دکتر خسرو خزاعی (پردیس)
پاسخی به کسانیکه به آیین زرتشت دروغ میبندند
پیشگفتار:
در سه دهه گذشته کارکردِ حکومت پادایرانی (ضدایرانی) آخوندی در این کشور، که هدف آن نابودیِ اَپَرماندهای (میراث هایِ) بالنده-یِ فرهنگی ایران پیش از اسلام و کیستی (هویت) ما ایرانیان بوده است، شَوهَ (سبب) واکنش ِجوانان به این رفتارهایِ پادایرانی فرمانروایانِ اسلامی در این کشور شده است که خودش را از راه روی آوردن به ارزش های میهندوستی نشان میدهد. حکومت اسلامی با ترس از این رستاخیز و رُستِ (رشد) خودآگاهی ِفرهنگی و خیزآب آسیمی (موج عظیمی) که نمایانگر گرایش ِجوانان برای آشنایی با فرهنگِ نیاکانشان در ایران باستان است، کارزاری را برای خوارداشتن فرهنگِ ایرانِ باستان آغازیده است که از راه بستن دروغ های بیشرمانه به آیین نیاکان ما در ایرانِ باستان و واتگشتِ (تحریف) تاریخ انجام میگیرد. حکومت اسلامی در اینراه با هزینه کردن سرمایه های کیهانی و پرداختِ دستمزهایِ گزاف به مُزدورانی که به نام «دکتر» و «کارشناس تاریخ» اجیر کرده است، به گونه-یِ سامانمند (سیستماتیک) دست به واتگشتِ (تحریف) نسک هایِ (کتاب های) تاریخی دانش آموزان در دبیرستان های ایران و بربستن دروغ هایِ بیشرمانه به آیین ما میزند؛ دروغ هایی همچون:« باور ایرانیانِ باستان به دو خدایی و همخوابگی با خواهر و مادر خود». و این درهالی است که ایرانیان نخستین پاتَرمان (ملت) در جهان بودند که با الهام از آموزش های گوهربار و مردمیک (مردمی) اشو زرتشت، یکتاپرستی و آیین بردباری در برابر دین ها و باورهای مردم دیگر، آزادگی، دادگری، و شاد و خوشبخت زیستن را به جهانیان آموختند. تازی پرستانی که امروز فرهنگ شکوهمند ایران باستان را خوار میدارند، سُخنی از آن همه دستآوردهایِ فرهنگی، دانشی و رزمی ایرانیان در ایران پیش از اسلام نمیکنند که ایرانیان تنها بکمک چنین فرهنگ درخشانی بود که به بزرگترین کشور پیشرفته و نیرومند در جهان فراروییدند که توانستند با برچیدن سامان برده داری، و از راه گرامیداشتِ هاگ های (حقوق) و آیین پاترمان های (ملت های) گوناگون زیر فرمان ایران بزرگ، و بدونِ اینکه بخواهند در راه پذیراندن دین خود به مردم دیگر، خون کسی را ریخته باشند، نخستین حکومت جهانی را برپا ساختند. ولی همین تخم تازیان و تازی پرستان که نیاکان ما را با بیشرمی به همخوابگی با خواهر و مادر بدنام میکنند، در برابر راستینگی های (واقعیت های) تلخ آیین نامردمیک (غیر انسانی) خودشان که هاگ (حق) شهروندی زنان را نیمی از مردان میداند، و سامان بیدادگری هَنجُمَنیش (اجتمایی اش) را با بریدن دست و پای تنگدستان به گناه دزدیدن نان، و سنگسار کردن روسپیان تنگدست به گناه تن فروشی، پایندان میکند (تضمین میکند)، گُنگ میشوند، آیینی که برای پراکندن واپسگراترین و ددمنشانه ترین سنت ها که برده داری در جهان است، نیمی از جهان را به آتش کشید و ایران را برای 1400 سال از پیشرفت و شهرآیینی (تمدن) بازداشت؛ و همچنین در برابر یافته هایِ «درخشان» رهبر «فرزانه شان» خمینی دژخیم در توضیح المسائل او خاموشی میگزینند، هنگامیکه او از آداب همخوابگی با چهارپایان و لاس زدن با پاهایِ دختر بچه-ی شیرخوار و اندازه-یِ وارد شدن خَرزه (آلت جنسی مردان) «مومنان» در شرمگاه چهارپایان، به آنها راهنمایی هایِ «خردمندانه» میکند تا روزه «مومنان» بیهوده (باطل) نشود و نیاز به تن شویی (غسل) نداشته باشند؛ «راهنمایی های درخشانی» که تنها به «عقل» این «رهبر فرزانه» میرسد و تراز درک او را از هوده ها (حقوق) و ارج آدمی، راستی و ناراستی و ارزش آن دینی که آبشخور اندیشه های اوست، نشان میدهد.
سرآغاز:
هشدار به جوانان ایرانی
مکياول سياستمدار معروف ايتاليائی سده 16 در کتاب «هنر جنگ» مينويسد :
« اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن. و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده گیری بود، تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن و با دروغ آنرا از پای در بیاور، چون زمانی که ابزار "راستی" را در دست نداری، دروغگوئی بزرگترين عامل پيروزی است .»
اين شيوه اتديشه ای را سده ها پيش از مکياول، نخست تازيان و سپس تازی پرستان در00 14 سال گزشته به خوبی (و با پيروزی نسبی) در مورد ايرانيان برای در هم کوبيدن فرهنگ و هويت آنها انجام داده اند.
امروز باز در برابر پیدا شدن شیفتگی وکشش بی سابقه مردم ايران بویژه جوانان به آئین نياکان خود، زرتشت، که هسته مرکزی فرهنگ ايران را درست ميکند، و به ترس افتادن از گسترش سريع آن ، و برای درهم کوبیدن یا خنثی کردن این کشش، باز شیادان حرفه ای با تیترهای « استاد » ، « مورخ » ، « نویسنده» وارد میدان شده و هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج کرده و آنرا بسوی مردمانی که از همه جا بی خبر نگه داشته شده ولی پاک و جستجوگر مانده هدف میگیرند. از 400 تا 500 نامه ای که هر ماه از ایران به کانون ما میرسد به روشنی بر ميايد که دو باره دروغهای کهنه ای که ما فکر ميکرديم در دنيای امروز با اينهمه پژوهشهای تازه و پر مغز در باره انديشه و آئين زرتشت و با اين همه ترجمه های خوبی که از تنها کتاب آن بزرگ آموزگار « گاتها» در دست است ديگر بساط اين فريبهای 1400 ساله برچيده شده، ولی نه! در برابر اين کشش تاريخی که به خانواده ها هم سرايت کرده، و آنهم در حالی که بسیاری از مردم گله دارند که در ایران موبدی برای سدره پوش کردن آنها (برای اجرای مراسم برای ورود به آئین زرتشت) پیدا نکرده اند باز دروغ پردازان تازی پرست به جنب و جوش افتاده اند.
این دروغها دور و بر چند موضوع کهنه که بارها و بارها ساختگی بودن آنها در کتابها و نوشتار های گوناگون ثابت شده میگردند : دو خدائی بودن آئین زرتشت ، ازدواج با محارم ( نزدیکان) ، حرمسرای شاهان، یکی دو تا از گفته های نیچه فیلسوف آلمانی، افسانه بودن وجود زرتشت ، آتش پرستی در آئین زرتشت ، یاد دادن عقل و خرد بوسیله اسلام به آئین زرتشت ، دوران پیش از اسلام را عهد جهالت نامیدن ...و غیره.
ما در اینجا به خوانندگان ارجمند نشان خواهیم داد که چرا این «دروغهای تاریخی » ساخته شدند و چگونه میتوان با خرد و منطق و با سادگی تمام ساختگی بودن تهمت های یاد شده را به نمایش گزاشت و بدمنشی یا سرسپردگی این دروغ پردازان را ثابت نمود. معمولاً ، برای اینکه ببینیم یک آئین یا یک دین درباره زندگی ، جهان هستی و شیوه اندیشه و عمل کردن چه دیدگاهی دارد، ما دو منبع یا سرچشمه بنیادین در اختیار داریم : یکی کتابی است که از بنیان گزار آن آئین و دین در دست ماست و دیگری آداب و رسوم پیروان آن آئین و دین می باشد. اگر چیزی خارج از این دو سرچشمه یعنی کتاب بنیان گزار و آداب و رسوم پیروان ، گفته یا نوشته شود مسئولیتش با خود گوینده یا نویسنده خواهد بود
. در مورد بزرگ آموزگار ، زرتشت تنها کتابی که از او بما رسیده و تمام پژوهشگران جهان هم به این نتیجه رسیده اند که واژه به واژه آن کتاب مقدس نزدیک به 4000سال پیش از زبان خود زرتشت بیرون آمده کتاب « گاتها » یا سروده های اهورائی زرتشت است. از سوی دیگر میدانیم که تمام نوشته هائی که در کتاب « اوستا» هستند، جز گاتها هیچ کدام نه تنها از بزرگ آموزگار ، زرتشت نیست بلکه سده ها پس از او حتی در دوران اسلامی بوسیله نویسندگان گمنام که ما هیج چیزی از آنها نمیدانیم نوشته شده اند. و افزون بر آن بیشتر نوشتارهای اوستا زمانی نوشته شده اند که زبان گاتها بکلی فراموش شده بود. (مدت 2000سال) بنابراین نوشتارهای اوستا یا نوشتارهای دیگری که در زمانهای گوناگون نوشته شده اند با اینکه دارای ارزش تاریخی و فرهنگی می باشند ولی هیچ ربطی چه از دور و چه از نزدیک به زرتشت ندارند . و آن بزرگ آموزگار ، نمیتواند مسئولیت آنها را بعهده بگیرد . این موضوع دست کم 200 سال است که روشن شده و همگی بویژه آنهائی که کتاب درباره زرتشت می نویسند و یا درباره این آئین اهورائی گفتگو میکنند از آن آگاه هستند یا باید آگاه باشند.
کتاب اهورائی گاتها يعنی تنها کتاب زرتشت، به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده و آخرین ترجمه آن هم به زبان فارسی یکماه پیش بوسیله نویسنده این نوشتار از چاپ خارج شد و تا دو ماه دیگر هم ترجمه های انگلیسی و فرانسه آن در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت . در این کتاب مقدس، که تنها کتاب آسمانی برخاسته از فرهنگ ایران است، تنها از یک خدای یکتا بنام اهورا مزدا نام برده شده و هیچ خدای دیگری در برابر او وجود ندارد.
واژه اهریمن هم در هیچ کجای این کتاب نیامده و اگر هم آمده بود باز چیزی از اصل مطلب عوض نمیشد.
در این کتاب مهمترین آرمان زرتشت رهائی زمین و جاندارانی که در آن زندگی میکنند از ستم و خشم بیدادگری و آموزش یک زندگی آرام و خوشبخت و ساختن یک جامعه پیشرو و آباد می باشد . در کتاب «گاتها» زرتشت از دو شیوه اندیشیدن، سخن گفتن و عمل کردن گفتگو میکند ، یکی خوب که برراستی استوار شده که جهان را بسوی خوشبختی و شادمانی و انسانها را بسوی اهورا مزدا میبرد و دیگری بد که به دروغ پیوسته است و جهان را بسوی بدبختی و افسردگی می کشاند و از اهورا مزدا دور می نماید.
از سوی دیگر، در میان پیروان زرتشت هم ما هرگز ندیده ایم که یکنفراز آنها بگوید « ما دو خدا داریم » پس این نخستین دروغ تاریخی را چه کسی درآورده ؟ و يا به کدام یک از گفته های زرتشت در گاتها استناد کرده ؟ و برای چه منظور این دروغ را ساخته ؟ خودتان حدس بزنید ! در مورد « ازدواج با محارم » هم ما در هیچ کجای این کتاب مقدس یعنی گاتها ندیده ایم که بگوید مردمان میتوانند با خواهران و براداران خود ازدواج کنند . اصولاً در این کتاب هیچ گاه از زندگی خصوصی مردم سخن گفته نشده تا چه رسد به دستور دادن به این کار يا آن کار. در سروده هفدهم گاتها که دختر زرتشت ( پورچیستا) با یکی از پیروان آن بزرگ آموزگار ، بنام جاماسب ازدواج میکند، زرتشت روی به دختر خود کرده و میگوید: « آنکس را برای همسری خود گزینش کن که به اندیشه نیک و آئین راستی پای بند باشد، پس در این راه، بنام مزدا ، نخست با خرد خود رایزنی نما و از او پرسش کن و سپس با آگاهی و آرامش گزینش نما » ، سپس دربندهای بعدی در برابر عروس و داماد از چگونگی خوشبخت زیستن به آنها گفتگو میکند.
در میان پیروان آئین زرتشت هم ، چه در ایران و چه در هند و چه در هر کجای دیگر ما ندیده و نشنیده ایم که کسی با خواهر و برادر خود ازدواج کرده باشد . و اگر هم بر فرض کرده باشد، نه ربطی به زرتشت دارد و نه« عرش اهورا مزدا به لرزه » درخواهد آمد . مسئول کردار هر کسی هم خود اوست و نتیجه آنهم به خود همان شخص خواهد رسید و نه به شخص دیگری. اهورامزدا میخواهد که مردمان (و همچنین جانوران و گیاهان ) در این جهان خوشبخت زندگی کنند و شکوفا شوند و خوشبختی هر کس را در خوشبخت کردن دیگران می بیند . تنها چیزی که در آئین زرتشت بدشمرده شده دروغ و فریب و رنج دادن به مردمان و جانداران می باشد و بس.
پس آن نویسنده شیادی که این موضوع را برای نخستین بار عنوان کرده کیست؟ و شیاد دیگری که بعنوان « استاد و مورخ » آنرا به زرتشت ربط داده چه کسی یا چه کسانی میتوانند باشند؟ بازهم خودتان حدس بزنید .
در مورد « حرمسرای داریوش » هم ما هیچ مدرکی درباره آن که بوسیله ایرانیان نوشته شده باشد نداریم و کسانی که در این مورد چیزی نوشته اند میمون وار از یک عده نویسندگان اروپائی کپی برداشته اند که خود این « نویسندگان » هم از یونانیهای باستان کپی کرده اند. بر هیچکس هم پوشیده نیست که یونانیها در زمان هخامنشیان دشمنان ایران بوده اند و حتی اروپائیان هم «هرودوت» مورخ یونانی را « بزرگترین دروغگوی تاریخ » نامیده اند . همين نويسندگان هستند که اسکندر ی را که جز کشتار و آتش زدن چيز ديگری نميدانست لقب « بزرگ » ميدهند و او را به مقام خدائی مي برند و کورش براستی بزرگ را ، فقط « کورش» مینامند.
امروز روزی است که شما جوانان ایرانی برای نخستین بار پس از 1400 سال تحقير و توهين این بار را بر دوش خود گرفته و تاریخ خود را از آغاز تا پايان خود بنویسید. مگر آمریکائی یا انگلیسی یا فرانسوی ... تاریخ خود را خود نمی نویسد ؟ چرا تاریخ ایران باید بوسیله غربیان ، تازیان یا تازی پرستان نوشته شود ؟ چرا ایرانی نتواند روزی زنجیرهای بردگی و استعمار فرهنگی عرب را درهم بشکند و فردوسی وار هویت و تاریخ و فرهنگ خود را بازسازی کند و منتظر نشود که این و آن بیگانه با چهره های گوناگون بجای او زحمت این کار را بکشد؟ در مورد نیچه در « نامه ماه» تیر ماه ( جون 2006) مقاله بلند بالایی نوشتیم و خدمات او را به آئین زرتشت ستودیم. ولی خنده ( یا گریه ) آورتر از همه ، آخوندی از قم است که بما می نویسد « اسلام عقلانیت را در آئین زرتشت وارد کرد ! . ما نمیدانیم در برابر اینهمه پرروئی و وقاحت که حتی از مرز شیادی هم گزشته چه بگوییم . امروز ما در دنیا 57 کشور مسلمان داریم ، در کدام یک از این کشورها عقل و خرد حاکم است ؟ آیا زنان را در گرمای 40 درجه تابستان در کفنی سیاه پوشاندن برای شما « عقل » است ، آیا نداشتن تحمل دگراندیش را زمانی که دروغهای شما را بر ملا میکند « عقل » است ؟ یا تمام مسائل در کتاب « حل المسائل » رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خمینی همگی با « عقل» برابری میکند؟ یا سنگسار کردن زنان ، دست و پا بریدن مردم ، تازیانه زدن .... همگی با عقل هماهنگی دارد؟ آیا حوریهای بهشتی ، قیر داغ در جهنم در حلق مردم ریختن و غیره همگی از عقل سرچشمه میگیرند؟ نخستین چیزی که ما در آئین زرتشت می آموزیم مفهوم واژه اهورا مزداست و اهورا مزدا یعنی به هستی آورنده خرد و یا همانگونه که فردوسی گفت « خدای جان و خرد » است. پس خدای ما خدای خرد و خدای زندگی است و آن آخوند تازی پرست خيلی کوچکتر از آن است که به ايرانيان درس درباره « خرد » و عقل دهد.
در اين مقاله تنها هدف ما هشدار دادن به نسل جوان است که اين بار ديگر در دام فریب کاران حرفه ای که با نقاب و چهره های گوناگون و زبانی چرب و نرم ظاهر میشوند نیافتند.
« بازگشت بزرگ » آغاز شده و ديگر ايست نخواهد کرد چون خدای خرد و زندگی با ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر