بخش نخست
دکتر میر مهرداد میرسنجری
پیشگفتار:
به دلیل سیاست هایِ ایران ستیزانه-یِ حکومت اسلامی که بازده-ی آن خطر پاره پاره شدن بخش های بزرگی از خاک ایران است، هر ایرانی میهندوست مسئول است که دست از بیتفاوتی بردارد و به اندازه توانش راهبندِ سیاست هایِ اهریمنی حکومتِ اسلامی گردد تا از فرایند فروپاشی ایران پیشگیری کند. حکومت اسلامی برای ماندگاریِ چند روز بیشتر، تلاش میکند که با خُرسند کردن روسیه از راه بخشیدن سهم ایران در دریایِ مازندران به آن، این کشور را همبسته-ی خودش نگه بدارد. و این احتمال نیز هَست که در آینده-یِ نزدیک حکومت اسلامی ناگزیر شود برایِ خرسند نگهداشتن کشورهای پیرامون شاخاب پارس، از حق ایران بر سه جزیره-یِ تُمب کوچک، تُمب بُزرگ و ابو موسی در شاخاب پارس نیز گذشت کند. در این پیوند آشنایی با تاریخچه-یِ سرزمین هایی که خطر از دست رفتن آنها هست، میتواند انگیزه ای برای ایرانیان میهندوست گردد تا آنها با برپایی یک کارزار بزرگِ تبلیغاتی و گُسترده در سراسر کشور، همگی مردم ایران را در راه پیشگیری از ازدست رفتن بخش هایِ بُزرگی از خاک کشور و فروپاشی ایران، با خودشان بسیج و همراه سازند.
به دلیل اهمیت این نوشتار پژوهشی، و دراز بودن آن، این نوشتار به چند پاره بخش شده است و هر روز بخشی از آن در فرادستِ کاربران گذاشته خواهد شد.
چکیده:
برپایه-ی پیماننامه هایی که در سال های 1921 و 1944 میان دولت های ایران و روسیه شوروی پیشین بسته شده اند، صاحب دریای مازندران این دو دولت هستند. و بهره برداری از سرچشمه های این دریا به گونه-یِ برابر در میان این دو دولت با سهم یک دوم، بخش شده است. برپایه-یِ قوانین جهانی دگرگونی دولت ها، سبب دگرگونی مرزی، میان کشورها نخواهند شد. از این رو کشورهایِ جنوبی جدا شده و ناوابسته شده از روسیه شوروی پیشین، ناگُزیر هستند که در چهاچوب هایِ داتنامه های جهانی و پیمان نامه های 1921 و 1944 سهم ایران در دریای مازندران را به پذیرند و تنها خُرسند به سهم خود در آن بخش از دریای مازندران شوند که تا پیش از فروپاشی روسیه شوروی پیشین در سال 1990، بخشی از سهم کشور روسیه بوده است. اگر حکومت اسلامی در ناسازگاری هایِ پیش آمده با کشورهایِ نو بُنیاد کناره-ی دریای مازندران، از بهر خشنودکردن دولت روسیه از حق مردم ایران که در پیماننامه های 1921 و 1944 گُنجانده شده اند، سُخنی به میان نمی آورد، این رفتار دولت ایران هیچ دلیلی بر ناحقی و چشم پوشی مردم ایران از دانگ خود در دریای مازندران نمیباشد.
سرآغاز:
همزمان با اجلاس آتی سران کشور های ساحلی دریای مازندران که متاسفانه با عدم دعوت معنا دار از ایران در روزهای اخیر پس از مدت ها سکوت صورت گرفت، سهم 50% ایران از این دریا به یکی از پرسش های اصلی نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی تبدیل شده است.
تردیدی نمی توان داشت که غالب کشور های دنیا اصل منافع ملی را اولویت اصلی تعاملات بین المللی خود قرار می دهند و در این راستا از هر فرصتی برای گسترش قلمرو و استفاده حداکثری از پتانسیل های موجود برای دستیابی به آن بهره می برند. دراین شرايط برای ایران نیز با همجواری با 16 کشور در مرز های خشکی و آبی خود زمینه های متعددی برای تهدید تمامیت ارضی وجود دارد. تاریخ ثابت کرده کشورهای استعماری در گذشته و بسیاری از همسایگان در حال حاضر مترصدند از هر فرصت تاریخی برای سهم گیری از منافع ملی و تمامیت ارضی ایران استفاده کنند که نمونه بارز آن را مي توان از سویی در سخنان جلال طالباني رییس جمهور عراق درباره ضرورت لغو قرارداد 1975 الجزاير و ادعاهای مستمر امارات علیه حاکمیت ایران در جزایر سه گانه و نام خلیج فارس و از سوی دیگر در زیر پا گذاشتن قرارداد های معتبر 1921 و 1940 ایران و شوروی و تضییع حقوق ایران در دریای مازندران توسط کشور های نو استقلال مشاهده کرد.
مروری بر تاریخ روابط ایران با همسایه شمالی می تواند در هوشیاری ایرانیان جهت حفظ و حراست از تمامیت ارضی ایران در خشکی و دریا، روشنگر و هشدار دهنده باشد. انکار نمی توان کرد که هر گونه ساده انگاری در این موضوع تهدید جدیِ منافع ملی و تمامیت ارضی ایران زمین را به دنبال خواهد داشت.دراین نوشتار به مروری از تاريخ درياي مازندران و چگونگی از دست رفتن سرزمین های ایران شمالی، شامل قفقاز و نیز ساحل شرقی دریا (که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده ) می پردازیم و مدارکی که نشان مي دهد ايران همواره يکي از دو مالک دريا بوده و حق سهم 50 درصدي ايران، نه یک رویا بلکه واقعیتی عینی داشته و دارد را مرور می کنیم.
دریای مازندران یا دریای خزر؟
به دلایل مختلف تاریخی برای دریای شمال ایران که تا کمتر از 200 سال پیش کرانه های شرقی، غربی و جنوبی آن در اختیار ایران بود نام های گوناگونی ذکر شده است که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1-) دریای کاسپین: این نام در بسیاری از زبانهای جهان برای اشاره به این دریاچه بهکار میرود. کاسپین خود از نام قوم آریایی کاسپی (یا کاسّی) گرفته شدهاست که ابتدا در کرانههای غربی تا جنوب غربی آن ساکن بودهاند و به تدریج تا کرانههای جنوبی آمدند. پژوهش های جدیدی که درباره ژنتیک مردمان ساکن جنوب این دریا شده، گواهی بر این ادعاست که مردمان گیلک زبان (که جوامع مردم شناسی در جهان ایشان را در انگلیسی به نام کاسپین میشناسند) از نوادگان همین اقوام بوده اند.
کاسها که به نوعی مادر-قوم مردمان جنوبی و غربی این دریا محسوب میشوند، خود به دو دستهٔ کاسسیها و کاسپیها تقسیم میشدند. «سی» در زبان گیلکی به معنی صخره (مثال: در سیپورد و سیبون و...) و «پی» به معنی جلگه است و به این صورت کاسهای ساکن جلگه کاسپیها نام گرفتهاند.
وجود شهری به نام دروازه کاسپین (یا دربند) در بابِ ورودی مملکت باستانی تبرستان (که هم اکنون در استان تهران قرار دارد) گواهی دیگر بر این ادعاست. نامهای کاشان و قزوین نیز موید این موضوع اند. در زبان گیلکی، واژههایِ پایان یافته با حرف /i/ با آوای /en/ جمع بسته میشوند و از این جهت، کاسهای ساکن در جلگه در زبان گیلکی به صورت کاسپیئن (käspien)تبدیل میشود. در واقع، واژهٔ کاسپین، برخلاف تصوراتی که آن را نامی انگلیسی یا صورت یونانی شدهٔ «کشوین» میدانند، نامی گیلکی میباشد.
2 -) دریای مازندران یا تبرستان یا هیرکانیا: در اسنادی که در مؤسسات تاریخ شناسی روسیه آمده است، میگوید که، پژوهشگری به نام نوجین زیس در قرن دوازدهم نوشته است که ایرانیان این دریا را قرنها دریای تبرستان میخواندند، ولی چون واژه-یِ مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، آن را دریای مازندران میخوانند، همچنین در میان دانشمندان قرون پس از اسلام دریایِ مازندران به روی نقشهها ثبت میگشته، گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بودهاست، از طرفی هیرکانیا که در منابع یونانی و لاتین (Hyrcania Maro) آمده (منبع: هرودوت)، و نامهای جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بروی این دریا بودهاست، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی باقیمانده آن است) برمی گردد.
3-) دریای کشوین (قزوین): بنا بر دیدگاه برخی، قزوین و کاسپیَن به ترتیب عربیشده و یونانیشدهٔ نام باستانی آن کشوین میباشد. این نام امروزه از سوی کشورهای عربی به شکل بحر القزوین استفاده میشود. در زبان اردو نیز این دریا به نام بحیره قزوین خوانده میشود. علاوه بر این سه نام اصلی در تاریخ، نام های دیگری نیز به طور مقطعی در کوتاه مدت به کار گرفته شده است که عبارتند از: دریای باکو که در قرون وسطا توسط بعضی اروپاییان به کار می رفته است، دریای گرگان، دریای آبسکون، دریای تپورستان (تبرستان)، دریای ساری، فراخکرت، دریای ديلم يا ديلمستان، دریای گیلان و دریای خزر
بنابراین نام رسمی و متداول تاریخی و بین المللی این دریا کاسپین بوده که قرن ها با نام دریای مازندران برای ایرانیان و دریای قزوین برای عرب ها شناخته شده است، نام هایی که همه بر ایرانی بودن این دریا دلالت دارند...........
دونباله دارد.
ارسال این مطلب به دنباله
دکتر میر مهرداد میرسنجری
پیشگفتار:
به دلیل سیاست هایِ ایران ستیزانه-یِ حکومت اسلامی که بازده-ی آن خطر پاره پاره شدن بخش های بزرگی از خاک ایران است، هر ایرانی میهندوست مسئول است که دست از بیتفاوتی بردارد و به اندازه توانش راهبندِ سیاست هایِ اهریمنی حکومتِ اسلامی گردد تا از فرایند فروپاشی ایران پیشگیری کند. حکومت اسلامی برای ماندگاریِ چند روز بیشتر، تلاش میکند که با خُرسند کردن روسیه از راه بخشیدن سهم ایران در دریایِ مازندران به آن، این کشور را همبسته-ی خودش نگه بدارد. و این احتمال نیز هَست که در آینده-یِ نزدیک حکومت اسلامی ناگزیر شود برایِ خرسند نگهداشتن کشورهای پیرامون شاخاب پارس، از حق ایران بر سه جزیره-یِ تُمب کوچک، تُمب بُزرگ و ابو موسی در شاخاب پارس نیز گذشت کند. در این پیوند آشنایی با تاریخچه-یِ سرزمین هایی که خطر از دست رفتن آنها هست، میتواند انگیزه ای برای ایرانیان میهندوست گردد تا آنها با برپایی یک کارزار بزرگِ تبلیغاتی و گُسترده در سراسر کشور، همگی مردم ایران را در راه پیشگیری از ازدست رفتن بخش هایِ بُزرگی از خاک کشور و فروپاشی ایران، با خودشان بسیج و همراه سازند.
به دلیل اهمیت این نوشتار پژوهشی، و دراز بودن آن، این نوشتار به چند پاره بخش شده است و هر روز بخشی از آن در فرادستِ کاربران گذاشته خواهد شد.
چکیده:
برپایه-ی پیماننامه هایی که در سال های 1921 و 1944 میان دولت های ایران و روسیه شوروی پیشین بسته شده اند، صاحب دریای مازندران این دو دولت هستند. و بهره برداری از سرچشمه های این دریا به گونه-یِ برابر در میان این دو دولت با سهم یک دوم، بخش شده است. برپایه-یِ قوانین جهانی دگرگونی دولت ها، سبب دگرگونی مرزی، میان کشورها نخواهند شد. از این رو کشورهایِ جنوبی جدا شده و ناوابسته شده از روسیه شوروی پیشین، ناگُزیر هستند که در چهاچوب هایِ داتنامه های جهانی و پیمان نامه های 1921 و 1944 سهم ایران در دریای مازندران را به پذیرند و تنها خُرسند به سهم خود در آن بخش از دریای مازندران شوند که تا پیش از فروپاشی روسیه شوروی پیشین در سال 1990، بخشی از سهم کشور روسیه بوده است. اگر حکومت اسلامی در ناسازگاری هایِ پیش آمده با کشورهایِ نو بُنیاد کناره-ی دریای مازندران، از بهر خشنودکردن دولت روسیه از حق مردم ایران که در پیماننامه های 1921 و 1944 گُنجانده شده اند، سُخنی به میان نمی آورد، این رفتار دولت ایران هیچ دلیلی بر ناحقی و چشم پوشی مردم ایران از دانگ خود در دریای مازندران نمیباشد.
سرآغاز:
همزمان با اجلاس آتی سران کشور های ساحلی دریای مازندران که متاسفانه با عدم دعوت معنا دار از ایران در روزهای اخیر پس از مدت ها سکوت صورت گرفت، سهم 50% ایران از این دریا به یکی از پرسش های اصلی نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی تبدیل شده است.
تردیدی نمی توان داشت که غالب کشور های دنیا اصل منافع ملی را اولویت اصلی تعاملات بین المللی خود قرار می دهند و در این راستا از هر فرصتی برای گسترش قلمرو و استفاده حداکثری از پتانسیل های موجود برای دستیابی به آن بهره می برند. دراین شرايط برای ایران نیز با همجواری با 16 کشور در مرز های خشکی و آبی خود زمینه های متعددی برای تهدید تمامیت ارضی وجود دارد. تاریخ ثابت کرده کشورهای استعماری در گذشته و بسیاری از همسایگان در حال حاضر مترصدند از هر فرصت تاریخی برای سهم گیری از منافع ملی و تمامیت ارضی ایران استفاده کنند که نمونه بارز آن را مي توان از سویی در سخنان جلال طالباني رییس جمهور عراق درباره ضرورت لغو قرارداد 1975 الجزاير و ادعاهای مستمر امارات علیه حاکمیت ایران در جزایر سه گانه و نام خلیج فارس و از سوی دیگر در زیر پا گذاشتن قرارداد های معتبر 1921 و 1940 ایران و شوروی و تضییع حقوق ایران در دریای مازندران توسط کشور های نو استقلال مشاهده کرد.
مروری بر تاریخ روابط ایران با همسایه شمالی می تواند در هوشیاری ایرانیان جهت حفظ و حراست از تمامیت ارضی ایران در خشکی و دریا، روشنگر و هشدار دهنده باشد. انکار نمی توان کرد که هر گونه ساده انگاری در این موضوع تهدید جدیِ منافع ملی و تمامیت ارضی ایران زمین را به دنبال خواهد داشت.دراین نوشتار به مروری از تاريخ درياي مازندران و چگونگی از دست رفتن سرزمین های ایران شمالی، شامل قفقاز و نیز ساحل شرقی دریا (که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده ) می پردازیم و مدارکی که نشان مي دهد ايران همواره يکي از دو مالک دريا بوده و حق سهم 50 درصدي ايران، نه یک رویا بلکه واقعیتی عینی داشته و دارد را مرور می کنیم.
دریای مازندران یا دریای خزر؟
به دلایل مختلف تاریخی برای دریای شمال ایران که تا کمتر از 200 سال پیش کرانه های شرقی، غربی و جنوبی آن در اختیار ایران بود نام های گوناگونی ذکر شده است که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1-) دریای کاسپین: این نام در بسیاری از زبانهای جهان برای اشاره به این دریاچه بهکار میرود. کاسپین خود از نام قوم آریایی کاسپی (یا کاسّی) گرفته شدهاست که ابتدا در کرانههای غربی تا جنوب غربی آن ساکن بودهاند و به تدریج تا کرانههای جنوبی آمدند. پژوهش های جدیدی که درباره ژنتیک مردمان ساکن جنوب این دریا شده، گواهی بر این ادعاست که مردمان گیلک زبان (که جوامع مردم شناسی در جهان ایشان را در انگلیسی به نام کاسپین میشناسند) از نوادگان همین اقوام بوده اند.
کاسها که به نوعی مادر-قوم مردمان جنوبی و غربی این دریا محسوب میشوند، خود به دو دستهٔ کاسسیها و کاسپیها تقسیم میشدند. «سی» در زبان گیلکی به معنی صخره (مثال: در سیپورد و سیبون و...) و «پی» به معنی جلگه است و به این صورت کاسهای ساکن جلگه کاسپیها نام گرفتهاند.
وجود شهری به نام دروازه کاسپین (یا دربند) در بابِ ورودی مملکت باستانی تبرستان (که هم اکنون در استان تهران قرار دارد) گواهی دیگر بر این ادعاست. نامهای کاشان و قزوین نیز موید این موضوع اند. در زبان گیلکی، واژههایِ پایان یافته با حرف /i/ با آوای /en/ جمع بسته میشوند و از این جهت، کاسهای ساکن در جلگه در زبان گیلکی به صورت کاسپیئن (käspien)تبدیل میشود. در واقع، واژهٔ کاسپین، برخلاف تصوراتی که آن را نامی انگلیسی یا صورت یونانی شدهٔ «کشوین» میدانند، نامی گیلکی میباشد.
2 -) دریای مازندران یا تبرستان یا هیرکانیا: در اسنادی که در مؤسسات تاریخ شناسی روسیه آمده است، میگوید که، پژوهشگری به نام نوجین زیس در قرن دوازدهم نوشته است که ایرانیان این دریا را قرنها دریای تبرستان میخواندند، ولی چون واژه-یِ مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، آن را دریای مازندران میخوانند، همچنین در میان دانشمندان قرون پس از اسلام دریایِ مازندران به روی نقشهها ثبت میگشته، گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بودهاست، از طرفی هیرکانیا که در منابع یونانی و لاتین (Hyrcania Maro) آمده (منبع: هرودوت)، و نامهای جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بروی این دریا بودهاست، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی باقیمانده آن است) برمی گردد.
3-) دریای کشوین (قزوین): بنا بر دیدگاه برخی، قزوین و کاسپیَن به ترتیب عربیشده و یونانیشدهٔ نام باستانی آن کشوین میباشد. این نام امروزه از سوی کشورهای عربی به شکل بحر القزوین استفاده میشود. در زبان اردو نیز این دریا به نام بحیره قزوین خوانده میشود. علاوه بر این سه نام اصلی در تاریخ، نام های دیگری نیز به طور مقطعی در کوتاه مدت به کار گرفته شده است که عبارتند از: دریای باکو که در قرون وسطا توسط بعضی اروپاییان به کار می رفته است، دریای گرگان، دریای آبسکون، دریای تپورستان (تبرستان)، دریای ساری، فراخکرت، دریای ديلم يا ديلمستان، دریای گیلان و دریای خزر
بنابراین نام رسمی و متداول تاریخی و بین المللی این دریا کاسپین بوده که قرن ها با نام دریای مازندران برای ایرانیان و دریای قزوین برای عرب ها شناخته شده است، نام هایی که همه بر ایرانی بودن این دریا دلالت دارند...........
دونباله دارد.
ارسال این مطلب به دنباله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر