۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

واپسین اُردنگی


خشایار رُخسانی

چکیده:

اگرچه «منشور ویرایش شده-ی سبزها» همه-ی خواست های سیاسی هواداران جنبش را نمایندگی نمیکند، و منشور سبزها انگیزه-ی خوبی برای را برای خُرده گیری از میرحسین موسوی بدست میدهد، ولی این منشور از بندهای مردمسالارانه ای نیز برخوردار است که دریچه ای بسوی آزادی و مردمسالاری میگُشاید. با آنکه منشور سبزها خواهان فروپاشی حکومت اسلامی نیست، ولی راهی را که این منشور میخواهد بپیماید، گام به گام به فروپاشی حکومت اسلامی خواهد فرجامید؛ هزینه-یِ فروپاشی گام به گام حکومت اسلامی برای مردم و کشور ایران بسیار کمتر از یک فروپاشی ناگهانی خواهد بود که به هرج و مرج و بی سامانی در کشور بیانجامد. تنها فرنودی (دلیلی) که سبب شده است که هستی ننگین حکومت اسلامی به درازا بکشد، نبود یک دولت گُذَرا (موقت) است که بتواند پس از سرنگونی حکومت اسلامی تُهیگی قدرت را پر کند، آسایش و سامان را به کشور بازگرداند و از مرزهای کشور دربرابر جدایی خواهان نگهبانی کند.

سرآغاز:

از آنجا که منشور ویراستار شده-ی جنبش سبزها خواست های سیاسی همگی هواداران آن و سازمان های سیاسی پُشتیبان آنرا نمایندگی نمیکند، این منشور سبب دامن زدن به اندکی شک و گمانه زنی ها در ادامه-ی همراهی با این جنبش یا خودداری از آن در میانِ سازمان های سیاسی و هواداران آن در برونمرز شده است. از روز 22 بهمن سال 88 روز آغاز جنبش سبزها روشن بود که جُنبش سبزها جنبش یکدستی نیست ونکه (بلکه) این جنبش از پَشک های (طبقه های) گوناگونِ همبودگاهِ ایران با امیدها و خواست ها گوناگون ساخته شده است. از آغاز پیدایش این جنبش اگر چه میرحسین موسوی در جایگاه رهبر نمادین این جنبش برگُزیده شد، ولی جُنبش سبزها هیچگاه از رهنمودهایِ میرحسین موسوی برای گُذر کردن از گُذرگاه های پُرپیچ و خم دورانِ هَستیش بهره ای نَبرد، نه هتا هنگامیکه او بر آرَنگِ (شعار) :«هم غزه، هم لبنان جانم فدای ایران» پافشاری کرد. ولی دیدیم که جنبش سبزها آرَنگ هایِ خودش را سرداد که: «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» و آن آرنگی (شعاری) که برای برپایی یک «جمهوری ایرانی» فریاد زده شُد هیچ نزدیکی با خواست میرحسن موسوی نداشت. ولی این گفته به هیچ وجه به این چم (معنی) نیست که میرحسین موسوی در جنبش سبزها از هیچ هواداری برخوردار نیست؛ بیگمان میرحسین موسوی نیز در میان جنبش سبزها از هوادارانی برخوردار است، ولی شمار آنها به آن اندازه نیست که بخواهد آرَنگ های (شعارهای) جنبش را نشاخت کُند (تعیین کُند). اگر امروز منشوری به نام «منشور جنبش سبز» بیرون آمده است که خواست های بخش بزرگی از هوادارانِ مردمسالار و گیتیگرای (سکولار) آنرا نمایندگی نمیکند، اینکار میرحسین موسوی اگر چه انگیزه ای برای سرزنش کردن از او بدست میدهد، ولی خُرده گیری از او در این پیوند نباید سبب خودداری از ادمه-ی همراهی با جنبش شود. زیرا اگر چه او در «منشور سبزها» آرزوی هواداران خودش را برپایه-ی «اجرای بدون کم و کاست دات های پایه ای (قانون اساسی)، خواستار شده است، ولی آنجا که این منشور از گُزیدمان (انتخابات) آزاد بدون دیدهبانی و بازرسی شورای نگهبان، رسانه های آزاد و هاگ های مردمی (حقوق بشر) و آزادی هَنگان ها (حزب ها) گفته به میان میآورد، دریچه ای را به سوی آزادی میگشاید که آزادیخواهان میتوانند در یک اِسپاش (فضای) سیاسی آسوده و بدون تَنش، بهترین بهره ها را از آن ببرند. ما آزادیخواهانِ مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) مبیایست همچنان از جنبش سبزها پُشتیبانی کُنیم زیرا تا کناره گیری سید علی خامنه ای از قدرت ما با هواداران میر حسین موسوی یک هدف را دنبال میکنیم، ولی همراستا (موازی) با آن، ما باید به سازماندهی خودمان و همکاری باهم روی بیاوریم.

دیگر اینکه اگر چه «منشور سبزها» خواهان سرنگونی حکومت اسلامی نشُده است، ولی این راه به فروپاشی گام به گام حکومت اسلامی خواهد فرجامید که هزینه-ی آن در برابر سرنگونی ناگهانی حکومت اسلامی برای مردم ایران بسیار کمتر خواهد بود تا اینکه بخواهد این فروپاشی به دامن زدن هرج و مرج و برپایی یک جو آشفته و بی سامان در کشور بفرجامد. نگرانی من از به درازا کشیده شدن هَستی ننگین حکومت اسلامی نیست، زیرا من بیگمان هَستم که اگر افزایش فشارهای خیابانی و نافرمانی شهریگری (مدنی) سبب پس نشینی سیاسی سید علی خامنه ای تنها به اندازه-ی یک گام شوند، این ساختار خودکامه همانند یک خانه-ی کاغذی فروخواهد ریخت، و بختی برای میرحسین موسوی نخواهد ماند که بخواهد بندهای «منشور سبزها» را مو به مو اجرا کُند. همانند همان سرنوشتی که گُرباتچوف واپسین فرنشین دولتِ روسیه شوروی آزمود که آساویرایی (اصلاحات قوانین) او در کشور آنچنان به تُندی سبب فروپاشی روسیه شوروی گَشتند که هیچ ژایشی (فرصتی) برای او بدست نداد تا او بتواند برنامه های ویرایشگری (اصلاحی) خودش را دُنبال کُند.

نگرانی من از نبود یک دولتِ گُذرا است که بتواند با سرنگونی حکومت اسلامی بیدرنگ تُهیگی قدرت را پُرکند، آسایش و سامان را به کشور بازگرداند، از مرزهای کشور در برابر جدایی خواهان نگهبانی کُند و زمینه-ی برپایی یک گُزیدمان آزاد را فراهم آورد. شوربختانه هم اکنون نیروهای سیاسی برونمرزی دارای چنین بُرنایش (بُلوغ) سیاسی نیستند که بتوان به آنها اُمید داشت که با کنار گذاشتن پادیاری های (اختلاف های) شاخه ای شان دست از ناسازگاری ها و دشمنی بکشند و با نشستن در کنار هم یک منشور مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) برای یک دولت گُذرا بنویسند. بدبختانه یکی از فرنودهای (دلیل های) به درازا کشیده شدن هَستی ننگین این حکومت اشغالگر اسلامی که امروز تنها لاشه ای از آن بجا مانده است، همین نبود یک دولت گُذار و مردمسالار بوده است که بتواند به نمایندگی از یک اپوزیسیون همبسته و مردمسالار پدید آید، تا با دادنِ اَپَستام (اطمینان) به مردم پُشتیبانی آنها را بدست آورد و به سیدعلی خامنه ای که یک پا در هوا لب پرتگاه نابودی ایستاده است، واپسین در کونی را بزند.

یکشنبه 8 اسفند، مهرشید، 7032 آریایی میترایی

 
فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر