خشایار رُخسانی
چکیده:
تنها راه گذر از بَختَک حکومت اشغالگر اسلامی همبستگی همگی آزادیخواهانی است که به مردمسالاری، هاگ های مردمی (حقوق بشر) و گیتیگرایی (جدایی دین از کشورداری) باور دارند. سامه-ی (شرط) نخست برای دستیافتن به این همبستگی گذشت جوانمردانه و رواداری است. اگر سازمان های سیاسی نتوانند خودشان را از بندهای ناسازگاری ها و پادیاری های (اختلاف های) گذشته با هماوردهایِ (حریف هایِ) سیاسی شان رها سازند، شانس دست یافتن به پیروزی را نیز در زمان کنونی و آینده از دست خواهند داد
سرآغاز:
درخواست هایِ خواتیکی (صمیمانه-ی) آقای «زیا آتابایی» برای همبستگی آزادیخواهان در این سخنرانی ویدیویی [1] که در آیین سوگواری و یاد بود شادروان شاهپور علیرضا پهلوی بیان شده است، سُهش (احساس) برانگیز است. ولی گرفتاری ما برای دستیافتن به یکپارچگی اینجا آغاز میشود که بسیاری کسان که از همبستگی سُخن میگویند، هنگامیکه باید گفته-ی خودشان را با رفتارشان نشان دهند، «کینه های شُتری» آنها بیدار میشوند و آنها هزاران بهانه برای خودداری از همبستگی پیدا میکنند. سوای پایبند بودن به سه بُن پایه-ی مِهَند (مهم) مردمسالاری، گیتیگرایی (سکولاریسم) و هاگ های مردمی (حقوق بشر) برای همبستگی، نخستین سامه (شرط) برای همبستگی گذشت کردن است. ولی در جهان راستین (واقعی) اینگونه است که اگر دوجریان سیاسی در گذشته باهم ناسازگاری و پادیاری هایی (اختلاف هایی) داشته اند، نمیتوانند به سادگی از گذشته-ی خود گذر کُنند تا آزادانه به زمان کنونی و آینده بیاندیشند. بیشتر جریان های سیاسی خودشان را در تار و بندهایِ ناسازگاری هایِ سیاسی گذشته شان با دیگر سازمان ها گرفتار کرده اند ازاینرو در گذشته زندگی میکنند. برای نمونه هواداران پادشاهی چپ ها را گُناهکار در فروپاشی شاهنشاهی پهلوی میدانند و چپ ها نبود آزادی های سیاسی ولی همزمان پر و بال دادن های دربار شاه به دینکاران (روحانیون) و پُشتیبانی های ویژه-ی فرح پهلوی از روحانیت را سبب بُنیادین رشد «مارمولک ها به اژدها» و خوردنِ سر دودمان پهلوی میدانند. این سازمان ها میخواهند تنها «با بیرون کشیدن مو از ماست» به پیشوازی یک همبستگی سیاسی بروند که چنین چیزی در جهان راستین شایش پذیر (امکان پذیر) نیست. ازاینرو بدون گذشت جوانمردانه و بُردباری چنین همبستگی ای انجام نخواهد گرفت. دیگر اینکه در برونمرز ما ایرانیان چیزی به نام سازمان یا هَنگان (حزب) سیاسی نداریم که با سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی کشورهای آزاد جهان سنجش پذیر باشند. آنچه که ما به نام سازمان سیاسی ایرانی در برونمرز میشناسیم، انجمن هایی هَستند که از سه تا پنج تن آدم ساخته شده اند که گاه بگاه برای اینکه سرگرمی ای داشته باشند بدور هم گردمیآیند و نکته اوگ (اوج) کُنشگری های آنها همان آگاهینامه ای است که آنها سالی یکبار بیرون میدهند. از دیدگاه من کُنشگران راستین همان هایی هَستند که در فیس بوک کارتاری و کوشندگی شبانه روزی میکنند (فعالیت میکنند). درمیان این کسان آنها که میانه رو هَستند و به مردمسالاری، گیتیگرایی و هاگ های مردمی (حقوق بشر) باور دارند باید که همدیگر را پیدا کُنند و باهم کار کنند. این ویدیو به این اندازه ارزشمند است که مهمیزی به سُهِش های (احساسات) میهندوستان برای همبسته شدن باهم میزند، ولی برای اینکه میهندوستان را به همبستگی وادار کُنیم، باید که خَرَد آنها را نیز با فرنود آوری (دلیل آوری) بیدار سازیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر