۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

کاستی در پیوستمان (ارتباطات)، چشم اسفندیار جُنبش



آرش صبحی

چکیده:

یکی از ابزارهای بسیار نیازین (ضروری) که سرنوشتِ هر جنگی به آن بستگی دارد، دستگاه های پیوستمانی (ارتباطاتی) است. با آنکه ایستگاه های رادیویی و تلوزیونی ایرانی فراوانی که گویا خودسالار (مستقل) هَستند، در برونمرز در کار گُزارش رسانی میباشند، ولی کمتر بُنگاه گزارش رسانی در برونمز یافت میشود که بُلندگوی راستین جنبش مردم ایران باشد. مِهَندی (اهمیت) این نهاده (موضوع) زمانی آشکار شُد که جُنبش آسیم (عظیم) دانشجویی در 18 تیر سال 1378، به سادگی بدست مُزدوران حکومت اسلامی سرکوب گَشت، با آنکه این جنبش یک هفته ایستادگی کرد و پورمَرگ (خطر) بُزُرگی برای حکومت اسلامی شُده بود، ولی کمتر شهروند تهرانی از چنین پیشامد بُزرگی آگاه گَشت که در کنار گوشش رویداده بود. یکی از بُزرگترین کاستی ها در این رویداد غم انگیز که به شکست جنبش دانشجویی فرجامید، بی سامانی و بی سازمانی بُنگاه هایِ فرارسانی (تبلیغاتی) و ایستگاه های رادیو تلوزیونی ایرانیان در برونمرز بود. هم اکنون تنها رادیویی که میتواند در هنگامه-ی راهپیمایی ها، ایرانیانِ درون کشور را به هُماسش (شرکت) فراگیر در گردهمایی های سراسری فرابخواند و برانگیزاند «پرشن رادیو» با سرپرستی آقا سعید قائم مقامی است که از آوای شگفت انگیزی برای تهیج کردن مبارزان برای اندر شدن به میدان کارزار برخوردار است. به شَوَندِ (علت) مِهَندی (اهمیت) کار این رادیو در برانگیزاندن مردم در همراهی با جُنبش و گردهمایی ها، نیاز است که از کار این رادیو پُشتیبانی شود و با کُمک های داراکی (مالی) و مینویی (معنوی) ایرانیان برونمرزی، ایستگاه های رادیویی همانندی برپا گردند.

سرآغاز:

بعنوان یک فعال سیاسی درون مرزی که سالهاست رخدادهای سیاسی کشورم، وحواشی گوناگون آنرا رصد میکنم ، واگر مجالی بوده نسبت به انعکاس بسیاری از اتفاقات چه در قالب مقاله، و چه در قالب عکس وتصویر، و کلیپ های کوتاه درحد بضاعت وامکانات محدود اقدام نموده ام، در این نوشتار قصد دارم تا بیک مسئله بسیار با اهمیت بپردازم که سالیان درازیست بعنوان یک بلیه وعارضه مبارزاتی سایه سنگین آن بر عرصه مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران حاکم بوده که اگر این عارضه کماکان ادامه یابد میتوان اذعان واعتراف نمود تا این معضل با همت وغیرت هموطنان متمکن برون مرزی بنحو مطلوبی برطرف نشود چرخ گردون برمراد دل سیاه کسانی خواهد چرخید که سی ودوسال است خون ملت ایران را به شیشه گرفته، وچون زالو مشغول مکیدن خون این ملت هستند، وهمگان شاهد بودیم که در رخدادهای بعد از انتخابات قلابی 22خرداد88هم از هیچ جنایت وخباثتی رویگردان نبوده اند..

برهیچکس پوشیده نیست که مدت زمان چندان طولانی از ظهورسیستم های تلویزیون ورادیوهای ماهواره ای وشاهراه جهانی اینترنت نمیگذرد. تکنولوژی نوینی که بشر امروز بلطف آن میتواند در مدت زمانی اندک (( شاید ثانیه ای)) ازهر رویدادی در هرنقطه ای ازکشورخود، و بسیار فراتراز آن درآنسوی کره زمین وحتی در کهکشانها مطلع شود. پس بیجا نیست که جهان امروز را یک دهکده کوچک ارزیابی وآنرا دهکده جهانی بنامیم.

بیاد داریم در 18 تیر78 که جنبش دانشجوئی در کشور ما بعنوان اولین زلزله سیاسی بوقوع پیوست، جدای از موضع گیریهای خصمانه وناروائی که بسیاری از شخصیتها وگروههای درون حکومتی اتخاذ نمودند، که قصد پرداختن به آنرا ندارم، درتهران آنروز، ونه تهران بزرگ امروزی، بودند کثیری از شهروندان که حتی مطلع نشدند در قلب تهران ودر یکی ازمعتبرترین مراکز آکادمیک کشور چه اتفاقی رخ داده ورژیم اسلامی با چه چالش بزرگ وتکان دهنده ای مواجه گردیده است. دلیل آن هم روشن بود. نبود امکانات ارتباطی وتکنولوژیکی امروزی که در آنزمان هنوز راهش به کشور آخوند زده ما باز نشده بود. نه ماهواره ای درمیان بود ونه شاهراهی بنام شاهراه جهانی اینترنت.

همین غیبت بزرگ دلیلی بود تا رژیم اسلامی با فراق بال آن جنبش پیشرو و اولین فریاد آزادیخواهی اجتماعی را درهم بکوبد و بهر توحشی چنگ انداخت تا بتواند چند صباحی بیش به حیات ننگین خودش ادامه دهد. ضرورت کلام ایجاب میکند که گفته شود، بفاصله کوتاهی صدای و تصویر رسانه های ماهواره ای ایرانی به کشورمان رسید، که صد البته درآنزمان رژیم هم توانست در قالب همین رسانه ها با اعزام عوامل نفوذی خود چوب لای چرخ آنها بگذارد تا حدی که شاهد بودیم در بعضی رسانه ها عملکردها برخلاف آن چیزی بود که نیاز آنروز مبارزات بود. ولی صداهای دیگری هم بودند همانند، صدای سعید قائم مقامی که در آن سالها از طریق رادیو موج کوتاه واز طریق رادیو صدای ایران به کشور میرسید. این رادیو توانست در مدتی بسیار کوتاه این صدا را بیک صدای ماندگار و راستین بدل سازد که هنوز هم با همان صلابت و با همان طنین از بُلندگویِ «پرشن رادیو» فضای کشور را میشکافد و راه خودرا به خانه ایرانیان میگشاید.

سعید قائم مقامی، این صدای دشمن شکن و بی پروا، کسی که عشق به وطن از واژه به واژه گفته های او درطی این سالیان بر فضای مبارزاتی این سرزمین طنین افکن بوده، درهمان زمان، و پس از چند ماهی که از آغاز سرکوب آن جنبش عظیم میگذشت، همواره از همان رسانه ایرانی و مستقل، و فارغ از هرگونه وابستگی به کشور و گروه سیاسی، و رها ازهرگونه قید وبندهای مسلکی توانست این خلاء بنیادی را تا حدودی زیادی پرنماید. اما بلاشک یک صدا، هرچند موثروکارساز با آنهمه اختلالاتی که رژیم منحوس اسلامی در بزنگاههای حساس برروی فرکانسها و سیکنالهای رسانه ای میفرستاد و میفرستد، نمیتوانست و نمیتواند یک اکثریت قابل قبول را برای حضوردریک مبارزه بزرگ، دراین ابعاد بمیدانی بکشاند که نابرابری درآن یک اصل اساسی است.

صدای پرطنین سعید قائم مقامی حالا دیگر در نزد اکثر مبارزین درونی و بیرونی، و قاطبه ملت ایران به یک صدای ماندگار و همراه و راستین، و همسو با مبارزات مردم ایران بدل گردیده، تا جائیکه اگر این صدا بهر دلیلی برفضای کشورطنین افکن نباشد، کثیری از مردم یک خلاء بزرگ ( بویژه درچنین ایامی) را احساس میکنند که هیچ بدیلی هم نمیتواند جانگزین آن باشد. هیچ تردیدی وجود ندارد که یک امتیاز برجسته درصدای سعید قائم مقامی درآنست ضمن تهیج مردم برای حضور در عرصه مبارزات، بلاشک غریو فریادش چنان لرزه براندام حکومت وحکومتگران اسلامی می اندازد که دیده شده در بازجوئیها اولین پرسش بازجویان این بوده که با دعوت کدام رادیو یا کدام فرد بخیابان آمده اید؟ این بدان معناست که رژیم از صدای سعید قائم مقامی بشدت هراس دارد، واین نکته برای مبارزات یک ملت یک امنتیاز بزرگ محسوب میشود.

بعنوان کسی که در آنروزها بهمراه دوستانی چون مهندس حشمت الله طبرزدی که اینروزها در پشت میله های زندان رجائی شهر در اسارت رژیم اسلامی بسر میبرد، وزنده یاد اکبرمحمدی و منوچهر و بهروزجاوید و دیگرانی که حالا درآنسوی آبها بسرمیبرند و کمتر یادی از اینسو، و دوستان قدیمی میکنند، درعرصه مبارزات بودیم و رادیو صدای ایران وسعید قائم مقامی با برنامه بسوی ایران پژواک صدای اعتراضتمان بود، بارها و بارها شنیدم که همین سعید قائم مقامی با تالم خاطری جانکاه که درد ورنج همه ما خط مقدمی ها بودبا دریغ وافسوس ازنبود یک رسانه در چنان برهه ای ازتاریخ کشورمان یاد میکرد که چرا با وجود بیش از یک میلیون ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا وعمدتا"مستقر درلوآنجلس وایرانیان سایر نقاط جهان نباید یک رسانه وجود داشته باشد که نتواند صدای آن جنبش ومظلومیت و سرکوب آنر ابگوش جهانیان برساند. با صدائی گرفته وحزن انگیز گلایه میکرد که چرا وقتی جنبش دانشجوئی همانند یک پتک چند میلیون کیلوئی برفرق رژیم اسلامی فرود آمده بود، هیچ اثر وجودی ازیک رسانه ، رادیو یا تلویزیون ایرانی مستقل که بتواند از برون مرزها بازتاب دهنده فریاد آن جنبش که نهایتا" فریاد یک ملت بود، وجود نداشته باشد؟؟ ( بی بی سی و دوچ وله ورادیو فرانسه و...) بودند، ولی آنها کجا، ویک رسانه که بتواند پژواک صدای ملت ایران باشدکجا ؟؟

بدیهست که چه آنزمان وچه حالا، رسانه های مورد اشاره برخلاف ادعاشان که مستقل از دولتهای متبوعشان هستند که این مسئله به جزیک فریب بزرگ ترجمان دیگری ندارد، درنهایت باید اخبار سرزمین طاعون گرفته ما را به تناسب منافع اقتصادی کشورشان بعنوان خبر بخورد شنوندگان و بینندگان خود منجمله مخاطبان فارسی زبان خود که هیچ تناسبی با واقعیات آن جنبش و اهداف آن وجنبشهای دیگرنداشت، میدادند، واین درد بزرگی بود که ما ایرانیان دردهه اول انقلاب منحوس اسلامی با آن کشتارهای هولناک وسرکوبگری های وحشیانه هنوز هم داریم درد ورنج حاصل از آنرا با گوشت وپوست واستخوانمان لمس میکنیم.

آنروزها با تمامی درد و رنجهایش سپری شده و به تاریخ پیوسته. اما نتایج وتجربیات تلخ وشیرین آن جنبش و جنبشهای پس از آن پیش روی ما ملت قرار دارد که باید بعنوان چراغ راه آینده ازآن تجربیات سود ببریم. امروز بلطف اوج گیری و رشد ساعت بساعت تکنولوژی همه کشورهای جهان از این نعمت بزرگ برخوردارگردیده ، و شاهد آن بوده و هستیم که مردم کشورهای شمال آفریقا وخاورمیانه با بهره گیری از همین دستاوردهای بشری توانستنه اند دیکتاتورهای خودرا بزیر بکشند، که این دیکتاتورستیزی و محو حکومتهای استبداد کماکان درجریان است. بواقع اگر قرار باشد که نقش استارتر و پیشگامی این جدال آزادیخواهانه رامورد بازبینی وارزیابی تاریخی قراربدهیم، صرفنظراز انقلاب مشروطیت که جای خود دارد، به اذعان بسیاری ازجوانان تونسی و مصری منجمله ((وائل عنیم)) ملت ایران پیشگام جنبشهای دمکراسی طلبانه درمنطقه بوده ، که اگر کاستی های این مبارزه از جمله کاستی اطلاع رسانی آن برطرف گردد، تردیدی وجود ندارد که افق وچشم انداز پیروزی از منظر اکثریت مردم بسیار روانتر وکوتاهترطی مسیر خواهد نمود.

جای هیچگونه شبهه ای نیست که جمهوری اسلامی و دولت خشونت طلب و سرکو بگراحمدی نژادکه با چراغ سبز «رهبر معظم» مسئولیت قلع و قمع منتقدین ومخالفین سیاسی را درپناه تفنگ و سرنیزه سپاه وبسیج و اوباش لباس شخصی بعهده گرفته و تا به امروز، و در این راستا ازهیچ سبعیتی پرهیز نداشته، با دردست داشتن خزانه مملکت و درآمد های سرشار نفت وداشتن ارتش سایبری و سربازان گمنام و لباس شخصی هائی که دست کمی از گرگهای گرسنه ندارند، نشان دادند که در خیابانها مجازند تا دست بهر جنایت وحملات وحشیانه ای علیه مردم بزنند و بهر میزان که لازم باشد بگیرند وببرند وشکنجه زندان کنند. بموازات همه سبعیت های نظام رو بزوال ولایت مطلقه فقیه که مرگ محتوم را در چند قدمی خود میبیند، ارتش سایبری و نهادهای مسئول اختلال درامواج ماهواره ها ومسدود نمودن خطوط تلفن همراه و سرعت اینترنت در نهایت درماندگی شب و روز گوش بفرمان سردار همدانی وجعفری و دیگر آدمخواران مترصد هستند تا با بروز هر حرکت اعتراضی با ارسال سیکنالهای مخرب بمنظور ایجاد پارازیت برروی صدا و تصویر رسانه های برون مرزی اعم ازبین المللی و اپوزیسیون ثابت کرده اند که میتوانند درهر لحظه ای که بخواهند همه راههای ارتباطی را چنان دچار اختلال نمایند که مبادله اخبار در زمان وقوع رخدادها غیرممکن باشد. بهمین دلیل است که عملکرد رژیم در این زمینه ها ازدیدگاه بسیاری از شهروندان بویژه مبارزین درون مرزی مثبت ارزیابی شده و آنها را با نوعی تردید درکافی نبودن اطلاع رسانی بمردم بمنظور حضور گسترده خیابانی مواجه نماید. در واقع رژیم توانسته است با توسل به همه اهرمهای فشار و اختلال و بگیر و ببند و حضور میدانی گسترده درجا افتادن این باور ساده انگارانه تا حدودی دست بالا را داشته باشد. اما باید این دست بالا بودن را در ضعف اطلاع رسانی وکمبود تبلیغ در رسانه های برون مرزی جستجو نمود که اگر این نقیصه در این برهه حساس از مبارزات با یک برنامه ریزی وسرمایه گذاری کماسب برطرف شود بسرعت میتوان براین باور غالب فائق آمد وموازنه قدرت را بنفع جنبش و حضور گسترده وهرچه وسیعترمردم مردم تغییر داد.

اگرچنین اندیشه و تصوری قالب باشد که رسانه های محدود ایرانی برون مرزی بویژه چند رسانه سیاسی انگشت شمار و در راس آنها صدای (( پرشین رادیو)) وفریادهای سعید قائم مقامی قادر خواهد بود که با اینهمه راهبندانهای رژیم اکثریت بزرگی از شهروندان تهرانی و شهرستانی را ازطریق اینترنت و رسانه های ماهواره ای درجریان فراخونهای خیابانی قراربدهند، صادقانه باید بپذیریم که دریک باور غلط گرفتارآمده ایم.

ما زمانی قادرخواهیم بود بر این راه بندانهای مذبوحانه رژیم اسلامی غلبه کنیم که صدای قائم مقامی این فریاد دشمن شکن و دیگر رسانه هائی که قصددارند دراین مبارزه حداکثر مردم را که آمادگی حضور در اعتراضات خیابانی را دارند، باید بهر طریق ممکن اقدام به تاسیس دو یا سه و یا... ایستگاه رادیوئی موج کوتاه ومتوسط بنمایند تا این صداهای محدود در اینترنت ورسانه های ماهواره ای بتواند از طریق امواج رادیوها به دورترین نقاط کشور و به دور دست ترین روستاهای کشور برسد تا هر شهروند ایرانی دریابد که در فلان روز در شهرهای دیگر چه خبری است. فراموش نکنیم که حتی اگر این راهبندانهای رژیم هم وجود نمیداشت. باید این حقیقت را بپذیریم که در همین شهر تهران شاید بیش از سی در صد از مردم از امکانات ماهواره ای واینترنتی برخوردار باشند که این حجم از مخاطبین نمیتواند راهگشای مشکل ما ملت برای حضوری گسترده در راه پیمائیهای اعتراضی بر علیه حکومتی باشد که بخش عظیمی از درآمدهای نفتی را صرف اقدامات سرکوبگرانه در ابعاد مختلف می نماید.

اینکه ایرانیان متمکن و دولتهای خارجی دراین زمینه چقدر میتوانند در این مسیر یار و همراه ملت ایران در این جدال نابرابر باشند، پرسشی است که باید منتظر پاسخ آن از سوی هموطنان متمکن خود در خارج از کشور، و همینطور دولتهای مدعی حقوق بشر بمانیم. کمکی که میتواند راه پیروزی یک ملت را از بلند مدت به حداقل ممکن تقلیل دهد.

ایران 12 اسفند 89





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر