۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

سرزمین های از دست رفته و حقوق ملی ایران در دریای مازندران

بخش سوم

دکتر میر مهرداد میرسنجری

پیشگفتار:


به دلیل سیاست هایِ ایران ستیزانه-یِ حکومت اسلامی که بازده-ی آن خطر پاره پاره شدن بخش های بزرگی از خاک ایران است، هر ایرانی میهندوست، مسئول است که دست از بیتفاوتی بردارد و به اندازه توانش راهبندِ سیاست هایِ اهریمنی حکومتِ اسلامی گردد تا از فرایند فروپاشی ایران پیشگیری کند. حکومت اسلامی برای ماندگاریِ چند روز بیشتر، تلاش میکند از راه بخشیدن سهم ایران در دریایِ مازندران به روسیه، این کشور را همبسته-ی خودش نگه بدارد. و این احتمال نیز هَست که در آینده-یِ نزدیک حکومت اسلامی ناگزیر شود برایِ خرسند نگهداشتن کشورهای پیرامون شاخابِ پارس، از حق ایران بر سه جزیره-یِ تُمب کوچک، تُمب بُزرگ و ابو موسی در دریای پارس نیز گذشت کند. در این پیوند آشنایی با تاریخچه-یِ سرزمین هایی که خطر از دست رفتن ِآنها هست، میتواند انگیزه ای برایِ ایرانیان میهندوست گردد تا آنها با برپایی یک کارزار بزرگِ تبلیغاتی و گُسترده در سراسر کشور، همگی مردم ایران را در راه پیشگیری از ازدست رفتن ِبخش هایِ بُزرگی از خاک کشور و فروپاشی ایران، با خودشان بسیج و همراه سازند.
به دلیل اهمیت این نوشتار پژوهشی، و دراز بودن آن، این نوشتار به چند پاره بخش شده است و هر روز بخشی از آن در فرادستِ کاربران گذاشته خواهد شد.

چکیده:
برپایه-ی پیماننامه هایی که در سال های 1921 و 1944 میان دولت های ایران و روسیه شوروی پیشین بسته شده اند، صاحب دریای مازندران این دو دولت هستند. و بهره برداری از سرچشمه های این دریا به گونه-یِ برابر در میان این دو دولت با سهم یک دوم، بخش شده است. برپایه-یِ قوانین جهانی دگرگونی دولت ها، سبب دگرگونی مرزی، میان کشورها نخواهند شد. از این رو کشورهایِ جنوبی جدا شده و ناوابسته شده از روسیه شوروی پیشین، ناگُزیر هستند که در چهاچوب هایِ داتنامه های جهانی و پیمان نامه های 1921 و 1944 سهم ایران در دریای مازندران را به پذیرند و تنها خُرسند به سهم خود در آن بخش از دریای مازندران شوند که تا پیش از فروپاشی روسیه شوروی پیشین در سال 1990، بخشی از سهم کشور روسیه بوده است. اگر حکومت اسلامی در ناسازگاری هایِ پیش آمده با کشورهایِ نو بُنیاد کناره-ی دریای مازندران، از بهر خشنودکردن دولت روسیه از حق مردم ایران که در پیماننامه های 1921 و 1944 گُنجانده شده اند، سُخنی به میان نمی آورد، این رفتار دولت ایران هیچ دلیلی بر ناحقی و چشم پوشی مردم ایران از دانگ خود در دریای مازندران نمیباشد.
سرآغاز:
نخستین قرارداد ایران و روسیه (1732 میلادی)
کُهن ترين پیماننامه ای که میان ايران و روسيه بسته شده است و به فراپُرسش و مسائل درياي مازندران اشاره دارد، به 1732 ميلادي باز میگردد که میگوید: «چنانچه کشتي بازرگانی ِشهروندانِ روسيه در درياي مازندران آسيب ديده و بيم آن رود که آسیبی به دارایی هایِ آن وارد شود، از دولت ايران انتظار مي رود که امکانات خود را به کار گيرد تا به دارایی هایِ آن دستبرد زده نشود و در اندازه-یِ تواناییش براي نجات کشتي کمک کند.» از سویی ديگر در اين پیماننامه از ايران خواسته شده است که پروانه-یِ پهلوگیری به کشتي هاي بازرگانی روسي در بندرهایِ خود بدهد تا آن کشتی ها کالاهایِ خود را در بندرها واسپارند و یا بارگيري کُنند. این پیماننامه گویای چیرگی و هژمونی آن روز نیروی دریایی ایران در دریای کاسپین است که روس ها را ناگزیر از درخواستِ یاری کردن از ایران کرده است.
پیماننامه هایِ گلستان و ترکمانچای آغاز از دست رفتن سرزمین ها از چهار سوی ایران شُد؛ و کشته شدن آقا محمد خان نخستین و تنها پادشاهِ نیرومندِ قاجار آغازی بود بر آشفتگی ها در درونِ کشور که در پی آن، پادشاهی فتحعلی شاه، پادشاه ناشایستِ قاجار، چیرگی بیگانگان و از دست رفتن بسیاری از سرزمین ها در خاور و باختر، شمال و جنوب ایرانزمین را در پی داشت، به گونه ای که تا پایان دوره قاجار گُستردگی ِسرزمین کهن ایرانزمین به یک سوم پیرامون راستین و واقعی آن کاهش یافت. پس از برپایی دو جنگ خانمانسوز و نا برابر،‌ دو پیماننامه-یِ بدشگونِ گلستان ( در 29 شوال 1228 ه.ق. / 12 اکتبر 1813 م. ) و ترکمانچای ( پنجم شعبان 1243 ه.ق. / 22 فوریه 1828 م. ) به ایران پذیرانده شد که بخش بزرگی از سرزمین هایِ ایران در ناحیه قفقاز از پیکره ایرانزمین جدا شد و به دستِ روس ها افتاد.جنگ هایِ روس با ایران در هفتمین سال پادشاهی فتحعلی شاه (1228 – 1218 ه.ق. / 1813 – 1804 م. ) آغاز شد و بر پایه-یِ پیماننامه-یِ گلستان‎ که در سال‎) ‎‏۱۸۱۳‏‎ (‎میلادی‎ ‎میانِ‎ ‎ایران‎ ‎و‎ ‎روسیه‎ ‎ ‎در قریه گلستان از محال قره باغ بسته شد کوی ها و منطقه هایِ بسیاری از ایران به اشغال روس ها در آمد.
در پایین نام کوی ها و منطقه هایی که از ایران جدا شدند آورده شده اند: ‏قره باغ، گنجه، خانات شکی، شیروان، قوبا شماخی، دربند، باکو، هر جا از ولایات مغان و تالش را که بالفعل در ‏تصرف روسیه بود. داغستان، گرجستان.
‎این پیماننامه ايران را از داشتن نيروي دريايي در دریای مازندران نیز بی بهره ساخت و حق آشکار ايران را در این دریا زیر پا گذاشت. در جنگ های دوم ایران و روسیه که به دنبال اعتراض روحانیان شیعه و مردمی که خواهان ناوابستگی بودند، با روس ها درگرفت ( 1243 – 1241 ه.ق. / 1828 – 1826 م. )، پس از شکستِ دوباره-یِ ایران، پیماننامه-یِ دیگری به نام ترکمانچای به ایران پذیرانده شد که در برگیرنده-یِ شانزده بخش بود به همراه یک پیماننامه-یِ دیگر در پیوستِ آن که در سه بخش فراهم شده بود؛ و بدینسان پیماننامه ترکمانچای در ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ بسته شد.
این پیماننامه در زمان فتحعلی شاه قاجار با میانجیگری دولت انگلستان بسته شد و به موجب آن ولایت هایِ ایروان و نخجوان نیز به روسیه واگذار شدند و حق کشتیرانی در دریای مازندران دوباره به کشتی‌هایِ روسی واگذار شد؛ و شهروندان روسی برپایه-یِ پیماننامه-یِ ترکمانچای از حق کاپیتولاسیون [حق پاسادش (مصونیت) در برابر قانون] در ایران برخوردار شدند.
برپایه-یِ این پیماننامه، سرزمین هایِ برجا مانده-یِ ایران از پیماننامه-یِ گلستان در قفقاز، که دربر گیرنده-یِ خانات ایروان، کوی ها و منطقه هایِ تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان بود، به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای مازندران را از دست داد و ناگُزیر به پرداخت ۱۰ کرور طلا به روسیه شد. افزون بر امضای پیماننامه-یِ ترکمانچای، زیر فشار روس‌ها یک پیماننامه-یِ بازرگانی نیز با آنان به امضا رسید که همگی بازار ایران را بدون هیچ راهبندی، در فَرادَستِ روس‌ها قرار میگذاشت.
در اين پیماننامه، چیرگی چند هزار ساله-یِ ايرانيان بر دريای مازندران برچیده شد و ايران از حق کشتيراني در اين دريا بی بهره گشت. این وضعيت تا رویدادِ انقلاب اکتبر 1917 و پيروزي کمونيست ها بر خاندان «تزار» ادامه داشت.
در ادامه-یِ دوران قاجار با مرگ محمد شاه و به پادشاهی رسیدن ناصر الدین شاه، ایران همچنان با تهدید های گوناگونِ مرزی رو به رو بود. مانند جنگ آق دربند سرخس ( 1271 ه.ق. ) و تصرف آشوراده (1256 ه.ق. ) و سپس منطقه فیروزه (همگی در شمال شرقی ایران) بدستِ روس ها،‌ تازش هایی چند از جانب عثمانیان با آهنگِ فروگرفتن خرمشهر، چنگ اندازی بر خارک یا جنگ بوشهر ( 1273 ه.ق. )، پیماننامه-یِ پاریس و جدایی شهر تاریخی و همیشه ایرانی هرات (1273 ه.ق. / 1857 م.) و افغانستان و دست اندازی های دیگر، که در پی آن ایرانِ خاوری هم از دست رفت.
پیمانِ آخال (1881 میلادی) که به جدایی بخش خاوری دریای مازندران از ایران انجامید. شوربختانه بسیاری از ایرانیان حتی با نام این پیماننامه-یِ ننگین نیز آشنا نیستند و کمتر در باره-یِ آن سخن گفته می شود، پیمانی که سبب جدایی کرانه هایِ خاوریِ دریای مازندران و سرزمین هایِ گسترده ای از جمله (مرو) و شهر باستانی (نسا) (پایتخت باستانی اشکانیان) و همگی کشور ترکمنستان کنونی از ایران شد.
روسها که تسخیر ورارود ایرانزمین را هدفِ خود کرده بودند ، در سال 1290 ه.ق. ( 1873 م. ) خیوه را بدست کسی به نام کافمان (Kaufman ) فروگرفتند. همچنین با سرکوبی ترکمن های یموت در سال 1295 ه.ق. ( 1878 م. ) بدستِ سرتیب لازارف ( Lazarov ) و جنگ دیگر با همان قوم در سال 1297 ه.ق. ( 1880 م. ) بدستِ ژنرال اسکوبلف ( Skobelev ) و سرانجام، با کُشتار گروهی ترکمن ها ( از راه گسیل قشون روس بکمک راه آهن به گوگ تپه ) در سرتاسر شمال خاوری ایران نیز، وضعی پیش آمد که همانند با قفقاز بود، به سُخن دیگر، پیماننامه-یِ دیگری به سان ترکمانچای، در 29 محرم سال 1299 ه.ق. ( 9 دسامبر 1881 م. ) بر دولت ناتوان ایران پذیرانده گردید. این پیماننامه میان امپراتوری روسیه و ناصرالدین شاه قاجار در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ ( ۱۲۹۹ه.ق/۱۲۶۰ه.ش) برایِ روشن کردن مرزهای دو کشور در کوی و منطقه هایِ ترکمن نشین خاور دریای مازندران بسته شد و اشغال خوارزم به دستِ روسیه تزاری را پذیرفت. پس از این که امپراتوری روسیه اشغال کامل خاکِ ایران در بخش شمالی فلات ایران را در پیش گرفت، نیروهایِ فرماندهان میخائیل اسکوبلف ، ایوان لازارف و کنستانتین کافمن، پس از حملاتِ گسترده، منطقه هایِ گُسترده ای از ورارود (آسیای میانه امروزی) و خاور دریای مازندران که تا آن گاه بخش های گُسترده ای از ایران بزرگ را میساختند، به اشغال خود در آوردند. و پادشاهِ ایران ستیز قاجار ناصرالدین شاه، بدون هرگونه نگرانی از این رویدادِ ناگوار، تنها وزیر خارجه اش میرزا سعید خان معتمن الملک را به دیدار ایوان زینوویف فرستاد تا پیمانی را در تهران امضاء کنند. با سرنهادن بر این پیمان، دولتِ ایران از خاک خود در سرتاسر آسیای میانه: ترکستان و ورارود و خاور دریای مازندران چشم پوشی کرد و رود اترک را به نام مرز نوین، از قاجار به ارث برد. از آن پس مرو، سرخس، عشق آباد و پیرامونِ آن ها، زیر فرمان الکساندر کومارف در آمد و بخشی از روسیه تزاری گشت که سپس تر به جمهوری ترکمنستان نام گذاری شد.
روس ها تنها به برپایی جنگ علیه ایران و پذیراندنِ این سه پیماننامه-یِ شوم و ستمگرانه بَسنده نکردند ، بلکه بارها در تهدید مرزهایِ نوین، زیاده خواهی نیز نشان دادند و چندین بار نیز، در این امر ناسازگاری هایی را سبب شدند که از میان آنها، میتوان به گُزارش نشستِ سال 1245 ه.ق. ( 1829 م. ) در پیوند با مرزبندیهایِ تازه و دگرگونی بُنیادین اشاره کرد که با پذیراندنِ گُزارش نشستِ سال 1314 ه.ق. ( 1896 م. ) به ایران، دگرگونی دوباره-یِ مرزی به سودِ کشور ترکیه انجام گرفت، که برپایه-یِ آن، این مرز تازه به آنجاییکه قراسو و ارس بهم میرسند، جابجا شُد.
بخشش منطقه مرزی فیروزه از سوی ناصرالدین شاه به امپراتور روسیه!!
پس از اشغال و جدا سازی کوی و منطقه هایِ شمال خاوری ایران، دولت روسیه در مورد فروگرفتن منطقه هایِ فیروزه و حصار، دولتِ ناتوانِ ایران را زیر فشار گذاشت که سرانجام به امضایِ پیماننامه-یِ تازه ای با امضای میرزا علی اصغرخان امین السلطان ( صدر اعظم ایران ) و پوتزف ( Potzev ) ( وزیر مختار روسیه ) در 23 ذیقعده سال 1310 ه.ق. ( 27 مه 1893 م. )، سبب شد که بر پایه-یِ بخش هایِ سه گانه-یِ نُخُستِ این پیماننامه، "اعلیحضرت شاهنشاه ایران (ناصرالدین شاه )، از سوی خود و از سویِ جانشین خود منطقه فیروزه را کلا" به اعلیحضرت امپراتور همه-یِ سرزمین هایِ روسیه واگذار کرده و در منطقه حصار نیز، دگرگونی هایی را به سود روسیه پدید خواهد آورد."؟!
...........
دونباله دارد.
پیوند بخش نخست این نوشتار:
http://khaschayarrochssani.blogspot.com/2010/05/blog-post_09.html

پیوند بخش دوم این نوشتار:
http://khaschayarrochssani.blogspot.com/2010/05/blog-post_5613.html


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر