استاد بیژن رفیعی سرشكی
1 سرآغاز
2 کارکرد ریشهها ی زبان پارسی در زبانها ی دیگر
3 کارکرد واژهها ی پارسی در زبانها ی دیگر
4 ویژگیها ی زبان پارسی
5 سادگی زبان پارسی
6 پاسداری از زبان
7 پایان سخن
بنمایگان
چکیده:
«مردمی كه از دستِ بیگانگان شكستِ رَزمی خورده اند و گرفتار شُده اند، تا زمانی كه زبان خود را نیك پاس بدارند، كلیدِ رهایی خود را در دست دارند» آلفونس دوده.
محمد علی لاریجانی زبانشناس و فرهنگنویس میگوید: «امروز میبینیم ریشه-یِ هر واژه-ی پارسی در عربی موجود است. زبان عربی هنوز ریشهشناسی نشده و چون بشود شگفت زده خواهد گردید كه ببیند ریشه-ی واژگانش در زبانهای آریایی موجود است».
زبان آریایی با گویش (شاخه) ایرانی را به نام زبان اوستایی، گویش ِبه هند رفته-یِ آن را به نام زبانِ سنسكریت و گویش ِبه اروپا رفته-یِ آن را به نام زبان لاتین میشناسیم. زبان پارسی از بهر دستورزبان ساده-یِ آن و توانمندیش در واژه سازی از توانایی جهانی شدن برخوردار است.
1 سرآغاز
زبان پارسی پیشینهای كهن دارد. پژوهشگران، زمان زرتشت را نزدیك به سه هزار، سه هزار و سد، سه هزار و چهارسد، چهار هزار سال و هشت هزار سال پیش دانسته اند. سرودهها-یِ گاتها در اوستا، نامه-ی دینی زرتشتیان را، كه سخنان زرتشت است در دست داریم. از سوی دیگر آگاهیهایی از سومریان نزدیك به هفت هزار سال پیش داریم كه زبانشان شناسایی شده است. در میان این زبانهایِ كهن ِ ایرانی، ریشه و نشانههایی از زبان پارسی را میتوان یافت.
فرهنگ و شهریگری (تمدن) سومریان، زیرساخت فرهنگِ شهرنشینی بابلیها و دیگران در میانرودان و سپس در جاهای دیگر میگردد. از این میان، زبانها-یِ سومری وامها-یِ فراوانی به زبانهایِ بابلی و آشوری میدهد. در دفتر«مشرقزمین گهواره تمدن» چنین آمده است: «پیوند زبانهای بابلی و آشوری از یك سو و زبان سومری از سوی دیگر مانند پیوند دو زبان فرانسوی و ایتالیایی از یك سو و زبان لاتینی از سوی دیگر است».
جدا شدنِ واژههایِ سومری-ایرانی در زبانِ باشندگانِ میانرودان پس از سومریان از زبانهای ایرانی به گمان نویسنده، بیشتر بر پایه ی کارکرد زیستبوم بویژه آب و هوا بوده است. ایرانیان بیشتر در سرزمینهای كوهستانی و جلگهی كوهستانی زیسته اند و بابلیها و تازیان در دشت و سرزمینهای بیابانی گرم. بدین گونه واژههای سومری در زبان اینان در درازای چند هزار سال دگرگون گشته و امروزه تنها اندكی از آنها را كه از زبانهایِ كهن سرزمینهای ایرانی به زبان بابلیها، آشوریها و دیگران رفته است، میشناسیم.
زبان آریایی با گویش ایرانی به نام زبان اوستایی، گویش -به هند رفته-ی آن به نام زبانِ سنسكریت و گویش - به اروپا رفته-یِ آن به نام زبان لاتین را میشناسیم. نخست درمییابیم كه زبان آریایی، ریشه-ی زبان پارسی، در زمان باستان سه شاخه گشته و جهانی از هند، ایران بزرگ تا بخشهایِ بزرگی از اروپا را فراگرفته است. زبانهایِ فراگیر ایرانی شناخته شده كه از آنها نوشته داریم و هر كدام شاخههایی داشته اند (گویشها) بدین گونه نامیده شده اند:
1- اوستایی، گویش ایرانی زبان آریایی، زبان دفتر دینی زرتشتیان، اوستا، نیاك زبان پارسی.
2- پارسی باستان، زبان هخامنشی، مادر بزرگ پارسی.
3- پهلوی، زبان اشكانیان و ساسانیان، مادر زبان پارسی.
زبان پهلوی یا پارسی میانه به دو بخش پهلوی اشكانی یا پارتی یا پهلوی اپاختری (شمالی) و پهلوی ساسانی یا پارسیك یا پهلوی نیمروزی (جنوبی) نامیده شده اند. این دو زبان نزدیك به هم، از یك ریشه و خانواده با ناسانیها ی اندك هستند. دو زبان پارسی باستان و پهلوی از هخامنشیان، اشكانیان تا ساسانیان در فرمانرواییهای جهانی این دودمانها، بر جایگاه جهانی بوده اند. زبان پارسی با گویشهای آن دنباله و فرزند زبان پهلوی است و به ویژه برگرفته از پهلوی اشكانی است.
زبان پارسی با آن كه از تازش بیگانگان آسیب دیده است، همچنان به راه پر فراز و نشیب خود در تاریخ ره سپرده است. از سدههای سوم تا ششم و هفتم، نمونهها ی درخشانی از این زبان را دردست داریم. تاریخنویس و زبانشناس احمد كسروی درباره-یِ زبان پارسی میگوید:
«فارسی یكی از بهترین زبانهاست. در میانِ هفت یا هشت زبانی كه من میشناسم و از هر كدام كم یا بیش آگاهی دارم فارسی شیرینتر و آسانتر از همه-ی آنهاست. این سخن را ناسنجیده نمیگویم، و تعصب ایرانیگری را در آن دخالتی نیست. تا آن جا كه من میدانم فارسی یگانه زبانی است كه بی دستیاری دستور (صرف و نحو) یاد توان گرفت. در آذربایجان كه این زبان را با درس خواندن یاد میگیرند و تا چند سال پیش دستوری درس داده نمیشد. ما با همه ی آسانی، آن زبان را یاد گرفته ایم. ولی چنین كاری با زبان دیگری نشدنی است...».
دكتر محمد معین زبانشناس و فرهنگنویس نامدار چنین میگوید: «فارسی یكی از بزرگترین زبانهایِ ایرانی است كه امروز بدان تكلم و كتابت میشود. در میان زبانهایِ متعدد ایرانی، فارسی یگانه زبانی است كه در قاره ی آسیا به مقام و نفوذی دست یافته است كه هیچ یك از زبانهای دیگر ایرانی بدان نرسیده (بازگویی از بیلی). وسعت آن از شمال شرقی به آسیای میانه و از مغرب سراسر آسیای صغیر سرایت كرده بود و قرنها زبان ادبی و درباری هندوستان فارسی بود.
هم اكنون زبان رسمی دو كشور ایران و افغانستان (كه پشتو نیز زبان دیگر آنست فارسی است و در كشورهای مجاور مانند پاكستان، هندوستان، عراق (عرب)، تاجیكستان و قفقازیه (آذربایجان شوروی) به زبان فارسی كمابیش تكلم و كتابت میشود. ادبیات فارسی و به ویژه اشعار (عشقی و عرفانی) آن در میان ادبیات جهانی رتبهای شامخ دارد».
2 کارکرد ریشهها ی زبان پارسی در زبانها ی دیگر
ریشههای زبانهایِ ایرانی چه آریایی و چه زبانِ بومیان این سرزمین (مانند سومری و ایلامی) از آن جا كه تاریخ فرهنگ و شهرنشینی كهنتری در برابر فرهنگها ی دیگر دارند، کارکرد آن آشكار شده است. در سرآغاز، نگاهی گذرا به آن افكنده شد. در این جا، گفته ی دو زبانشناس آورده میشود. محمد علی لاریجانی زبانشناس و فرهنگنویس میگوید: «امروز میبینیم ریشه-یِ هر لفظ فارسی در عربی موجود است. زبان عربی هنوز ریشهشناسی نشده و چون بشود حیران خواهد گردید كه میبیند ریشه-ی الفاظش در زبانهای آریایی موجود است».
«... ریشه ی الفاظ تمام زبانها-ی آریایی (فرنگی، ایرانی و هندی) از زبان سنسكریت به دست میآید. وقتی كه پایِ فرنگیها به هند باز و زبان سنسكریت آموختند تعجب كردند كه دیدند ریشه-ی الفاظ زبانهایشان در آن موجود است... پس اروپاییها از بركت سنسكریت علم ریشهشناسی را مرتب كردند. زبان سنسكریت فرزند بلاواسطه زبان ایل آریا است...»
هارولد والتر بیلی، فرنشین انجمن واژهشناسی انگلستان چنین میگوید: «زبانهای هند و اروپایی (ایرانی و هندی و اروپایی) در سدههای گوناگون، از چین (زبان ایرانی در دوره ی مغولان حتا در پكن هم گفتوگو میشد) تا جزیرههای ایرلند به کار میرفته است. پس یك دانشجوی انگلیسی هم كه بخواهد زبان مادری خود را نیك بیاموزد، باید از سنگنبشتهها ی فارسی باستان آگاهی به دست آورد.»
«زبان فارسی در بررسیهای ایرانشناسی نیز جایگاهی بسیار برجسته و ارزنده دارد و در زمینه-یِ بررسیهایِ فراگیر زبانشناسی، این زبان ویژگی نرمشپذیری و گسترش خود را، از دیدگاهِ درازای زمان و گونه-ی زبان نشان داده است و آنچه كه از ریختهای باستانی وی به جای مانده جداییپذیری و واکاویپذیری بسیار دارد. (از بیلی).»
3 کارکرد واژهها ی پارسی در زبانها ی دیگر
کارکرد واژههایِ ایرانی در زبانهای دیگر را امروزه بیش از کارکرد ریشههای زبانهای دیگر میشناسیم. نویسنده و زبانشناس، صادق هدایت، از این كه بیشترِ اروپاییان واژههای پارسی با ریشه-ی چند هزار ساله را از زبانهای دیگر میدانند، چنین میگوید: « متاسفانه اغلب متخصصین زبانشناس اروپایی لغاتی كه سابقه-ی چندین هزار ساله در ایران دارد به محض این كه در یك سند پانصد سال قبل ملت كوچكی ببینند كه سابقه ی درخشان ادبی و تاریخی نداشته و در زمان پیشین دستنشانده-ی پادشاهان ایران بوده، بدون تردید فارسی بودن آن را انكار میكنند و این لغت را به آن ملت گمنام میدهند..»
در زیر چند نمونه از گفتهها ی زبانشناسان آورده میشود:
استاد محمد تقی بهار (ملك الشعرا) زبانشناس، چنین بازگویی میكند: «علما-ی علم زبانشناسی معتقدند لغاتی كه در زبان عرب دیده میشود كه نظیر آنها در سایر ملل سامی از عبری و سریانی و حبشی دیده نمیشود، بیشك از لغات آریایی است كه از هندی یا فارسی یا یونانی و روم در زبان آنان داخل شده است... لیكن همه متفقند كه عرب از زبان فارسی بیشتر لغت گرفته است».
زبانشناس آسوری ادی شیر میگوید: «زبان عربی پر از واژهها-ی بیگانه است و عربها از روزگاران پیشین زیر دست بابلیها، مصریها، ایرانیها، یونانیها و رومیها بسر میبردند و قبیلهها-ی پراكندهای بودند كه با همه ی قومهای همسایه-ی خود آمیزش داشتند. و از زبانهای آنان واژههای فراوانی وام گرفتند. اما زبانی كه در وام دادن واژه به عربی از همه پیشی ربوده است فارسی بود و نه تنها قبیلههای همسایه-ی ایرانیان بلكه قبیلههای دور از آنان نیز واژههای بیشمار از آنها به عاریه گرفتند.»
پارسی از هندوستان نیز پا فراتر نهاده است: «زبانشناسان در زبان كنونی اندونزی و مالزی بیش از سیسد و پنجاه واژه-ی فارسی بازشناخته اند كه نود درسد آن مربوط به فرهنگ و تمدن مادی است ... در كشور پهناور چین بود كه ابن بطوطه در سده ی هشتم هجری شعر سعدی را از زبان رامشگران شنید و به گفته-ی سعدی در گلستان، شعر او در زمان خودش به كاشغر میرسید و در آنجا دوستاران فراوان داشت.»
زبان پارسی در سرزمینهای باختری نیز ره سپرده است: « نفوذ فرهنگی ایران در شبه جزیره-ی اناتولی یعنی تركیه-ی امروزی مانند عربستان و مصر پیشینه ی باستانی دارد. ولی زبان فارسی در روزگار سلجوقیان پس از چیرگی ایرانیان بر آن سرزمین مدتها زبان رسمی و همگانی گردید و سپس تا همین سده، پایگاه خویش را به عنوان زبان ادبی و فرهنگی و یكی از پایههای اصلی زبان تركی حفظ نمود. كشور یوگسلاوی نیز گروهی فارسیزبان و فارسیسرای داشته است و در آموزشگاههای مسلمانان آن به دانشجویان، دستور فارسی و متنهای فارسی بویژه گلستان سعدی و بهارستان جامی و دیوان حافظ و مثنوی مولوی آموخته میشده است. این كشور پیش از چیرگی عثمانیها نیز با ایران رابطه ی دینی داشت.»
«فارسی نتنها در زبانهای شبه جزیره ی بالكان، بلكه حتا به انگلیسی راه یافته است و زبانشناسان پیرامون هشتاد واژه ی ایرانی در آن زبان یافته اند. آری، از خاور دور تا باختر دور نفوذ بی واسطه یا با واسطه-ی زبان ما پذیرفته و آشكار است و این حقیقت نشان دهنده ی گسترش و نفوذ تاثیر جهانی فرهنگ ایرانی است.»
ارمنیان را با ایرانیان همنژاد میدانند و پیوستگیهای تاریخی فراوان با هم داریم. در زمینه-ی واژههای ایرانی در زبان ارمنی، زبانشناس ارمنی هراچیا آچاریان ریشههای بسیاری از واژهها ی ارمنی از ایرانی را روشن ساخته است.
بانو ماریا آیوازیان زبانشناس ارمنی چنین می گوید: «از دیرزمانی قبل از اسلام كه ارمنستان به دست شاهزادگان ایرانی اداره میشد، زبان رسمی این سرزمین به ترتیب پارتی و فارسی میانه بود. در تاریخ زبان ارمنی ذكر شده كه تا قبل از اختراع حروف ارمنی تمام فرمانها، احكام، پیمانها و حتا نوشتههایِ عادی به زبان ایرانی نوشته میشد.
زبان ارمنی كه از زبانهای هند و اروپایی (ایرانی هندی و اروپایی) است، به شدت تحت تاثیر زبان ایرانی قرار گرفت. اصطلاحات و واژههای فراوان و بسیاری از كلمات مقروض از زبان پارتی و فارسی میانه در زبان ارمنی به چشم میخورد. تشابهاتی كه هنوز هم میان این دو زبان وجود دارد، به خوبی این تاثیر را نشان میدهد. نزدیكی زبان ارمنی به زبان ایرانی چندان زیاد است كه در زمان قدیم میپنداشتند كه زبان ارمنی نیز در زمره شاخهها ی دیگر زبان های ایرانی، یعنی افغانی، بلوچی، كردی و غیره قرار دارد و شاخهای از آن است. هوبشمان، زبانشناس معروف آلمانی، اولین كسی بود كه ثابت كرد این زبان جزو زبان های ایرانی نیست بلكه زبانی مستقل و متاثر از زبان ایرانی است. اما نخستین كسی كه با دقت علمی و جامع به مساله ی واژهها ی وام گرفته ایرانی در ارمنی پرداخت، آچاریان بود.»
4 ویژگیهای زبان پارسی
ویژگیهای زبان پارسی كه در میان زبانهای جهانی بدان برتری میدهد بر پایه-ی «ساخت واژه» «بهرهوری از واژه» و «دستور زبان» است. ارزندهترین برتریهای زبان پارسی را به گونه-ی زیر میتوان برشمرد:
1. آواهای دشوار كه در زبانهای كهن ایرانی (به دید امروز) بوده و امروزه نیز در برخی زبانهای جهانی یافت میشود، كنار نهاده شده است. آواهایی كه به یاری لب، زبان و گلو گفته میشوند.
2. نامها به نرینه و مادینه جدا نشده اند.
3. جمع بستن واژهها روشمند و ساده است.
4. گردانش پویهها (فعل ها) در زمانهایِ گوناگون روشمند و ساده است.
5. ساختن زابها (صفت ها) روشمند است.
6. ساختن پویهها (فعل ها) روشمند است.
7. ساختن گزارههای نایی و پرسشی، ساده است.
8. ساختن گفتههای ناییِ پرسشی بی نیاز به جابهجایی واژگان یا به كاربردن پویه-یِ یاور (فعل کمکی) ساده انجام میگردد.
9. توان ساختن انبوهی از واژگان نو از واژههای ریشهای. نمونه: از واژه-ی آب با پیشوند و پسوند گرفتن، چند سد واژه پدید میآید (آبادی ،آبادان، آبادانیدن، آبپاش، آبی ...)
10. ساختن واژههای نو با پیشوندها، میانوندها و پسوندهای فراوان به ویژه برای رشتههای گوناگونِ دانشی دشوار نیست. در میان زبانهای زنده-ی جهان، تنها زبانی است كه واژههای بنیادی آن به سختی به سههزار میرسد و این بدان روی است كه از نیروی شگرف واژهسازی برخوردار است. برتریِ چشمگیر زبان پارسی در نیروی شگرف آمیزش و پیوندپذیری آنست. بسیاری از واژههای این زبان از پیوند دو یا یك واج (حرف) و بیشتر پدید میآیند.
11. دریافتنِ نوشتههای كهن پارسی دشوار نیست.
برخی از زبانشناسان اروپایی نیز به ارزش و توانایی زبان پارسی پی برده اند. ونت، زبانشناس آلمانی چنین میگوید: «کوتاه آن كه زبان فارسی یك زبان ناگردانشی (بدون صرف و نحو) و از دیدِ رسایی كم مانند است. این زبان میتواند چون نمونهای والا برای یك زبان یاریگر جهانی به كار آید.»
5 سادگی زبان پارسی
در باره-یِ سادگی زبان پارسی كه از ویژگیهای ارزشمند آن است، یك كارشناس زبانآموزی در آمریكا چنین میگوید: «زبان پارسی برای یادگیریِ كودكان از همه-ی زبانهای دیگر آسانتر است... كودكان ایرانی پیش از یك سالگی لب به سخن میگشایند و واژگانی كه میگویند، روشن است ولی بچههای انگلیسی زبان، بعد از 15 ماهگی توانا به گفتن میشوند و تا چند ماه نخست، واژگانشان نافهمیدنی است... دشواری زبان انگلیسی این است كه برای ساختن آوا باید جنبشهای زبان و لبها هماهنگ شود، ولی چنین دشوارهای در زبان پارسی نیست ... پارسی زبانان به انگیزه-ی نداشتن ِدشواریِ هماهنگ ساختن ِلبها و زبان در هر سنی میتوانند زبانهای دیگر را بیاموزند و کمابیش بی سرزبان گفتوگو کنند.»
برداشت نویسنده از گفته ی پایانی این زبانشناس كه میگوید ما پارسیگویان دشواری هماهنگ ساختن لب و زبان نداریم و میتوانیم زبانها ی دیگر را كمابیش بی سرزبان (لهجه) بیاموزیم این است كه چون هماهنگی لب، زبان و گلو در زبان پارسی نداریم (گلو را هم باید بی افزاییم. زبان تازی و برخی از زبانهای جهانی دیگر، آوای تو گلویی هم دارند) از خردسالی لب، زبان و گلو را به گونه هماهنگ برای سخن گفتن به كار نگرفته ایم و مانند یك نوار خام میماند كه میتوانیم آواها ی زبانهای دیگر را بخوبی روی آن پركنیم.
چند ویژگی در زمینه-ی سادگی زبان پارسی را روشنتر میسازیم:
نخست، ساده شدن واژهها، از چندین آواج (حرف) به كمترین آوا، مانند واژه چیچست (دریاچه ی ارومیه)، میرسیم. در اوستایی چهاچسته، در پهلوی چچست و در پارسی چیچست. از 4 آوا در اوستایی به دو آوا در پهلوی و یک آوا در پارسی ساده شده است.
دوم، آواها بیشتر زبانی میگردند (11 واك). لب و گلو كمتر به یاری سخن گفتن میآیند (هر یك سه واك) لب هم ساده واكها را واگویش (تلفظ) میكند و مانند برخی از زبانهای جهانی آوای لبغنچهای نداریم (آوای تو دماغی هم نداریم).
با این ویژگیها، زبان پارسی به سادگی كم مانند است. (سخنگویی با لب، زبان و گلو به گونه ی هماهنگ همچنان در زبانها ی جهانی امروزین به جا مانده است و كمابیش با اندكی نرمی در گویشها ی ایران).
سوم: دگردیسی آوای «اَ» كه دهان باز میشود و «اُ» تا اندازهای، به «اِ» كه دهان كمی باز میشود. درباره ی این ویژگی بر این گمانم كه بر پایه گسترش شهرنشینی و افزایش باشندگان ... بوده است. چرا كه در روستانشینی و پراكندهنشینی بر پایه-ی زندگی كشاورزی و دامداری، نیاز به بلند گفتن است و بانگ برداشتن.
برای این كار دهان باید با آوای «اَ» باز شود. امروزه نیز روستاییان و چادرنشینان درگیر با زیستبوم، بلند سخن میگویند. در شهرنشینی كه خانه ها تنگ هم هستند و كار كمتر در كوه و دشت انجام میگیرد، بیشتر آهسته سخن گفتن پیش میآید.
در زبان پهلوی واژههایی مانند خانك، آشیانك و نامك ... در روند ساده و نرم شدن با افتادن «ك» در زبان پارسی، خَنَه، خانه، آشیانه و نامه گشته، كه هنوز در گویشها به جا مانده و بازمانده روستانشینی و چادرنشینی با زندگی كشاورزی و دامداری است. در پارسی امروزین میگوییم خانه، آشیانه، نامه ...
«مردمی كه شكست خورَد، تا زمانی كه زبان خود را نیك پاس بدارد، گویی كلید زندانش را در دست دارد» آلفونس دوده
6 پاسداری از زبان
ویژگیهایِ این زبان با پیشینهای كهن و دگرگونیهایِ بنیادین انجام شده به سوی سادگی، این زبان را همچنان تا نزدیك به سد و پنجاه سال پیش كه در هندوستان روایی (رواج) داشت، در شمار زبانهای جهانی كرده بود. همچنین در بخشهایی از ایران بزرگ، پس از برپایی كشور شوروی، كوشش برای برچیدن زبان پارسی آغاز گشت كه با فروپاشی كشور شوروی، پارسی زبانها به خود آمدهاند.
این زبان با این ویژگیها، زمانی جهانی بود، (بهنیرو، هم چنان جهانی است) تا این كه از سوی بیگانگان در هند و ایران بزرگ پس رانده شده است. در این نبرد فرهنگی ما چه كرده ایم؟ در دفتر نای هفتبند میخوانیم: «اگر روح نظامی از آسمان فرود آید و سراغ قبر خود را بگیرد، باید دو مترجم همراهش باشد، یك مترجم روسی و یك مترجم تركی.» چرا كه بر روی سنگ آرامگاه این پارسیگوی بزرگ كه او را یكی از پنج ستون ادب پارسی میدانیم (فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ) به زبان تركی و به نویسه-ی (حرف) روسی نام او را نوشته اند! این نمونه-ی آشكاری است از ایرانیزدایی فرهنگ به دست بیگانگان كه زبان را هم دربرمیگیرد.
امروزه، زمانِ پاسداری از زبان و فرهنگ خودی در گستره ی جهانی به چشم میخورد: «ناراسیمارایو نخست وزیر هند از مقامات قضایی آن كشور خواست، از ترجمه قوانین به زبان انگلیسی كه درك آن برای مردم مشكل است خودداری و زبانهای هندی را جایگزین آن كنند ... بعضی از قوانین حتا برای كسانی كه به زبان انگلیسی مسلط هستند بسیار پیچیده و مبهم است. او هشدار داد اگر این روند ادامه یابد هیچ كس به جز محافل قضایی مفهوم قوانین را درك نخواهد كرد.» این سخن، ما پارسیزبانان را به یاد آیینهای دادرسی خودمان میاندازد. كه یك زبان من درآوردی است و كسی از آن سر در نمیآورد. زبانی برساخته كه زاده-ی زبان كلیله و دمنه، مرزباننامه و دره ی نادره و همانند آنهاست. نه پارسی است و نه تازی. بدین گونه زبان ساده و نیرومند پارسی را چنان شیر بی یال و دم كرده اند كه نخست باید زبانمان را پاك سازیم و سپس سكوهای جهانی از دست رفته آن را باز یابیم. این نبرد فرهنگی در كشورهایِ اروپایی هم به چشم میخورد.
«... به درخواست جامعه نویسندگان فرانسه و به پیشنهاد وزیر فرهنگ این كشور، برای حفظ و جلوگیری از اختلاط زبان فرانسه با زبانهای دیگر، با تصویب مجلس فرانسه، به كاربردن زبان و اصلاحات انگلیسی در گفتار و نوشتار عمومی فرانسه ممنوع اعلام شد...»
جدا از پاسداری زبان، بایسته است كه تاریخ فرهنگ و شهریگری (تمدن) سرزمینمان، به روش دانشی نگاشته شود. نه به آن گونه كه برخی از بیگانگان تاریخ و فرهنگ شهرنشینی ما را جابهجا و وارونه نشان داده اند. در این میان زبان پارسی هم با پیشینهاش در چارچوب فرهنگ و شهرنشینی پیش میآید و جدا از هم نیستند.
7 پایان سخن
امروزه با دردست داشتن نوشتهها و واژهنامههایِ زبان اوستایی، سومری، ایلامی، فارسی باستان، پهلوی و فرهنگ گرانسنگ پارسی به پارسی و تازی به پارسی، واژهنامههایِ گویشها، نوشتههای ارزشمند پارسی بهویژه در سدههای چهارم و پنجم خورشیدی، بازنگری و فرهنگنویسی نو بر پایه ارزشمند نمودن واژههای ایرانی بایسته است. آنگاه درخواهیم یافت كه زبانی نیرومند و دانشی داریم. زبان پارسی ما دارایِ واژههایِ فراوانی است كه دارند در نوشتههایِ كهن و فرهنگ واژگان، گَرد و خاک میخورند و از سر زبانها افتاده اند و زبانی که امروز به جای آنها برساخته شده است، با كنار هم چیدن واژههای تازی، پارسی و فرنگی پیش آمده است كه ما آن را دنباله ی زبان كلیله و دمنه میدانیم که نه پارسی است و نه تازی.
ما برای پارسیگویان آن سوی مرزهای كنونی ایران نیز هیچ پیامی نداریم جز ماناک همین «زبان كلیله و دمنه». یكی از ویژگیهای زبانهای جهانی، توانایی آن در زبان دانشی است. پورسینا و جوزجانی در دانشنامهها، بیرونی در التفهیم ... و بخاری در هدایه المتعلمین فی الطب، جرجانی در ذخیره ی خوارزمشاهی و دیگران نخستین كوششها را برای باززندهسازی زبان دانشی پارسی نموده اند. امروزه با برپایی فرهنگستانها، نگارش فرهنگها و واژهنامههای دانشها، این كار سرآغاز دیگری است كه توان زبان پارسی را در واژهسازی برای دانشها نشان میدهد، تلاشی كه در سرزمینهای دیگر نیز به چشم میخورد: «... شاید برای ما غیر قابل تصور باشد كه ایسلند برای زبان علمی خودش چقدر هزینه میكند... مردم ایسلند از 200 سال پیش مشغول واژهسازی و تقویت زبان خود بوده اند ... هندیها عملاً از سال 1340 واژهگزینی را آغاز كردند و در مدت كوتاهی بیش از 30 هزار اصطلاح علمی، فنی، فلسفی جدید در زبان هندی ساختند. هند زبان رسمیاش در دانشگاهها و در مراكز صنعتی، انگلیسی است...
... ژاپنیها خیلی زود ژاپنی كردن زبان علمی خود را آغاز و بیشتر اصطلاحات علمی را به ژاپنی ترجمه كردند. شاید برای ما غیر قابل تصور باشد كه لغاتی مثل الكتریسیته، الكترون، پروتون، اكسیژن و ... تماماً به ژاپنی ترجمه شده است. چینیها هم همین راه را رفتند...»
بر این پیشنهادم كه نخست زبانمان را تا آن جایی كه میتوانیم بر پایه ی نگرش نویسنده ی تاریخ سیستان در همه ی زمینهها باید پاك نگاه داریم و سپس در نبرد فرهنگی، سرافرازی گذشته زبان پارسی را بازیابیم.
امروزه مردمان جهان در پی پاسداری از زبان خود هستند و نیاز این كار را دریافته اند. برماست كه نیاز به ارزش نهادن و پاسداری از زبانمان را دریابیم و با برنامهریزیهای زمانبندی شده در دفترهای درسی از دبستان تا دانشگاه و در رسانهها ی همگانی زبان پارسی را از این گونه ی ناگوار «زبان كلیله و دمنه» (نه پارسی و نه تازی) به درآوریم.
استاد بیژن رفیعی سرشكی
بنمایگان
1. آجاریان، هراچا؛ فرهنگ واژه های همانند ارمنی، اوستایی، پهلوی، فارسی، دفتر نخست، بخش 1 ؛ تهران: بنیاد نیشابور.
2. آیرازیان، ماریا؛ وام واژه های ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی؛ تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371.
3. اطلاعات؛ شماره؟؛ اردیبهشت 1373.
4. اطلاعات؛ ضمیمه؛ شماره 20324 (30 مهر 1373).
5. امام شوشتری، س.محمدعلی؛ فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی.
6. اورنگ،؟؛ فرهنگ اورنگ؛ تهران: چاپ كننده: نگارنده.
7. ایران كوده؛ سال؟؛ شماره15،1377.
8. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم؛ نای هفت بند؛ چاپ چهارم؛ تهران: موسسه مطبوعاتی عطایی، 1363.
9. بهار، محمدتقی؛ سبك شناسی، چاپ پنجم؛ تهران: امیركبیر، 1369.
10. بهرامی، احسان؛ فرهنگ واژه های اوستایی؛ به یاری فریدون جنیدی؛ تهران؛ بنیاد نیشابور، 1369.
11. بیرشك، احمد؛ گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله؛ تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367.
12. پورداوود، ابراهیم؛ اوستا نامه مینوی زرتشت؛ جلیل دوستخواه؛ تهران: مروارید.
13. پیام یونسكو؛ سال بیست و پنجم؛ شماره 282؛ آذر 1372 چاپ، بهمن 1374) برگ 6.
14. تاریخ سیستان؛ بی نام؛ تهران: پدیده خاور؛ 1366.
15. تبریزی، محمد حسین؛ برهان قاطع؛ به كوشش: محمد معین؛ تهران: امیركبیر، 1362.
16. جام؛ شماره 1؛ دوره جدید؛ (1357) 2537.
17. حسابی، محمود؛ دیدگانی كوانتیك؛ تهران: دانشگاه تهران، 1358.
18. دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن، ترجمانها: احمد آرام، ع.پاشایی، امیرحسین آریان پور؛ تهران: سازمان انتشارات و آموزش اسلامی؛ 1372.
19. دهخدا، علی اكبر؛ لغت نامه؛ به كوشش: محمد معین؛ تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغت نامه، 1337.
20. زمخشری خوارزمی، محمود؛ مقدمه الادب؛ به كوشش: سید محمد كاظم امام، تهران: دانشگاه تهران، 1337.
21. سجادیه، محمدعلی؛ نیاكان سومری ما؛ تهران: بنیاد نیشابور، 1365.
22. سجادیه، محمدعلی؛ واژه های ایرانی در زبان انگلیسی؛ تهران: بنیاد نیشابور، 1364.
23. سروش، سال هفدهم، شماره 770؛ شنبه 9 دیماه 1374.
24. شاملو، محسن؛ پالایش زبان فارسی، تهران: پدیده، 1356.
25. فرهنگستان زبان ایران؛ برابرهای پارسی برخی از واژه های آموزشی (تصویب شده)، تهران: فرهنگستان زبان ایران، 1353.
26. فره وشی ، بهرام؛ فرهنگ زبان پهلوی؛ چاپ دوم؛ تهران: دانشگاه تهران، 1358.
27. كاتراك، جمشید؛ زمان زرتشت؛ ترجمان:كیخسرو كشاورزی؛ تهران: نشریه چیستا، 1373.
28. كریمر، ساموئل؛ الواح سومری؛ ترجمان داود رسایی؛ تهران، ابن سینا، 1340.
29. گروه واژه گزینی علوم اجتماعی؛ پیشنهاد شما چیست؟؛ شماره 3؛ ویراستاران: حمید عنایت و داریوش آشوری؛ تهران: فرهنگستان زبان ایران، 1353.
30. لاریجانی، سید محمد علی؛ فرهنگ نظام، چاپ دوم؛ تهران، دانش، 1364.
31. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی؛ 1363.
32. ناتل خانلری، پرویز؛ تاریخ زبان پارسی، چاپ چهارم؛ تهران: نسر نو، 1369.
33. نشر دانش، سال پانزدهم، شماره چهارم، خرداد و تیر1374.
34. وهومن، شماره پنجم، پاییز 1372.
35. هدایت، صادق؛ نوشته هایی از صادق هدایت درباره ایران و زبان فارسی؛ تهران: بی تا.
36. همایون فرخ؛ ركن الدین؛ تاریخ هشت هزار سال شعر ایرانی «پارسی»؛ تهران؛ نشر علم.
این نوشتار با اندکی دگرش، از ماهنامه ی آوین برگزیده شده است.
http://www.paarsimaan.com
فرستادنِ پیام به دنباله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر