری است که میتواند جنبش آزادیخواهی مردم ایران را با کمترین هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) به پیروزی برساند و بختک حکومت اشغالگر اسلامی را پس از سه دهه از سر مردم ایران بدور سازد. با چیرگی جو بدگمانی و ستیزه جویی در میان سازمان های سیاسی که از نام همبستگی همانند جن از بسم الله ترس دارند، و گُسترش یک اِسپاش (فضای) دُشمنی که آنها را از گفتگو با همدیگر بازمیدارد، چگونه میتوان از این سازمان های سیاسی اُمید داشت که آنها درفردای سرنگونی آخوندها، آماده-ی نشستن در کنار هم و گفتگو باهم در یک جو دوستانه برای برپایی یک دولت گُذرا باشند؟
هم اکنون که زمان بَسنده در دسترس هست، چرا نباید برای چنین آینده ای اندیشید و برنامه ریزی کرد؟ از سویی دیگر در ایران به شوند (به علت) بالا بودن جو سرکوب، کوشندگان سیاسی از چنین امکانی برای ساختن یک نیروی جایگُزین (آلترناتیو) برخوردار نیستند، پس چرا کوشندگان سیاسی نباید این نیروی جایگُزین را در برونمرز بسازند؟ خوشبختانه امروز دستگاه های پیوستمانی (ارتباطی) همانند ماهواره، تارکده (اینترت) و فیس بوک آنچنان جهان را بهم پیوند داده و کوچک و نزدیک کرده داده اند که چندان ناسانی بُزرگی میان برپایی یک «دولت گذرا» در بُرونمرز و یا در درونمرز نخواهد بود. به کمک تارکده (اینترنت)، فیس بوک و تلوزیون های ماهواره ای میشود در چند دم (دقیقه) سراسر ایران را پوشش داد و در جریان وَدایش های (تصمیم های) «دولت گذرا» در برونمرز گذاشت. با اینهمه بُزرگترین برتری که این «دولت گذرا» در برونمرز خواهد داشت این است که هموندان آن از آسایش برخوردار خواهند بود و حکومت اسلامی نخواهد توانست به سادگی هموندان آنرا دستگیری یا ترور کُند، و این درهالی است که اگر «دولت گذرا» بخواهد در ایران برپا شود، به تُندی هموندان آن دستگیر و سرکوب خواهند شُد.



۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

برخورد دو گانه-ی آیت الله ها


آیت الله سیستانی
 

آیت الله سیستانی


 خشایار رُخسانی

در دو سال گُذشته خون سدها جوان ایرانی سنگفرش خیابان ها برای دستیافتن به آزادی شُد و سدها تن در شکنجه گاه ها کُرپانی (قربانی) شکنجه وسُپُوزش (تجاوز) گردیدند و دار زده شُدند. برخورد ددمنشانه-ی حکومت اسلامی با جوانان ایران در خیابان ها و شکنجه گاه ها از چشم جهان آزاد پنهان نماند و مردم کشورهایِ جهانِ آزاد برای ایراختن (محکو کردن) این رفتارهایِ سنگدلانه-یِ حکومتِ اسلامی، واکُنش نشان دادند و با مردم ایران همدردی کردند، ولی بیشینه-یِ آیت الله های قم و آیت الله سیستانی در نجف که از مالیات هایِ دینی مردم ایران زندگی میکُنند، در برابر این بیدادی که بر جوانانِ آزادیخواه ایران روا داشت میشُد، خاموشی گُزیدند و هتا از دادن یک بیانیه در همدردی با مردم ایران خودداری کردند؛ گویا این آیت الله ها برخورد ددمنشانه-ی حکومت اسلامی با جوانانِ آزادیخواه را غیر اسلامی نمیدانستند و تنها نگرانی آنها پوشش غیر اسلامی بانوان در سفرهای ورزشی بوده است که برای زُدودن این «نگرانی» بیانیه بیرون دادند. از سویی دیگر همین آیت الله ها همراه با آیت الله سیستانی که بالاترین جایگاه را در میان آنها دارد، سرکوب شیعیان بحرین بدست نیروهایِ حکومتی این کشور را ایراختند (محکوم کردند) و با مردم بحرین همدردی نشان دادند.
اکنون پرسشی که پیش میآید این است که فرنود (دلیل) این رفتار دوگانه-یِ آیت الله ها چیست که آنها ستم به شیعیان ایران را بر میتابند ولی در برابر سرکوب شیعیان بحرین واکُنش نشان میدهند؟ ریشه-ی این برخوردِ دوگانه را باید در شیوه-ی اندیشه-یِ این آیت الله های تازی زاده جستجو کرد که آنها هنوز ایرانیان را به چشم «موالی» یا «بَندِگان» نگاه میکُنند، نامی که عرب های مسلمان در آغاز اسلام و فرگرفته شدنِ ایران و به بردگی بُردنِ مردم ایران، به ایرانیان داده بودند.
امروز نیز مردم ایران بدون رویکرد به این راستینگی (واقعیت) تلخ و نگاهِ تَرمینشمَندی (تحقیرآمیزی) که آیت الله ها به آنها دارند، از فرستادن مالیات های دینی برای آنها خودداری نمیکنُند، با آنکه این مردم خودشان در تنگدستی زندگی میکُنند؛ نِهش (وضع) ناگواری که مردم ایران آنرا تنها وامدار ناشایستگی هایِ باندِ مافیای حاکم بر ایران در اداره-ی ترازداری (اقتصاد) کشور و چپاول بی مرز سرمایه هایِ ایران بدست «آقازاده ها» و فرزندانِ مافیای حاکم، هَستند؛ مردم دین زده-یِ ایران همچنان آن لغمه-ی نانی را هم که از ریخت و پاش های خوانِ یغمایِ حکومتگران پیش آنها انداخته میشود، از دهان فرزندان گُرسنه-ی خود میگیرند تا آنرا یا به نام کمک به امام زاده هایِ گور به گور شده-ی تازی در ایران و یا به نام مالیات های دینی برای آیت الله سیستانی و دیگر آیت الله های مفتخور و تازی زاده بفرستند که هنوز آنها را به نام «موالی» خوار میدارند و به ریش آنها میخندند.

یکشنبه، هفتم فروردین، مهرشید روز، 3749 دین بهی




۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

بهای مُسلمان شُدن ایرانیان


خشایار رُخسانی


پاسُخی به یک هم میهن


برخی از هم میهنان ما پس از آزمون تلخ سه دهه فرمانروایی دین اسلام بر این کشور هنوز بر این باورند که سوای اسلام خامنه ای و رجوی [1]، یک اسلام بهتری به نام اسلام «ناب مُحمدی» نیز هَست که میتواند راهگُشای گرفتاری هایشان باشد. سرچشمه-ی این کَژبرداشتی (سوتفاهم) و ناآگاهی مردم ایران نُخُست از اینجا ریشه میگیرد که آنها نه زبان عربی میدانند تا با خواندن قرآن به پارادُخش ها (تناقض ها)، کاستی ها و دات هایِ (قانون های) نامردُمیک (غیر انسانی) آن پی ببرند و نه آنها آشنایی با زندگی راستین و رفتارهایِ پیشگامان اسلام دارند که بخش بزرگی از آیین دین اسلام را ساخته است . برای نمونه مردم ایران بدون اینکه از تباهی در فتار و ویژگی هایِ نامَردُمیک (غیرانسانی) محمد بن عبدالله، علی و همگی امامان شیعه آگاهی داشته باشند، این کسان را به نام آموزگاران فرخویی (اخلاقی) خود برگُزیده اند. و اکنون که ایرانیان پس از سه دهه فرمانروایی حکومت اسلامی، کشور ایران را فرورفته در گَندابِ دُروغ، تباهی و بیداد مییابند، بجای اینکه رفتار آموزگاران فرخویی (اخلاقی) و پیشگامان اسلام و دستورهایِ قرآن را زیر پرسش ببرند که سرچشمه-ی همگی این بدبختی ها هَستند، آنها راهگُشایِ همگی این گرفتاری ها را در جُستجو کردن به دُنبال یک «اسلام ناب مُحمدی» میپندارند که آنرا در پنداره های (تخیلات) خود آفریده اند؛ این بخش از مردم دین زده-ی ایران بر این باورند که «فرنود (دلیل) همگی بدبختی هایشان ریشه در انجام نادرست دستورهایِ دین اسلام دارد، زیرا آخوندها از انجام درستِ ان دستورها کوتاهی کرده اند». و به زبان دیگر مردم ایران شوه (سبب) بدبختی هایشان را در رفتار «غیر اسلامی» آخوندها جستجو میکنند.
 در اینجا من نمیخواهم که با زیر پُرسش بُردنِ همه-ی دات های (قانون های) بیدادگرانه-یِ اسلام و انگیزه-ی پیدایش دین اسلام، از باور این هم میهنان خُرده گیری و سُخن سنجی کُنم (انتقاد کُنم)، در این یاداشت تنها میخواهم کوتاه به دو نمونه از این کاستی های دین اسلام نماری (اشاره ای) کرده باشم تا شاید که این هم میهنان را به اندیشیدن وادارم.
شما بانگارید (تصور کُنید) که با خانواده-ی خود، همسر، خواهر و برادر و مادر و پدر هدف تازش مُشتی راهزن میشوید که شما زبان آنها را نمیدانید؛ آنها مردان خانه را میکُشند و همسر، خواهران و برادران کوچک و مادر شما را به نام پَروه هان (غنیمت های) جنگی به بردگی میبرند. آیا شما میدانید که بَرده به چه چَمی (معنی) است؟ برده در اسلام از هیچ هاگی (حقی) برخوردار نیست. تنها هاگ (حق) برده این است که برای زنده ماندن باید همگی آرزوهای خاوَندش (صاحبش) را بجا آورد. خاوَندِ (صاحب) برده میتواند او را کیفر بدهد و بکُشد بدون اینکه دارناکِ (مالک) برده، خود را در پیش یک دادگاه پاسُخگو بداند. اگر برده زن باشد، او ناگُزیر است که سوای خانه داری برای دارناکِ (مالک) خود و انجام هر دستوری که به او میدهد، نیازهایِ گُنی (جنسی) او و فرزندان پسر و دوستانِ و مهمانان او را نیز همچون اَروسک سکس، «سکس دول» sex doll بجا آورد و هیچ پتکارشی (اعتراضی) هم نکند. و دارناک (مالک) هرگاه هم دلزده از کام گرفتن از کنیز خود شُد، میتوند آنرا بفروشد. اکنون بانگارید (تصور کُنید) که این کنیز خواهر شما یا همسر شما بوده است که در کشور ایران که مردمش به آزادگان نامور بودند، گرفتار مُشتی راهزن بی سر و پا میگردد که با بهانه کردنِ پراکندن دین تازه-ی خود، ولی با انگیزه-یِ تاراج گنج های ایران و به بردگی کشیدن مردم آزاده-ی ایران ،کشور ایران را هدف تاخت و تازهای خودشان میکُنند. اکنون پُرسش من از شما این است که شما در قرآن و دین اسلام چه دات (قانون) دادگرانه یا چیز با ارزش و سودمندی را یافته اید که مردم ایران آنرا نمیدانسته اند و بتوان بهایِ این «ناآگاهی» را با نابودی تاریخ و فرهنگ پیشرفته ترین و غنی ترین کشور جهان و کُشتار سدها هزار از مردانِ دلاور آن و به بردگی بُردن بچه ها و همسر و خواهر شما و گرفتن آسایش از مردم این کشور تاخت زد؟ آنهم هنگامیکه بارها در قرآن آمده است که «ما برای مردم هر کشوری به زبان آنها پیامبرانی را فرستاده ایم.» و یا « قرآن از اینرو به زبان عربی است که برای راهنمایی مردم عرب فرستاده شده است». اگر گُسترش یکتاپرستی بهانه-ی پیشگامان آغاز اسلام برای تازش به ایران بوده است، امروز برای همه روشن است که ایرانیان با سرافرازی در پیروی از آموزش هایِ خَرَدمندانه-یِ دینی بُزرگترین فرزانه-یِ جهان ، اشو زرتشت، هزاران سال پیش از عرب ها نُخستین مردم جهان بودند که به یکتا پرستی روی آورَدند و عرب ها واپسین مردم جهان بودند که یکتاپرست شُدند، با آنکه هنوز هم به چم (معنی) یکتاپرستی پی نبرده اند. و اگر عرب ها میخواستند راهنمایی های فرخویی (اخلاقی) و گُسترش دادگری را بهانه برای مسلمان کردن ایرانیان کُنند، ایرانیان با زیربنا کردن سه سُتون اُستوانِ ارزشی مانند: اندیشه-ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک در همبودگاه، توانسته بودند فرخویی ترین (اخلاقی ترین) و دادگرانه ترین قانون های هَنجُمَنی (اجتمایی) را در آن دوران به کمک این سه بُنپایه-ی ارزشی نوآوری کُنند بدونِ اینکه نیاز داشته باشند که برای پیشگیری از گُسترش تبهکاری های فرخویی (اخلاقی) کسی را سنگسار یا دست و پایش را ببُرند؛ از برجسته ترین آموزش های دین اشو زرتشت این بوده است که تا پیش از مسلمان شدن ایرانیان، دروغ بُزرگترین گُناه در این کشور به شُمار میآمد. برپایه-ی گزارش های تاریخی در آستانه-ی تازش عرب های مسلمان به ایران، مردم ایران نه گرفتار تنگدستی ترازداریک (اقتصادی) و نه گُسترش تباهی فرخویی (اخلاقی) و نه بیدادگری فرمانروایانشان بودند که بخواست انگیزه ای برای پیشگامان اسلام برای تازش به ایران و مسلمان کردن ایرانیان باشد. به گفته-ی گُزارشگران در رم باستان مردم ایران در دوران ساسانیان نه تنها در تنگدستی و بیدادگری و تبهکاری فرخویی (اقتصادی) زندگی نمیکردند و هیچ گرفتاری با ساختار سیاسی کشور نداشتند که به واژگونه-ی آن، مردم ایران غنی ترین و خوشبخت ترین مردم جهان بودند. زیرا یکی از نشانه هایِ آشکار ناخُرسندی های مردم در هر کشوری، شورش های هَنجُمَنی (اجتمایی) است، که در اینباره هیچ گزارشی تاریخی در دست نیست. از اینرو تازش عرب های مسلمان به ایران تنها از بهر آزمندیِ سیری ناپذیری آنها برای دستیافتن بر گنج هایِ ایران و به بردگی بُردن مردم آزاده-ی این کشور و نابودی چندهزار سال تاریخ و شهریگری (تمدن) در این کشور و واپس نگه داشتن هومَنی (انسانیت) برای چهارده سده از پیشرفت بوده است. کشور ایران در دورانی هدف تاخت و تاز عرب های مسلمان گردید که پیشرفته ترین کشور جهان بود و مردمش به آزادگان نامور بودند و دارای بالاترین آسایش و خوشبختی در جهان بودند.

یاداشت:

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

سازمان مجاهدین خلق کابوسی برای مردمسالاری


خشایار رُخسانی

سازمان مجاهدین خلق بُزرگترین دُشمن مردمسالاری، آزادی و گیتیگرایی (جدایی راه دین از راه کشورداری) در ایران است زیرا این ارزش ها در آشتی ناپذیری و ناسازگاری با باورهایِ دینی این سازمان ایستاده اند و این سازمان به این ارزش ها بها نمیدهد؛ هدفِ این سازمان بُنیادگرایِ دینی ادامه-ی همین حکومت اشغالگر اسلامی است و تنها فرنودِ (دلیل) مبارزه-یِ این سازمان با این حکومت نیز رساندن مسعود رجوی به اورَنگِ (مقام) رهبری است، زیرا این سازمان مسعود رجوی را شایسته تر از سید علی خامنه ای برای لم دادن بر جایگاه خلافت و امیر مومنان میپندارد. آزادیخواهان باید با همان نگاهی که به بُنیادگرایان اسلامی همانند حزب الله و طالبان و القاعده دارند، با این سازمان تروریسی و بُنیادگرایِ دینی مبارزه کُنند تا آنرا از سپهر سیاسی ایران بیرون برانند، اگر که آنها نخواهد تماشاگر برپایی یک حکومت اسلامی دیگر ولی اینبار با خلافت مسعود رجوی در ایران باشند. اگر این سازمان در ایران سرکار بیاید، با ددمنشی و خوناشامی که ریشه در باورها دینیش دارد، گوی جَنوریکای (جنایتکاری) را از دست آخوندها و حزب الله خواهد ربود. آن بخش از مردم دین زده-یِ ایران که پس از سه دهه حکومتِ دینی در ایران به یک سازمان بُنیادگرای دینی دیگر همانند سازمان مجاهدین دلخوش کرده اند، سزاواری بهتری از همین حکومتِ آخوندی ندارند. بدبخت مردم ایران که هنوز از بَختکِ حکومِت اسلامی رها نشده اند، یک سازمانِ تروریستی و بُنیادگرای دینی دیگر که پلیدتر از آخوندهاست، میخواهد دوباره به نام دین بر آنها فرمانروایی کُند.از آنجا سازمان مجاهدین خلق نیز همانندِ آخوندها بازده-ی یک فرهنگِ اسلامی است که خودکامه پرور است، برایِ شکستن_این چَمبَر (حلقه) اهریمنی فرهنگِ اسلامی، ایرانیان چاره ای بجز خُشک کردن ریشه-ی فرهنگ اسلامی در این کشور ندارند، اگر که براستی خواهان شکستن این چَمبَر (حلقه-ی) اهریمنی و دستیافتن به آزادی پس از چهارده سده بندگی به تازیان و تازی زادگان هَستند، زیرا فرهنگ اسلامی هم خودکامه پرور است و هم با زمینه چینی فرهنگی، ذهن مردم را برای پذیرش بیداد آمده میسازد، و حکومت هایِ خودکامه را سرکار میآورد، و از سویی دیگر حکومت های خودکامه-ی دینی تنها با پُشتگرمی به دین اسلام و گُسترش فرهنگ اسلامی است که میتوانند بیداد را به مردم ایران بپذیرانند.چهارشنبه، سوم فروردین، تیرشید 7033 آریایی میترایی







 


۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

شاد باد جشن نوروز شما



فرارسیدن جشن نوروز را از پیش به همه-یِ ایرانیانِ میهندوست و آزاده شادباش میگویم و آرزوی نوروزی خُجسته و سالی فرُخنده همراه با آزادی ایران و مردمسالاری برای همگی هم میهنانم دارم.

گشت گرداگردِ مهر تابناک ایران زمین

روز نو آمد شُد شادی بُرون زندر کمین

ای تو یزدان، ای تو گرداننده-یِ مهر و سپهر

برترینش کُن برایم این زمان و این زمین


نوروزتان پیروز و هر روزتان نوروز

خشایار







۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

نیاز به برپایی یک دولت گُذرا




خشایار رُخسانی

حکومت اسلامی یک حکومت اشغالگر است که هیچگونه شایستگی (legitimation) برای فرمانروایی کردن بر مردم ایران ندارد، ولی هم اکنون برای بیشینه-ی (اکثریت) مردم ایران روشن نیست که یک حکومت بیگانه دارد بر آنها فرمانروایی میکند؛ آگاهی از این راستینگی (واقعیت) میتوانست ترازنیش (معادله) قدرت را به سود آزادیخواهان دگرگون کُند. دیگر اینکه بی سامانی و بی سازمانی آزادیخواهان یکی از بُزرگترین گرفتاری های آنها در نبرد با حکومت اسلامی است. این بی سازمانی ها در برگیرنده-ی فراپُرسش ها و کاستی های زیر هَستند:

1) آزادیخواهان هنوز یک فرتور (تصویر) دُرُستی از مرز خشونت ندارند که حکومت اسلامی آماده است برای ماندن به آن دست بزند و یا با روی آوردن به دیگر جَنوری ها (جنایت ها) از آن مرز گُذر کُند؛ برای بخش بزرگی از آزادیخواهان هنوز گمان پذیر نیست که این حکومت آماده است که برای ماندن هتا دریای خون راه بیاندازد .

2) در پایان هر نبرد یکی از مِهَندترین (مهمترین) کارهایِ هر سپاه جنگی سرشماری زخمی ها و کشته شدگان است. جنبش آزادیخواهی مردم ایران پس از گذشتِ دوسال از هَستیش هنوز یک وبگاه برای آمارگیری از شمار زخمی ها و کُرپانیان (قربانیان) در گردهمایی های تازه راه اندازی نکرده است. از اینرو ما نمی دانیم که شمار زخمی ها و کشته شدگان ما در واپسین نبرد چه اندازه بوده اند و از همه بدتر اینکه چه کسانی هم اکنون دارند در سیاهچال های دُشمن زیر فشار شکنجه کُشته میشوند.

3) بخش بُزرگی از آزادیخواهان هنوز با ساده دلی در این نِهازش (توهم) به سر میبرند که تنها با راهپیمایی های آرام خیابانی میتوانند سیدعلی خامنه ای را ازجایش تکان بدهند و به کُرنش در برابر مردم وادارند. و این درهالی است که خامنه ای برای ماندن آماده است هزاران بار بیشتر از قذافی دیوانه دست به کُشتار آزادیخواهان بزَند. از اینرو آدیخواهان باید که از هم کنون خودشان را برای رو در رو شدن با سخت ترین سامه ها (شرایط) آماده و آراسته سازند. گردهمایی های آینده زمانی میتواند سودمند باشند که با هدفِ گَشودن درب زندان ها، رهاسازی زندانیان سیاسی، فروگیری بنگاه دروغ پراکنی سدا و سیما و دستگیری علی خامنه ای و همپالگی هایش انجام گیرند.

4) گرفتاری ایکه از همه مِهَندتر (مهم تر) است، این است که جنبش هنوز هیچ برنامه ای برای پُر کردن تُهیگی قدرت و سر و سامان دادن به کشور و پیشگیری از هرج و مرج پس از سرنگونی حکومت اسلامی ندارد. از اینرو این یک نیاز آشکار است که آزادیخواهانی که به مردمسالاری و گیتیگرایی (جدایی دین از کشورداری) و یکپارچگی کشور باور دارند هرچه زودتر با نشستن کنار هم بر سر این نهاده-ی (موضوع) مهم باهم گفتگو کُنند تا بر سر بُنیانگُزاری یک دولت گُذرا باهم همبسته شوند. گرهگاهِ شاخه هایِ گوناگون اُپوزیسیونِ حکومت اسلامی برای همبسته شُدن اینجاست که آنها هم اکنون سامه هایی (شرط هایی) را برای همبستگی پیش میکشند که بجا آوردن آنها تنها در چهارچوبِ خویشکاری هایِ (وظیفه های) مِهَستان (مجلس) مُوسسان گُنجانده شده است که باید پس از سرنگونی حکومت اسلامی از سوی مردم بُنیانگُزاری شود. برای نمونه هتا اگر امروز هَنگان ها (حزب ها) و سازمان هایِ پادشاهیخواه و مَردُمبُدیخواه (جمهوریخواه) بر سر ساختار سیاسی آینده-ی ایران باهم یگانه شوند، پیمانِ آنها نمیتواند هیچ توان اجرایی داشته باشد، زیرا آنها تنها بخش اندکی از هموندان خود را نمایندگی میکنند و نه همگی مردم ایران را، و از اینرو آنها نمیتوانند به نمایندگی از همگی مردم ایران پیمانی را با هم ببندند. و این درهالی است که نشاخت (تعیین) ساختار سیاسی آینده-ی ایران یا باید از راه برپایی یک همه پُرسی راسته (مستقیم) به رای مردم گذاشته شود یا این وَدایش (تصمیم) را نمایندگان آنها در مِهَستان موسسان بگیرند، و برگُزاری چنین همه پُرسی ای یا گُشایش مِهَستان موسسان تنها پس از سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی شایش پذیر (امکان پذیر) است. آن تیره های ایرانی نیز که برای یکپارچه شدن با دیگر هَنگان های (حزب های) سیاسی، پُرسمان فدرالیسم را پیش میکشند، باید درنگرند که برآورده شدن خواست آنها نیز به برآیند همه پرسی یا وَدایش های (تصمیم های) آن مِهَستان موسسانی بستگی خواهد داشت، که تنها پس از گُذر از بَختک حکومت اسلامی میتواند گُشوده شود. از اینرو نیروهای سیاسی باید برای همبسته شُدن، بجای پیشکشیدن پیش پیغان هایی (پیش شرط هایی) که در چهارچوب خورتاکی های (مسئولیت های) آنها نمیگُنجد، خویشکارهایِ مِهَند (وظیفه-ی مهم) خودشان را در این هنگامه-ی سرنوشت ساز بشناسند، و همگی توان خود را هزینه-ی بجای آوردن این خویشکاری ها (وظیفه ها) کُنند. خویشکاری سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی هم اکنون همکاری باهم برای بُنیانگزاری نهادهایی است که بتوانند کوشش های آنها را در دستیافتن به هدفِ انبازشان (مشترک شان) که گذر کردن از بختک حکومت اسلامی است، هماهنگ سازند. این نهادها در برگیرنده-ی برپایی یک «مِهَستان میهنی (مجلس ملی) است که باید به نمایندگی راسته (مستقیم) ایرانیان برونمرزی برگُزیده شود و دیگری برپایی یک «دولت گذرا» که از دل این «مِهَستان میهنی» بیرون خواهد آمد. آن سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی که همچنان با پیش پیغان هایی (پیش شرط هایی) که در آینده در چهارچوب خُورتاکی هایِ (مسئولیت های) مِهَستان موسسان خواهند بود، امروز راهبندانِ همبستگی میشوند، به مردمسالاری باور ندارند؛ اینچنین پیش پیغان ها (پیش شرط ها) تنها بهانه برای پنهان ساختن چهره-یِ خودکامه-ی آنهاست که بدست آوردنِ همگی قدرت سیاسی را هدف خود کرده اند.

آدینه، 27 اسفند، ناهیدشید 7032 آریایی میترایی







۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

نشَستِ تارکده ای (اینترنتی) با آقای دکتر اسماعیل نوری علا درباره-ی برپایی یک دولت گُذرا




کانون همبستگی مردم ایران برای دمکراسی و لائیسیته


جُستار: بُنیانگُزاری یک مِهَستان میهنی (مجلس ملی) و دولت گذرا در برونمرز

 
زمان: هشتم آوریل 2011، در تسوی (ساعت) 20 به زمان ایران

نشانی در بیلوکس:
:Action join chat room Asia, Pacific, Oceania,
 kanone-hambastegi-iran

نشانی در پالتاک:



:Action join chat room Asia, Pacific, Oceania


kanonehambastegi


پیشگُفتار:


یکی از شَوَندهایی (علت هایی) که سبب به درازا کشیده شدن هَستی ننگین حکومت اشغالگر اسلامی در ایران شُده است، نبود یک نیروی جانشین است که بتواند به مردم ایران این آسوده دلی را بدهد که پس از سرنگونی این حکومت انیرانی و بیگانه پرست، تُهیگی قدرت را پُر کند از هرج و مرج پیشگیری کُند، از مرزهای کشور پاسداری کُند، و زمینه-ی برپایی یک همه پُرسی را برای گُزینش ساختار سیاسی آینده-ی ایران، فراهم آورد؛ برپایی یک دولت گُذرا که همگی مردم ایران را نمایندگی کُند، میتواند این آسودگی را به آنها دهد که با پیش بینی های نیازین (ضروری) و برنامه ریزی های خردمندانه به این نگرانی ها پایان دهد. با آنکه سازمان ها و هَنگان هایِ (حزب های) سیاسی در برونمرز از نیازین (ضروری) بودن یک دولت گُذرا آگاه هَستند، ولی فرنود (دلیل) پانگرفتن چنین «دولت گُذرایی» این بوده است که این سازمان ها و هَنگان ها (حزب ها) نمیتوانسته اند همگی مردم ایران را نمایندگی کُنند. برای گُذر کردن از این بُن بست، و برپایی یک «دولت گُذرا» که همگی مردم ایران را نمایندگی کُند، دکتر اسماعیل نوری علا هَنداخ (طرح) بُنیانگُزاری یک «مِهَستان میهنی» (مجلس ملی) در برونمرز را داده اند که سپس تر از دل این «مِهَستان میهنی» یک «دولت گُذرا» برگُزیده شود [1].
این هَنداخ (طرح) یکی از راهکار های بسیار سودمندی است که میتواند جنبش آزادیخواهی مردم ایران را با کمترین هزینه و بیشترین راندمان، در نبرد با حکومت اشغالگر اسلامی به پیروزی برساند. بر پایه-ی این برنامه، پنج میلیون ایرانی برونمرزی خواهند توانست به کمک ابزارهای نوین پیوستمانی (ارتباطاتی) همانند تارکده (اینترنت)، فیس بوک و تلوزیون های ماهواره ای نمایندگانِ شایسته-ی خودشان را برای یک «مِهَستان میهنی» برگُزینند و سپس تر از میان این نمایندگانِ مِهَستان میهنی، یک دولت گُذرا برگُزیده خواهد شُد. این دولت گُذرا میتواند به جنبش آزادیخواهی مردم ایران که هم اکنون بی در و پیکر است، سر و سازمان دهد و مبارزه های خیابانی و نافرمانی شهریگری (مدنی) آنها را رهبری کُند: برای نمونه سازماندهی ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری و خودداری از پرداخت رسیدهای آب، کَهرُبا (برق)، گاز و تلفن. همچنین دولت گُذرا میتواند به نمایندگی از مردم ایران با کشورهای آزاد جهان تماس بگیرد و با آنها درباره-ی آینده-ی سیاسی ایران و بازپس گرفتن سفارتخانه های ایران از حکومت اشغالگر اسلامی گفتگو کُند. از خویشکاری های مِهَند (مهم) این دولت گُذرا درانداختن برنامه هایی برای پُرکردن تُهیگی قدرت و اداره کشور پس از سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی است که دربرگیرنده-ی سر و سامان دادن به کشور، پیشگیری از هرج و مرج، پاسداری از مرزهای کشور و فراهم آوردن زمینه-ی همه پرسی و گزیدمان آزاد برای ساختار سیاسی آینده ایران است.
در این پیوند «کانون همبستگی مردم ایران برای دمکراسی و لائیسیته» [2] آقای دکتر اسماعیل نوری علا را به یکی از نشست هایِ تارکده ای خود از راه بیلوکس (beyluxe)  فراخوانده اند [3]، تا ایشان هموندانِ «کانون همبستگی» و میهندوستان ایرانی و آزاده را بیشتر با برنامه-ی پیشنهادی خودشان آشنا سازند.

کانون همبستگی مردم ایران برای دمکراسی و لائیسیته

پاینده ایران

یاداشت:

راهکارهای اجرایی برای نبرد با اهریمنان در شب چهارشنبه سوری




پیام شماره-ی سه ایرانبانان:

راهکارهای اجرایی برای نبرد با اهریمنان در شب چهارشنبه سوری

به نام ایران

فراخوان جنبش شب ایرانبانان برای قیام برعلیه استبداد دینی و حمایت از خیزش آزادی خواهانه مردم ایرانزمین در خشمگاه چهارشنبه سوری پیش روی:
هم میهنان مبارز : بنا به شهادت تاریخ ، ما اقوام اصیل ایرانی ، در بزنگا های حساس سرزمین خویش ،همواره دوشادوش دیگر مبارزان راستین ، نقش کلیدی و اساسی خود را در همه برهه ها ایفا نمودایم . ما ایرانبانان این کهن دیار همچون همیشه پیشتاز و پشتیبان همه قیامهای آزادی خواهانه مردمان خود چه در درون و چه در بیرون از مرزهای سرزمین عزیزمان ایران همیشه جاودان بوده و همچنان نیزخواهیم بود .
در همین راستا میتوان به نبرد چالدران با ترکان عثمانی در سرزمین ترکیه کنونی، نبرد با پرتقالی ها وسپس انگلیسها در جنوب و ساحل دریای همیشه پارس، نبرد با روسیه در شمال میهنمان ، پیروزی در قندهاربر افغانها ، نبرد پرغرور نهضت مشروطه، جنگ هشت ساله با تازیان حزب بعث و دگر موارد تاریخ پر فراز و نشیب میهنمان اشاره نمود .
هم میهنان آزادی خواه : با توجه به موارد برشمرده بالاو تاثیر این نیروی کارساز یعنی اقوام ، ادیان و سایر تیره های ایرانبان "ما وارثان همان شیرزنان ودلاور مردان حماسه ساز دوشین ، هم اکنون بر این باوریم ، که نیروی مواج ما اقوام ایرانی درست همان آذرخشی است که در 32 سال گذشته هرگزبه ژرفی مورد توجه روشنفکران و آزادی خواهان این مرزو بوم قرار نگرفته است ، نیرویی که با ترفند شوم تقیه بازان اسلام پنای تیم مافیای جمهوری اسلامی ، موجب گردیده است باگسترش بستر تفرقه افکنی و اختلافات قومی، مذهبی و در پاره ای از نقاط با دامن زدن بر اندیشه های نا میمون جدای طلبانه از انسجام و همبستگی آنان ، برای پاسداری از نیا خاک عزیزمان تا کنون جلوگیری به عمل آید. اما زهی خیال باطل .چراکه چو فرزند ایران کوشنده است همه خاک این دیر فروزنده است: ما فرزندان طلایه داران شکوه و سربلندی ایرانزمین
هم اکنون براین باوریم که با همت و پشت کار خویش در جنگ آوری با دشمنان نیاخاکمان تاریخ را بار دگر به تکرارش خواهیم رساند و عزت و شرف از دست رفته مان را از دشمنان سرزمین خویش باز پس خواهیم گرفت و به همگان نشان خواهیم داد که شکوه و بزرگی ایران زمین همواره چو ققنوسی از دل خاکستر خاموش خویش بپاه خواهد خواست تا جهانیان بدانند که این سرزمین اهورایی هرگز نخواهد مرد.
از این روی در این برهه حساس و سرنوشت ساز ما هموندان جنبش ایرانبانان بر این باوریم که باید هر چه زودتر بدور از هر زنده باد و مرده باد برای داشتن ایرانی آزاد و آباد دستها را به مهر میهن در دست یکدگر نهاده و با رهانیدن سیتره شوم این انیران از سرزمینمان همچون همیشه، دوشادوش هم به آبادانی و شکوفایی میهن خویش بپردازیم.
ما بر این باوریم، که سرزمینمان ایران ورجاوند به مانند پیکره ایست بزرگ متشکل از همه ادیان، اقوام،تیره ها، فرهنگها و خرده فرهنگهای گوناگون ایرانی و هریک از ما به مانند اندامان این پازل بزرگ، باید سوای هراندیشه فردی ، حزبی، سیاسی، مذهبی حتی لامذهبی عمل نموده و درسایه اتحاد خویش فقط با اتکا به نیروی خرد جمعی، میهنمان را ازچنگال این دد منشان نیا خاکمان باز پس بگیریم.
هم میهنان: ما بر این باوریم ، که هرگز نباید منتظر ناجی و قهرمانی برای رسیدن به پیروزی بنشینیم، بلکه هر یک از ما باید در این هنگامه حساس خود نقش یک قهرمان را ایفا نموده و آنقدر به مبارزات ایزایی و پارتیزانی شبانه خود ادامه دهیم تا که به جهانیان بفهمانیم ، ما لیاقت حکومتی بر آمده از آرای فرد فرد هم میهنان فهیم خود را داریم و تا رسیدن به بستر رفراندمی آزاد زیر نظر مجامع ذیصلاح بین المللی، با نظرت بی قید و شرط اپوزسون درون و بیرون سرزمینمان تا نابودی صد درصد رژیم جمهوری اسلامی و بر سرکار آمدن حکومتی بر خواسته از آرای فرد فرد همه باشندگان این نیا خاک هرگز از پای نخواهیم نشست.
هم میهنان خردمند : هم اکنون وظیفه فرد فرد ما بیدار نمودن آن بخش از جامعه خاموشمان است که به پاس سکوت مرگ بارشان اینگونه حقیرانه زانوی انزوا به آغوش گرفته و چکمه استبداد دینی هر لحضه گلوی اینان را بیشتر می فشرد. انسانهای کوچکی که به دلیل فقر اندیشه و مسمومیت اجتماعی روا گردیده از سوی این حکومت دینی ، دعا گویی را پیشه خود کرده اند و هرگز به این مهم واقف نیستند که پایان وحشتناک بهتر از وحشت بی پایان حضور این رژیم دیکتاتور مذهبی در میهنمان میباشد. این وظیفه هریک از ما است که به آنها بیاموزانیم که دستهای یاری رسان مقدس تر از لبهای دعا گویی هستند ( کورش بزرگ)
در همین راستا جنبش ایرانبانان سعی دارد تا با نشان دادن راهکارهای بسیار ساده و قابل اجرا در گوشه گوشه میهنمان روحیه سلحشوری و جنگ آوری با دشمنان را درهمه آحاد ملت ایران نهادینه نموده و به همگان بباوراند که خواستن توانستن است و ملتی که اراده خود را برای رسیدن به آزادی برگرفته باشد هرگز هیچ دیکتاتوری تاب مقاومت در مقابل آنها را نخواهد داشت
چراکه تاریخ به شفافی به ما نشان داده است که همین انسانهای کوچک بوده اند که کارهای بزرگ را به سرانجام خویش رسانیده اند .
از این روی از همه مبارزان راستین هم میهنمان تقاضا مندیم که در آگاهی رسانی این راهکارهای زیر به سایر هم میهنان کوشنده بوده و خود نیز هر یک به نوبه خود در بکار گیری این رهنمودها برای رهایی سرزمینمان در این برهه حساس عملگرای باشید.
پاینده باد مرزهای ایران بزرگ وبر افراشته باد پرچم فرهنگ و تمدن انسان منش ایرانی در سراسر این گیتی پهناور.

 فاز 3 جنبش ایرانبان در خشمگاه چهارشنبه سوری


نخستین شرط یک مبارزه ی کاساز رعایت موارد امنیتی از سوی مبارزان است

 

1/ از آنجایی که تا کنون تظاهرات اعتراضی مردم ما، همه در مسیر های از پیش تائین شده ی شهرهای بزرگ واکثرا روز هنگام برگذار شده است ، این مهم موجب شناسایی، دستگیری و سرکوب و کشتار بسیاری از مبارزان تو سط مزدوران رژیم اسلامی گردیده است . از این روی پیشنهاد جنبش ایرانبانان اینگونه است که از این پس همه تظاهرات اعتراضی خود را با استفاده از تاریکی شب درهمه نقاط میهن به صورت کاملا پراکنده و با اجرای عملیات گسترده پارتیزانی برای آسیب رسانی به اماکن دولتی و اموال موزدوران نظام دنبال نمائیم .
برای اجرایی این مهم می توان با تشکیل گروهایی 2 یا 3 نفره و گسترش این گروها در همه نقاط میهن به ویژه بخشها و شهرستانها ی کوچکتر از تمرکز نیروهای سرکوبگر رژیم در شهرهای بزرگ و کنترل مبارزان به ویژه در پایتخت جلو گیری به عمل آورد. چرا که یک عملیات تخریبی و یا به آتش کشیدن یک اداره دولتی که کارش حمایت از گروهای سرکوبگر و تروریستی نظام است می تواند نیروهای بسیاری از مزدوران رژیم را برای کنترل منطقه مورد نظربه خود مشغول نمیاد.

2/ هنگامه ای ما نتیجه کار خود را به خوبی میگیریم که هم حدف مورد نظر را به درستی تخریب نموده و هرگز توسط نیروهای نفوضی و یا اینکه خود سرکوبگران رژیم شناسایی و یا دستگیر نشویم ،از این روی همه مبارزان باید در عملیات شبانه از لباسهای مبدل ، کلا و ماکس ویا تکه پارچه ای برای پوشاندن صورت خود استفاده نمایند.

3/ در شبهای پیش روی هرگز در گردا گرد آتش بر افراشته شده توسط خود ویا سایرهم میهنان قرار نگیرید چرا که در این صورت بنا به انعکاس نور آتش از فواصل دورنیز قابل شناسایی حتی تیر اندازی ویا سپس دستگیری توسط مزدوران قرار خواهید گرفت.

4/ در هنگامه اجرای عملیات تخریبی حتما قبلا تمام منطقه عملیاتی مورد نظر را به خوبی برانداز نموده و همه جوانب کار را به دقت زیر نظر بگیرید ، به ویژه مواظب نیروهای شناسایی که با دوربینهای دید شب می توانند در بالایی ساختمانهای بلند مستقر شده و با شناسایی شمااز راه دور موجب گزارش دادن شما برای دستگیری و شاید حدف گیری شما با اسلحه بشوند.

5/ هرچقدر نقطه های مورد نظر شمابرای تخریب از مرکز شهرها به ویژه خیابانهای اصلی دور تر باشد احتمال شناسایی و در نهایت آسیب پذیری شما به مراتب کمتر است، یکی از بهترین احداف حاشیه و درون شهری کاروانهای مخابراتی و بیسم نیروهای امنیتی است که در محلات گوناگون به ویژه محدوده کوه های پیرامون شهرهای کوچک و بزرگ ونیز ودر جوار پارکهای محلات و کوچه های فرعی مستقرنموده اند ، نشانه بارز برای شناسایی این احداف دکلهای بلند یا دیشهای بزرگ مخابراتی است که در کنار آنها از فواصل زیاد به چشم می خورد در هنگامه مسدود کردن تلفنهای همراه و اینترنت این مراکز مسئولیت کنترل بیسیم و مخابرات نیروهای سرکوبگر را به عهده دارند.

6/ یکی دیگر از احدف اصلی جاسوسی نیروهای سایبری مزدوران، نابودی تمامی دکلهای مخابراتی است که اکثرا بر روی ساختمانهای بلند عمومی و دولتی در جای جای شهرها بر افراشته شده اند با استفاده از یک قیچی آهن بر متوسط می توان آنها را منهدم نمود . بگونه ای که با بریدن کابلها و سیمهای نگهدارنده این دکلهای بلند با کوچکترین نسیمی خود بخود سرنگون می گردند.

7/ شکستن همه صفحه های دوربینهای طرح طرافیک که برای شناسایی و کنترل مبارزان در خیابانهای اصلی بکار میروند و به هموراه تخریب تمامی چراغهای راهنمایی ورانندگی در همه خیابانها به ویژه سر چهار راه ها موجب گسترش ترافیک و جلوگیری از انتقال سریع نیروهای سرکوبگر با اتومبیل به مناطق قیام خیزشهری خواهد شود.

8/ تخریب همه دوربینهای درب سازمانها و ادارات دولتی به ویژه منازل و مکانهای مشکوک و یا در نهایت افشاندن رنگ به عدسی فیلم برداری آنها همچنین ربودن و یا شکستن دوربینهای دستی و تلفنهای های تصویری که در هنگام درگیری ها در اختیار مزدوران به ویژه لباس شخصی ها میباشد.

9/ ساخت قلاب سنگهای بزرگ به وسیله دو تکه طناب نیم متری که انتهای یک سر آنها را به صورت مساوی در دو طرف یک تکه چرم پهن به طول 15 سانتیمتر و عرض 10 سانتیمتر که از دوطرف سوراخ شده باشد و طنابها از طریق این سوراخها به دو طرف تکه چرم محکم وصل شود این وسیله برای پرتاب سنگ و دیگر اشیاه به ویژه بطری های حامل مواد آتشزا از مسافتهای دور بسیار کار ساز است استفاده از تیرکمان های کوچک که تیر آنها ازتکه سنگها و ریگهای گرد و یا بریده های مفتولهای آهنگی کوچک باشد برای مقابله با نیروهای چماقدار وشکستن شیشه های اتومبیل ها و مکانهای دولتی از فواصل دور بسیار کار ساز خواهد بود، استفاده ازتکه های کاشی جداشده از دور میله های شمع کهنه برق اتمومبیل و یا موتور سیکلت که یک دقیه قبل از پرتاب توسط تیر وکمانهای کوچک در هر گونه مایع یا آب دهان قرار گرفته باشند.، برای شکستن شیشه اتومبیل و یا ادارات بدون بروز هیچگونه صدا یا ریختن شیشه ها بسیار معصر است.

10/ برای ایجاد صداهای ناهجار وگسترش ترس و وهشت در دل این انیران می توان از همه نوع اسپره های آرایشی ، خوشبوکننده های محیط ، حشره کشها و به ویژه گاز فندک در آتش استفاده کرد.یکی دیگرازراهایی ایجاد صداهای ناهنجار استفاده از همه نوع کپسول گاز ویا اکسیژن هوا میباشد ، هرچقدر که مخزنها بزرگتر باشند صدای ناهنجار و حتی قدرت تخریب بیشتری را خواهید داشت ، بگونه ای که می شود با یک کپسول گاز ویا اکسیژه بزرگ یک مرکزتجاری مزدوران، ایستگاه برق، مرکز مخابرات ،تلمبه خانه نفت، ایستگاه گاز وسایر مراکز مربوط به این مبالی زادگان را کاملا از کار انداخت برای انجام این حرکت باید بسیار با دقت عمل نمود وبرای اینکه از حاصل انفجار کپوسهای مورد نظر آسیبی به شما و یا سایر مردم و مبارزان خودی نرسد، در هنگام اجرایی عملیات تخریبی باید از منطقه عملیاتی کاملا دور شده باشید" برای این کار می توان نخست دور تا دور یک ( نخ ) عدد سیگار تعداد 14 عدد چوب کبریت کاملا سالم را به فاصله 4 سانتیمتر پائین تر از سر سیگار ( از آنجایی که روشن میکنید ) توجه اینکه : سر این چوبهای کبرت باید کاملا کنار هم گذاشته شده و به هم چسبیده باشند ، سپس با استفاده از یک تکه نخ ، کش باریک ویا چسب نورای این کبریتها را به این نخ سیگار محکم وصل نموده سپس با روشن کردن سیگارپیش از ریختن مواد آتش زا بر اشیاه مورد نظر و قرار دادن آن درکنار مواد سوختی یا دگر اشیاه آتش زا، بلافاطه محل را ترک کنید ، 2 تا 3 دقیقه به طول می انجامد تا حرارت حاصله از سوختن آرام ، آرام توتون سیگار برای روشن کردن همه سر کبریتهای چیده شده به آنجا برسد " این همان وقتی است که شما میتوانید خود و سایرین را از محل حادثه دور نگه دارید تا که مورد شناسایی و یا آسیب قرار نگیرید. وآنگاه آتشی قابل توجه از حاصل اشتعال همه سرهای کبریت کنار حاصل می آید که این آتش نسبتا پر حجم قادر است " آغاز گر آتش بزرگتری شود که با روشن نمودن سایر مواد سوختی ویا کاغذ، چوب، لاستیک، بستررا برای انفجار کپسول مورد نظر آماده سازد" استفاده ازهر نوع اسپره بویژه حشره کشهای گوناگون به عنوان یک سلاح دستی آتشزا در مقابل حمله چماقداران یکی دیگر از بهترین کارهای دفاع شخصی در شب است ، بدینگونه که اسپره حشره کش را خوب به هم زده سپس با روشن کردن آتش فندک در فاطه 20 سانتی متری از دهانه خروج مواد، باعث می شود که ماده شیمیایی خارج شده از اسپره آتش گرفته و تا هنگامی که از عمل اسپره کردن باز نه ایستاده باشید ،شراره ای بلند از آتش در دست شما قرار میگیرد که این عمل میتواند آسیب های جدی به طرف محاجم وارد نموده و آن را مجبور به عقب نشینی کند، با یک اجرای چند نفره میتوان گروه زیادی از مزدوران سرکوبگر را حتی سوار بر اتومبیل و یا موتور سیکلتهایشان به آتش کشید.

11/ چگونگی مقابله با مزدوران موتور سوار در شب : همه چراغهای کوچه و خیابانهای محل خود را به وسیله تیرکمانهای کوچک و یا تنفنگهای گنجشک زنی بشکنید و کوچه و خیابان محدوده تظاهرات خود را کاملا تاریک نگه دارید آنگاه تیرهای چراغ برق و یا درختهای دوطرف کوچه و یا حتی اتومبیلهای باربند دار پارک شده دوطرف خیابان را به وسیله کابلهای مشکی رنگ ( سیم مخابرات) یا سیمهای فلزی و یا طنابهای محکم از دو طرف به هم وصل کنید یک گروه به سرکوچه ویا خیابان رفته و توجه نیروهای سرکوبگرموتوری را به خود جلب کرده سپس از طریق پیاده روهای که به وسیله سیم و یا طناب مسدود نشده است تظاهر به فرار کنید تا موتور سوارها در هنگامه تعقیب شما به دامهای از پیش ساخته تان بیفتند و با برخورد با کابلها و سیمهای که در تاریکی کوچه در دو سر خیابان بسته شده برخورد و از روی موتورهایشان واژگون شوند در هنگامه زمین خوردن این مزدوران نخستین حرکت شما باید به آتش کشیدن موتورهای اینان باشد.

12/ چگونگی اجرایی عملیات قطع برق اماکن مزدوران و یا کوچه و خیابانهای محل تظاهرات شبانه برای جلوگیری از شناسایی مبارزان : میله ای آهنی ( آلمتور) به اندازه 5/1 متررا تهیه و هر دو سر آن را به اندازه 15 سانتیمتربه طرف داخل برگردانید سپس با پرتاب آن از فاصله دوربر روی رشته سیمهای بالایی تیره های برق خیابان و گیر کردن هریک از حلقه های سر مفتول آهنی باعث اتصال رشته سیمها فاز مثبت و منفی به هم گردیده و حاصل این عمل جرقه ای مهیب و درنهایت موجب قطع برق کل منطقه می شود .

13/ یکی دیگر از راهایی به آتش کشیدن اماکن مالی و حتی نظامی این مزدوران از راه کانالهای آب ویا فاضلابی است که در میان محلات و یا مکانهای اینان میگذرد، بگونه ای که میتوان مواد سوختی( بنزین آغوشته به روغن) را از فواصل دور تر در آب جاری کانال که آب ویا فاضلاب ویا کانالهای تهویه هوا سرازیر نمود سپس از طریقه فیتیله های سیگاری که در راهکار شماره 10 به آن اشاره نموده ایم برای به آتش کشیدن اموال این تروریستها اقدام نمائید.

14/ یکی دیگر از راهای اساسی برای مختل کردن چرخ تدارکاتی و جابجایی نیروی سرکوبگر جلوگیری از حرکت وسایل نقلیه این مزدوران در شب است ،پاره کردن لاستیکهای همه نوع اتومبیلهای دولتی به ویژه اتوبوسها ، مینی بوسها به ویژه اتمبیلهای ونی که اقلبا با شیشه های دودی و یا پرده های کشیده در کنار کوچه ها و خیابانها پارک هستند می تواند ضربه سنگینی به جابجایی بموقعه این مزدوران در نقاط گوناگون بزند ، از آنجایی که در بسیاری از مواقع دیده شده که این بی شرمان حتی از ماشینهای امدادی و آمبولانسها نیز برای جابجایی دستگیرشدگان به جای امدادگری استفاده می کنند از این روی پیشنهاد میکنیم همه اتومبیها به ویژه آمبولانسها را در ترافیک های خود ساخته نگه دارید و به بازرسی از درون آنها مبادرت بورزید مبارزان عزیز توجه داشته باشند اتومبیلی که از مزدوران در مابین سایر اتومبیلهای مردم قرار گرفته است هرگزنباید آن را به آتش کیشد" چرا که این عمل باعث می گردد سایر اتومبیلهای که در ترافیک گیر کرده اند دچار آتش گرفتگی شوند. پیشنهاد میشود فقط همه شیشه ها و چراغها آنها راکاملا شکسته و لاستیکهای آنها را بگونه پاره کنید که هرگز قادر به حرکت دادنش نباشند.

15/ برای پنچر کردن ماشینهای نیروی انتظامی، پادگانها، مراکز علمی تحقیقاتی ، کارخانجات وسایر مراکز زی ربط دولتی میتوان از دربهای پلاستیکی آب های معدنی ودرپوشهای سایر نوشابه ها استفاده نمود و از همه سوی این درپوشهای پلاستیکی میخهای محکم و بلندی را فرو نمود بگونه ای که از هر طرف بر روی زمین قرار بگیرند باز هم چند تا از سرهای میخ به سمت بالا یعنی چرخ اتومبیلها نشانه رفته باشد این عمل باید در نقاط گوناگون به ویژه در مقابل دربهای ورود و خروج این مراکز و به مقدار بسیار پر حجم انجام شود تا عمل خود را کاملا مشهود سازد.

16/ یکی دیگر از راه کارهای بسیار عملی برای مختل کردن چرخه مالی و درآمدزایی این رژیم ایرانی ستیز میتونه همکاری همه متخصصان ، و دستندرکاران هم میهنمان در قسمتهای تولیدات کلان کشور به ویژه استخراج منابع فسیلی .شرکتهای نفت، گاز، ملی حفاری ، پتروشیمی،شیلات، کشاورزی و سایر صنایع و منابع زیر زمینی به خصوص قسمت صادرات کشور باشه . کارمندان، کارگران، معلمان، نظامیان و سایر کارمندان دولت هر کدام باید به نوبه خود با مردم همکاری کنند به اعنوان مثال هریک می توانند سیستم تحت کنترل، وسیله نقلیه و یاهر ابزار دست خودش را کاملا تخریب و یا از گردونه کاری موقتا خارج کنند واین عمل را مثلا به گردن خرابکاران بیندازند این حرکت شرافتمندانه میتونه یک کمک بزرگ برای نابودی هرچه سریعتر این دزدان و متجاوزان به مردم و سرزمین ما باشه ما راهی نداریم بجز اینکه همه ایرانیان از درون و بیرون حکومت دست به دست هم بدیم تا این نظام را فلج کنیم فراموش نکنیم که در آینده ایران آنهایی که نقش خودشون را بدرستی ایفا نکنند همین کسانی هستند که از هم اکنون موجبات سر شکستگی خود را بنا کرده اند.

17/ تشکیل گروهای 2 و 3 نفره یکی از اصلی ترین کارهایی است که مبارزان باید انجام بدهند برای خود نامهای مستعار انتخواب کنید ودر هنگامه ای که در میان جمع قرار میگیرید حتما با چهره های پوشیده باشید و با نامهای مستعار یک دگر را صدا بزنید. از قبل همه احتمالات را در نظر بگیرید در تجمع های بزرگ شبانه حتما نیروهای نفوضی وارد صفوف شما می شوند اینان سعی دارند تجمع را پراکنده و درنهایت به سمت و سویی که خود از پیش برای سرکوب تائین کرده اند بکشانند در این چنین هنگامه ای باید کاملا مردم را کنترل کنید از این روی به صورت کاملا هماهنگ در چند قسمت پخش شده و تجمع را به مکان مورد نظر خود هدایت کنید پراکندگی مردم باعث میشود که مزدوران به راحتی همه را سرکوب کنند"در اینچنین مواقعه ای در پارچه های که در دست دارید می توانید چاغو و یا شیعی سخت را استعتار نموده تا در هنگامه حمله به شمابتوانید سریحا از خود دفاع کنید.

18/ مبارزانی که تصمیم دارند از موتور سیکلت برای مبارزه در شب استفاده کنند حتما به صورت تیمی و با لباسهای مبدل عمل نمایند، حتی موتور سیکلتهایشان راباید با پارچه و یا تکه لنگی استعتار نموده و فقط در محدوده محل خود در تردد باشند تا که نکنداز سوی مردم خشمگین با نیروهای سرکوبگر اشتباه گرفته شده و مورد آسیب قرار بگیرند، کشاندن گروهای سرکوبگر موتور سوار به کوچه هایی که از قبل به وسیله سیم های و کابلهای مشکی رنگ تله گزاری شده است یکی از برنامه های پیشنهادی به موتور سواران است البته اگر چنانچه بشود در این شبها موتور را کاملا از لیست برنامه های مبارزاتی فاکتور گرفت بسیار راحت تر می شود به مزدوران موتور سوار با استفاده از تاریکی شب ضربه زد.

19/ مکانهای مهم تامین نیروبرای سرکوب مردم در محلات پایگاهای بسیج محلات و ادارات ، مساجد ، مدارس و ورزشگاها است. با شناسایی این مکانها افرادی که در آنجا رفت و آمد دارند را زیر نظر گرفته و در هنگامه مقرر ضربه اساسی را به مال و اموالش وارد کنید. استفاده از قلاب سنگ و تیرکمانهای کوچک از روی بام خانه ها و ساختمانهای بلند میتواند در اینگونه مواقع بسیار کارساز باشد.

20/ نپرداختن فیش های آب،برق،گاز و هرگونه مالیلت و قبض های جریمه را در سراسر میهن نهادینه کنیم نام همکاران رژیم در ادارات و محلات را با رنگ بر روی دیوارهای عمومی به ویژه خود ادرات مربوطه آنها بنویسید تا که همگان این مزدوران را بشناسند. پخش شبنامه ، شعار نویسی های گسترده، ساخت انمیشنهای مبارزاتی ، ارسال اس ام اس های مبارزاتی، شعارهای ملی میهنی و هرگونه اطلاع رسانی در همه مکانهای عمومی از قبیل بازار، مدارس،دانشکاها،ادارات،رستورانها،قهوخانه ،وسابل نقلیه عمومی ،ورزشکاها،مراکز تفریحی، ووو میتواند در تضعیف روحیه مزدوران و نیرو بخشیدن به مبارزان و سایر مردم بسیار معصر باشد همه تلاش خود را در راستای سوق دادن مبارزات در شب وگسترش روحیه مبارزه ایزایی برای آسیب رسانی به پیکره پوسیده این رژیم توسط همه اقشار جامعه را در همه نقاط میهن گسترش دهیم.

همبستگی رمز پیروزی است
آگاهی + خشم و نفرت = سازماندهی برای وارد نمودن ضربه نهایی

جنبش ایرانبانان : ما ایرانیم

مارس 11
 

فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh





جشن چهارشنبه سوری بر همه-ی ایرانیان خُجسته باد

۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

پیشگیری از یک بدآمد (فاجعه-ی) اتُمی در ایران



خشایار رُخسانی

زمین لرزه-ی 11 مارچ (مارس) در ژاپن این کشور را به مرز یک آزَرَنگ (مصیبت) اَتُمی کشانده است؛ در سه راکتور کارخانه اتمی شهر فوکوشیمای ژاپن انفجارهایی انجام گرفته است که سبب درز کردن مواد رادیو اکتیو به بیرون و آلوده شدن زیست بوم در این شهر شده است. بدآمد (فاجعه-ی) اتمی شهر فوکوشیمایِ ژاپن میتواند هر دم با یک زمین لرزه در شهر بوشهر نیز روی دهد، شهروندان بوشهری را گرفتار این آزَرنگ (مصیبت) کُند و زیستبوم بوشهر را برای هزاران سال با مواد رادیو اکتیو آلوده سازد. با درنگریستن به این فرهود (حقیقت) که هَندازگران (مهندسان) کارخانه-ی اتمی شهر بوشهر همان هَندازگران (مهندسان) روسی هَستند که آزَرَنگ (مصیبت) اَتُمی «چَرنُبیل» در سال 1986 نمایانگر «پیشینه-ی درخشان» آنها در ساختن کارخانه اتمی با درجه-ی پایین ایمنی میباشد، اگر چنین پیشامدِ ناگوار اتمی در ایران روی دهد، آلوده شدن زیستبوم ایران با مواد رادیواکتیو، در میانِ همه-یِ نکبت و بدبختی هایی که این حکومت شغالگر اسلامی در سه دهه گُذشته برای مردم ایران به اَرمغان آورده است، بدآمد (فاجعه-ی) اَتُمی از برترین «برکت هایِ» این حکومت برای مردم ایران خواهد بود، زیرا حکومتِ تازی پرست اسلامی میلیاردها دلار از پول های نفت مردم ایران را که باید هزینه-یِ سازندگی این کشور میشُد، تنها برای دُنبال کردن رویای ساختن بُمب اتُمی، هزینه-ی ساختن کارخانه های اَتُمی نا امن کرد و با اینکار بهایی گزاف برای نابودی بخش بُزرگی از زیستبوم ایران پرداخته است.

همه-ی کشورهای آزادِ جهان که کَهرُبای (برق) مورد نیاز خود را از نیروی اتُم فراهم میآورند، بی درنگ در برابر بدآمد اتُمی شهر فوکوشیمای ژاپن واکُنش نشان دادند و با آموزه (درس) گرفتن از این آزَرَنگ (مصیبت) درهال بازنگری در برنامه-ی های اَتُمی خود و بستن کارخانه های اتُمی میباشند. مردم ایران نیز بویژه مردم شهر بوشهر نباید در برابر بیخردی حکومتگران انیرانی و تازی پرستِ اسلامی که با ژرف شدن در رویای ساختن بُمب اَتُمی، دارند با سرنوشت آنها بازی میکنند، بادپروا باشند. مردم ایران باید بستن کارخانه-ی اتمی شهر بوشهر را خواستِ جدی خود کُُنند و سرسختانه برای بستن این کارخانه-ی اَتُمی و دیگر کارخانه های همانند، دست به ایستادگی بزنند، زیرا هم اکنون میتوان با بستن کارخانه هایِ اتمی در ایران از بازکرد (تکرار) بدآمد (فاجعه) چرنُبیل و فوکوشیما در ایران پیشگیری کرد، ولی فردا بسیار دیر خواهد بود.

دوشنبه، 23 اسفند، مهشید 7032 آریایی میترایی




فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh



برپایی یک دولت گُذرا در بُرونمرز




دکتر اسماعیل نوری علا

چکیده: خَشایار رُخسانی

گرهگاهِ شاخه هایِ گوناگون اُپوزیسیونِ حکومت اسلامی برای همبسته شُدن اینجاست که آنها هم اکنون سامه هایی (شرط هایی) را برای همبستگی پیش میکشند که بجا آوردن آنها تنها در چهارچوبِ خویشکاری هایِ (وظیفه های) مِهَستان (مجلس) مُوسسان گُنجانده شده است که باید پس از سرنگونی حکومت اسلامی از سوی مردم بُنیانگُزاری شود. برای نمونه هتا اگر امروز هَنگان ها (حزب ها) و سازمان هایِ پادشاهیخواه و مَردُمبُدیخواه (جمهوریخواه) بر سر ساختار سیاسی آینده-ی ایران باهم یگانه شوند، پیمانِ آنها نمیتواند هیچ توان اجرایی داشته باشد، زیرا آنها تنها بخش اندکی از هموندان خود را نمایندگی میکنند و نه همگی مردم ایران را، و از اینرو آنها نمیتوانند به نمایندگی از همگی مردم ایران پیمانی را با هم ببندند. و این درهالی است که نشاخت (تعیین) ساختار سیاسی آینده-ی ایران یا باید از راه برپایی یک همه پُرسی راسته (مستقیم) به رای مردم گذاشته شود یا این وَدایش (تصمیم) را نمایندگان آنها در مِهَستان موسسان بگیرند، و برگُزاری چنین همه پُرسی ای یا گُشایش مِهَستان موسسان تنها پس از سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی شایش پذیر (امکان پذیر) است. آن تیره های ایرانی نیز که برای یکپارچه شدن با دیگر هَنگان های (حزب های) سیاسی، پُرسمان فدرالیسم را پیش میکشند، باید درنگرند که برآورده شدن خواست آنها نیز به برآیند همه پرسی یا وَدایش های (تصمیم های) آن مِهَستان موسسانی بستگی خواهد داشت، که تنها پس از گُذر از بَختک حکومت اسلامی میتواند گُشوده شود. از اینرو نیروهای سیاسی باید برای همبسته شُدن، بجای پیشکشیدن پیش پیغان هایی (پیش شرط هایی) که در چهارچوب خورتاکی های (مسئولیت های) آنها نمیگُنجد، خویشکارهایِ مِهَند (وظیفه-ی مهم) خودشان را در این هنگامه-ی سرنوشت ساز بشناسند، و همگی توان خود را هزینه-ی بجای آوردن این خویشکاری ها (وظیفه ها) کُنند. خویشکاری سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی هم اکنون همکاری باهم برای بُنیانگزاری نهادهایی است که بتوانند کوشش های آنها را در دستیافتن به هدفِ انبازشان (مشترک شان) که گذر کردن از بختک حکومت اسلامی است، هماهنگ سازند. این نهادها در برگیرنده-ی برپایی یک «مِهَستان میهنی (مجلس ملی) است که باید به نمایندگی راسته (مستقیم) ایرانیان برونمرزی برگُزیده شود و دیگری برپایی یک «دولت گذرا» که از دل این «مِهَستان میهنی» بیرون خواهد آمد. آن سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی که همچنان با پیش پیغان هایی (پیش شرط هایی) که در آینده در چهارچوب خُورتاکی هایِ (مسئولیت های) مِهَستان موسسان خواهند بود، امروز راهبندانِ همبستگی میشوند، به مردمسالاری باور ندارند؛ اینچنین پیش پیغان ها (پیش شرط ها) تنها بهانه برای پنهان ساختن چهره-یِ خودکامه-ی آنهاست که بدست آوردنِ همگی قدرت سیاسی را هدف خود کرده اند.

سرآغاز:


مانع اش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح

ورنه، گر بشنود آه ســحرم، باز آيــد... (حافظ)


اين نکته ظاهراً سخت بديهی ست که: «اختلاف مانع اتحاد است!» ـ چيزی در حدود اين ضرب المثل که: «از کرامات شيخ ما چه عجب / شيره را خورد و گفت شيرين است!» اما می توان، در عين حال، پرسيد که اگر، در برهه ای از زمان، برای نجات کشور از سقوط به اعماق هرج و مرج، «اتحاد» تبديل به يک «ضرورت ملی» شده باشد، و همگان اذعان کنند که در اين لحظات خطير تاريخی بايد به تحقق آن انديشيد، آنگاه آيا نبايد به اين امر نيز انديشه کرد که چگونه می توان اختلافات عايق اتحاد را حل و فصل نمود؟ بخصوص که شايد بتوان به اين نتيجه رسيد که اختلافات ـ بر خلاف ظاهر سنگوار خود ـ چندان هم جدی نيستند و يا می توان مطرح کردن آنها را به زمان غير اضطراری ديگری موکول کرد؟
من فکر می کنم که، برای اين کار، توجه به ماهيت «نظری» و «عملی ِ» اختلاف بسيار اهميت دارد؛ چرا که در عالم نظر می توان اختلاف را در همهء زمان ها و مکان ها مطرح کرد اما، هنگامی که پا به عرصهء عمل بگذاريم، می بينيم که برای طرح هر اختلافی توجه به ابعاد زمانی و مکانی مسئله نيز مهم است. يعنی ممکن است دريابيم که «جا»ی طرح خيلی از اختلاف ها، يا «زمان» طرح شان، می تواند «اکنون و اينجا» نباشد و، لذا، عدم توجه به اين «نابهنگامی و بی وقتی» می تواند ما را در گير جدل هائی کند که اساساً نمی توانند در «اکنون و اينجا» حل و فصل شوند يا جنبهء عملی پيدا کنند.
مثلاً، بيائيد تصور کنيم که «پادشاهی خواهان مشروطه طلب» و «جمهوری خواهان دموکرات» را در مکانی ـ بگيريم پاريس ـ جمع کنيم و از آنها بخواهيم که عليه حکومت اسلامی با هم اتحاد کنند. حال اگر آنها روزهای متمادی نيز مشغول بحث در اين مورد شوند که برای کشور ما پادشاهی مشروطه مطلوب تر است يا جمهوری دموکرات، کارشان حاصلی عملی نخواهد داشت. چرا که هیچ کدام از آن ها قادر نیستند خواست خود را در اکنون و این زمان عملی کنند ـ حتی اگر معجزه ای صورت گرفته و يکی از طرفين ديگری را قانع کرده باشد! «جا»ی طرح اين مسئله ايران و پای صندوق رأی ِ «رفراندوم تعيين نوع حکومت»، و «زمان» آن هم بعد از انحلال حکومت اسلامی و فراهم آمدن زمينهء انجام چنين رفراندومی است.
پس، هر پادشاهی خواه و هر جمهوری طلبی که اتحاد نيروهای مخالف حکومت اسلامی را به تعيين نوع حکومت در «اکنون و اينجا» موکول کند، در واقع، هم وقت خود را تلف کرده است و هم فرصتی را که برای اتحاد نيروهای اپوزيسيون عليه حکومت اسلامی پيش آمده باشد سوزانده است.
يا بگيريم موردی را که سراغ يکی از تشکلات مربوط به اقوام ايرانی (که اين روزها عده ای معتقدند بجای «اقوام ايرانی» بايد گفت «مليت های ايرانی») برويم و از آنها بخواهيم که، در يک روند اتحاد عمل عليه حکومت اسلامی، با ديگران مذاکره کنند. اغلب اولين سئوالی که از جانب اين تشکلات مطرح خواهد شد آن است که «آيا شما موافق فدراليسم هستيد يا خواهان يک حکومت متمرکزيد؟» اما وقتی همين عده را با تشکلات سراسری و فراگير موجود گرد هم آوريم تا امکانات اتحاد عمل خود با يکديگر را بسنجند، بلافاصله در می يابيم که جا و مکان پاسخ دادن به اين پرسش «اکنون و اينجا» نيست. گيرم که همه توافق کرديم که حکومت آيندهء ايران يک حکومت فدرال باشد؛ اما مگر ما (و آنها) از جانب ملت ايران نمايندگی داريم که نوع حکومت آينده را از لحاظ مسئلهء تمرکر / عدم تمرکز تعيين کنيم؟ و آيا مگر نه اين است که اين مورد نيز تنها وقتی قابل پاسخگوئی می شود که حکومت اسلامی نباشد، قانون اساسی اش لغو گشته و قرار هم آن شده باشد که نمايندگان مجلس مؤسسان برگزيدهء مردم داخل کشور به مباحثه در مورد ساختار حکومت ايران بنشينند و در اين راستا به پرسش اين دوستان نيز پاسخ دهند و عاقبت هم قانون اساسی جديد کشور را به رأی عمومی بگذارند؟ يعنی بحث کردن در اين مورد نيز در «اينجا و اکنون» حاصلی جز وقت تلف کردن و فرصت سوزی نخواهد داشت و اختلاف با چيرگی يافتن بر خرد و منطق اتحاد را ناممکن می سازد.
مورد سومی را هم شرح دهم. بنظر من، ديگر همهء نيروهای اپوزيسيون «حکومت اسلامی» (و نه «دولت اسلامیِ») قبول کرده اند که جايگزين حکومت مذهبی در ايران بايد يک حکومت غير مذهبی (و نه لامذهب) باشد که در آن مذهب و حکومت از هم جدا شده باشند و حکومتی سکولار در کشور برقرار گردد. اما می دانيم که برای يک «حکومت سکولار» مدل های مختلفی وجود دارد؛ مثلاً:

- مدلی که در آن حکومت حق دخالت در مذهب را ندارد، اما مذهب می تواند در حکومت دخالت کند (نظر اغلب اصلاح طلبانی که از «استقلال مذهب از حکومت» سخن می گويند چنين است).

- مدلی که در آن مذاهب آزادند اما حق دخالت در حکومت را ندارد (مدل امريکائی؛ نظر اغلب سکولارهائی که به آزادی مذاهب اعتقاد دارند اما نفوذ آن در قوای سه گانه را بر نمی تابند).
- مذهب حق دخالت در حکومت را ندارد اما حکومت می تواند در مذهب دخالت کند (مدل حکومت ترکيهء آتاتورکی)

- و...
در واقع می توان گفت که سکولاريسم در هر کشوری، بنا بر مقتضيات خاص آن کشور، مدل خاصی را ايجاد کرده است. حال اگر شما به سراغ گروهی سکولار برويد و بگوئيد که «ما می خواهيم اتحادی از نيروهای سکولار ايجاد کنيم و آيا شما هم در اين اتحاد شرکت می کنيد؟» آنها ممکن است به شما بگويند که: «لطفاً مشخص کنيد در ايران آينده کدام مدل از حکومت های سکولار پياده خواهد شد؛ چرا که ما فقط به اتحادی رأی می دهيم که، مثلاً، سکولاريسم نوع امريکا را بخواهد».
حال شما خود قضاوت کنيد که آيا اين پرسش نوعی وقت کشی و فرصت سوزی نيست؟ ما چگونه می توانيم در يک اتحاد وسيع، که در «اينجا و اکنون» صورت می پذيرد، در مورد برقراری يک حکومت سکولار نوع امريکائی در «ايران فردا» اقدام کنيم و موفق شويم؟ ما، چه بصورت انفرادی و چه به شکل گروهی می توانيم صاحب عقيده و سليقهء ويژهء خود باشيم؛ اما روشن است که جای طرح اينکه کشورمان به چگونه حکومت سکولاری نيازمند است نه اکنون است و نه اينجا؛ و بايد منتظر سقوط حکومت اسلامی، برقراری يک دولت دوران گذار و تشکيل مجلس مؤسسان باشيم تا آنگاه، با توجه به نيازهای خاص کشورمان، بهترين و مناست ترين نوع حکومت سکولار برای ايران بوسيلهء نمايندگان مردم در مجلس مؤسسان انتخاب شود.
همين گونه است مطالبی همچون تصميم گيری برای تعيين يا عدم تعيين زبان رسمی اداری و آموزشی و رسانه ای، يا مسائل مربوط به سياست خارجی کشور در پی سقوط حکومت اسلامی و...
بنظر من، هرکس که، در دعوت به اتحاد عمل عليه حکومت اسلامی، اينگونه مطالب را مطرح کرده و حضور خود در اتحاد عمل را منوط به حل و فصل اينگونه «اختلافات نظری» کند، اساساً قصد پيوستن به چنين اتحادی را ندارد و سرگرم بهانه تراشی است تا از گرفتار شدن در قيود الزام آور و متعهد کنندهء چنين اتحادی پرهيز کند.
بنابراين، منصفانه خواهد بود که ما، در خارج کشور، و ديگران در اپوزيسيون سکولار داخل کشور، نخست دست به تقسيم بندی خواست ها و توقعات مان بزنيم و آنچه را که به دوران پس از سقوط حکومت اسلامی و تشکيل مجلس مؤسسان آينده مربوط است به همان «زمان و مکان» واگذاريم و بکوشيم تا نيروهای خود را در راستای رسيدن به آن «زمان و مکان» تنظيم و آماده کنيم.
اين عمل به معنای آن است که فهرستی از «وظايف» يک مجلس مؤسسان ِ تشکيل شده در دوران پس از حکومت اسلامی را تهيه کنيم و ببينيم که اجزاء اين فهرست چيست. يقيناً بزودی در خواهيم يافت که رسيدگی و تصميم گيری در مورد مسئلهء تعيين نوع حکومت، نوع سکولاريسم، نوع اداره کشور، سياست خارجی کشور و نظاير اينها همگی تنها و تنها بوسيلهء يک مجلس مؤسسان منتخب عموم ملت ايران انجام پذير است و لاغير؛ و ما اگر در «اکنون و اينجا» قصد بررسی امکانات اتحاد عمل را داريم نمی توانيم شرکت در اين اتحاد را منوط به حل و فصل آن اختلافات کنيم.
آنگاه، بنا بر برهان خلف، در اين سوی لحظهء سقوط حکومت اسلامی که ما در آن ايستاده ايم، هدف اصلی نيروهای سياسی اپوزيسيون خارج کشور بايد آن باشد که به آنچه به مجلس مؤسسان آينده مربوط است نپردازند و بر وظايفی تمرکز کنند که در «اينجا و اکنون» قابل تحقق اند. چرا که اگر اين تمرکز صورت نپذيرد و اختلافات فرامکانی و فرازمانی سد راه اتحاد شوند آنگاه هيچ نيروئی نخواهد توانست به رسيدن آن لحظهء دلکش که پايه های حکومت اسلامی فرو می ريزد دلخوش باشد.
توجه کنيم که اين سخنان به معنی دعوت به فراموش کردن هويت های سياسی فردی و گروهی و عدول از عقايد و نظرات نيست. اما همين «هويت ها» نيز نه در اينجا و اکنون، که در آنجا و آن هنگام، معنا خواهند داشت.
در «اينجا»، احزاب و گروه ها و دسته ها بيشتر حکم اطاق های فکر را دارند که اشخاص همعقيده را گرد هم می آورند. اما در فردای ايران همهء اين هويت ها بايد توان تبديل شدن به «برنامه های حزبی» را داشته باشند؛ برنامه هائی که به مردم ارائه می شوند و اين مردم هستند که، با رأيی که در جيب دارند، ميان آنها ـ آن هم برای دوره ای معين ـ دست به انتخاب می زنند. ما، با گروه ها و حزب هامان، تا در «اينجا و اکنون» هستيم هيچ وظيفه ای بالاتر از شرکت در «اتحادی که نمی خواهد جانشين مجلس مؤسسان شود» نداريم.
اما من همهء اين سخنان را بدان خاطر طرح کردم که بتوانم چند نکته ای را به طرح «انتخابات آزاد در خارج کشور»(*) برای «تشکيل کنگرهء ملی ايرانيان» و انتخاب يک «دولت موقت در تبعيد» بيافزايم. بنظر من، اين طرح و روند تکوينی آن نيز زمانی اجرائی و ممکن و پيروزمندانه متحقق می شود که در همهء سطوح کاری اش همين پرهيز و اجتناب لازم الاجرا از دخالت در کار مجلس مؤسسان آينده باشد. در اين مورد هم توضيح مختصری بدهم و تمامش کنم:

چنين «طرح» دارای سه سطح تشکيلاتی است:

- نخست آفرينش يک «کميتهء تدارکات» از اتفاق و همکاری گروه های فراحزبی و فراايدئولوژيک که هم از آغاز، با اجتناب از ورود به آنگونه بحث های سياسی که بر شمردم، کار خود را در راستای فراهم آوردن امکانات برگزاری يک انتخابات آزاد وسيع در خارج کشور دنبال می کند و انتخابات آزاد را انجام می دهد.

- در پی آن، نوبت تشکيل «کنگرهء ملی ايرانيان» می رسد که حکم «پارلمان در تبعيد» را دارد؛ اما پارلمانی که بر خلاف مدل های مشابه اش در گذشته خودانگيخته نيست و بوسيلهء مردم انتخاب می شود. با افتتاح اين کنگره کار آن کميتهء تدارکات به پايان می رسد و از آن پس کنگره، برای ادارهء امور خود، از سازمان های عاملهء داوطلب، و از جمله سازمان های در گير در کميتهء تدارکات، کمک می گيرد.

- سطح تشکيلاتی ِ نهائی به «دولت موقت در تبعيد»برآمده از « پارلمان در تبعید» مربوط می شود که از آن پس ادارهء امور اپوزيسيونی را که در روند انتخابات شراکت داشته بر عهده می گيرد.
در همهء اين سه سطح توجه به اين نکته ضرورت حياتی دارد که از کوشش برای قرار دادن اين سه تشکل به جای مجلس مؤسسان خود داری شود و هر سهء اين ارکان حد و حدود خود را رعايت کند.
اين سخن البته بدان معنا است که نه کميتهء تدارکات، نه کنگرهء ملی، و نه دولت موقت در تبعيد، هيچ کدام نمی توانند در مورد نوع حکومت آيندهء ايران به شور و تصميم گيری بپردازند، يا در مورد فدراليسم موضع گيری نمايند.
بنظر من، تنها با اين اجتناب و پرهيز و «دم فروبستن از طرح بی مورد اختلافات» است که گروه های مختلف العقيده خواهند توانست، در راستای هدفی مشترک، که همانا انحلال حکومت اسلامی و برقراری حکومتی سکولار ـ دموکرات و بر پايهء اعلاميهء جهانی حقوق بشر باشد، با يکديگر اتحاد عمل و همکاری داشته باشند و هيچ کدام از اختلافات عقيدتی و نظری شان (که سازندهء ايران فردا است) در «اکنون و اينجا» نتواند سد راه شان شود.

بقول سعدی شيراز: «دو چيز طيره (**) ی عقل است: دم فرو بستن / به وقت گفتن و، گفتن به وقت خاموشی!»

اسماعیل نوری اعلا










اگر زمین لرزه ایران را میلرزاند؟




خشایار رُخسانی


نماگاه های (صحنه های) دلخراش شهرها و مردم آسیب دیده از زلزله-ی دو روز گذشته در ژاپن بسیار دهشتناک و غم انگیز است. این زمین لرزه-ی 8،9 ریشتری افزون بر آسیب زدن بر ساختمان ها سبب اَبرخیزآب (سونامی) و کشته شدن ده هزار آدم در ژاپن شد و زیان های فراوانِ داراکی (مالی) به این کشور زده است. افزون بر آن پیکش (انفجار) در یکی از کارخانه هایِ کَهرُبایِ (برق) اتمی سبب آلوده شدن زیست بوم این کشور با مواد رادیو اکتیو شده است. اگر این زمین لرزه در ایران روی میداد که یک کشور زلزله خیز است میتوانست آزَرَنگ (مصیبت) بُزرگتری با سدها هزار کَشته برجای گُذارد؛ کشور ژاپن با ساختن خانه هایِ استوان در برابر زلزله شمار زیان های جانی و داراکی (مالی) را به کمترین اندازه رسانده است، ولی ما در ایران چه پیش بینی هایی را برای پایین آوردن شمار آسیب دیدگانِ زمین لرزه انجام داده ایم؟ همین زلزله میتوانست در شهر بوشهر بیش از سدها هزار کشته برجای گذارد، و با آسیب رساندن به کارخانه-ی کَهرُُبای (برق) اتمی بوشهر، این شهر باستانی را با مواد رادیو اکتیو آلوده و به کَرده (عملا) برای چند هزار سال تُهی از شهروندان کُند. آیا ما میتوانیم تنها با فراموش کردن و اندیشه نکردن به چنین پیشامدِ دهشتناکی از رویدادِ زمین لرزه در آینده در ایران پیشگیری کُنیم یا شمار کُرپانیان (قربانیان) را به کمترین اندازه-ی آن برسانیم؟ آیا در کشور ایران ساختن خانه های استوان در برابر زلزله برای مردم امکان پذیر نیست؟ چه کسی باید در رنج سازماندهی و برنامه ریزی برای ساختن شهرهای استوان (محکم) در برابر زمین لرزه در ایران باشد؟ بر پایه-ی یک گزارش کارشناسانه تنها یک زلزله-ی 5 ریشتری در شهر تهران بسنده میکند که سدها هزار کشته برجای گذارد. آیا سوای آرزوی بُردباری برای بازماندگان زلزله و کندن گورهای دسته جمی (جمعی) برای کُرپانیان (قربانیان) زلزله، کار دیگری از دست ما ساخته نیست؟ براستی که جای افسوس است که در این کشور که بیش از هفت هزار سال یشینه-ی شهریگری (تمدن) دارد، در سده-ی بیست و یکم، ارزش جانِ یک ایرانی این اندازه بی بها است که کمتر از مزد یک کورگن میباشد. از آنجا که هیچگونه چشمداشتی برای برنامه ریزی و ساختن شهر های استوان در برابر زلزله بدست این حکومت اشغالگر اسلامی و تازی پرست نمیرود، و انجام چنین برنامه های سازندگی را باید تنها در یک ایران آزاد و مردمسالار اُمید داشت، با بودن این حکومتِ پادایرانی و بیگانه پرست بر سر قدرت هر زلزله ای که در ایران پیش بیاید، میتواند آزَرَنگ (مصیبت) جانی بزرگی روی دست مردم ایران بگذارد. ازاینرو نُخستین راه برای پیشگیری از چنین آزَرَنگی (مصیبتی ) گذر کردن هرچه تُندتر از بختک حکومت اسلامی و سرنگونی آن میباشد. پس هم میهنانِ آزاده! بیایید تا با همبستگی و یاری همدیگر هرچه زودتر کشور ایران را از هَستی ننگین این حکومت ِ اشغالگر و تازی پرست رها سازیم.

دوشنبه، 23 اسفند، مَهشید 7032 آریایی میترایی







۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

همبستگی پیرامونِ آرمان های فرهنگ ایرانی



دکتر شاپور سورنپهلو

پیشگفتار: خشایار رُخسانی

در پیوند با برپایی یک دولت گُذرا در برونمرز، آقای اسماعیل نوری علا و دوستانشان هَنداخی (طرحی) را پیشنهاد داده اند که بر پایه-ی آن نخست یک «مِهستان میهنی (مجلس ملی)» از نمایندگان پنج میلیون ایرانی در برونمرز برپا شود و سپس از دل این مِهستان یک دولت گذرا برگُزیده گردد. بیگمان همکاری کوشا و همگانی ایرانیان برونمرزی با این برنامه میتواند سنگ بزرگی از گرفتاری های جنبش آزادیخواهی مردم ایران و ایرانیان درونمرزی را از روی دوش آنها بردارد. زیر یک دولت گذرا میتواند به نمایندگی از مردم ایران با کشورهای آزاد جهان گفتگو کند، سفارتخانه های ایران را از حکومت اسلامی بازپس بگیرد، جنبش آزادیخواهی مردم ایران را هم در خیابان ها و هم از راه سازماندهی نافرانی های شهریگری (مدنی) همانندِ ایستکاری ها (اعتصاب ها) را رهبری کند. و برای پیشگیری از هرج و مرج در ایران پس از سرنگونی حکومت اسلامی، سامان دادن به کشور، پاسداری از مرزهای کشور و زمینه سازی برای یک گُزیدمان آزاد برنامه پیشکش کُند. من بیگمان هَستم که تنها نام چنین دولتی بتواند آنچنان ترسی در حکومت اسلامی بیانداز که ارتش به مردم به پیوندد و بدنه-ی سپاه و بسیج که اکنون نقش بزرگی در سرکوب مردم دارند و راهبندانِ سختی برای گذر کردن از بَختک حکومت اسلامی هَستد، کوتاه بیایند و پشت خامنه ای را تُهی کنند، اگر به آنها نوید داده شود برای نمونه پس از یک دوره آموزشی در آینده در « ارتش میهنی ایران» بکار گُمارده خواهند شد. زمینه-ی برپایی این دولت گذرا این است که نیروهای سیاسی در برونمرز بویژه هواداران بُنیادگرای پادشاهیخواهی که هم اکنون سرگرم ستیزه جویی با نیروها ملی و چپ هَستند و با درگیری های «حیدر نعمتی» باهمدیگر نیروهایشان را فرسوده میکنند، به خود آیند و برای دستیافتن به یک هدف انباز (مشترک) که آزادی ایران و برپایی یک ساختار مردمسالار است باهم همبسته شوند. آن بخش از بسیجی ها و آدم های خام که کُرپانی (قربانی) شستشوی مغزی حکومت اسلامی شده اند و آماده اند با جانبازی و خودکشی از این ساختار ستمگر و پادایرانی پدافندی کُنند، هیچ شانسی در برابر خیزآب آسیم (موج عظیم) مردمی ندارند اگر که با پیروی از درخواست این دولت گذرا برای سرنگونی حکومت اسلامی به خیابان ها سرازیر شَوَد. [1]

سرآغاز:

پیش ازسی و دو سالست که نظام مستبد ستممُلایی خون ایرانی را در شیشه، روزگارشان را تباه، آزادیشان را سلب، زبانشان را کوتاه، منابع ملی، مالی و فرهنگی اشان را بتاراج برده است. نظام مستبد و ضد ایرانی دستاربندان مانند دیگر نظامهای خودکامه در جهان که ارزشی برای ملت های خود قائل نیستند، با تمام قدرت و خود کامگی بر کشورمان حکمروایی میکنند و سردمداران آن نه از ایرانی ترس و وحشتی دارند و نه پشیزی برای اندیشه و فرهنگ ایرانی قائل اند و نه ملت ایران را داخل آدم حساب میکنند - و تاکنون بدون هیچ هراسی آن عده ای را که لیاقت و یارایی پیکار با نظام و آزاد سازی ایران را داشته اند یا از میان برداشته (همچون ارتشبد اویسی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر)، یا تا پایان عمر در خانه خود محبوس کرده (همچون آیت الله منتظری) و یا به سیاهچالهای نظام انداخته (همچون آقای بروجردی)، و آبی از آب هم تکان نخورده است. حال چگونه میشود با چنین نظام مستبد و شیطانی مبارزه کرد - و راه رهایی و آزادی کشورمان چیست؟

سی و دو سال مبارزه

از زمان پایه گذاری جمهوری اسلامی، مبارزه بر علیه استبداد در ایران آغاز شد. در این بین بسیاری از سازمان ها و گروه ها و دسته ها و احزاب فراوانی بوجود آمده و نه تنها متشكل و متحد نشده اند، بلكه هر روز به شماره اين گروه ها و سازمان ها نیز افزوده میشود. پیامد و دستاورد آن، امروز نزدیک به صد سازمان و گروه سياسی كوچک و بزرگ، بدون هیچ کارآیی و توانایی ضربه زدن به نظام است. ناگفته نماند که چندی از آنان، بویژه گروههای تندرو و ضد اسلامی از سوی خود حکومت دستاربندان برای بدنام کردن و برچسب زدن "ضد اسلامی" بر ضد مقاومتهای ملی برپا گشته اند! البته، بگفته علی میرفطروس "اینهمه پراكندگی و پريشانی از روی ویژگی ايلی-قبيله‌ای روان سياسی ما ایرانیان است." باری، در میان این گرد و غبار جنگهای قبیله ای، آنچه را که این سازمانها فراموش کرده اند، مردم دربند داخل کشور است.

نوع نظام آینده

اکنون زمان آن نیست که درگرو "نوع" حكومت باشیم! مردم و ایران به یک "راهبر/حزب راهبری/سازمان راهبری/دولت موقت راهبر" ملی نیاز دارند، نه "رهبر" و "ولی فقيه" و یا "ظل الله" و "خدايگان"! مسائل و مشكلات ميهن دربندمان، تنها با اراده ملت و با مشاركت و همبستگی همه ايرانيان حل و فصل خواهد شد. اکنون، آزادسازی ایران از چنگال این عفریته های ضد ایران و ایرانی و انسانیت، بر هر آرمان و دین و عقيده و انتخابی حق تقدّم دارد.

حق انتخاب نوع نظام آینده ایران با ملت است، در یک محیط سیاسی آزاد، و مردمسالای-مشورتی و پس از یک رفراندومی آزاد زیر نظر افراد سالم و خوشنام ممکن خواهد شد.
باری آزادی ایران و جلوگیری از تکرار تاریخ و برسر کار آمدن نظام خودکامه ای در آینده، بر اساس هفت اصل: "آزادی، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری (مشورتی)، استقلال سیاسی، تمامیت ارضی و جدایی دین از سیاست" در کشورمان ممکن خواهد شد، وگرنه هر سی سال بایستی شاهد تکرار فتنه آمریکایی-انگلیسی ۵۷ باشیم.

شناسایی دشمن: دوست نادان و پذیرش حقایق و مسئولیتها

این نخستین بار در تاریخ ایران است که ایرانی کُشی بدست ایرانی باین گستردگی انجام میپذیرد. سران و نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی (سه میلیون بسیج "فعال" و ۲۲۰ هزار سپاه پاسدارن) بجز تعداد انگشت شماری، مابقی ایرانی و ایرانی نژاد میباشند، که این باعث شرم و سرافکندگی یکایک ما ایرانیان ست. حال چگونه میشود که یک ایرانی با چنین بیرحمی و شقاوتی، که مختص نژاد مغول است با هم میهن و همنژاد خود چنین رفتاری میکند، نیاز به سالها بررسی و پژوهش دارد که از حد این نگاشته برون است. باری این هم میهنان سرکوبگرمان را به دو دسته یا گروه میتوان تقسیم نمود، گروه نخست: سوداگران و مزدوران - گروه دوم: شستشوی مغزی شدگان.

سوداگران ومزدوران

اعضای این گروه مانند همه سوداگران و مزدوران جهان تنها دین و آرمانشان "پول و مادیات" است، که نه تنها سدی مقابل مقامتهای ملی بشمار نمیروند، بلکه خود نظام هم نمیتواند روی آنان حساب باز کند - زیرا زمانی که منافع این گروه بخطر افتد و عرصه برشان تنگ شود، بیدرنگ با پولهای ملت مظلوم به یک کشور اروپایی پناه برده و به زندگی پلید و بی ارزش و مگسوارانه خود ادامه میدهند.

شستشوی مغزی شدگان

گروه دوم، گروهیست که نظام را سر پا نگاه داشته، که ما باید نیروی خود را معطوف برای جلب آنان نمائیم تا در مبارزه خود برای آزادی کشور پیروز شویم.

اکنون این پرسش است که این متعصبان مذهبی چه کسانی هستندو چگونه میتوان با آنان مقابله کرد؟ در زمان جنگ و « . .عملیات والفجر ۸ (اسفندماه ۱۳۶۴ ) که منجر به تسخیر شبه جزیره فاو از سوی ایران شد، بزرگترین علتی که باعث پیروزی ایران در آن عملیات شد غافلگیر کردن دشمن بود، زیرا عراقی ها انتظار نداشتند هزاران ایرانی داوطلبانه با فدا کردن جان خود، جبهه را از مین هایشان پاکسازی کنند!‌ زمانی که نیروهای مشترک اعلام کردند به داوطلب برای اینکار نیاز دارند، اتوبوس بود که پشت اتوبوس با خود داوطلب از پسر بچه سن دوازه الی سیزده ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله، با سربندهای سبز که بر آنها آیه های قرانی و یا الله اکبر نوشته شده بود، به پیشانی خود بسته و کلید پلاستیکی بهشت [ساخت چین] برگردن، خنده برلب و هیجانزده به جبهه میآوردند، که با آرامش و شادی خداحافظی کرده و برای انجام کار بسوی نقطه مرگ خود پیاده عازم شدند!‌ پس از موفقیت بخش اول عملیات و پاکسازی زمینها از مین و کشته شدن هزاران داوطلب، اعلام کردند دیگر به 'مین روها' نیازی نیست! آنانی که منتظر بودند تا شهید شوند، گریه کنان که چه را به 'شهادت نائل نشدند' به پشت خط منتقل شدند....» (خاطرات یک سرباز).ه
اکنون ما با چنین گروهی از خود گذشته و جانفشان و نیز مسلح روبرو هستیم که چه بکُشند و چه کُشته شوند، آن را در راه خدا و اسلام میدانند. روبروی این عده ایستادن مستلزم به خونریزی زیاد و از دست دادن بسیاری از هم میهنان بیگناهمان خواهد بود (همانگونه که تاکنون بوه است) - که چه از نظر انسانیت، ایرانیت، و چه انصاف بدور میباشد.
با این عده که بر اثر فقر فرهنگی و زودباوری از سوی نظام شستشوی مغزی شده اند، بایستی عقیدتی و بزبان خودشان مبارزه کرد. با این دسته بایستی مانند یک بیمار نیاز به کمک رفتار شود. جان آنان نیز با ارزش و بایستی برای همه ایرانیان عزیز و محترم شمرده شود.

همبستگی و مقاومت ملی بر اساس "مکتب ایرانیت" تنها راه حل

سرنوشت جمهوری اسلامی در خیابانهای ایران نوشته خواهد شد، ولی نه بدون برنامه و سازماندهی!‌ برای پایان بخشیدن به نظام ضد ایرانی ما نیاز به برنامه ریزی صحیح و کارآ نیاز داریم.
نخست زمان آن فرارسیده است که "ایرانی از ایرانی کُشی" دست بردارد، و نشان دهیم که ما آزادیخواهان، با نظام حاکم برکشور تفاوت داریم.
از دست دادن هر هم میهنی زخمیست بر پیکر همه ما ایرانیان و انسانیت، "بنی ایرانی اعضای یک پیکرند". پس بنابراین ما بایستی با "سیاست و صلح" و با استفاده از خود نیروهای مسلح نظام، رژیم ستمملایی را از اریکه قدرت بزیر بکشانیم. ه
نظام جمهوری اسلامی، یک نظام "دروغ" است و تنها با "راستی" آن را میتوان شکست داد. زمان آن فرارسیده است که ایرانی به اصل ِ نیک خود بازگردد.

وظایف در خارج از کشور:

 

۱. همبستگی و ائتلاف تمام نيروهای ملی و آزاديخواه معتقد به هفت اصل: آزادی، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری، استقلال سیاسی، تمامیت ارضی و جدایی دین از سیاست،
۲. تشکیل 'دولت موقت در تبعید' بدست ایرانیان شناخته شده، خوشنام، مبارز، متخصص و گزینش یک سخنگو برای دولت موقت (نه یک رهبر زیرا که یک رهبر میتواند قدرت را پس از آزادسازی ایران قبضه نماید و نیز در زمان احتمال ترور وی از سوی نظام، جنبش متوقف میشود).
۳. برسمیت شناساندن "دولت موقت در تبعید" از سوی جامعه بین اللملی
۴. برنامه ریزی برای کشور پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی
۵. فشار به دول بیگانه برای متوقف ساختن همکاریها و خرید نفت از ایران
۶. حضور مداوم ایرانیان روبروی سفارتخانه/کنسولگریها در خارج از کشور و دعوت از دیپلماتهای نظام برای ترک محل خدمت و پیوستن به صفوف مردمی

۷. اعلان لغو اعدام در ایران برای همیشه و جایگزینی آن با حبس ابد

۸. عفو و بخشش عمومی برای آن عده از نیروهای و افراد نظام که در تجاوز و کشتار شرکت نداشته اند
۹. فشار مستمر به سازمان ملل و نهادهای حقوق بشر و نهایتا فشار آوردن به جمهوری اسلامی برای آزاد ساختن تمامی زندانیان سیاسی
۱۰. خودداری از هرگونه تبلیغ و تلاش برای بُت سازی
۱۱. پرهیز از هرگونه تبلیغ در مورد نوع نظام آینده در کشور - حق انتخاب نوع نظام ملی (جمهوری، شورایی، فدرال و یا سلطنتی) فقط با ملت ایران است
۱۲. نگارش و پخش اعلامیه ها به زبانی ساده و عامیانه و دوری جستن کامل از واژه های غریب، نامانوس و بیگانه

وظایف در داخل کشور

۱. نگهداری از جان هم میهنان

۲. قطع شریان حیاتی نظام از درآمد نفت: کارمندان صنعت نفت با اعتصاب و اختلال در تولید نفت کشور
۳. اعتصابات سراسری کشور بویژه گمرکات، شرکت پُست و بانکها
۴. دعوت از نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی (بسیج) برای گرویدن به نیروهای ملی

۵. جلوگیری از هرگونه تظاهرات خشونت بار یا درگیری با نیروهای نظامی و شبه نظامی

وظایف مشترک

۱. درخواست حمایت از روحانیون محترم و مراجع تقلید و خواهان صدور فتوا از سوی آنان برای پرهیز در کشتار
۲. احترام کامل به دین اکثریت ملت ایران که اسلام میباشد - این جنگ با دین و اسلام نیست، بلکه با نظام مستبدیست که ایرانی کُشی و مسلمان کُشی میکند - و این جنبش تنها برای آزادی ایران و بهروزی ملت است!‌

۳. پرهیز از هرگونه ناسزا و توهین به مقدسات مردم
۴. پرهیز از هرگونه ایجاد تنش با توهین، ناسزاگویی، و تهدید نیروهای سپاه پاسداران و بسیج
۵. آگاه کردن بسیجیان و دعوت از آنان برای جلوگیری از سرکوبی و کشتار هم میهنانمان با استفاده از قرآن و حدیث
۶. خودداری و جلوگیری از هرگونه "دروغ پراکنی" و شایعه سازی
۷. خودداری از هرگونه شعار منفی و نفرت و نفرین آمیز

زمان آن فرا رسیده است که با نیرومندترین اسلحه که "مکتب ایرانیت" میباشد، بجنگ "دیو دروغ" رفته و کشورمان را آزاد سازیم، و دوباره و همچون ایرانی آزاده زندگی کنیم، و مانند یک ایرانی پرافتخار از این جهان چشم فروبندیم.

بامید آزادی مام وطن

پاینده و زنده باد ایران و ایرانی و اندیشه ایرانی

شاپور سورنپهلو

بیست و یکم اسفندماه ۱۳۸۹

یاداشت ها: