جمعه، 2010/04/16
بهایِ گَزاف برایِ یک کالایِ بی ارزش، «مهدویت»
نُسکِ پارسیک
خشایار رخسانی
چکیده:
آخوندها پروانه-یِ سه دهه تبهکاری، ستم و جَنوری (جنایت) بر مردم ایران را از این باور یا داوش (ادعا) گرفته اند که آنها خود را باب یا نماینده-یِ امام زمان در دوران ناپیدا بودن او، میشناسانند. از آنجا که ادامه-یِ حکومتِ آخوندها، آزادی، آسایش و جان مردم ایران تنها به درست یا نادرست بودن این داوش (ادعا) بستگی دارد، آنها ناگُزیر هَستند که با آینَکِ (عینک) زره بین، خود را با راستینگی هایی (واقعیت هایی) که در پس پرده-یِ این رویداد نهفته اند، رو در روی کُنند. راستینگی های تاریخی نشان میدهند که انگیزه-یِ بافته شدنِ داستان امام زمان پیش از اینکه ریشه در باورهایِ بی آلایش دینی داشته باشد، برگرفته از اندیشه هایِ یک سوداگر و تاجر روغن فروشی بنام عثمان بن سعید است که نمیخواست پس از درگذشت امام حسن عسکری سرچشمه هایِ سرمایه هایِ کیهانی به نام سهم امام از ایران به عراق خشک شود.
سرآغاز:
بتازگی نسکی (کتابی) به نام«ظهور»، آفریده-یِ آقای هوشنگ معین زاده، بیرون آمده است. ایشان توانسته است در این نسک ارزنده به کمک دَستَک هایِ (سندهای) تاریخی و اُستوان (معتبر) داوش (ادعای) وجودِ کسی به نام امام زمان را رد کُند، آقای هوشنگ معین زاده همچنین توانسته است در این نسک، در چهارچوب یک داستان شیرین و سرگرم کُننده، راستنیگی ها (واقعیت ها) و دروغ هایِ تلخ آخوندها را در باره-یِ هَستی امام زمان، آشکار سازد، و دستک هایِ (سندهای) تاریخی ای را پیش بکشد که سوای چند آخوندِ حکومتی نیرنگ باز در ایران، از سوی خیلی از شیعیان جهان پذیرفته شده است. عُثمان بن سعید روغن فروش و سپس سه تن دغلکار دیگر که داوش (ادعای) باب بودن یا نمایندگی از امام زمان را داشتند، با آز (طمع) ازدست نرفتن و خشک نشدنِ سرچشمه-یِ سرمایه هایی که به نام سهم امام، همیشه از ایران به سوی عراق سرازیر بودند، پس از درگُذشتِ امام حسن عسکری، در سرداب سامره (جایی که روغن ها را خُنک نگه میداشت) دروغی را بافت که خودش هم باور نمیکرد که بتواند با آن، پاترم (ملت) ساده دلی را برای هزار و دویست سال اسیر و کُرپانی (قربانی) آن سازد. ولی او توانست این دروغ ارزان را با بهایِ گران همراه با روغن هایِ بی ارزشش به شیعیان ساده دل ایرانی بفروشد؛ با این ترفند، پَشک (طبقه) آخوندها را با سرمایه هایِ کیهانی سهم امام پاداش دهد و هزار و دویست سال مردم ایران را در بند و ریسمان این دروغ گرفتار سازد.
با آنکه نرجس خاتون و دیگر همسران و کنیزان امام حسن عسکری ماه ها پس از مرگ او زیر بازرسی ویژه-یِ گُماشته هایِ حکومتی بوده اند تا اگر فرزندی در راه باشد، از وجودِ او آگاه شوند و همچنین مادر امام حسن عسکری، حدیث و برادرش جعفر در پیشگاهِِ خلیفه عباسی المعتز باالله و شیعیان گواهی میدهند که حسن عسکری دارای فرزندی نبوده است، و دیگر اینکه امام حسن عسکری در خواستنامه اش (وصیت نامه اش) همه-یِ دارایی های خود را برای این دو تن سفارش کرده بود، و این دو تن نیز سر پخش آن سرمایه ها باهم درگیری داشتند، ولی شیعیانی که سود خود را در ادامه-یِ داستان امامت جستجو میکردند، جعفر را به دروغ گویی اِراختند (متهم کردند) و پاژنام (لقب) «کذاب» را به او بربَستند. ولی چیزیکه نمار (اشاره) به آن را در این رویداد دل انگیز میکند، این راستینگی (واقعیت) است که با آنکه شیعیان برای هزار و دویست سال است که برادر امام حسن عسکری، جعفر را «کذاب» مینامند، ولی آنها از داوری و بازگویی دیدگاه خودشان در باره-یِ آن گواهی که مادر امام حسن عسکری، حدیث، در پیشگاه المعتز باالله و شیعیان هوادار آنها داده است، خودداری میکنند، چرا؟ برای اینکه دروغگو خواندنِ مادر یک امام، میتواند بی آلایش (معصوم) بودنِ آن امام را زیر پرسش ببرد. و با اینکار نهاده-یِ (موضوع) امامت را در گردابی از تنگنا بیاندازد. به هر روی این راستینگی های (واقعیت هایِ) تاریخی پرده از دروغی به نام «مهدویت» بر میدارند که نُخستین بار در یکی از سرداب های سامره تنها از بهر آزمندی به سهم امام بافته شد، و ایرانیان ساده دل شیعه پس از هزار و دویست سال هنوز درهال پرداختِ بهایِ بُزرگی برایِ این کالای ارزان هَستند، بهایِی به بُزرگی آزادی و جانشان. ایرانیان ناگُزیر هَستند که خود را با این راستینگی (واقعیت) تاریخی رو در روی کُنند، زیرا پیش پیغان (پیش شرط) رهایی مردم ایران از دستِ خودکامگی آخوندها که خود را باب یا نماینده-یِ آن امام ناپیدا میدانند، رها ساختن خودشان از بند و ریسمان این چنین دروغی است.
و از آنجا که آخوندها پروانه-یِ سه دهه خودکامگی و ستم و کُشتار خود را به نمایندگی از یک امام «غیبی» میگیرند که وجود او در این نسک، زیر پرسش رفته است، این نسک همانندِ یک بُمب نیرومند، فروریختن ِزیرساخت کاخ ژاژپنداری (خرافات) و دروغ آخوندها را هدف خود کرده است. نسک «ظهور» هم اکنون به رایگان در فرمات پی دی اف در وبگاه آقایِ هوشنگ معین زاده در فرادستِ همه-یِ ایرانیان گذاشته شده است
http://www.moinzadeh.com/zohor.php
این نسک را میتوانید به رسایی از اینجا دریافت کنید:http://www.moinzadeh.com/pdf/zohor2.pdf
و خواندن آن را به همه-یِ ایرانیانی که هنوز خریدار این دروغ ارزان هستند، پیشنهاد دهید.
بهایِ گَزاف برایِ یک کالایِ بی ارزش، «مهدویت»
نُسکِ پارسیک
خشایار رخسانی
چکیده:
آخوندها پروانه-یِ سه دهه تبهکاری، ستم و جَنوری (جنایت) بر مردم ایران را از این باور یا داوش (ادعا) گرفته اند که آنها خود را باب یا نماینده-یِ امام زمان در دوران ناپیدا بودن او، میشناسانند. از آنجا که ادامه-یِ حکومتِ آخوندها، آزادی، آسایش و جان مردم ایران تنها به درست یا نادرست بودن این داوش (ادعا) بستگی دارد، آنها ناگُزیر هَستند که با آینَکِ (عینک) زره بین، خود را با راستینگی هایی (واقعیت هایی) که در پس پرده-یِ این رویداد نهفته اند، رو در روی کُنند. راستینگی های تاریخی نشان میدهند که انگیزه-یِ بافته شدنِ داستان امام زمان پیش از اینکه ریشه در باورهایِ بی آلایش دینی داشته باشد، برگرفته از اندیشه هایِ یک سوداگر و تاجر روغن فروشی بنام عثمان بن سعید است که نمیخواست پس از درگذشت امام حسن عسکری سرچشمه هایِ سرمایه هایِ کیهانی به نام سهم امام از ایران به عراق خشک شود.
سرآغاز:
بتازگی نسکی (کتابی) به نام«ظهور»، آفریده-یِ آقای هوشنگ معین زاده، بیرون آمده است. ایشان توانسته است در این نسک ارزنده به کمک دَستَک هایِ (سندهای) تاریخی و اُستوان (معتبر) داوش (ادعای) وجودِ کسی به نام امام زمان را رد کُند، آقای هوشنگ معین زاده همچنین توانسته است در این نسک، در چهارچوب یک داستان شیرین و سرگرم کُننده، راستنیگی ها (واقعیت ها) و دروغ هایِ تلخ آخوندها را در باره-یِ هَستی امام زمان، آشکار سازد، و دستک هایِ (سندهای) تاریخی ای را پیش بکشد که سوای چند آخوندِ حکومتی نیرنگ باز در ایران، از سوی خیلی از شیعیان جهان پذیرفته شده است. عُثمان بن سعید روغن فروش و سپس سه تن دغلکار دیگر که داوش (ادعای) باب بودن یا نمایندگی از امام زمان را داشتند، با آز (طمع) ازدست نرفتن و خشک نشدنِ سرچشمه-یِ سرمایه هایی که به نام سهم امام، همیشه از ایران به سوی عراق سرازیر بودند، پس از درگُذشتِ امام حسن عسکری، در سرداب سامره (جایی که روغن ها را خُنک نگه میداشت) دروغی را بافت که خودش هم باور نمیکرد که بتواند با آن، پاترم (ملت) ساده دلی را برای هزار و دویست سال اسیر و کُرپانی (قربانی) آن سازد. ولی او توانست این دروغ ارزان را با بهایِ گران همراه با روغن هایِ بی ارزشش به شیعیان ساده دل ایرانی بفروشد؛ با این ترفند، پَشک (طبقه) آخوندها را با سرمایه هایِ کیهانی سهم امام پاداش دهد و هزار و دویست سال مردم ایران را در بند و ریسمان این دروغ گرفتار سازد.
با آنکه نرجس خاتون و دیگر همسران و کنیزان امام حسن عسکری ماه ها پس از مرگ او زیر بازرسی ویژه-یِ گُماشته هایِ حکومتی بوده اند تا اگر فرزندی در راه باشد، از وجودِ او آگاه شوند و همچنین مادر امام حسن عسکری، حدیث و برادرش جعفر در پیشگاهِِ خلیفه عباسی المعتز باالله و شیعیان گواهی میدهند که حسن عسکری دارای فرزندی نبوده است، و دیگر اینکه امام حسن عسکری در خواستنامه اش (وصیت نامه اش) همه-یِ دارایی های خود را برای این دو تن سفارش کرده بود، و این دو تن نیز سر پخش آن سرمایه ها باهم درگیری داشتند، ولی شیعیانی که سود خود را در ادامه-یِ داستان امامت جستجو میکردند، جعفر را به دروغ گویی اِراختند (متهم کردند) و پاژنام (لقب) «کذاب» را به او بربَستند. ولی چیزیکه نمار (اشاره) به آن را در این رویداد دل انگیز میکند، این راستینگی (واقعیت) است که با آنکه شیعیان برای هزار و دویست سال است که برادر امام حسن عسکری، جعفر را «کذاب» مینامند، ولی آنها از داوری و بازگویی دیدگاه خودشان در باره-یِ آن گواهی که مادر امام حسن عسکری، حدیث، در پیشگاه المعتز باالله و شیعیان هوادار آنها داده است، خودداری میکنند، چرا؟ برای اینکه دروغگو خواندنِ مادر یک امام، میتواند بی آلایش (معصوم) بودنِ آن امام را زیر پرسش ببرد. و با اینکار نهاده-یِ (موضوع) امامت را در گردابی از تنگنا بیاندازد. به هر روی این راستینگی های (واقعیت هایِ) تاریخی پرده از دروغی به نام «مهدویت» بر میدارند که نُخستین بار در یکی از سرداب های سامره تنها از بهر آزمندی به سهم امام بافته شد، و ایرانیان ساده دل شیعه پس از هزار و دویست سال هنوز درهال پرداختِ بهایِ بُزرگی برایِ این کالای ارزان هَستند، بهایِی به بُزرگی آزادی و جانشان. ایرانیان ناگُزیر هَستند که خود را با این راستینگی (واقعیت) تاریخی رو در روی کُنند، زیرا پیش پیغان (پیش شرط) رهایی مردم ایران از دستِ خودکامگی آخوندها که خود را باب یا نماینده-یِ آن امام ناپیدا میدانند، رها ساختن خودشان از بند و ریسمان این چنین دروغی است.
و از آنجا که آخوندها پروانه-یِ سه دهه خودکامگی و ستم و کُشتار خود را به نمایندگی از یک امام «غیبی» میگیرند که وجود او در این نسک، زیر پرسش رفته است، این نسک همانندِ یک بُمب نیرومند، فروریختن ِزیرساخت کاخ ژاژپنداری (خرافات) و دروغ آخوندها را هدف خود کرده است. نسک «ظهور» هم اکنون به رایگان در فرمات پی دی اف در وبگاه آقایِ هوشنگ معین زاده در فرادستِ همه-یِ ایرانیان گذاشته شده است
http://www.moinzadeh.com/zohor.php
این نسک را میتوانید به رسایی از اینجا دریافت کنید:http://www.moinzadeh.com/pdf/zohor2.pdf
و خواندن آن را به همه-یِ ایرانیانی که هنوز خریدار این دروغ ارزان هستند، پیشنهاد دهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر