نُسکِ پارسی
کورش عرفانی (خودرهاگران)
همانگونه که میدانید در هر همبودگاهی ما دو نیرو داریم: نیروی همبودگاهی و نیرویِ کشورمدایک [1]. نیرویِ سیاسی از حکومت، دولت، مَهِستان [2] ، و هَنگان هایِ کشورمداریک [3] ساخته میشوند. از سوی دیگر نیرویِ همبودگاهی است که دربرگیرنده-یِ نیرویی است که در فرادستِ شهروندان است. در همبودگاه هایِ نادمکراتیک چیزی بنام نیروی همبودگاهی بگونه-ی سازمان داده شده وجود ندارد. و این نیرو چَکیده میشود در نیرویی که در اَنجمن هایِ تَرادادی [4] وجود دارد؛ همانند خانواده ها، قهوه خانه ها یا زورخانه ها و همانند اینها. ولی این نیرو از این اندازه فراتر نمیرود. برای اینکه خودکامگی چیره بر کشور این پروانه را به همبودگاه نمیدهد که بتواند خودش را سازماندهی کند و در جایی در برابر آن بایستد. به واژگونه در همبودگاه هایِ دمکراتیک یک هم وزنی میان نیروی همبودگاهی و نیرویِ کشورمداریک برپا است، تا حکومت نتواند در جایی گرایش به زورگویی به همبودگاه پیدا کند. بدینسان در همبودگاه تَرادادی و سنتی و سازمانداده نشده-یِ ایران میتوانیم این پیوس [5] را داشته باشیم که هر دگرگونی کشورمداریک، بجای دمکراسی به باززایش خودکامگی بیانجامد. و خودکامگی خودش را در چهرهای دیگری نشان دهد، همانند همان آزمونی که ما در انقلاب سال 1357 داریم، که هر بار نمادِ خودکامگی دگرگون شده است و نه سرشتِ آن. آنچه که درنگریستن به آن مَهین [6] است این است که سازماندهی همبودگاه پدیده ای نیست که خودبخودی انجام گیرد، و کُنشگران کشورمداریک و آزادیخواهان باید درنگر داشته باشند که باید از همکنون این نیرو را سازماندهی کرد. به آرش [7] اینکه برویم به سویِ برپایی انجمن ها، نهادها، و کارزارهایی که شهروندان بگونه-یِ راسته [8] خود را در آنها بیامیزند. درنگر داشته باشید که یکی از گرفتاری هایِ مَهین کنونی جُنبشَ، دُشواریِ سازماندهی میباشد. همکنون در نِهشتی [9] هَستیم که جَنبش در هال دادن هزینه های جانی است، بگونه ای که هر روز در هال آزمودن دستگیر شدن ها، هدفِ پیگردِ شدن ها و بازاداشت ها و فراخوانده شدن ها به بازداشتگاه ها، زندانی شدن ها و شکنجه و اعدام هواداران جنبش هَستیم، و همچنین همزمان ناگزیر هَستیم که پدیده ای را بنام سازماندهی همبودگاهی را هم بیازمایم. تلاش ها و آزمون هایِ اندکی در این زمینه شده است از کارزار یک میلیون دستینه [10] گرفته تا پُشتیبانی از هوده هایِ [11] کودکان، زنان، بیکاران و کارگران و برپایی باهَمادهایِ [12] کارگری. ولی همه-ی اینها زیر تیغ راسته-ی سرکوب هَستند. از اینروست که همبودگاه در برابر نیرویِ کشورمداریک بدون پدافندی و ناآزموده است. و هرگاه که همبودگاه بخودش میآید و میخواهد شوه [13] دگرگونی ای شود این دگرگونی ساختاری نیست؛ تنها در تراز [14] بالای داتواری [15] انجام میگیرد. به زبان دیگر مَجد [16] از یک جناح پَشک [17] حاکم به پَشک دیگر دست به دست میشود. هدف از این دگرگونی ها در تراز حکومت این است که مَجد در دست داتواری بماند و بتواند همچنان لایه هایِ پایین همبودگاه را مهار کند؛ بهترین روش لگام زدن به همبودگاه هم این است که از برپایی سازماندهی در همبودگاه پیشگیری کند. ما آزمون سال 1358 و 1359 را داریم. در فردای انقلاب فضایی در کشور برپا شده بود که کمابیش آزادی در کشور بود. ولی این آزادیِ نسبی پیش از اینکه بتواند بگونه-یِ گُسترده مورد بهره برداری همبودگاه قرار گیرد، از سوی نیروی سازمانداده شده-یِ حکومت از بالا تار و مار شد. یعنی اینکه هنگامیکه خمینی و دارو دسته او به سرکار آمدند، ریگ بَرانِ [18] یک دستگاه حکومتی شدند که دست نخورده مانده بود؛ از ارتش، شهربانی و وزارت اطلاعات برخوردار بود، تنها برای آغاز کار میبایست نماد ها و فرتورها [19] ها را دگرگون میکردند و بجای سرود شاهنشاهی، سرود « ای خمینی امام» میخواندند. سپس دیدم که این روندِ جابجایی با شتاب انجام گرفت و نُخستین گامی هم که فرمانروایانِ تازه برداشتند تار و مار کردنِ تُند و اَرتاک [20] هَمیستارهایشان [21] بود. از همان آغاز حکومت به پَتکارش هایِ [22] همبودگاهی تازید، چه میخواست در باره-یِ پوشش زنان باشد و چه در باره-یِ دستمزد کارگران، یا گردهمایی هایِ آزاد و یا رسانه هایِ گروهی آزاد. خودکامگان تازه به همه-یِ چیزهایی تاختند که نمودار هاگ هایِ [23] شهروندی بودند. و از اینرو که نیرویِ حکومت سازمانداده شده بود و ارتش، سپاه، شهربانی و کمیته ها را در دست داشت، توانست بر همبودگاه سوار شود، همیستارها [24] را تار و مار کند، اعدام ها را سازماندهی کند، از ادامه-یِ کار هَنگان ها [25] و گروه ها پیشگیری کند. و خودکامگی مطلق خودش را در سال هایِ میانی دهه شصت چیره سازد. فرنود [26] این باززایش خودکامگی، این بود که آزادیخواهان و انقلابیون همینکه خواستند پس از انقلاب 1357 بخودشان بیایند و خودشان و همبودگاه را سازماندهی کنند، مردم را آگاه سازند تا بتوانند بدنه-ی یک نیرویِ همبودگاهی را بسازند، که بتواند در برابر نیروی کشورمداریکِ چیره بر کشور ایستادگی کند، دیر شده بود. و به شوند [27] نبود سازماندهی در همبودگاه، آن گردایه-یِ [28] کوچک از فَرمانروایان تازه که سازماندهی داشتند، توانستند خودکامگی خودشان را بر همبودگاه بپذیرانند. اینبار هم این شایمندی [29] هست که ما گواه بازکرد [30] اینچنین رویدادهایی باشیم. و نباید بانگاریم که با سرنگونی این حکومت اسلامی یک بهشتِ دمکراسی در ایران برپا خواهد شد. همانگونه که در جُستار پیشین بازنمود کردم، ما باید به ساختن دمکراسی باور داشته باشیم، و این ساختن دمکراسی در گام نخست درونی کردن منش و رفتار دمکراتیک است، و از سوی دیگر درنگریستن به نهاده-ی [31] سازماندهی و هدفمند کار کردن است. اینکار مَهین شدنی نیست، مگر اینکه از همکنون به آن بیاندیشیم. و تلاش کنیم که با برپایی انجمن هایِ کوچک و خودجوش گام هایِ نُخست را برداریم. هنگامیکه من از انجمن هاِ و گروه هایِ خودجوش گفته به میان میآورم فردید [32] من این است که آنها نیاز به رهبری از بالا نداشته باشند، انجمن ها و گروه هایی که هر شهروند ایرانی میتواند آن ها را بسازد؛ در بندرعباس، مشهد، تبریز و تهران. هرکجا که بخواهید، یک آموزگار، یک کارمند یا هر کسی که در جایی زندگی میکند میتواند این انجمن ها را برپا سازد. نخست از راه افزودن یک تن به گروه خودش، سپس دو تن و سپس شش تن و رفتن بسوی برپایی انجمن هایی که این توانایی را داشته باشند که در یک گامه ایِ [33] ویژه ازخودشان نوآفرینی [34] نشان دهند. و آغازگر یک جنبشی شوند. اینچنین انجمن هایی باید که بتوانند هفته ای یکبار هم که شده است بدورهم گرد آیند، فراپُرسش ها [35] و گرفتاری ها را به رَمِش اندیشه [36] بگذارند، آنها را بررسی و واکاوی کنند. اینکارها نشان دهنده-یِ این است که سلول های تورینه هایِ [37] همبودگاهی دارند ساخته میشوند. و فراموش نکنیم که گرفتاری جَنبش امروز، دشواری آن در سازماندهی است. و این سازماندهی از بالا شایش ناپذیر [38] است. این سازماندهی همکنون از دست یک نیروی متمرکز برنمیآید. این شایمندی هَست که جریان هایی باشند که بتوانند راهکار پیشکش کنند، آموزش بدهند و این آموزش ها را از راه ماهواره، تارکده [39]، سی دی، نوشتار، شبنامه، آگاهینامه، گفتگو و تلفن و دیگر راه ها در میان مردم پخش کنند و آنها در همبودگاه گُسترش پیدا کُنند. اینکار شایش پذیر است ، ولی این شایش [40] نیست که تنها یک کانون بتواند به سازماندهی همه-یِ اینکارها بپردازد. این یک پنداشتِ بیهوده ای است. یک دانش سازماندهی هَست که انجمن ها و سازمان ها میتوانند در همبودگاه بگُسترانند و آن را همگانی کنند، ولی بکارگیریِ این آموزش ها و ترادیسی و دگرگون کردن آنها به یک راستینگی [41] مادی، نیازمند نوآفرینی هر شهروندِ ایرانی است، کسیکه از این دانش برخوردار است و به نیاز و بایستگی [42] برای بکارگیری این آموزش ها آگاه است و از دلاوری و بیباکی برخوردار است که گام به پیش بگذارد و با گردآودن خواهران و برادان و خویشاوندان و دوستانش، گروهی را بسازد، در گام نُخست برای پدافندی از هودهای آدمی [43] خودشان و در گامه-ی دوم برای پدافندی از هاگ هایِ [44] جَمی [45] و شهروندی خودشان. بدینسان ما میتوانیم برویم به سویِ تورینه سازی [45]، و برپایی تورینه هایِ سازمان داده شده ای که میتوانیم از آنها بجایِ نیرویِ همبودگاهی نام ببریم. این نیرویِ همبودگاهی سپس تر نیرومند خواهد بود که در برابر یک داتواری ناشایسته [45] و نامردُمیک [46] دست به پایورزی و ایستادگی هایِ شهروندی بزند.
پهرست واژگان:
1. سیاسی
2. مجلس
3. احزاب سیاسی
4. سنتی
5. انتظار
6. مهم
7. یعنی
8. مستقیم
9. وضعیتی
10. کامپین یک میلیون امضا
11. حقوق
12. اتحادیه ها
13. سبب
14. سطح
15. حاکمیت
16. قدرت سیاسی
17. طبقه
18. وارث
19. عکس
20. سریع
21. مخالفانشان
22. اعتراض ها
23. حقوق
24. مخالفان
25. حزب ها
26. دلیل
27. علت
28. مجموعه
29. احتمال
30. تکرار
31. موضوع
32. منظور
33. مرحله
34. ابتکار
35. مسئله ها
36. تبادل نظر
37. شبکه ها
38. امکان ناپذیر
39. اینترنت
40. امکان
41. واقعیت
42. ضرورت
43. حقوق بشر
44. حقوق
45. جمعی
46. شبکه
47. بدون مشروعیت
48. غیرمردمی
http://www.youtube.com/watch?v=2YSjUOd9934
کورش عرفانی (خودرهاگران)
همانگونه که میدانید در هر همبودگاهی ما دو نیرو داریم: نیروی همبودگاهی و نیرویِ کشورمدایک [1]. نیرویِ سیاسی از حکومت، دولت، مَهِستان [2] ، و هَنگان هایِ کشورمداریک [3] ساخته میشوند. از سوی دیگر نیرویِ همبودگاهی است که دربرگیرنده-یِ نیرویی است که در فرادستِ شهروندان است. در همبودگاه هایِ نادمکراتیک چیزی بنام نیروی همبودگاهی بگونه-ی سازمان داده شده وجود ندارد. و این نیرو چَکیده میشود در نیرویی که در اَنجمن هایِ تَرادادی [4] وجود دارد؛ همانند خانواده ها، قهوه خانه ها یا زورخانه ها و همانند اینها. ولی این نیرو از این اندازه فراتر نمیرود. برای اینکه خودکامگی چیره بر کشور این پروانه را به همبودگاه نمیدهد که بتواند خودش را سازماندهی کند و در جایی در برابر آن بایستد. به واژگونه در همبودگاه هایِ دمکراتیک یک هم وزنی میان نیروی همبودگاهی و نیرویِ کشورمداریک برپا است، تا حکومت نتواند در جایی گرایش به زورگویی به همبودگاه پیدا کند. بدینسان در همبودگاه تَرادادی و سنتی و سازمانداده نشده-یِ ایران میتوانیم این پیوس [5] را داشته باشیم که هر دگرگونی کشورمداریک، بجای دمکراسی به باززایش خودکامگی بیانجامد. و خودکامگی خودش را در چهرهای دیگری نشان دهد، همانند همان آزمونی که ما در انقلاب سال 1357 داریم، که هر بار نمادِ خودکامگی دگرگون شده است و نه سرشتِ آن. آنچه که درنگریستن به آن مَهین [6] است این است که سازماندهی همبودگاه پدیده ای نیست که خودبخودی انجام گیرد، و کُنشگران کشورمداریک و آزادیخواهان باید درنگر داشته باشند که باید از همکنون این نیرو را سازماندهی کرد. به آرش [7] اینکه برویم به سویِ برپایی انجمن ها، نهادها، و کارزارهایی که شهروندان بگونه-یِ راسته [8] خود را در آنها بیامیزند. درنگر داشته باشید که یکی از گرفتاری هایِ مَهین کنونی جُنبشَ، دُشواریِ سازماندهی میباشد. همکنون در نِهشتی [9] هَستیم که جَنبش در هال دادن هزینه های جانی است، بگونه ای که هر روز در هال آزمودن دستگیر شدن ها، هدفِ پیگردِ شدن ها و بازاداشت ها و فراخوانده شدن ها به بازداشتگاه ها، زندانی شدن ها و شکنجه و اعدام هواداران جنبش هَستیم، و همچنین همزمان ناگزیر هَستیم که پدیده ای را بنام سازماندهی همبودگاهی را هم بیازمایم. تلاش ها و آزمون هایِ اندکی در این زمینه شده است از کارزار یک میلیون دستینه [10] گرفته تا پُشتیبانی از هوده هایِ [11] کودکان، زنان، بیکاران و کارگران و برپایی باهَمادهایِ [12] کارگری. ولی همه-ی اینها زیر تیغ راسته-ی سرکوب هَستند. از اینروست که همبودگاه در برابر نیرویِ کشورمداریک بدون پدافندی و ناآزموده است. و هرگاه که همبودگاه بخودش میآید و میخواهد شوه [13] دگرگونی ای شود این دگرگونی ساختاری نیست؛ تنها در تراز [14] بالای داتواری [15] انجام میگیرد. به زبان دیگر مَجد [16] از یک جناح پَشک [17] حاکم به پَشک دیگر دست به دست میشود. هدف از این دگرگونی ها در تراز حکومت این است که مَجد در دست داتواری بماند و بتواند همچنان لایه هایِ پایین همبودگاه را مهار کند؛ بهترین روش لگام زدن به همبودگاه هم این است که از برپایی سازماندهی در همبودگاه پیشگیری کند. ما آزمون سال 1358 و 1359 را داریم. در فردای انقلاب فضایی در کشور برپا شده بود که کمابیش آزادی در کشور بود. ولی این آزادیِ نسبی پیش از اینکه بتواند بگونه-یِ گُسترده مورد بهره برداری همبودگاه قرار گیرد، از سوی نیروی سازمانداده شده-یِ حکومت از بالا تار و مار شد. یعنی اینکه هنگامیکه خمینی و دارو دسته او به سرکار آمدند، ریگ بَرانِ [18] یک دستگاه حکومتی شدند که دست نخورده مانده بود؛ از ارتش، شهربانی و وزارت اطلاعات برخوردار بود، تنها برای آغاز کار میبایست نماد ها و فرتورها [19] ها را دگرگون میکردند و بجای سرود شاهنشاهی، سرود « ای خمینی امام» میخواندند. سپس دیدم که این روندِ جابجایی با شتاب انجام گرفت و نُخستین گامی هم که فرمانروایانِ تازه برداشتند تار و مار کردنِ تُند و اَرتاک [20] هَمیستارهایشان [21] بود. از همان آغاز حکومت به پَتکارش هایِ [22] همبودگاهی تازید، چه میخواست در باره-یِ پوشش زنان باشد و چه در باره-یِ دستمزد کارگران، یا گردهمایی هایِ آزاد و یا رسانه هایِ گروهی آزاد. خودکامگان تازه به همه-یِ چیزهایی تاختند که نمودار هاگ هایِ [23] شهروندی بودند. و از اینرو که نیرویِ حکومت سازمانداده شده بود و ارتش، سپاه، شهربانی و کمیته ها را در دست داشت، توانست بر همبودگاه سوار شود، همیستارها [24] را تار و مار کند، اعدام ها را سازماندهی کند، از ادامه-یِ کار هَنگان ها [25] و گروه ها پیشگیری کند. و خودکامگی مطلق خودش را در سال هایِ میانی دهه شصت چیره سازد. فرنود [26] این باززایش خودکامگی، این بود که آزادیخواهان و انقلابیون همینکه خواستند پس از انقلاب 1357 بخودشان بیایند و خودشان و همبودگاه را سازماندهی کنند، مردم را آگاه سازند تا بتوانند بدنه-ی یک نیرویِ همبودگاهی را بسازند، که بتواند در برابر نیروی کشورمداریکِ چیره بر کشور ایستادگی کند، دیر شده بود. و به شوند [27] نبود سازماندهی در همبودگاه، آن گردایه-یِ [28] کوچک از فَرمانروایان تازه که سازماندهی داشتند، توانستند خودکامگی خودشان را بر همبودگاه بپذیرانند. اینبار هم این شایمندی [29] هست که ما گواه بازکرد [30] اینچنین رویدادهایی باشیم. و نباید بانگاریم که با سرنگونی این حکومت اسلامی یک بهشتِ دمکراسی در ایران برپا خواهد شد. همانگونه که در جُستار پیشین بازنمود کردم، ما باید به ساختن دمکراسی باور داشته باشیم، و این ساختن دمکراسی در گام نخست درونی کردن منش و رفتار دمکراتیک است، و از سوی دیگر درنگریستن به نهاده-ی [31] سازماندهی و هدفمند کار کردن است. اینکار مَهین شدنی نیست، مگر اینکه از همکنون به آن بیاندیشیم. و تلاش کنیم که با برپایی انجمن هایِ کوچک و خودجوش گام هایِ نُخست را برداریم. هنگامیکه من از انجمن هاِ و گروه هایِ خودجوش گفته به میان میآورم فردید [32] من این است که آنها نیاز به رهبری از بالا نداشته باشند، انجمن ها و گروه هایی که هر شهروند ایرانی میتواند آن ها را بسازد؛ در بندرعباس، مشهد، تبریز و تهران. هرکجا که بخواهید، یک آموزگار، یک کارمند یا هر کسی که در جایی زندگی میکند میتواند این انجمن ها را برپا سازد. نخست از راه افزودن یک تن به گروه خودش، سپس دو تن و سپس شش تن و رفتن بسوی برپایی انجمن هایی که این توانایی را داشته باشند که در یک گامه ایِ [33] ویژه ازخودشان نوآفرینی [34] نشان دهند. و آغازگر یک جنبشی شوند. اینچنین انجمن هایی باید که بتوانند هفته ای یکبار هم که شده است بدورهم گرد آیند، فراپُرسش ها [35] و گرفتاری ها را به رَمِش اندیشه [36] بگذارند، آنها را بررسی و واکاوی کنند. اینکارها نشان دهنده-یِ این است که سلول های تورینه هایِ [37] همبودگاهی دارند ساخته میشوند. و فراموش نکنیم که گرفتاری جَنبش امروز، دشواری آن در سازماندهی است. و این سازماندهی از بالا شایش ناپذیر [38] است. این سازماندهی همکنون از دست یک نیروی متمرکز برنمیآید. این شایمندی هَست که جریان هایی باشند که بتوانند راهکار پیشکش کنند، آموزش بدهند و این آموزش ها را از راه ماهواره، تارکده [39]، سی دی، نوشتار، شبنامه، آگاهینامه، گفتگو و تلفن و دیگر راه ها در میان مردم پخش کنند و آنها در همبودگاه گُسترش پیدا کُنند. اینکار شایش پذیر است ، ولی این شایش [40] نیست که تنها یک کانون بتواند به سازماندهی همه-یِ اینکارها بپردازد. این یک پنداشتِ بیهوده ای است. یک دانش سازماندهی هَست که انجمن ها و سازمان ها میتوانند در همبودگاه بگُسترانند و آن را همگانی کنند، ولی بکارگیریِ این آموزش ها و ترادیسی و دگرگون کردن آنها به یک راستینگی [41] مادی، نیازمند نوآفرینی هر شهروندِ ایرانی است، کسیکه از این دانش برخوردار است و به نیاز و بایستگی [42] برای بکارگیری این آموزش ها آگاه است و از دلاوری و بیباکی برخوردار است که گام به پیش بگذارد و با گردآودن خواهران و برادان و خویشاوندان و دوستانش، گروهی را بسازد، در گام نُخست برای پدافندی از هودهای آدمی [43] خودشان و در گامه-ی دوم برای پدافندی از هاگ هایِ [44] جَمی [45] و شهروندی خودشان. بدینسان ما میتوانیم برویم به سویِ تورینه سازی [45]، و برپایی تورینه هایِ سازمان داده شده ای که میتوانیم از آنها بجایِ نیرویِ همبودگاهی نام ببریم. این نیرویِ همبودگاهی سپس تر نیرومند خواهد بود که در برابر یک داتواری ناشایسته [45] و نامردُمیک [46] دست به پایورزی و ایستادگی هایِ شهروندی بزند.
پهرست واژگان:
1. سیاسی
2. مجلس
3. احزاب سیاسی
4. سنتی
5. انتظار
6. مهم
7. یعنی
8. مستقیم
9. وضعیتی
10. کامپین یک میلیون امضا
11. حقوق
12. اتحادیه ها
13. سبب
14. سطح
15. حاکمیت
16. قدرت سیاسی
17. طبقه
18. وارث
19. عکس
20. سریع
21. مخالفانشان
22. اعتراض ها
23. حقوق
24. مخالفان
25. حزب ها
26. دلیل
27. علت
28. مجموعه
29. احتمال
30. تکرار
31. موضوع
32. منظور
33. مرحله
34. ابتکار
35. مسئله ها
36. تبادل نظر
37. شبکه ها
38. امکان ناپذیر
39. اینترنت
40. امکان
41. واقعیت
42. ضرورت
43. حقوق بشر
44. حقوق
45. جمعی
46. شبکه
47. بدون مشروعیت
48. غیرمردمی
http://www.youtube.com/watch?v=2YSjUOd9934
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر