۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

بیاد شادروان دکتر کوروش آریامنش


دکتر خسرو خزاعی ( پردیس)


چهارده سال از ترور سردار خردگرای تاریخ نوین ایران گذشت
شادروان دکتر کوروش آریامنش پژواکِ فریادِ آزادیخواهی و خردگرایی مردمی است که چهارده سده پس از فرویختن تیسفون و فروگرفته شدن کشورشان بدست تازیان بی فرهنگ به دره نابودی افکنده شده اند، او بانگ مردمی است که میخواهند با بازشناختن کیستی سرفراز و آیین خردگرای نیاکان خود زنجیرهایِ بندگی به ژاژپنداری (خرافات) و تاریک اندیشی دین تازیان را ببرند . شادروان کوروش آریامنش توانست در درازای زندگی پُربارش، از راه نوشتن نسک ها و نوشتارهای روشنگرانه، ریشه-یِ درختِ خَرَدگرایی و آزادگی را آبیاری و تنومند کند و پرچم آزادی ایران و خَرَد گرایی را بدست هزاران جوان میهن پرست، تازه نفس و دلاوری بسپارد که در پرتوی تلاش هایِ نستوه او پرورش یافتند
روانش شاد و یادش گرامی باد

اندوهی سنگین دلم را می فشارد
راستی از آن روز شوم 27 مه 1996 چهارده سال گذشت. روزی که یکی از بزرگترین و دلاورترین اندیشمندان تاریخ نوین ایران، دکتر کوروش آریا منش، در پیرامون پاریس بدستِ دو آدمکشی که یکی از آنها از ایران فرستاده شده بود ناجوانمردانه ترور شد، نمیدانم چند سده باید بگذرد تا دوباره کسی مانند او پیدا شود و نمیدانم آنها چه کسانی هستند که خواهند توانست آرمان او را در ایران پیاده کنند ولی میدانم روزی آن کسان خواهند آمد و اندیشه های او را در ایران پیاده خواهند کرد. پرچم سه رنگ سرخ و زرد و بنفش کاویانی را که او از دست کاوه آهنگر گرفت و بدوران ما آورد، سرانجام روزی به اهتزاز در خواهد آمد. آتشی که او از نیایشگاه زرتشت آورده بود سرانجام روزی زبانه خواهد زد، مهر دوباره بر ایران خواهد درخشید، یکایک ایرانیان نام های تازی خود را بدور خواهند ریخت و نام هایِ ایرانی بر خود خواهند گذاشت. زبان پارسی را از واژه های گوش خراش تازی پاک خواهند کرد و تاریخ پُر از سرفرازیِ هزاران ساله-یِ خویش را در آموزشگاهها و دانشگاهها خواهند آموخت و آموزش خواهند داد و در این راستا شناسه ( هویت) از دست رفته خود را دوباره بازپس خواهند گرفت .
در آن روز دیگر هیچ ایرانی روزی 17 بار به سوی کشور عربستان خم و راست نخواهد شد و زنجیرهای بردگی آنها را از اندیشه خود پاره خواهد کرد و اهورامزدای خود را پیدا خواهد نمود و هرگز او را از دست نخواهد داد.
در آن روز ایرانیان به چم (یعنی) زنان و مردانی که برابر شده اند، جشنهای خود را دوباره زنده خواهند نمود و خنده و شادی و زمزمه-یِ مهر آنها از همه جا بگوش خواهد رسید؛ در این شادمانی هتا جانوران و گیاهان هم خواهند هُماسید (شرکت خواهند کرد) چونکه دیگر از سوی کسی با آنها بد رفتاری نخواهد شد.
کوروش همه اینها را در یادگارهای خودش میگفت و مینوشت؛ برای نمونه: پیام ما آزادگان، واژه های تازی به پارسی، سنجش فرهنگ پارسی و تازی، بیست هزار نام ایرانی و بسیاری دیگر از نوشته های او همه و همه از اینها داد سخن میدادند.
او میگفت که:« همه اینها ماندگارهایی است که تاریخ برای ما گذاشته است ولی این مانداک (ارثیه) را از ما ربوده اند و آنرا از ما پنهان نگه داشته اند باید آنها را باز پس بگیریم. زمانی که این مانداک (ارثیه) را ما پس بگیریم آنگاه است که دوباره سروری خود را باز خواهیم یافت در آن زمان دیگر برای گرفتن یک روادید و یا یک پروانه-یِ ماندن در کشور های بیگانه، گردن خود را در برابر یک گماشته-یِ دون پایه کج نخواهیم کرد و در آن زمان دیگر گفتن ِ اینکه «من ایرانی هستم»، همچم (مترادف) با «من جزام دارم» نخواهد بود . روزی که این اندیشه ها در ایران پیاده شوند کوروش هم آنجا خواهد بود چون روان او با اندیشه و آرمان و روانِ آن فرهنگی که درهال بازسازی است در هم آمیخته و از هم جدا نیستند. نه تنها او آنجا خواهد بود ونکه (بلکه) فردوسی، بابک خرمدین، بهزادانِ خراسانی (ابومسلم خراسانی) ، میرزاده عشقی و احمدِ کسروی همه آنجا خواهند بود، آنروز را همه باهم جشن خواهیم گرفت.
با اندکی ویرایش (خشایار رخسانی)
چو ایران نباشد تن من مباد

۱ نظر:

  1. با بهترین درودها به روان همه بزرگمردان و اندیشمندان و پهلوانان ایران بزرگ که همواره در راه آسایش و آسودگی مردمشان کوشیدند
    شادروان آریامنش نخستین خواسته اش از هموندانش دستینه (امضا) کردن آرمان نامه سازمان پاسداران فرهنگ ایران بود و بگفته نامی (بقول معروف) خامه سخنش همواره براین نوشتار زرین برپا بود که: ایرانی، ایرانی بیاندیش، ایرانی بزی و ایرانی بنگار
    بر همین گفته نیرومند فرهنگ ایران را در برابر فرهنگ بیگانه تازشگران گزاشتند و آه از نهاد آخوندان را برآوردند
    زیرا ایشان باورمند بودند که چهارده سده است که تازشگران بازور راه و روشی ناهمگن به ایرانیان خورانده اند و با دروغ و نیرنگ و ترساندنشان و سپس با پاداشهایی در آن جهان دست در دل مردم بیگناه کردند و مغز و روان این آزادگان را از آن خودشان کردند و همچنین پایفشاری میکردند تا مردم را با آگاهی های گسترده از داشته ها و سربلندیهایشان آگاه گردانند و این زهر آلوده را که به ایرانیان داده بودند با پادزهر ایران پرستی بزدایند... ایشان با همه توان و مهر خود میکوشیدند تا مردم آزاده ولی ساده دل را وادار کنند تا با سر و مغز خود اندیشه کنند نه با دل شان زیرا بخوبی میدانستند که اهریمنان مسلمان دل این آزادگان را در چنگالهای ژنده و اهریمنی خود دارند و هر از چندگاهی آنرا بخواسته خود میفشارند و یا رها میکنند و با غانونهای من درآوردیشان و نسکهای ویرانگرانه شان این ساده اندیشان را براه خود برده وار به هرسویی میکشانند و وادار میکنند تا بخودشان هم در این راه ستم کنند و سرشان را برای کشته شدن تازیی بدست تازی دیگری بشکافند تا دیگر یادی از پهلوانان و بزرگان خودشان نکنند... اینچنین شد که این بزرگمرد میهن پرست از خود آغاز کرد و همه روان و اندیشه خودش را پاکسازی کرد و نامش را هم از تازیان زدود و نامی ایرانی گزینش کرد
    آرزوی شادروان کورش آریامنش همان آرمان ایران بزرگ بود
    در آرمان نامه گنجانیده شده بود که هموندان بایستی به شاهنشاهی باورمند باشند و بکوشند تا بر همه بدیها و تاریکیها همراه با خردگرایی و راه اشو زرتشت بجنگند تا دگرباره توان برپایی پرچم راستینمان درفش سرفراز و پرفروغ سرخ و زرد و بنفش کٍویانی را با آگاهی و مهر بر جای جای ایران بزرگ برافرازیم و آخوندان را مگسانی بیش نمی انگاشتند و بر این بودند تا ریشه این آلودگی را بخشکانند که خود بخود این مگسان ناپاک و رشت هم از این دیار یا میمردند و یا بیرون میرفتند و بر همین پایه یارانش میبایستی سوگند یاد میکردند که تا بر افراشته شدن پرچم راستین با این نابکاران و درازدستان جهانخوار میجنگیدند
    روان و فروهر ایشان همواره با ایران پرستان بوده و همواره راهگشایی ها کرده زیرا همه ما با چشمان خود میبینیم که نیروی مهر به ایران چگونه در روان و اندیشه بسیاری از ایرانیان رخنه کردهاست... گویی کورش آریامنشانی در هر کجا که نگر میکنی سر برآورده تا این آرمان را بانجام برسانند:با مهر به ایران=>فرنیا در پاکدینان
    کوتاه نوشته ای بیادش در اینجا میاوریم تا یاد سخنان ایشان را هم کرده باشیم
    مردم هر کشوری سرنوشت آن کشور را میسازند. گوشه نشینی و نادیده انگاری، درمان درد تو نیست. به پا خیز و این خاموشی ناخواسته و خوار کنند را با نبرد دلیرانه ات با اسلام تازیان در هم بکوب و به گوش جهانیان و آزادگان برسان که زنده ای و همه تار و پود هستیت، شیفتگی به ایران زمین است. اگر تو سرنوشت را به دست نگیری، کسی آنرا خواهد گرفت که شایستگیش را نخواهد داشت. اگر تو در سیاست و پیکار پای نگزاری کسی خواهد گزاشت که شاید بایسته و شایسته و کاردان نباشد. اگر تو در راه رهایی کشورت برپا نخیزی، شاید کسی بر آن چیره شود که بازهم از تو برده ای دیگر بسازد و ترا به بیگانه ای دیگر بفروشد
    سخنی از شادروان کورش آریامنش در سالنامه 2699 ایرانی که به همه هموندانش پیشیاره کردند
    ==>بیاد شادروان دکتر کورش آریامنش
    http://www.facebook.com/profile.php?id=100000995088864&v=app_2347471856#!/notes/farzad-behnia-frnya/byad-shadrwan-astad-kwrsh-aryamnsh/124937830865879

    پاسخحذف