نیاز به نِشاخت [1] یک هدف نمایان برایِ جنبش کنونی در راستایِ پایبندگی [2] کامگاری [3] آن
نُسکِ پارسی
دکتر کورش عرفانی (خودرهاگران)
چکیده:
یکی از شَوَندهایی [4] که شوه شده است [5] که جَنبش پس از گذشت 9 ماه که از پیدایش آن میگذرد، به هدفش نرسد، روشن نبودن هدف آن میباشد. با آنکه بدنه-یِ جُنبش برای زُدودن کوهی از گرفتاری هایی که در سه دهه گذشته انباشته شده اند، بدنبال راهکاهایِ ریشه ای و ساختارشکنانه میگردد، رهبران نمادین جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی خواست هایی را پیش میکشند که تراز [6] آنها خیلی پایین تر از خواست هایِ بُنیادین بدنه-یِ جُنبش است. به همین فرنود [7] است که شاید که بد نباشد که از همکنون در این باره بیاندیشیم که چگونه میتوانیم، با رها کردن جنبش از بند و زنجیر اینچنین گفتمان ها که «ما ساختار شکن نیستیم»، به جنبش یک نیروی تازه ای ببخشیم.
سرآغاز:
همانگونه که میدانید دیربازی است [8] که در دل نیروهایِ جایگُزین [9] حکومت اسلامی در برونمرز و نیز در دل کُنشگران جنبش در درون کشور، این نگرانی را داریم که چه حرکت هایی را بکنیم که بتوانند بگونه-یِ تاکتیکی به کامگاری جنبش بفرجامد؛ برای نمونه در 13 آبان چکار کنیم و در 16 آذر، سپس در عاشورا و 22 بهمن؟ اکنون اگر اینگونه نشد چکار کنیم؟ و سپس به چهارشنبه سوری بیاندیشیم و فَراپُرسش هایی [10] از این دست. ولی بنگر میرسد که در کنار این گرفتاری هایِ تاکتیکی آنچه که سبب شده است که جنبش در درازایِ هشت و نه ماه گذاشته نتوانسته است به سویِ آن راستایی که میخواسته است برود، و به یک هدف روشن دست پیدا کند و به یک بازده-یِ نمایان برسد، این بوده است که جنبش هنوز هدفِ نمایان و روشنی را برای خودش نشاخت نکرده است [11]. اگر نگاه کنیم به آزموده-یِ انقلاب سال 1357، بر پایه-یِ پژوهش هایِ گوناگونی که در این نهاده [12] انجام شده است، روندِ انقلاب را که بررسی میکنیم، یک نکته-یِ دلنشین را درمینگریم و آن این است که از زمانی که جنبش آغاز شُد، به چم [13] در دی ماه 1356، این رویداد تا شهریور 1357 به درازا کشید. و در آن زمان به فرنودِ اینکه جُنبش دارای هدف روشنی نبود، و آن چیزی که در جایِ رهبری انقلاب شناخته شده بود، به چم خمینی، نمی توانست بگونه-یِ گِزیرَنده [14] دیدگاه و نگر خودش را در برابر آنچیزی که میخواهد با رژیم شاه بکند، روشن بکند، جنبش در هال دست و پا زدن بود. و ما گواه بودیم که به کَردِ [15] تا آنزمان حرکت بزرگی را هم نداشتیم. تا اینکه در شهریور ماه و بویژه پس از رویدادِ 17 شهریور با داده ها و آگاهی هایی که از فراهم بودن جو خشم و برآشفتگی، و انزجار دربرابر کشتار، از درون کشور میرسید، رهبری انقلاب در آن زمان، خمینی، وَدایید [16] که نهادگاهِ [17] خودش را در برابر رژیم شاه به راسایی [18] روشن کند و با پیشکشیدنِ نهاده-یِ «شاه باید برود»، گُفتاوردِ رفتن رژیم پادشاهی را پیشکشید. و از آن زمان بود که جنبش بگونه-یِ روشن، هدف پیدا کرد. و بر پایه-یِ آن هدف کامگار شُد [19] که در زمانی کمتر از شش ماه رژیم شاه را سرنگون کند. خوب این به چه آرشی [20] است؟ به آرش این است که هر جنبش همبودگاهی [21] و هر جنبش پَتکارشی [22]، بویژه هنگامیکه دوام میآرود، دیگر یک حرکت شورشی ِناگهانی دو سه روزه نیست، ونکه [23] یک حرکتِ دنباله دار و با فراز و نشیب هایِ فراوان هست؛ در یک جایی میبایستیکه برای خودش، هدفی را نمایان کند که آن هدف به او این پروانه را بدهد که بداند گُذرگاه راهبُردی [24] او چه هست؟ و به چه هدفی میخواهد دست پیدا کند؟ و راه هایِ دستیابی به این هدف چه هست، چه تاکتیک هایی و چه فوت و فن هایی را میبایست که بکاربگیرد؟ در این نِهشت [25] است که دیگر گرفتاری هایی را همانند گاهنامه ای شدن [26] جنبش نخواهیم داشت، یکی از فرنودهایی که جنبش، یک جنبش گاهنامه ای شده است؛ به چم اینکه، تنها بر پایه-یِ روزهایی که در گاهنامه پیش بینی شده اند، در آیین هایی همانند 13 آبان، روز قدس، 16 آذر و همانند آن ها، گردهمایی هایی میکند، این است که جنبش بگونه روشن نمیداند که چه چیزی را میخواهد بدست بیاورد. بنابراین جنبش در پیوس [27] ژایش ها [28] مینشیند، رویدادها را میبیوسد [29] تا از آن ها، بهره ببرد. ولی اگر جنبش هدفی را برای خودش نمایان کند، در آن هنگام، زمان و گِواک [30] را به زیر مهار خودش در میآورد، زمان و ژایش را از دست نمیدهد و پروانه نمیدهد که یک ماه یا دو ماه در آرامش بسر ببرد تا سپس برای نمونه بخواهد، گردهمایی هایی را در خیابان ها برگزار کند. بنابراین آنچیزی که از این پس باید درجایِ یک نیاز فوری پیشکشیده شود، برای اینکه جنبش بتواند به کامگاری دست پیدا کند، باید که از این هالت آشفتگی، پَرخیدگی [31]، دودلی، ناروشن بودن بیرون بیایید و برای خودش یک هدفِ روشن را نشاخت کند [32]. یکی از فَرنودهایی که شَوه ای شده است که تا امروز این هدف بگونه-یِ روشن فرموله نشود، و در برابر بازیگران جنبش قرار نگیرد که بدانند، چه چیزی را میخواهند بدست بیاورند؟ و تا کجا میخواهند بروند و آهنگ و کامه شان [33] چیست؟ این نقشی است که موسوی و کروبی دارند ایفا میکنند، به این چم که کسانیکه بگونه بَختکی نقش رهبریِ نمادین این جنبش را پذیرفته اند. این دو تن، تاکنون نتوانسته اند که نهادگاهِ خودشان را بگونه بُرنده در برابر سامانه-یِ حکومت اسلامی روشن کنند. همانگونه که در گفتار دیروز نمار [34]، بیگمان این آشکار است که از بهر پیوندهایی است که آنها دارند، و این پیوندها در این کسان درونی شده اند؛ از آنجا که موسوی و کروبی خودشان در درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی بوده اند و از درون این سامانه دارند بیرون میآیند، بخشی از بنیان گذاران این سامانه بوده اند، مَجد [35] را آزموده اند و مزه-یِ مَجد را در درون همین سامانه چشیده اند، امروز نمیتوانند خودشان را در ورای این سامانه و در بیرون از این سامانه بانگارند [36]. بنابراین تمام نیرویِ اَنگاشت [37] و پنداشتِ [38] سیاسی موسوی و کروبی در پیوند با این جنبش، کرانمند میشود [39] به آن دیدی که آنها میتوانند بکمکِ نیرویِ سیاسی فردیِ خودشان، در چهارچوب ها و مرزهایی که سامانه-یِ جمهوری اسلامی نشاخت کرده است، داشته باشند، و نه در ورای آن و نه بیشتر از آن. به همین فرنود است که ما در برابر یک نیاز قرار میگیریم. و آن این است که اگر قرار باشد که از یک سوی، سامه هایِ راستین چَپیره [40]، همبودگاه را برانگیزاند تا به سوی یک حرکت سرنوشت ساز روان شود، حرکتی که یک دگرگونی بنیادین را درخواست میکند، به چم اینکه از سویی، در دلِ همبودگاه خواست هایی انباشته شده اند، و بجاآوردن این خواست ها و برآورده شدنِ آنها ها، نیازمندِ یک دگرگونی بُنیادین، زیربنایی و ساختاری است، و از سویی دیگر کسانی که دارند درجایِ رهبران این جنبش کار میکنند، بجای اینکه این خواست ها را که در درونِ همبودگاه شکل گرفته اند، که براستی نیاز راستین همبودگاه هَستند، آن ها را فرموله کنند و بجایِ هدف جنبش بشناسانند، میآیند یک هدفی را نشاخت میکنند که تراز آن به اندازه ای پایین است و تا اندازه ای بدور از نیازی است که همبودگاه برای دگرگونی سامه ها درخواست میکند، که بازیگران همبودگاهی، همانند مردم، جوانان و دانشجویان در اینجا بگونه ای گُنگ و سرگردان میمانند، به آرش اینکه [41] گیج و آشفته میشوند که نمیدانند در پایان چکار بکنند؟ آیا پَژمَرگی [42] را برای بدست آوردن یک دستآوردِ خیلی کوچک بجان بپذیرند؟ برای نمونه برای بدست آوردن یک سری بَهینش ها (اصلاحات) و رفرم ها در درون سامانه، درهالیکه با پذیرش آن پَژمَرگ و بخودی خود میتوانستند یک حرکت بُنیادین کنند؟ یا اینکه بیایند چکار بکنند؟ یا اینکه خودشان را از مهمیز چیرگی و از هَنایش پذیری [43] و از خط دادن هایِ نیمه کار مانده-یِ این رهبری آزاد سازند، و بروند به سویی که بگونه-یِ فَرسخت [44]، زیربنایی به آرش (یعنی) بگونه-یِ ساختارشکنانه، با این رژیم برخورد کنند، و پَژمَرگ هایِ آن را نیز بجان بخرند؟ به باور من یکی از فراپُرسش هایی که جنبش را همکنون در نهشتِ سختی گذاشته است، و میتوانیم بگوییم که در یک نهشت برزخی قرار داده است، این است که از یک سوی نیاز به این هست که ،هدفی را نمایان کُنیم که این هدف با خودش توانایی ایجاد دگرگونی هایِ بسیار بزرگی را داشته باشد که یکی از ویژگی هایِ آن، کنار زدن هَمِگی سامانه-یِ جمهوری اسلامی است، یعنی مافیای سپاه پاسداران، ولایت فقیه و بازار، درهالیکه آنچیزیکه موسوی و کروبی دارند، بجایِ چشم انداز حرکت برمینگارند [45]، بسیار دورتر از این گُذرگاه بُنیادین، زیربنایی، و آن گشتگاهِ (مسیر) رادیکالی است که جنبش درخواست میکند؛ برای اینکه مردم به میان میدان مبارزه بیایند برای اینکه بها پرداخت کنند، از جان خودشان مایه بگذارند، و بدینسان بتوانند پیشبرنده-یِ جنبش به یک سوی و هدفی باشند که در پایان، چیزی از سامانه-یِ جمهوری اسلامی برجای نماند. به همین فرنود است که شاید که بد نباشد که از همکنون در این باره بیاندیشیم که چگونه میتوانیم، با رها کردن جنبش از بند و زنجیر این گفتمان ها که «ما ساختار شکن نیستیم»، به جنبش یک نیروی تازه ای بدهیم؛ رها سازی جُنبش از گُفتمان هایی همانند آنچیزی که مهدی کروبی روز گذشته در گفتگوی رسانه ای خود با یک روزنامه ایتالیایی بیان کرد و یا گفته هایی که میرحسین موسوی میپراکند، که همه-یِ آنها تلاشی هَستند تا آتش جنبش را در اندازه یک افروزه و شعله-یِ کوچک نگه بدارند که تنها بتواند در چهارچوب سامانه-یِ حکومت اسلامی تأثیرگذاری داشته باشد، و بیرون تر از ساختارهایِ این سامانه نرود.
شاید بهتر است که جنبش خودش را از این بند و زنجیر ها رها سازد.
http://www.youtube.com/watch?v=g8oZJs4A_O8
نُسکِ پارسی
دکتر کورش عرفانی (خودرهاگران)
چکیده:
یکی از شَوَندهایی [4] که شوه شده است [5] که جَنبش پس از گذشت 9 ماه که از پیدایش آن میگذرد، به هدفش نرسد، روشن نبودن هدف آن میباشد. با آنکه بدنه-یِ جُنبش برای زُدودن کوهی از گرفتاری هایی که در سه دهه گذشته انباشته شده اند، بدنبال راهکاهایِ ریشه ای و ساختارشکنانه میگردد، رهبران نمادین جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی خواست هایی را پیش میکشند که تراز [6] آنها خیلی پایین تر از خواست هایِ بُنیادین بدنه-یِ جُنبش است. به همین فرنود [7] است که شاید که بد نباشد که از همکنون در این باره بیاندیشیم که چگونه میتوانیم، با رها کردن جنبش از بند و زنجیر اینچنین گفتمان ها که «ما ساختار شکن نیستیم»، به جنبش یک نیروی تازه ای ببخشیم.
سرآغاز:
همانگونه که میدانید دیربازی است [8] که در دل نیروهایِ جایگُزین [9] حکومت اسلامی در برونمرز و نیز در دل کُنشگران جنبش در درون کشور، این نگرانی را داریم که چه حرکت هایی را بکنیم که بتوانند بگونه-یِ تاکتیکی به کامگاری جنبش بفرجامد؛ برای نمونه در 13 آبان چکار کنیم و در 16 آذر، سپس در عاشورا و 22 بهمن؟ اکنون اگر اینگونه نشد چکار کنیم؟ و سپس به چهارشنبه سوری بیاندیشیم و فَراپُرسش هایی [10] از این دست. ولی بنگر میرسد که در کنار این گرفتاری هایِ تاکتیکی آنچه که سبب شده است که جنبش در درازایِ هشت و نه ماه گذاشته نتوانسته است به سویِ آن راستایی که میخواسته است برود، و به یک هدف روشن دست پیدا کند و به یک بازده-یِ نمایان برسد، این بوده است که جنبش هنوز هدفِ نمایان و روشنی را برای خودش نشاخت نکرده است [11]. اگر نگاه کنیم به آزموده-یِ انقلاب سال 1357، بر پایه-یِ پژوهش هایِ گوناگونی که در این نهاده [12] انجام شده است، روندِ انقلاب را که بررسی میکنیم، یک نکته-یِ دلنشین را درمینگریم و آن این است که از زمانی که جنبش آغاز شُد، به چم [13] در دی ماه 1356، این رویداد تا شهریور 1357 به درازا کشید. و در آن زمان به فرنودِ اینکه جُنبش دارای هدف روشنی نبود، و آن چیزی که در جایِ رهبری انقلاب شناخته شده بود، به چم خمینی، نمی توانست بگونه-یِ گِزیرَنده [14] دیدگاه و نگر خودش را در برابر آنچیزی که میخواهد با رژیم شاه بکند، روشن بکند، جنبش در هال دست و پا زدن بود. و ما گواه بودیم که به کَردِ [15] تا آنزمان حرکت بزرگی را هم نداشتیم. تا اینکه در شهریور ماه و بویژه پس از رویدادِ 17 شهریور با داده ها و آگاهی هایی که از فراهم بودن جو خشم و برآشفتگی، و انزجار دربرابر کشتار، از درون کشور میرسید، رهبری انقلاب در آن زمان، خمینی، وَدایید [16] که نهادگاهِ [17] خودش را در برابر رژیم شاه به راسایی [18] روشن کند و با پیشکشیدنِ نهاده-یِ «شاه باید برود»، گُفتاوردِ رفتن رژیم پادشاهی را پیشکشید. و از آن زمان بود که جنبش بگونه-یِ روشن، هدف پیدا کرد. و بر پایه-یِ آن هدف کامگار شُد [19] که در زمانی کمتر از شش ماه رژیم شاه را سرنگون کند. خوب این به چه آرشی [20] است؟ به آرش این است که هر جنبش همبودگاهی [21] و هر جنبش پَتکارشی [22]، بویژه هنگامیکه دوام میآرود، دیگر یک حرکت شورشی ِناگهانی دو سه روزه نیست، ونکه [23] یک حرکتِ دنباله دار و با فراز و نشیب هایِ فراوان هست؛ در یک جایی میبایستیکه برای خودش، هدفی را نمایان کند که آن هدف به او این پروانه را بدهد که بداند گُذرگاه راهبُردی [24] او چه هست؟ و به چه هدفی میخواهد دست پیدا کند؟ و راه هایِ دستیابی به این هدف چه هست، چه تاکتیک هایی و چه فوت و فن هایی را میبایست که بکاربگیرد؟ در این نِهشت [25] است که دیگر گرفتاری هایی را همانند گاهنامه ای شدن [26] جنبش نخواهیم داشت، یکی از فرنودهایی که جنبش، یک جنبش گاهنامه ای شده است؛ به چم اینکه، تنها بر پایه-یِ روزهایی که در گاهنامه پیش بینی شده اند، در آیین هایی همانند 13 آبان، روز قدس، 16 آذر و همانند آن ها، گردهمایی هایی میکند، این است که جنبش بگونه روشن نمیداند که چه چیزی را میخواهد بدست بیاورد. بنابراین جنبش در پیوس [27] ژایش ها [28] مینشیند، رویدادها را میبیوسد [29] تا از آن ها، بهره ببرد. ولی اگر جنبش هدفی را برای خودش نمایان کند، در آن هنگام، زمان و گِواک [30] را به زیر مهار خودش در میآورد، زمان و ژایش را از دست نمیدهد و پروانه نمیدهد که یک ماه یا دو ماه در آرامش بسر ببرد تا سپس برای نمونه بخواهد، گردهمایی هایی را در خیابان ها برگزار کند. بنابراین آنچیزی که از این پس باید درجایِ یک نیاز فوری پیشکشیده شود، برای اینکه جنبش بتواند به کامگاری دست پیدا کند، باید که از این هالت آشفتگی، پَرخیدگی [31]، دودلی، ناروشن بودن بیرون بیایید و برای خودش یک هدفِ روشن را نشاخت کند [32]. یکی از فَرنودهایی که شَوه ای شده است که تا امروز این هدف بگونه-یِ روشن فرموله نشود، و در برابر بازیگران جنبش قرار نگیرد که بدانند، چه چیزی را میخواهند بدست بیاورند؟ و تا کجا میخواهند بروند و آهنگ و کامه شان [33] چیست؟ این نقشی است که موسوی و کروبی دارند ایفا میکنند، به این چم که کسانیکه بگونه بَختکی نقش رهبریِ نمادین این جنبش را پذیرفته اند. این دو تن، تاکنون نتوانسته اند که نهادگاهِ خودشان را بگونه بُرنده در برابر سامانه-یِ حکومت اسلامی روشن کنند. همانگونه که در گفتار دیروز نمار [34]، بیگمان این آشکار است که از بهر پیوندهایی است که آنها دارند، و این پیوندها در این کسان درونی شده اند؛ از آنجا که موسوی و کروبی خودشان در درونِ سامانه-یِ حکومت اسلامی بوده اند و از درون این سامانه دارند بیرون میآیند، بخشی از بنیان گذاران این سامانه بوده اند، مَجد [35] را آزموده اند و مزه-یِ مَجد را در درون همین سامانه چشیده اند، امروز نمیتوانند خودشان را در ورای این سامانه و در بیرون از این سامانه بانگارند [36]. بنابراین تمام نیرویِ اَنگاشت [37] و پنداشتِ [38] سیاسی موسوی و کروبی در پیوند با این جنبش، کرانمند میشود [39] به آن دیدی که آنها میتوانند بکمکِ نیرویِ سیاسی فردیِ خودشان، در چهارچوب ها و مرزهایی که سامانه-یِ جمهوری اسلامی نشاخت کرده است، داشته باشند، و نه در ورای آن و نه بیشتر از آن. به همین فرنود است که ما در برابر یک نیاز قرار میگیریم. و آن این است که اگر قرار باشد که از یک سوی، سامه هایِ راستین چَپیره [40]، همبودگاه را برانگیزاند تا به سوی یک حرکت سرنوشت ساز روان شود، حرکتی که یک دگرگونی بنیادین را درخواست میکند، به چم اینکه از سویی، در دلِ همبودگاه خواست هایی انباشته شده اند، و بجاآوردن این خواست ها و برآورده شدنِ آنها ها، نیازمندِ یک دگرگونی بُنیادین، زیربنایی و ساختاری است، و از سویی دیگر کسانی که دارند درجایِ رهبران این جنبش کار میکنند، بجای اینکه این خواست ها را که در درونِ همبودگاه شکل گرفته اند، که براستی نیاز راستین همبودگاه هَستند، آن ها را فرموله کنند و بجایِ هدف جنبش بشناسانند، میآیند یک هدفی را نشاخت میکنند که تراز آن به اندازه ای پایین است و تا اندازه ای بدور از نیازی است که همبودگاه برای دگرگونی سامه ها درخواست میکند، که بازیگران همبودگاهی، همانند مردم، جوانان و دانشجویان در اینجا بگونه ای گُنگ و سرگردان میمانند، به آرش اینکه [41] گیج و آشفته میشوند که نمیدانند در پایان چکار بکنند؟ آیا پَژمَرگی [42] را برای بدست آوردن یک دستآوردِ خیلی کوچک بجان بپذیرند؟ برای نمونه برای بدست آوردن یک سری بَهینش ها (اصلاحات) و رفرم ها در درون سامانه، درهالیکه با پذیرش آن پَژمَرگ و بخودی خود میتوانستند یک حرکت بُنیادین کنند؟ یا اینکه بیایند چکار بکنند؟ یا اینکه خودشان را از مهمیز چیرگی و از هَنایش پذیری [43] و از خط دادن هایِ نیمه کار مانده-یِ این رهبری آزاد سازند، و بروند به سویی که بگونه-یِ فَرسخت [44]، زیربنایی به آرش (یعنی) بگونه-یِ ساختارشکنانه، با این رژیم برخورد کنند، و پَژمَرگ هایِ آن را نیز بجان بخرند؟ به باور من یکی از فراپُرسش هایی که جنبش را همکنون در نهشتِ سختی گذاشته است، و میتوانیم بگوییم که در یک نهشت برزخی قرار داده است، این است که از یک سوی نیاز به این هست که ،هدفی را نمایان کُنیم که این هدف با خودش توانایی ایجاد دگرگونی هایِ بسیار بزرگی را داشته باشد که یکی از ویژگی هایِ آن، کنار زدن هَمِگی سامانه-یِ جمهوری اسلامی است، یعنی مافیای سپاه پاسداران، ولایت فقیه و بازار، درهالیکه آنچیزیکه موسوی و کروبی دارند، بجایِ چشم انداز حرکت برمینگارند [45]، بسیار دورتر از این گُذرگاه بُنیادین، زیربنایی، و آن گشتگاهِ (مسیر) رادیکالی است که جنبش درخواست میکند؛ برای اینکه مردم به میان میدان مبارزه بیایند برای اینکه بها پرداخت کنند، از جان خودشان مایه بگذارند، و بدینسان بتوانند پیشبرنده-یِ جنبش به یک سوی و هدفی باشند که در پایان، چیزی از سامانه-یِ جمهوری اسلامی برجای نماند. به همین فرنود است که شاید که بد نباشد که از همکنون در این باره بیاندیشیم که چگونه میتوانیم، با رها کردن جنبش از بند و زنجیر این گفتمان ها که «ما ساختار شکن نیستیم»، به جنبش یک نیروی تازه ای بدهیم؛ رها سازی جُنبش از گُفتمان هایی همانند آنچیزی که مهدی کروبی روز گذشته در گفتگوی رسانه ای خود با یک روزنامه ایتالیایی بیان کرد و یا گفته هایی که میرحسین موسوی میپراکند، که همه-یِ آنها تلاشی هَستند تا آتش جنبش را در اندازه یک افروزه و شعله-یِ کوچک نگه بدارند که تنها بتواند در چهارچوب سامانه-یِ حکومت اسلامی تأثیرگذاری داشته باشد، و بیرون تر از ساختارهایِ این سامانه نرود.
شاید بهتر است که جنبش خودش را از این بند و زنجیر ها رها سازد.
http://www.youtube.com/watch?v=g8oZJs4A_O8
پهرست واژگان:
1. تعیین
2. تضمین
3. موفقیت
4. علت هایی
5. سبب شده است
6. سطح
7. دلیل
8. مدت هاست
9. اپوزیسیون
10. مسئله هایی
11. تعیین نکرده است
12. موضوع
13. یعنی
14. مصمم
15. عملاً
16. تصمیم گرفت
17. موضع
18. کاملاً
19. موفق
20. معنی
21. اجتمایی
22. اعتراضی
23. بلکه
24. استراتژی
25. وضعیت
26. تقویمی شدن
27. انتظار
28. فرصت ها
29. انتظار میکشد، بیوسیدن: انتظار کشیدن
30. مکان
31. ابهام
32. تعیین کند
33. مقصدشان
34. اشاره کردم
35. قدرت سیاسی
36. اَنگاردن: تصورکردن
37. تصور
38. تخیل
39. محدود
40. شرایط عینی جامعه
41. یعنی
42. خطری
43. تآثیرپذیری
44. جدی
45. برنگاشتن: ترسیم کردن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر