۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

گُفتمان سازش یا مبارزه گری؟ یک گُزینش سرنوشت ساز برای جنبش


نسخه فارسی


سازمان خودرهاگران


چکیده:


آزمون جنبش آزادیخواهی مردم ایران در 11 ماه گذشته نشان میدهد که یکی از علت هایِ ناکام ماندن جنبش در سال گذشته، نبودن جو اراده گری و مبارزه جویی بر فضای جنبش بود. با آنکه در 25 خرداد سال 1388 سه میلیون تن از مردم به خیابان ها ریختند تا ناخرسندی خودشان را به حکومتِ اسلامی نشان دهند، به دلیل چیره بودنِ یک گفتمانِ آشتیجویانه و سازشکارانه بر جُنبش که از ویژگی هایِ انقلاب های مخملین است،این گردهمایی میلیونی نه تنها نتوانست دستآوردِ چشمگیری برای جنبش به همراه داشته باشد، بلکه گردهمایی هایِ اعتراضی ماه هایِ سپسین را هم در سایه-یِ بی اراده گری خود گذاشت. اگر جنبش میخواهد در دور تازه-یِ گردهمایی ها که از یازده-یِ اردیبهشت با روز کارگر آغاز میشود، از باززایش لغزش هایِ گذشته پیشگیری کند و از چشم انداز امید بخشی برای دست یافتن به پیروزی برخوردار شود، باید که از هم اکنون در گُسترش گفتمان اراده گری و مبارزه جویی در جنبش بکوشد.







سرآغاز

[نیاز در بکاربستن آزمون هایِ جُنبش در یازده ماه گذشته برای دور تازه-یِ گردهمایی هایی که در پیش هستند]

در آستانه-یِ روز کارگر هَستیم؛ برپایه-یِ گزارش هایی که در دست هَستند، این روز به یک روز واخواهی و اعتراض ملی فراخواهد رویید که کمابیش گُسترده و فراگیر خواهد بود؛ پیشآمدن چنین رویدادی نیز به اراده-یِ تک تک ما ایرانیان بستگی خواهد داشت که در درون و برون از کشور زندگی میکنند، تا این روز به یک روز بزرگ و سرنوشت سازی واگردانده شود. روز کارگر و روز آموزگار نوید دهنده-یِ آغاز روزهایِ پُر از جوش و خُروش در ماه اُردیبهشت هَستند که ما را به خردادماه ره خواهند بُرد، ماهی که آبستن رویدادهایِ باز مهمتری در 22 خرداد و روزهای پس از آن خواهد بود.
شیوه-یِ گردهمایی ها در یازدهم اردیبهشت وزن و آهنگِ گردهمایی هایِ سپسین را که در خرداد ماه روی خواهند داد، روشن خواهند کرد. کُنشگران جنبش که خواهان به سرانجام رساندنِ پیروزمندانه-یِ این جنبش هَستند، باید که از هم اکنون خودشان را آماده سازند تا در زمانِ برپایی گردهمایی هایِ بزرگ، بتوانند نقش آفرینی کنند.
با نگاهی به رویدادهایِ جنبش در سال گذشته درمیابیم که آن رویدادی که در روز عاشورا پیشآمد، اگر در آغاز جنبش پیشآمده بود، بدون شک سرنوشتِ جنبش را دگرگون میساخت. شاید که برخی بگویند که این پیشامد خیلی زود روی داد. ولی واقعیت این است که آن نیرویِ روانی که در روز عاشورا در میانِ مردم چیره گشته بود، میتوانست دستآوردهایِ جنبش را در ماه هایِ آینده پس از آن، بگونه-یِ بُنیادین روشن کند، و سپس تر رویدادهایِ روز قدس، 13 آبان و 16 آذر را به رویدادهایِ روز سرنوشت ساز واگرداند. ولی ما دیدیم که عاشورا واپسین رویداد مهم در درازای آن چندماهی بود که جنبش جریان داشت. پس از آن برخی از کسانیکه خود را وابسته به جنبش میشناسانند و کوشش میکنند که اندیشه هایِ خود را بر جنبش چیره گردانند، ولی خواهان دگرگونی ساختاری نیستند، در تلاش افتادند تا در برابر آن نیرویِ روانی ِمبارزه گر و سرکشی که در روز عاشورا در میان مردم چیره شده بود، با زدن اتهام «انحراف» به آن، بایستند؛ و برآیندِ کار این ناکسان این بود که گردهمایی سپسین مردم که در 22 بهمن برگزار شد، به یک حرکت ناموفق، و سوخته واگردانده شود. و این شکست، نمونه ای آشکار از کارکرد و تآثیری است که گفتمانِ بی اراده گری میتواند بر جنبش داشته باشد، هنگامیکه بر آن چیره گردد.
اینبار ما از این آزمون برخورداریم و میدانیم که اگر بار دیگر سه میلیون از مردم آزادیخواه همانندِ 25 خرداد 1388 برای واخواهی و اعتراض به خیابان ها سرازیر شوند، ولی از یک نیروی روانی مبارزه گر و سرکش برخوردا نباشند و تنها بخواهند که در خاموشی و با رفتاری آشتیجویانه و سازشکارانه راهپیمایی کنند و از دستورهای نیروهایِ امنیتی پیروی کنند، بازده-یِ آن چه خواهد شد. برآیندِ این کار در سال گذشته این شُد که فرصت های سپس تر همانند روزهایِ قدس، 16 آذر و 13 آبان همه زیر سایه-یِ جو بی اراده گری و آشتیجویی روز 25 خرداد 1388 ایستادند؛ با آنکه در این سه رویداد مردم با هدفِ واخواهی و اعتراض به خیابان ها آمده بودند، این روزها نه روزهای سرنوشت سازی شدند و نه دستآوردی برای مردم به همراه آوردند.
ولی روز عاشورا با آنکه جُنبش هنوز در زیر سایه-یِ یک جو بی اراده گری ایستاده بود که از هواداران جنبش میخواست که در برابر نیروهایِ سرکوبگر، همچنان رفتار آشتی جویانه از خود نشان دهند، به یکبار مردم سر از خود این پیمان را شکستند و با نیروهایِ سرکوبگر درگیر شدند و آنها را پس زدند. ولی از آنجا که مردم هنوز دربندِ گُفتمان و جو آشتی جویی، بی اراده و اخته بودند، و از نیروی روانی مبارزه گری برخوردار نبودند، آنها نمیدانستند که با پیروزیِ بدست آمده چکار کنند.
به همین دلیل است که می بینیم که چند هفته پس از این رویداد، یکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه پاسداران اعتراف کرد که اگر آن پنج منطقه ای که در تهرانِ بزرگ در روز عاشورا درگیر شده بودند، موفق میشدند که بهمدیگر بپیوندند، تهران بدستِ آزادیخواهان میآفتاد. به زبان دیگر نیرویِ راستین برای اینکه مردم بتوانند مهار پایتخت را بدست بگیرند، و زخم فرجامین را به رژیم وارد آورند، در روز عاشورا موجود بود، ولی کسی از آن آگاهی نداشت، زیرا آگاهی رسانی و سازماندهی وجود نداشت. از دیگر نمونه هایی که این بی سازمانی و ندانمکاری را گواهی میدهند، آن ویدیوهایی هَستند که درگیری مردم با نیروهای سرکوبگر را در روز عاشورا نشان میدهند، که چگونه مردم ماموران سرکوبگر را در زیر پول حافظ تار و مار کردند، و در درازای چند ساعت که نیروهایِ سرکوبگر از هم پاشیده شده بودند، و توان ایستادگی در برابر مردم را نداشتند، مردم در آنجا خود را با نمونه هایِ گوناگونی از ابزارهایی که آنها از دست نیروهای سرکوبگر بدست آورده بودند، مجهز کردند، ولی باز آنها نمیدانستند که چکار باید بکنند، و گام سپسین چه خواهد بود. این ویدیوها نشان میدهند که مردم در آن هنگام همچنان سرگشته و سرگردان بودند؛ میآمدند و میرفتند، زیرا هیچکدام از این داده ها و آگاهی هایِ ویژه، برای هماهنگی و سازماندهی را در فرادست نداشتند.
برآیندِ گفته اینکه: نگذاریم که اینبار نیز کسانی بخواهند که سایه-یِ گفتمان و جو بی اراده گری را بر جنبش بیافکنند، همانند آنچه که پس از عاشورا برای اخته کردن جُنبش بر آن کردند، و دوباره افرادی همانند عزت الله سحابی نمایان شوند و بخواهند با هشدار هایِ دُروغین که:« جُنبش دارد منحرف میشود، و به سویِ خشونت گرایی میرود»، آن را همانند رویدادِ 22 بهمن اخته و ناکام کنند تا رژیم بتواند همگی جُنبش را با یک مانور رزمی و تبلیغاتی خنثی کند. اگر اینبار پس از این آزمونِ های ناگوار که در انبان داریم، بخواهیم دوباره اجازه بدهیم که از یازده اردیبهشت، از روز کارگر به این سوی همان گفتمان بی اراده گری با شعارهایِ آشتیجویانه و سازشکارانه بر جُنبش چیره گردد که حق دفاع و ایستادگی ِکوشای آزادیخواهان را در برابر نیروهایِ سرکوبگر، روا نمیداند، بیگمان باشید برآیندِ آن، باززایش یک لغزش بزرگ خواهد بود، لغزش بزرگی که بازده-یِ ناپسندِ آن افزودن یک سال بیشتر بر هَستی و ماندگاری حکومت جمهوری اسلامی شد.
بنابراین، اگر میخواهیم که اینبار از از دور تازه-یِ گردهمایی ها که از یازده اردیبهشت آغاز خواهند شد و ما را به ماه خرداد راه خواهند برد، بازده-یِ دیگری بدست آوریم، از هم اکنون باید که گُفتمانِ دیگر و نیروی روانی دیگری را بر جُنبش چیره گردانیم. و این وظیفه-یِ کُنشگران جنبش و پُشتیبانان آن در درون کشور است که با نوآوری و ابتکار، لگام جُنبش را بدست گیرند. در چنین وضعیتی خَرَد فرمان میدهد که کُنشگرانِ جنبش بر گُسترش جو اراده گری، مبارزه گری با خواسته هایِ ساختار شکنانه و هدفدار بکوشند و گردهمایی هایِ آینده را با الهام گرفتن از چنین جو مبارزه جویانه ای سازماندهی کنند، تا مردمیکه که سینه-یِ خود را سپر گلوله هایِ آتشین میکنند، اینبار بازده-یِ جانفشانی ها و دلاوری هایشان را بدست آورند. و نگذارند که اینبار جنبش قربانی گُفتمان هایِ دلال مآبانه ای کسانی شود که میخواهند با فشار از پایین و چانه زنی در بالا تنها از سودِ گروهی ویژه خودشان پاسبانی کُنند. انجام اینکار نیاز به فرارسانی و تبلیغاتِ فرسخت و جدی ما و همبستگی راستین همه-یِ نیروها دارد که خواهان یک دگرگونی ساختاری هَستند. تا بتوانیم از هم اکنون گُفتمان و جو اراده گری و مبارزه جویی را بر جنبش چیره گردانیم.

http://khodrahagaran.org/Fa/


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر