دکتر شاپور سورنپهلو
پیشگفتار: خشایار رُخسانی
در پیوند با برپایی یک دولت گُذرا در برونمرز، آقای اسماعیل نوری علا و دوستانشان هَنداخی (طرحی) را پیشنهاد داده اند که بر پایه-ی آن نخست یک «مِهستان میهنی (مجلس ملی)» از نمایندگان پنج میلیون ایرانی در برونمرز برپا شود و سپس از دل این مِهستان یک دولت گذرا برگُزیده گردد. بیگمان همکاری کوشا و همگانی ایرانیان برونمرزی با این برنامه میتواند سنگ بزرگی از گرفتاری های جنبش آزادیخواهی مردم ایران و ایرانیان درونمرزی را از روی دوش آنها بردارد. زیر یک دولت گذرا میتواند به نمایندگی از مردم ایران با کشورهای آزاد جهان گفتگو کند، سفارتخانه های ایران را از حکومت اسلامی بازپس بگیرد، جنبش آزادیخواهی مردم ایران را هم در خیابان ها و هم از راه سازماندهی نافرانی های شهریگری (مدنی) همانندِ ایستکاری ها (اعتصاب ها) را رهبری کند. و برای پیشگیری از هرج و مرج در ایران پس از سرنگونی حکومت اسلامی، سامان دادن به کشور، پاسداری از مرزهای کشور و زمینه سازی برای یک گُزیدمان آزاد برنامه پیشکش کُند. من بیگمان هَستم که تنها نام چنین دولتی بتواند آنچنان ترسی در حکومت اسلامی بیانداز که ارتش به مردم به پیوندد و بدنه-ی سپاه و بسیج که اکنون نقش بزرگی در سرکوب مردم دارند و راهبندانِ سختی برای گذر کردن از بَختک حکومت اسلامی هَستد، کوتاه بیایند و پشت خامنه ای را تُهی کنند، اگر به آنها نوید داده شود برای نمونه پس از یک دوره آموزشی در آینده در « ارتش میهنی ایران» بکار گُمارده خواهند شد. زمینه-ی برپایی این دولت گذرا این است که نیروهای سیاسی در برونمرز بویژه هواداران بُنیادگرای پادشاهیخواهی که هم اکنون سرگرم ستیزه جویی با نیروها ملی و چپ هَستند و با درگیری های «حیدر نعمتی» باهمدیگر نیروهایشان را فرسوده میکنند، به خود آیند و برای دستیافتن به یک هدف انباز (مشترک) که آزادی ایران و برپایی یک ساختار مردمسالار است باهم همبسته شوند. آن بخش از بسیجی ها و آدم های خام که کُرپانی (قربانی) شستشوی مغزی حکومت اسلامی شده اند و آماده اند با جانبازی و خودکشی از این ساختار ستمگر و پادایرانی پدافندی کُنند، هیچ شانسی در برابر خیزآب آسیم (موج عظیم) مردمی ندارند اگر که با پیروی از درخواست این دولت گذرا برای سرنگونی حکومت اسلامی به خیابان ها سرازیر شَوَد. [1]
سرآغاز: پیش ازسی و دو سالست که نظام مستبد ستممُلایی خون ایرانی را در شیشه، روزگارشان را تباه، آزادیشان را سلب، زبانشان را کوتاه، منابع ملی، مالی و فرهنگی اشان را بتاراج برده است. نظام مستبد و ضد ایرانی دستاربندان مانند دیگر نظامهای خودکامه در جهان که ارزشی برای ملت های خود قائل نیستند، با تمام قدرت و خود کامگی بر کشورمان حکمروایی میکنند و سردمداران آن نه از ایرانی ترس و وحشتی دارند و نه پشیزی برای اندیشه و فرهنگ ایرانی قائل اند و نه ملت ایران را داخل آدم حساب میکنند - و تاکنون بدون هیچ هراسی آن عده ای را که لیاقت و یارایی پیکار با نظام و آزاد سازی ایران را داشته اند یا از میان برداشته (همچون ارتشبد اویسی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر)، یا تا پایان عمر در خانه خود محبوس کرده (همچون آیت الله منتظری) و یا به سیاهچالهای نظام انداخته (همچون آقای بروجردی)، و آبی از آب هم تکان نخورده است. حال چگونه میشود با چنین نظام مستبد و شیطانی مبارزه کرد - و راه رهایی و آزادی کشورمان چیست؟
سی و دو سال مبارزه
از زمان پایه گذاری جمهوری اسلامی، مبارزه بر علیه استبداد در ایران آغاز شد. در این بین بسیاری از سازمان ها و گروه ها و دسته ها و احزاب فراوانی بوجود آمده و نه تنها متشكل و متحد نشده اند، بلكه هر روز به شماره اين گروه ها و سازمان ها نیز افزوده میشود. پیامد و دستاورد آن، امروز نزدیک به صد سازمان و گروه سياسی كوچک و بزرگ، بدون هیچ کارآیی و توانایی ضربه زدن به نظام است. ناگفته نماند که چندی از آنان، بویژه گروههای تندرو و ضد اسلامی از سوی خود حکومت دستاربندان برای بدنام کردن و برچسب زدن "ضد اسلامی" بر ضد مقاومتهای ملی برپا گشته اند! البته، بگفته علی میرفطروس "اینهمه پراكندگی و پريشانی از روی ویژگی ايلی-قبيلهای روان سياسی ما ایرانیان است." باری، در میان این گرد و غبار جنگهای قبیله ای، آنچه را که این سازمانها فراموش کرده اند، مردم دربند داخل کشور است.
نوع نظام آینده
اکنون زمان آن نیست که درگرو "نوع" حكومت باشیم! مردم و ایران به یک "راهبر/حزب راهبری/سازمان راهبری/دولت موقت راهبر" ملی نیاز دارند، نه "رهبر" و "ولی فقيه" و یا "ظل الله" و "خدايگان"! مسائل و مشكلات ميهن دربندمان، تنها با اراده ملت و با مشاركت و همبستگی همه ايرانيان حل و فصل خواهد شد. اکنون، آزادسازی ایران از چنگال این عفریته های ضد ایران و ایرانی و انسانیت، بر هر آرمان و دین و عقيده و انتخابی حق تقدّم دارد.
حق انتخاب نوع نظام آینده ایران با ملت است، در یک محیط سیاسی آزاد، و مردمسالای-مشورتی و پس از یک رفراندومی آزاد زیر نظر افراد سالم و خوشنام ممکن خواهد شد.
باری آزادی ایران و جلوگیری از تکرار تاریخ و برسر کار آمدن نظام خودکامه ای در آینده، بر اساس هفت اصل: "آزادی، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری (مشورتی)، استقلال سیاسی، تمامیت ارضی و جدایی دین از سیاست" در کشورمان ممکن خواهد شد، وگرنه هر سی سال بایستی شاهد تکرار فتنه آمریکایی-انگلیسی ۵۷ باشیم.
شناسایی دشمن: دوست نادان و پذیرش حقایق و مسئولیتها
این نخستین بار در تاریخ ایران است که ایرانی کُشی بدست ایرانی باین گستردگی انجام میپذیرد. سران و نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی (سه میلیون بسیج "فعال" و ۲۲۰ هزار سپاه پاسدارن) بجز تعداد انگشت شماری، مابقی ایرانی و ایرانی نژاد میباشند، که این باعث شرم و سرافکندگی یکایک ما ایرانیان ست. حال چگونه میشود که یک ایرانی با چنین بیرحمی و شقاوتی، که مختص نژاد مغول است با هم میهن و همنژاد خود چنین رفتاری میکند، نیاز به سالها بررسی و پژوهش دارد که از حد این نگاشته برون است. باری این هم میهنان سرکوبگرمان را به دو دسته یا گروه میتوان تقسیم نمود، گروه نخست: سوداگران و مزدوران - گروه دوم: شستشوی مغزی شدگان.
سوداگران ومزدوران
اعضای این گروه مانند همه سوداگران و مزدوران جهان تنها دین و آرمانشان "پول و مادیات" است، که نه تنها سدی مقابل مقامتهای ملی بشمار نمیروند، بلکه خود نظام هم نمیتواند روی آنان حساب باز کند - زیرا زمانی که منافع این گروه بخطر افتد و عرصه برشان تنگ شود، بیدرنگ با پولهای ملت مظلوم به یک کشور اروپایی پناه برده و به زندگی پلید و بی ارزش و مگسوارانه خود ادامه میدهند.
شستشوی مغزی شدگان
گروه دوم، گروهیست که نظام را سر پا نگاه داشته، که ما باید نیروی خود را معطوف برای جلب آنان نمائیم تا در مبارزه خود برای آزادی کشور پیروز شویم.
اکنون این پرسش است که این متعصبان مذهبی چه کسانی هستندو چگونه میتوان با آنان مقابله کرد؟ در زمان جنگ و « . .عملیات والفجر ۸ (اسفندماه ۱۳۶۴ ) که منجر به تسخیر شبه جزیره فاو از سوی ایران شد، بزرگترین علتی که باعث پیروزی ایران در آن عملیات شد غافلگیر کردن دشمن بود، زیرا عراقی ها انتظار نداشتند هزاران ایرانی داوطلبانه با فدا کردن جان خود، جبهه را از مین هایشان پاکسازی کنند! زمانی که نیروهای مشترک اعلام کردند به داوطلب برای اینکار نیاز دارند، اتوبوس بود که پشت اتوبوس با خود داوطلب از پسر بچه سن دوازه الی سیزده ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله، با سربندهای سبز که بر آنها آیه های قرانی و یا الله اکبر نوشته شده بود، به پیشانی خود بسته و کلید پلاستیکی بهشت [ساخت چین] برگردن، خنده برلب و هیجانزده به جبهه میآوردند، که با آرامش و شادی خداحافظی کرده و برای انجام کار بسوی نقطه مرگ خود پیاده عازم شدند! پس از موفقیت بخش اول عملیات و پاکسازی زمینها از مین و کشته شدن هزاران داوطلب، اعلام کردند دیگر به 'مین روها' نیازی نیست! آنانی که منتظر بودند تا شهید شوند، گریه کنان که چه را به 'شهادت نائل نشدند' به پشت خط منتقل شدند....» (خاطرات یک سرباز).ه
اکنون ما با چنین گروهی از خود گذشته و جانفشان و نیز مسلح روبرو هستیم که چه بکُشند و چه کُشته شوند، آن را در راه خدا و اسلام میدانند. روبروی این عده ایستادن مستلزم به خونریزی زیاد و از دست دادن بسیاری از هم میهنان بیگناهمان خواهد بود (همانگونه که تاکنون بوه است) - که چه از نظر انسانیت، ایرانیت، و چه انصاف بدور میباشد.
با این عده که بر اثر فقر فرهنگی و زودباوری از سوی نظام شستشوی مغزی شده اند، بایستی عقیدتی و بزبان خودشان مبارزه کرد. با این دسته بایستی مانند یک بیمار نیاز به کمک رفتار شود. جان آنان نیز با ارزش و بایستی برای همه ایرانیان عزیز و محترم شمرده شود.
همبستگی و مقاومت ملی بر اساس "مکتب ایرانیت" تنها راه حل
سرنوشت جمهوری اسلامی در خیابانهای ایران نوشته خواهد شد، ولی نه بدون برنامه و سازماندهی! برای پایان بخشیدن به نظام ضد ایرانی ما نیاز به برنامه ریزی صحیح و کارآ نیاز داریم.
نخست زمان آن فرارسیده است که "ایرانی از ایرانی کُشی" دست بردارد، و نشان دهیم که ما آزادیخواهان، با نظام حاکم برکشور تفاوت داریم.
از دست دادن هر هم میهنی زخمیست بر پیکر همه ما ایرانیان و انسانیت، "بنی ایرانی اعضای یک پیکرند". پس بنابراین ما بایستی با "سیاست و صلح" و با استفاده از خود نیروهای مسلح نظام، رژیم ستمملایی را از اریکه قدرت بزیر بکشانیم. ه
نظام جمهوری اسلامی، یک نظام "دروغ" است و تنها با "راستی" آن را میتوان شکست داد. زمان آن فرارسیده است که ایرانی به اصل ِ نیک خود بازگردد.
وظایف در خارج از کشور:
۱. همبستگی و ائتلاف تمام نيروهای ملی و آزاديخواه معتقد به هفت اصل: آزادی، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری، استقلال سیاسی، تمامیت ارضی و جدایی دین از سیاست،
۲. تشکیل 'دولت موقت در تبعید' بدست ایرانیان شناخته شده، خوشنام، مبارز، متخصص و گزینش یک سخنگو برای دولت موقت (نه یک رهبر زیرا که یک رهبر میتواند قدرت را پس از آزادسازی ایران قبضه نماید و نیز در زمان احتمال ترور وی از سوی نظام، جنبش متوقف میشود).
۳. برسمیت شناساندن "دولت موقت در تبعید" از سوی جامعه بین اللملی
۴. برنامه ریزی برای کشور پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی
۵. فشار به دول بیگانه برای متوقف ساختن همکاریها و خرید نفت از ایران
۶. حضور مداوم ایرانیان روبروی سفارتخانه/کنسولگریها در خارج از کشور و دعوت از دیپلماتهای نظام برای ترک محل خدمت و پیوستن به صفوف مردمی
۷. اعلان لغو اعدام در ایران برای همیشه و جایگزینی آن با حبس ابد
۸. عفو و بخشش عمومی برای آن عده از نیروهای و افراد نظام که در تجاوز و کشتار شرکت نداشته اند
۹. فشار مستمر به سازمان ملل و نهادهای حقوق بشر و نهایتا فشار آوردن به جمهوری اسلامی برای آزاد ساختن تمامی زندانیان سیاسی
۱۰. خودداری از هرگونه تبلیغ و تلاش برای بُت سازی
۱۱. پرهیز از هرگونه تبلیغ در مورد نوع نظام آینده در کشور - حق انتخاب نوع نظام ملی (جمهوری، شورایی، فدرال و یا سلطنتی) فقط با ملت ایران است
۱۲. نگارش و پخش اعلامیه ها به زبانی ساده و عامیانه و دوری جستن کامل از واژه های غریب، نامانوس و بیگانه
وظایف در داخل کشور
۱. نگهداری از جان هم میهنان
۲. قطع شریان حیاتی نظام از درآمد نفت: کارمندان صنعت نفت با اعتصاب و اختلال در تولید نفت کشور
۳. اعتصابات سراسری کشور بویژه گمرکات، شرکت پُست و بانکها
۴. دعوت از نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی (بسیج) برای گرویدن به نیروهای ملی
۵. جلوگیری از هرگونه تظاهرات خشونت بار یا درگیری با نیروهای نظامی و شبه نظامی
وظایف مشترک
۱. درخواست حمایت از روحانیون محترم و مراجع تقلید و خواهان صدور فتوا از سوی آنان برای پرهیز در کشتار
۲. احترام کامل به دین اکثریت ملت ایران که اسلام میباشد - این جنگ با دین و اسلام نیست، بلکه با نظام مستبدیست که ایرانی کُشی و مسلمان کُشی میکند - و این جنبش تنها برای آزادی ایران و بهروزی ملت است!
۳. پرهیز از هرگونه ناسزا و توهین به مقدسات مردم
۴. پرهیز از هرگونه ایجاد تنش با توهین، ناسزاگویی، و تهدید نیروهای سپاه پاسداران و بسیج
۵. آگاه کردن بسیجیان و دعوت از آنان برای جلوگیری از سرکوبی و کشتار هم میهنانمان با استفاده از قرآن و حدیث
۶. خودداری و جلوگیری از هرگونه "دروغ پراکنی" و شایعه سازی
۷. خودداری از هرگونه شعار منفی و نفرت و نفرین آمیز
زمان آن فرا رسیده است که با نیرومندترین اسلحه که "مکتب ایرانیت" میباشد، بجنگ "دیو دروغ" رفته و کشورمان را آزاد سازیم، و دوباره و همچون ایرانی آزاده زندگی کنیم، و مانند یک ایرانی پرافتخار از این جهان چشم فروبندیم.
بامید آزادی مام وطن
پاینده و زنده باد ایران و ایرانی و اندیشه ایرانی
شاپور سورنپهلو
بیست و یکم اسفندماه ۱۳۸۹
یاداشت ها:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر