نُسخه فارسی
دکتر کورش عرفانی (خودرهاگران)
تسویه حساب حکومت اسلامی با راهبران خودی جُنبش
چکیده:
پس از رویداد عاشورا که جنبش توانایی خودش را برای درهم شکستن ساختار حکومت اسلامی نشان داد، رهبران نمادین جنبشَ، موسوی و کروبی از پی آمدهایِ این رویداد نگران شدند. آنها بجای بکارگیری این نیرو برای رساندن جنبش به هدف هایش، با بیرون دادن آگاهینامه ها و برپا کردن گفتگوهایِ رسانه ای، جنبش را به آرامش فراخواندند و راه پرهیز از درگیری را برگزیدند. شیوه-یِ فَراخوان موسوی از جنبش برای هُماسش در گردهمایی هایِ 22 بهمن پَرویزشگاه و جلوه گاه این راه بود. در شرایطی که حکومت اسلامی، موسوی و کروبی را عملاً از سامانه-یِ حکومتِ اسلامی به بیرون رانده است، آنها ناگزیر هَستند که تصمیم بگیرند، که آیا میخواهند شرمسارانه بدنبال راهی برای بازگشتِ دوباره بدرون سامانه-یِ حکومت اسلامی بگردند، و یا اینکه آنها این رویداد را به شگون نیک خواهند گرفت، و به انبوه میلیونی جنبش خواهند پیوست. سویگیری آینده-یِ جُنبش در برابر رهبران نمادین خود که آیا آنها را در جایگاهِ کنونی شان نگه بدارد و یا کنار بزند به این تصمیم بستگی دارد.
سرآغاز:
همانگونه که میدانید در فردای 22 خُرداد با آغاز جُنبش اعتراضی مردم، دو تن از کسانی که در خاستگاه نامزدهایِ ریاست جمهوری شناخته شده بودند، در جایگاهِ نمادهایِ جُنبش اعتراضی مردم پیشکشیده شدند،کسانیکه رای آنها در گُزیدمان ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 نادیده گرفته شده و پایمال شده بود. و این دو تن به روشنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند. پس از آن ما گواه آن بودیم که این دو تن در جُنبش نقش بُنیادین را بازی میکردند. و این روند بگونه ای ادامه پیدا کرد، و حکومت اسلامی، یعنی مثلث ولایت فقیه، بازار و سپاه پاسداران، از همان آغاز، در یک موقعیت مُتناقض گیر کرد. و اگر میخواست این کسان را از میان بردارد، عملاً جوی از تُِهیگی رهبری را فراهم میآورد که در آن جریان هایِ بُنیادگرایِ جُنبش میتوانستند بیایند و رهبری را بدست بگیرند، و آن را به سویِ مرزهایِ ساختار شکنانه رهنمایی کُنند. و اگر حکومت اسلامی میخواست که این کسان را برتابد، میتوانست با این رفتارش این پیام را به مخالفان خودش بدهد که از این توانایی برخوردار نیست که از پس کسانی بربیاید که از دورن کشور و از دل این سامانه با آن به اعترض برمیخیزند و با آن سر ناسازگاری دارند. و این رفتار در جایگاهِ نشانه ای از سُستی سامانه-یِ حکومت اسلامی برداشت میشد. به هر حال در طی این چند ماه، ما گواه بودیم که ترس و هراسی که در درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی وجود داشت، ترس از اینکه اگر این کسان از میان بروند، جنبش به کدام سوی خواهد رفت، سبب شده بود که با این کسان، بگونه-یِ کژدار و بیمار رفتار کند. ولی پس از 22 بهمن با این اَنگاشت و تصور که جَنبش فروکش کرده است، یا دستکم سامانه-یِ حکومت اسلامی تلاش دارد که آن را بدینسان جلوه دهد، و به گفته-یِ خودش به نیروهایِ خودی بباوراند که جنبش را مهار و جَم و جور کرده است، بنگر میرسد که حکومت اسلامی تصمیم گرفته است که تازش هایش را به این چهره های نمادین ِجنبش، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آشکارتر کند. و به احتمال، حکومت اسلامی میرود به سراغ کسان دیگر همانند نوه هایِ خُمینی که می بینیم که دارند بگونه-یِ آشکار در اعتراض به حکومت اسلامی سُخن میگویند و یا امکان دارد که به سراغ محمد خاتمی و یا دورتر به سراغ هاشمی رفسنجانی هم برود. همکنون پُرسشی که پیشکشیده میشود این است که این موضوع تا چه اندازه میتواند دربرگیرنده-ی یک نگرانی برای کسانی باشد که در درون و برونمرز در خاستگاه مخالفان و دُشمنان حکومت اسلامی هَستند و خواهان دگرگونی در هَمِگی و کلیت ساختار حکومت اسلامی میباشند، یعنی اینکه میخواهند که حکومت اسلامی در هَمِگی آن کنار زده شود. بارها ما در گفتار و نوشتار آورده ایم که آنچه که مَهین و مهم است این است که جَنبش باید با باشندگی و حضور کسانی همانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی هوشمندانه برخورد کند تا بتواند ادمه پیدا کند و به یک مرحله-یِ سرنوشت ساز برسد. راستینگی و واقعیت این است که در 22 بهمن و بویژه از عاشورا تا 22 بهمن رویدادی پیش آمد که این موضوع را روشن کرد، که اگر جُنبش بخواهد رَزمایش ِساختارشکنانه بکند و وارد یک رویارویی ریشه ای با هَمِگی ساختار حکومت اسلامی شود، این کسان، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آماده-یِ همراهی با آن نیستند، و همچنین میتوان گفت که آنها تا اندازه ای جا زده اند، و موضعگیری هایی کرده اند که نشانگر این موضوع است. از آنجا که جُنبش توانست در روز عاشورا از پس نیروهایِ سرکوبگر بربیاید و با اینکار وارد مرحله-یِ تهاجمی شد، آنها تا اندازه ای نگران شدند و این نگرانی را بگونه-یِ آگاهینامه، گفتار، گفتگو و یا خط دادن به کسانی آشکار کردند که در درون کشور کوشا بودند و یا مغز هایِ اندیشمندی جناح اصلاح طلب بودند، و یا کسانی که در برونمرز بودند، تا این پیشآمد را محکوم بکنند و سرزنش بکنند، برای اینکه کُنشگران و هوادارانِ جنبش را فرابخوانند که به یک روندِ بهنجار تر و آرامتر برگردند. آنها از فرصت 22 بهمن بهره بردند و میشود گفت که این خط را به شیوه ای به جنبش پذیراندند، که همان خط راهپیمایی هایِ آرام، بی سر و صدا، و یا حداکثر با کف زدن ها، دست زدن ها و از این نمونه ها بود. اکنون رژیم کامگار و موفق شد که در 22 بهمن با بسیج نیروهایِ خودش این نمونه از حرکت ها را تا اندازه ی خنثی کند. بنابراین همکنون روشن است که آن پُتانسیلی که در جنبش است، که میتواند از پس دیوار رَزمی سامانه-ی حکومت اسلامی بربیاید، به احتمال نتواند از سوی رهبران نمادین جنبش، موسوی و کروبی بکارگرفته شود. این دیدگاه به این معنی نیست که این کسان میخواهند به هَمِگی جُنبش دغاکاری و خیانت بورزند یا چیزی همانند این. این به این معنی است که نگرانی طبقاتی ایکه این کسان دارند، نگرانی هایی که از وابستگی هایِ ایدیولوژیکی، احساسی، سودها و جایگاهی که آنها در هَمِگی و کلیتِ سامانه-ی حکومت اسلامی دارند، ناشی میشود، راهبند آنها شده ست که از یک سری مرزهایِ سرخی که خودشان ساخته اند، گُذر کنند. درنگر بگیرید که میگویم «مرزهایِ خودساخته» برای اینکه مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی زمان ها پیش از این، از سوی جنبش برداشته شد، زمانیکه فرتورها و عکس هایِ خامنه ای آتش زده شدند و شعار «مرگ بر بُنیادِ ولایت فقیه» داده شد و شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» پیشکشیده شد. بدینسان دیگر جایی نمانده بود که بشود گفت که از مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی نباید گذر کرد. جنبش از این مرزهایِ سُرخ گذر کرد، چه موسوی و کروبی این را میخواستند و یا چه نمیخواستند. ولی یک سری مرزهایِ سرخی هَستند که در درونِ خودِ این کسان میباشند. به معنی اینکه اگر آنها بخواهند برانگیزاننده و مشوق حرکتی باشند که بگونه آشکار و در واقع راهبُردِ رسمی جنبش باشد که بخواهد جنبش از این مرزهایِ سُرخ گذر کند، ما میرویم به سوی یک جنبش ساختار شکن که بدونِ شک هَمِگی سامانه-ی حکومت اسلامی را زیر پرسش خواهد برد. بدینسان ما آهسته آهسته داریم می بینیم که با موضعگیری ای که خامنه ای کرده است، عملا این مثلث حاکم، یا سه گوش ولایت فقیه، بازار و سپاه، خواسته ای را که داشته است، برپایه-یِ کنار زدن جناح اصلاح طلب از ساختار قدرت، اینکار را انجام داده است. همانگونه که خامنه ای گفته است، حکومت اسلامی آنها را از سامانه-یِ حکومت اسلامی بیرون انداخته است. و همکنون این کسان پشتِ در سامانه ایستاده اند و بایستیکه به بینیم که آیا آنها میخواهند همچنان در آنجا بایستند، در بزنند تا بگونه خجالتی و تعارفی راهی را پیدا کنند که از آن راه، بتوانند بدرون سامانه حکومت اسلامی بازگردند و یا اینکه آنها بیرون رانده شدن خودشان از سامانه را به شگون نیک خواهند گرفت و به لشکر بیشمار مردم و جنبش خواهند پیوست، جنبشی که خواهان گذر از مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی است، و این را دستکم در پنج ماه از هشت ماه گذشته نشان داده است. بنابراین بنگر میاید که بیشتر از آنکه قرار باشد که کُنشگران جنبش نسبت به موسوی و کروبی موضعگیری کنند که آیا در برابر آنها اینگونه یا آنگونه برخورد بکنند، در واقع این توپ همکنون در زمین موسوی، کروبی و سایر کسانی هست که در خاستگاهِ نمادهایِ جنبش شناخته میشوند. آنها هَستند که باید امروز تصمیم بگیرند. از آنجاییکه ولایت فقیه گوش آنها را گرفته و بیرونشان کرده است و از درون حرم نظام نیز امروز آنها بعنوان نیروهایی شناخته میشوند که میتوانیم از آنها بعنوان نیروهایِ فاقد موقعیت ساختاری در درون نظام و نیروهایِ بلاتکلیف نظام نام ببریم، آنها باید که تصمیم بگیرند که چه میخواهند بکنند؟ من فکر میکنم که این تصمیمگیری سبب خواهد شد که جنبش هم نسبت به حضور یا عدم حضور آنها در یک جایگاهِ مهم حرکتی که در پیش هست، تصمیم گیری کند که آیا میخواهد که موسوی و کروبی را همچنان در جایگاه نمادهاِ جنبش نگه بدارد، یا کنار بزند. بنابراین، تصمیم نه به جنبش که به این کسان برمیگردد که با خودشان با سامانه-یِ حکومت اسلامی و با مردم تعیین تکلیف کنند.
http://www.youtube.com/watch?v=3V-E5Ih9Lks
دکتر کورش عرفانی (خودرهاگران)
تسویه حساب حکومت اسلامی با راهبران خودی جُنبش
چکیده:
پس از رویداد عاشورا که جنبش توانایی خودش را برای درهم شکستن ساختار حکومت اسلامی نشان داد، رهبران نمادین جنبشَ، موسوی و کروبی از پی آمدهایِ این رویداد نگران شدند. آنها بجای بکارگیری این نیرو برای رساندن جنبش به هدف هایش، با بیرون دادن آگاهینامه ها و برپا کردن گفتگوهایِ رسانه ای، جنبش را به آرامش فراخواندند و راه پرهیز از درگیری را برگزیدند. شیوه-یِ فَراخوان موسوی از جنبش برای هُماسش در گردهمایی هایِ 22 بهمن پَرویزشگاه و جلوه گاه این راه بود. در شرایطی که حکومت اسلامی، موسوی و کروبی را عملاً از سامانه-یِ حکومتِ اسلامی به بیرون رانده است، آنها ناگزیر هَستند که تصمیم بگیرند، که آیا میخواهند شرمسارانه بدنبال راهی برای بازگشتِ دوباره بدرون سامانه-یِ حکومت اسلامی بگردند، و یا اینکه آنها این رویداد را به شگون نیک خواهند گرفت، و به انبوه میلیونی جنبش خواهند پیوست. سویگیری آینده-یِ جُنبش در برابر رهبران نمادین خود که آیا آنها را در جایگاهِ کنونی شان نگه بدارد و یا کنار بزند به این تصمیم بستگی دارد.
سرآغاز:
همانگونه که میدانید در فردای 22 خُرداد با آغاز جُنبش اعتراضی مردم، دو تن از کسانی که در خاستگاه نامزدهایِ ریاست جمهوری شناخته شده بودند، در جایگاهِ نمادهایِ جُنبش اعتراضی مردم پیشکشیده شدند،کسانیکه رای آنها در گُزیدمان ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 نادیده گرفته شده و پایمال شده بود. و این دو تن به روشنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند. پس از آن ما گواه آن بودیم که این دو تن در جُنبش نقش بُنیادین را بازی میکردند. و این روند بگونه ای ادامه پیدا کرد، و حکومت اسلامی، یعنی مثلث ولایت فقیه، بازار و سپاه پاسداران، از همان آغاز، در یک موقعیت مُتناقض گیر کرد. و اگر میخواست این کسان را از میان بردارد، عملاً جوی از تُِهیگی رهبری را فراهم میآورد که در آن جریان هایِ بُنیادگرایِ جُنبش میتوانستند بیایند و رهبری را بدست بگیرند، و آن را به سویِ مرزهایِ ساختار شکنانه رهنمایی کُنند. و اگر حکومت اسلامی میخواست که این کسان را برتابد، میتوانست با این رفتارش این پیام را به مخالفان خودش بدهد که از این توانایی برخوردار نیست که از پس کسانی بربیاید که از دورن کشور و از دل این سامانه با آن به اعترض برمیخیزند و با آن سر ناسازگاری دارند. و این رفتار در جایگاهِ نشانه ای از سُستی سامانه-یِ حکومت اسلامی برداشت میشد. به هر حال در طی این چند ماه، ما گواه بودیم که ترس و هراسی که در درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی وجود داشت، ترس از اینکه اگر این کسان از میان بروند، جنبش به کدام سوی خواهد رفت، سبب شده بود که با این کسان، بگونه-یِ کژدار و بیمار رفتار کند. ولی پس از 22 بهمن با این اَنگاشت و تصور که جَنبش فروکش کرده است، یا دستکم سامانه-یِ حکومت اسلامی تلاش دارد که آن را بدینسان جلوه دهد، و به گفته-یِ خودش به نیروهایِ خودی بباوراند که جنبش را مهار و جَم و جور کرده است، بنگر میرسد که حکومت اسلامی تصمیم گرفته است که تازش هایش را به این چهره های نمادین ِجنبش، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آشکارتر کند. و به احتمال، حکومت اسلامی میرود به سراغ کسان دیگر همانند نوه هایِ خُمینی که می بینیم که دارند بگونه-یِ آشکار در اعتراض به حکومت اسلامی سُخن میگویند و یا امکان دارد که به سراغ محمد خاتمی و یا دورتر به سراغ هاشمی رفسنجانی هم برود. همکنون پُرسشی که پیشکشیده میشود این است که این موضوع تا چه اندازه میتواند دربرگیرنده-ی یک نگرانی برای کسانی باشد که در درون و برونمرز در خاستگاه مخالفان و دُشمنان حکومت اسلامی هَستند و خواهان دگرگونی در هَمِگی و کلیت ساختار حکومت اسلامی میباشند، یعنی اینکه میخواهند که حکومت اسلامی در هَمِگی آن کنار زده شود. بارها ما در گفتار و نوشتار آورده ایم که آنچه که مَهین و مهم است این است که جَنبش باید با باشندگی و حضور کسانی همانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی هوشمندانه برخورد کند تا بتواند ادمه پیدا کند و به یک مرحله-یِ سرنوشت ساز برسد. راستینگی و واقعیت این است که در 22 بهمن و بویژه از عاشورا تا 22 بهمن رویدادی پیش آمد که این موضوع را روشن کرد، که اگر جُنبش بخواهد رَزمایش ِساختارشکنانه بکند و وارد یک رویارویی ریشه ای با هَمِگی ساختار حکومت اسلامی شود، این کسان، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آماده-یِ همراهی با آن نیستند، و همچنین میتوان گفت که آنها تا اندازه ای جا زده اند، و موضعگیری هایی کرده اند که نشانگر این موضوع است. از آنجا که جُنبش توانست در روز عاشورا از پس نیروهایِ سرکوبگر بربیاید و با اینکار وارد مرحله-یِ تهاجمی شد، آنها تا اندازه ای نگران شدند و این نگرانی را بگونه-یِ آگاهینامه، گفتار، گفتگو و یا خط دادن به کسانی آشکار کردند که در درون کشور کوشا بودند و یا مغز هایِ اندیشمندی جناح اصلاح طلب بودند، و یا کسانی که در برونمرز بودند، تا این پیشآمد را محکوم بکنند و سرزنش بکنند، برای اینکه کُنشگران و هوادارانِ جنبش را فرابخوانند که به یک روندِ بهنجار تر و آرامتر برگردند. آنها از فرصت 22 بهمن بهره بردند و میشود گفت که این خط را به شیوه ای به جنبش پذیراندند، که همان خط راهپیمایی هایِ آرام، بی سر و صدا، و یا حداکثر با کف زدن ها، دست زدن ها و از این نمونه ها بود. اکنون رژیم کامگار و موفق شد که در 22 بهمن با بسیج نیروهایِ خودش این نمونه از حرکت ها را تا اندازه ی خنثی کند. بنابراین همکنون روشن است که آن پُتانسیلی که در جنبش است، که میتواند از پس دیوار رَزمی سامانه-ی حکومت اسلامی بربیاید، به احتمال نتواند از سوی رهبران نمادین جنبش، موسوی و کروبی بکارگرفته شود. این دیدگاه به این معنی نیست که این کسان میخواهند به هَمِگی جُنبش دغاکاری و خیانت بورزند یا چیزی همانند این. این به این معنی است که نگرانی طبقاتی ایکه این کسان دارند، نگرانی هایی که از وابستگی هایِ ایدیولوژیکی، احساسی، سودها و جایگاهی که آنها در هَمِگی و کلیتِ سامانه-ی حکومت اسلامی دارند، ناشی میشود، راهبند آنها شده ست که از یک سری مرزهایِ سرخی که خودشان ساخته اند، گُذر کنند. درنگر بگیرید که میگویم «مرزهایِ خودساخته» برای اینکه مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی زمان ها پیش از این، از سوی جنبش برداشته شد، زمانیکه فرتورها و عکس هایِ خامنه ای آتش زده شدند و شعار «مرگ بر بُنیادِ ولایت فقیه» داده شد و شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» پیشکشیده شد. بدینسان دیگر جایی نمانده بود که بشود گفت که از مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی نباید گذر کرد. جنبش از این مرزهایِ سُرخ گذر کرد، چه موسوی و کروبی این را میخواستند و یا چه نمیخواستند. ولی یک سری مرزهایِ سرخی هَستند که در درونِ خودِ این کسان میباشند. به معنی اینکه اگر آنها بخواهند برانگیزاننده و مشوق حرکتی باشند که بگونه آشکار و در واقع راهبُردِ رسمی جنبش باشد که بخواهد جنبش از این مرزهایِ سُرخ گذر کند، ما میرویم به سوی یک جنبش ساختار شکن که بدونِ شک هَمِگی سامانه-ی حکومت اسلامی را زیر پرسش خواهد برد. بدینسان ما آهسته آهسته داریم می بینیم که با موضعگیری ای که خامنه ای کرده است، عملا این مثلث حاکم، یا سه گوش ولایت فقیه، بازار و سپاه، خواسته ای را که داشته است، برپایه-یِ کنار زدن جناح اصلاح طلب از ساختار قدرت، اینکار را انجام داده است. همانگونه که خامنه ای گفته است، حکومت اسلامی آنها را از سامانه-یِ حکومت اسلامی بیرون انداخته است. و همکنون این کسان پشتِ در سامانه ایستاده اند و بایستیکه به بینیم که آیا آنها میخواهند همچنان در آنجا بایستند، در بزنند تا بگونه خجالتی و تعارفی راهی را پیدا کنند که از آن راه، بتوانند بدرون سامانه حکومت اسلامی بازگردند و یا اینکه آنها بیرون رانده شدن خودشان از سامانه را به شگون نیک خواهند گرفت و به لشکر بیشمار مردم و جنبش خواهند پیوست، جنبشی که خواهان گذر از مرزهایِ سرخ سامانه-یِ حکومت اسلامی است، و این را دستکم در پنج ماه از هشت ماه گذشته نشان داده است. بنابراین بنگر میاید که بیشتر از آنکه قرار باشد که کُنشگران جنبش نسبت به موسوی و کروبی موضعگیری کنند که آیا در برابر آنها اینگونه یا آنگونه برخورد بکنند، در واقع این توپ همکنون در زمین موسوی، کروبی و سایر کسانی هست که در خاستگاهِ نمادهایِ جنبش شناخته میشوند. آنها هَستند که باید امروز تصمیم بگیرند. از آنجاییکه ولایت فقیه گوش آنها را گرفته و بیرونشان کرده است و از درون حرم نظام نیز امروز آنها بعنوان نیروهایی شناخته میشوند که میتوانیم از آنها بعنوان نیروهایِ فاقد موقعیت ساختاری در درون نظام و نیروهایِ بلاتکلیف نظام نام ببریم، آنها باید که تصمیم بگیرند که چه میخواهند بکنند؟ من فکر میکنم که این تصمیمگیری سبب خواهد شد که جنبش هم نسبت به حضور یا عدم حضور آنها در یک جایگاهِ مهم حرکتی که در پیش هست، تصمیم گیری کند که آیا میخواهد که موسوی و کروبی را همچنان در جایگاه نمادهاِ جنبش نگه بدارد، یا کنار بزند. بنابراین، تصمیم نه به جنبش که به این کسان برمیگردد که با خودشان با سامانه-یِ حکومت اسلامی و با مردم تعیین تکلیف کنند.
http://www.youtube.com/watch?v=3V-E5Ih9Lks
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر