دانستنیهایی در باره ی زبان
زبان چیست؟
1. 1 زبان گفتار
1. 1. 1 واج
1. 1. 2 واکه
1. 1. 3 همخوان
1. 1. 4 آواج
2 بنمایگان
1 زبان چیست؟
زبان، نخستین ابزاری است که آدمیان بهکارمیبرند تا با یکدیگر در پیوند باشند. در نگاهِ نخست، گفتاری است ولی میشود که به روشهای دیگری همچون نوشتار، نیز آشکار شود. اگر ابزارِ گفتار در دست نباشد، مانند آنچه در کران و لالان دیده میشود، ابزارهای دیداری مانند «زبانِ نشانهای» میتواند به کار رود. ویژگی برجسته یِ زبان آن است که پیوندِ میانِ نشانه ی زبانی و اندریافت آن، پدیدهای دلخواه و بر پایه یِ یک پیمان است: هیچ انگیزهای جز پیمان میانِ پارسیگویان برننهاده است که یک سگ را باید «سگ» فراخواند، و نیز در دیگر زبانها این پیمان مایه یِ گزینش نامها یِ گوناگون برای این جانور شده است. برای نمونه، نام این جانور در اسپانیایی perro ، در روسی sobaka، در ژاپنی inu است. زبان را میتوان برای گفتوگو دربارهي زمینههایِ گوناگون بهکارگرفت. این ویژگی، زبان آدمی را از شیوههای گوناگون در پیوندبودن با جانوران، جدا میکند. برای نمونه، وشت مگسهای انگبین، تنها میتواند برای نمایاندن بودگاه خوراک به کار رود. و نیز اگر چه، تواناییهای یادگیری زبان در بوزینهها بسیار شگفتانگیز است ولی دانشمندان و دانشپژوهان، فراگیرانه (عموماً، درکل) بر این داستانند که زباندانی بوزینهها به پای تواناییها ی زبانی یک کودک دوساله هم نمیرسد.
پیمانی بودن پیوند میان واژه و اندریافت آن، زبان را یک پدیده ی آموختنی میگرداند. هر کس برای دانستن سخن گویندگان به یک زبان ویژه، ناچار است که واژگان و ساختار آن زبان را بیاموزد. نویسنده یِ قابوسنامه بسیار زیبا، این نکته را بازگفته است: «... مردم، از شنیدن، سخنگوی شود. دلیل بر او آن که اگر کودک از مادر زاید و او را در زیرزمین برند و همانجا پرورند، و مادر و پدر و دایه با او سخن نگویند و سخن کسی نشنود، چون بزرگ شود لال بوَد؛ و هیچ سخن نداند گفت؛ تا به روزگار دراز میشنود، آنگاه بیاموزد. دلیل دیگر آن که کودکی که کر از مادر زاید هیچ سخن نتواند گفت. نبینی که همه ی لالان کر باشد؟»
1. 1 زبان گفتار
زبان گفتاری مردم، از آواهایی برساختهشدهاست که به خودیخود، دریافته نمیشوند ولی میتوان آنها را با دیگر آواها درآمیخت تا فرآوردهای پدید آید که چم و اندریافت نمایانی دارد. از اینرو، i، r، â و n به خودیخود چم ندارند ولی اگر آنها را چنین irân درآمیزیم، یک چمِ نمایان دارد. افزون بر این، زبان با دستورها و نیز ماتهای (عنصر) پیچیدهتری مانند واژگان، به ساختارهای بسپیچیدهتر، مانند سخن و زبانزد (اصصلاح)، درهممیآمیزد و این ساختارها در جای خود، کاری بنیادین در ساختار فرازها (جمله ها) انجام میدهند.
از آنجا که بیشتر زبانها در بنیاد، گفتاری هستند، بخش بزرگی از شناخت زبان به آواشناسی بازمیگردد.
بیشتر آواها در زبانهای جهان، با بیرونراندن هوا از ششها و دگرش (تغییر) در تارهای آوایی میان خشکنای و لبها فرآورده میشوند. برای نمونه، آوایِ p نیازمندِ بستهشدن لبهاست، بهگونهای که هوای آینده از ششها، بر دهان بفشارد، تا لبها از هم به یکباره بازشوند و آوای p شنیده شود. برای آوای s، هوای آینده از ششها، پیوسته از از دهان میگذرد ولی زبان، آن اندازه به سوی نوک دندانها میخیزد که هوای گذرنده درگیر مالش میشود و آوای s میآفریند. آواها به روشی جز بیرونراندن هوا نیز در برخی زبانها ساخته میشوند ولی در زبانِ پارسی همه ی آواها بدین گونه فراهم میشوند.
1. 1. 1 واج
هر آوایی که نتوان آن را به کوچکتر شکافت و از آن آواهای دیگر درکشید، واج مینامند. برای نمونه، واژه ی «دیر dir» را درنگرید، سه پاره دارد: d، i، r. این سه پاره (جز) را نمیتوان بیش از این شکافت و هر یک برای خود چهبود ویژهای دارد و در واژگان دیگر نیز میتوان آنها را به همینگونه یافت: d در واژگان دور، دما، دیگر؛ i در واژگان سیر، شیر، پیر؛ r در واژگان پنیر ، راز، سرو. به جز این سه پاره، نمیتوان در واژه ی دیر پارهای یافت که در دیگر واژگان زبان پارسی نیز به کار رفته باشد.
واژه ی « واج»، به چمِ سخن و آواست که در تازی «حرف» نامیده میشود، در اوستایی ریشه ی واچ هست که از آن vaocat به چم گفتن ساخته میشود. این واژه همریشه است با واژگان واچ، واژه و واژک. در زبانزد «هاژ و واج» یا «هاژ و واژ» هنوز باشنده (موجود) است. این زبانزد به چم «سرگردان و بیسخن» است. واج پدیدهای است درپیوند با زبان گفتاری و کوچکترین یکای گفتار است که میتواند میان واژگان زبان ناهمسانی چمی پدید آورد. همتای واج در زبانِ نوشتاری نویسه (ابزار نوشتن، کاراکتر، حرف) است. نویسه، کوچکترین یکای نوشتار است و چیزی است درپیوند با دبیره. در دبیره ی پارسی-تازی زبان پارسی، گاهی یک نویسه نمایانگر چندین واج است برای نمونه، نویسه ی « و » در واژه ی «داریوش = Dâriyuš» نماینده ی واجِ «اُو = u»، در واژه ی «واگیر = vâgir» نماینده ی واج «وِ = v»، در واژه ی «دو = do» نماینده ی واج «اُ = o» است.
واجها در زبان پارسی دو دستهاند: همخوان و واکه. آنچه جداگر این دو دسته واج است چگونگی گذر هوا هنگام بازدم است. اگر هنگام بازدم در گذرگاه هوا، تنگی یا بازدارندگی پدید آید و سپس کنار رود، یک « همخوان » ساخته میشود. اگر هوا ی بازدم بیبرخورد با بازدارندهای از دهان بیرون رود، « واکه » پدید میآید. برای نمونه، هنگام ساخته شدن همخوان p لبها، بازدارنده ی هوای بازدم خواهند بود. ولی هنگام گفتن واکه ی â هیچ بازدارندهای بر سر راه هوا ی بازدم نخواهد بود.
1. 1. 3 همخوان
در پارسی دری هیچ واژهای با واکه نمیآغازد و در آغاز واژه پیش از واکه، همزه باشنده است. مانند ایران 'iran ، آنان 'ânân و ... . در واژگانی که بنیاد آنها پارسی است همزه هیچگاه در میان و پایان واژه جای نمیگیرد ولی در میان واژگانی که از زبان تازی گرفته شده اند، همزه یا عین (که آن نیز در پارسی، درست مانند همزه گفته میشود) فراوان است.
1. 1. 2 واکه
آوازی است که با لرزه ی تارآواها از گلو برمیآید و هنگام گفتن آن گذرگاه دهان گشوده میماند، چنان که هوا میتواند از گلو تا لب آزادانه بگذرد، بیآنکه در این بازه (فاصله)، جایی زندانی شود یا از تنگنایی بگذرد یا از میان دهلیز کجشود، و یا یکی از اندامها ی بالاتر از گلو را بجنباند.
واژه ی واکه از واک + ه (پسوند بربستن) ساخته شده است. واک به چم آواست که در تازی «صوت» نامیده میشود و در انگلیسی بدان voice گویند. با واژگان «آواز» و «نوا» همریشه است و در واژه ی «پژواک» به چم «بازتاب آوا» یا «انعکاس صوت» نیز باشنده است.
افزون بر این، در زبان پارسی یک واکه ی آمیخته نیز باشنده است. واکه ی آمیخته، در بنیاد چند واکه ی پیدرپی است که به یک واکه دگریدهاند (دگرگون شده اند). واکه ی آمیخته ی زبان پارسی امروزین چنیناند:
1. 1. 3 همخوان
آن گروه از واجهاست که در گفتن آنها، گردش هوا پس از گذشتن از نای گلو، در جایی میان گلو و لب ناگهان به بازدارندهای (مانعی) برخورد یا با فشار از تنگنایی بگذرد، یا از میان دهلیز دهان کج شود، یا یکی از اندامها ی گفتار ی بالاتر از گلو را بجنباند.
این گروه از واجها را از آن رو «همخوان» نامیدهاند که گفتن آنها بیکاربری و همراهی یک واکه شدنی نیست. همخوان که به انگلیسی Consonant گفته میشود به چم «آنچه همراه با آوایی دیگر خوانده میشود» است. همخوانهای زبان پارسی امروز را میتوان چنین برشمرد:
در پارسی دری هیچ واژهای با واکه نمیآغازد و در آغاز واژه پیش از واکه، همزه باشنده است. مانند ایران 'iran ، آنان 'ânân و ... . در واژگانی که بنیاد آنها پارسی است همزه هیچگاه در میان و پایان واژه جای نمیگیرد ولی در میان واژگانی که از زبان تازی گرفته شده اند، همزه یا عین (که آن نیز در پارسی، درست مانند همزه گفته میشود) فراوان است.
درباره ی ق و غ نیاز به یادآوری است که پارسیزبانان امروزین این دو همخوان را یکجور میگویند از این رو آوانگاری آنها با q انجام میشود و نیز به همین گونه اند س، ث، ص که با s آوانگاری میشوند و نیز ه، ح که با h، آوانگاری میشوند و همچنیناند ت، ط که با t آوانگاری میشوند.
1. 1. 4 آواج
واجها، پارهها ی نخستینه ی گفتارند ولی این پارهها کمتر تنها در سخن میآیند. واکاوی و جداسازی گفتار به یکاها ی نخستین، از رویکرد کاربردی سودمند است و بیشتر برای فراهمکردن زمینه و آمادن مغز زبانآموزان برای دریافت درست و نیکِ سخنان و نکتههایی است که درباره ی ساختمان زبان و چگونگی دگرگونی آن به میان خواهد آمد.
ولی کوچکترین یکایی که در گفتار به کار میرود آمیختاری است از چند واج. این گردایه (مجموعه) از واجها که با یک بار دم زدن بیدرنگ و بُرش گفته میشود، « آ واج» یا آ وات یا آواچ مینامند. هر گفتاری از یک رشته « آواج»های پیدرپی ساخته شده است. شناسایی و جداسازی آ واجهای هر سخن، برای مردمان و گویندگان یک زبان، همان کسانی که با زبانشناسی و جُستارهای گوناگون آن سروکار ندارند، بسیار آسانتر از شناسایی واجهاست. در کارنامه ی نوآوری دبیره، گامِ نخستین، برساختن نشانههایی برای چمها بوده است. ولی همین که خواستهاند چهره ی گفتنی گفتار را با نشانههایی بنویسند، برای هر « آ واج» نشانهای نهادهاند. از اینجا استوانده میشود که دریافتن پارهها ی دومینه ی (ثانوی) گفتار که همان « آ واج» است، بر دریافتِ پارههای نخستینه ی آن که همان « واج» است، برتری دارد و برای مغز آدمی آسانتر بوده است.
اگر چه بازشناسی آ واج در زبانهای گوناگون با سنجههای (معیار) گوناگون شدنی است ولی در گفتار پارسی امروزین، « آ واج» را میتوان به نیکی چنین بازشناخت: «همایش یک یا چند همخوان با یک واکه در یکبار دمزدن و بُرش دمش»، پس شمار آ واجها ی یک واژه برابر است با شمار واکههای آن واژه. برای نمونه، سخن «ایرانزمین» را درنگرید، آوانگاری این سخن چنین است که هر آ واج جداگانه نوشته شده است:
'i + rân + za + min
در سخن بالا، چهار آ واج باشنده است در هر آ واج یک واکه هست که با یک یا چند همخوان همراه شده است و هر آ واج در یکبار دمیدن گفته میشود.
2 بنمایگان
[1] ناتل خانلری، پرویز، «تاریخ زبان فارسی»
[2] نرم افزارِ دانشنامه ی انگلیسیزبان اِنکارتا
[3] باطنی، محمدرضا، «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»
برگرفته از وبگاه: پارسیمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر