نُسکِ پارسیک
سازمان خودرهاگران
چکیده:
اگر ما بخواهیم چرخ ِماشین ِکُشتار ِرژیم را از چرخش بازداریم، این چرخ نخواهد ایستاد، مگر اینکه حکومت اسلامی به کَردِ (عملا) دریابد که پَژمَرگِ فَرسختی (خطر جدی ای) درکمین اوست، و رژیم از راه تماشایِ نابودیِ پایگاه ها، دستگاه ها و ساختمان هایِ دولتی و بانک ها پی ببرد که با ادامه-یِ دار زدنِ زندانیان، جانِ و آسایش وابستگانِ خودش را بپَژمَرگ خواهد انداخت. پس، پذیراندن هزینه-یِ سرکوب به رژیم، تنها در کُنش و واکُنش شایسته است که مانک (معنی) پیدا خواهد کرد، نه از راه بیرون دادن پایاننامه (قطعنامه)، هُشدارنامه، آگاهینامه، و آرانگ دادن (شعار دادن). این رژیم اینچنین زبانی را نمیشناسد و تنها یک زبان را درمییابد و آن زبان زور و خشونت است. بنابر این ایستادگی کُنشی (عملی) در برابر خشونت، خودش را به جایِ یگانه پاسخ به ما پذیرانده است، پاسُخی که ما آن را برنگُزیده ایم، ونکه (بلکه) از روی ناچاری پذیرفته ایم.
سرآغاز:
بر دار کردن پنج تن از زندانیانِ کشورمداریک (سیاسی)
در بامداد یکشنبه 19 اردیبهشت پنج تن زندانی سیاسی اعدام شدند که یکی از آنها شادروان فرزاد کمانگر نام دارد؛ با آنکه بسیاری از سازمان هایِ حقوق بشری در جهان در تماس هایی که با حکومت اسلامی داشتند، درخواستِ پیشگیری از دار زدنِ فرزادِ کمانگر را داده بودند، ولی حکومت اسلای او را نیز کُشت.
در بررسی ِرفتار ِحکومتِ اسلامی در پیوند با فراپُرسش ِخشونت، به این بازده میرسیم که حکومت اسلامی آگاهانه برای رسیدن به یک هدفِ ویژه دست به خشونت میزند. یکی از این هدف ها جا انداختن این اندیشه است که ناسازگاری هایی که بخواهند برای هستی حکومت اسلامی «پَژمَرگ آفرین باشند (خطر ساز باشند)»، از سویِ رژیم بخشوده نخواهند شد، و این «پَژمَرگ آفرین بودن (خطر ساز بودن)» از یک مانکِ (معنی) گل و گُشادی برخوردار است که نمیتوان بکمک آن، به یک برآیند رسید و روشنگریِ ویژه ای از مرزهایِ سُرخ ِحکومتِ اسلامی بدست داد تا از بالای دار رفتن آدم هایِ بیگناه پیشگیری شود. حکومت اسلامی توانسته است که بدون کمترین کرانمندی ای (محدودیتی)، چه در پیوند با دهنکجی به پیماننامه هایِ جهانی باشد و چه زیر پا گذاشتن پیماننامه-یِ هوده هایِ مردمیک (حقوق بشری) و یا گرفتاری هایِ درون کشوری باشد، با آسوده دلی هَمیستار هایِ (مخالفان) خودش را چه در خیابان باشند و چه در زندان، بکشد.
در سال 2006 من یک نوشتاری را بیرون دادم با این سرنویس که:« تا نزنی، میزنند و تا نکشی، میکشند». در آن نوشتار به یک پدیده نمار کردم (اشاره کردم) که خیلی ساده، میتوان در باره-یِ آن روشنگری کرد. نخست میخواهم بخشی از آن را که انگیزه-یِ من در نوشتن آن نوشتار بود، در اینجا بیاورم تا بتوانیم این ارزیابی را کنیم که آیا از آن زمان تا کنون دگرگونی ای در رفتار حکومت اسلامی انجام گرفته است؟
«یورش خشونت آمیز نیروهای امنیتی و گارد ویژه به گردهمایی آشتیجویانه-یِ زنان. بگفته-ی یکی از گواهان خانم شیوا نظر آهاری، نیروهایِ شهربانی با بکارگیریِ زنانِ پلیس، در براستی یک چهره-یِ تازه ای را به شیوه-یِ سرکوبِ خودشان بخشیده بودند و زنانِ پلیس با رفتن در میان زنان و آسیب زدن هایِ سخت و دُشمنام گویی به آنها، بگونه ای که هرگز نمیتوان باور داشت که این زنان گُماشته، دارند هم گونان (همجنسان) خودشان را هدف آسیب و ناسزاگویی میکنند، با اسپره فلفل و باتوم به جانِ بانوانی که در آن گردهمایی باشنده بودند، افتاده بودند؛ آنها را با شیوه-یِ بسیار بدی هدفِ بازداشت و آسیب و دُشنام گویی کرده بودند. چندتن از این بانوان را من دیدم که با مو روی زمین میکشیدند. میبردند و میانداختند در خودروهایِ ویژه. براستی نیروهایِ شهربانی با چنین برخوردی چه آهنگی را دنبال میکردند، در هنگامیکه آن بانوان هیچ خواسته-یِ سیاسی را پیش نکشیده بودند، و تنها یک سری خواسته هایِ شهروندی و هَنجُمَنی (اجتمایی) داشتند و هیچ آرَنگِ کشورمداریک ( شعار سیاسی) هم نمیدادند؟»
این نوشتاری است که در آن زمان پراکنده شد؛ گُزارشی از یک گردهمایی ساده-یِ بانوان در میدان هفت تیر بود که نشان میداد چگونه با آنها برخورد شده است. در آن زمان از بهر ادامه-یِ خشونت هایِ فراوانی از این دست، من این نوشتار را بیرون دادم. و در آن گفتم که کاربُردِ خشونت از سویِ حکومتِ اسلامی به این فرنود (دلیل) رواگ (رواج) و ادامه دارد که هزینه-یِ آن برای حکومت خیلی پایین است. به زبان دیگر، برای حکومتِ اسلامی هیچ بهایی ندارد که به جانِ هَمیستارهایِ (مخالفان) خود بیافتد، آنها را در خیابان بزند، یا گاز اشک آور به سوی آنها پرتاب کند، به آنها تیراندازی کند، آنها را بازداشت کند و به زندان ببرد و در آنجا به آنها تجاوز کند، سپس بکشد، تکه پاره کند و شبانه هم آنها را به گورستان ببرد و گور کند. براستی همه-یِ این کارهایِ ناروا چه هزینه ای برای حکومت اسلامی دارند؟ حکومت اسلامی میتواند در یک سنجش ِخیلی ساده به هزینه-یِ پایین چنین رفتارهایی و سودِ بسیار بالایی که برایِ این رژیم دربر دارند، پی ببرد؛ از اینراه رژیم به خوبی درمییابد که ادامه-یِ گُسترش هراس آفرینی، ترس سالاری در همبودگاه (جامعه)، ادامه-یِ ماندگاریش را پایندان میکنند (تضمین میکنند)، کارهایی که کم هزینه هَستند، ولی سود آنها برای رژیم بسیار بالا میباشند. به همین فرنود (دلیل) است که هنگامیکه نگاهی به رویدادهایِ چهار سال گذشته میاندازیم، از سال 2006 تا به امروز، میبینیم که این نمونه هایی که در این نوشتار آمده اند در درازای چهار سال گذشته و در جریانِ این جنبش آزادیخواهی که یک سال است ادامه دارد، شاید با نماگاه های (صحنه هایِ) دلخراش تر، صدها و هزاران بار در تهران و سراسر ایران تکرار شده باشند، و همچنان ادامه دارند؛ بگونه ایکه حکومت اسلامی چند روز پیش در بامداد یکشنبه 19 اردیبهشت چند آدم بیگناه را به دار کشید و هم اکنون دارد خود را برایِ کُشتارهایِ سپسین آماده میسازد. این رویدادِ دلخراش نشان دهنده-یِ این راستینگی (واقعیت) است که همیستارهایِ (مخالفان) نظام جمهوری اسلامی چه در دورن و چه در برون از کشور، چه سازمان هایِ رَزمی باشند و چه نارَزمی، هم آنها که بگونه-یِ آشتی جویانه با حکومت اسلامی مبارزه میکنند و هم آنها که بگونه-یِ خشونت آمیز، نتوانسته اند تا کنون سازوکارهایی را پیدا کنند که هزینه-یِ سرکوب و کُشتار را برای حکومت اسلامی به اندازه ای بالا ببرد که رژیم نتواند بخودش پروانه-یِ اینچنین خونریزی ای را بدهد.
هتا در بسیاری از کشورهایی که مردمسالاری چیره است، دولت ها از اینچنین گرایشی برای سرکوبِ هَمیستارهایِ شان (مخالفان) شان برخوردارند؛ برای نمونه خشونتی که پلیس آلمان و فرانسه نشان میدهند، برای ما آشناست، ولی آنچه که شوه-یِ (سبب) خودداری آنها از اینچنین نامردمی میشود، آن مرز سرخی است که با گذر کردن از آن، آنها باید خود را در برابر همبودگاه و دیدگاهِ همگانی پاسخگو کُنند؛ در چنین نهشی (وضعی) همبودگاه و رسانه هایِ گروهی بسیج میشوند مردم گردهمایی میکنند و ایستاکاری میشود (اعتصاب میشود). و شهروندانی که به هاگ هایِ (حقوق) خودشان آگاهی دارند به پدافندی (دفاع) از خودشان برخواهند خاست. بنابراین از آنجا که هزینه-یِ سرکوب برایِ این دولت ها بسیار بالا است، آنها ها در این زمینه خیلی هوشکارانه (محتاطانه) رفتار میکنند. ولی در ایران، سرکوب برای حکومتِ اسلامی کمابیش هیچ هزینه ای ندارد. زیرا هزینه-یِ رژیم در این زمینه تنها کرانمند میشود (محدود میشود) به محکوم شدنِ آن از سوی این یا آن سازمان هوده هایِ مردُمیک (حقوق بشری)، که تاکنون پنجاه هُشدارنامه در پیوند با زیر پا گذاشتن هوده هایِ مَردُم (حقوق بشر) از سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک (حقوق بشری) دریافت کرده است و کمترین مَهَستی (اهمیتی) هم به آنها نداده است. و در درازای سه دهه پیش سدها و هزاران نامه های واخواهانه و پَتکارشی (اعتراضی) از سوی باهَمادها (سندیکاها)، سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک (حقوق بشری) و انجمن های شهروندی دریافت کرده است که پشیزی برای آنها نمیشناسد. زمانی که من از هزینه گفته به میان میآورم، فردیدم (منظورم) هُشدار نامه یا آگاهینامه نیست. زیرا که این ها به کَردِ (عملا) هیچ هَنایشی (تاثیری) در رفتار رژیم ندارند و ما دیدیم که چگونه در دوران خاتمی برایِ نمونه کشورهایِ باختری به رسایی (کاملا) پرونده-ی هوده هایِ مَردُم (حقوق بشر) در باره-یِ ایران را بستند. و وارد داد و ستدهای بازرگانی همانند نفت، گاز و خودرو و دیگر کالاها شدند. پس امیدی به این دولت ها و سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک ( حقوق بشری) نمیتوان داشت که از اندازه-یِ گفتار و هُشدار بالاتر نمیرود. هنگامیکه من در باره-یِ پذیراندنِ هزینه-یِ بالا به حکومت در پیوند با سرکوب گفتگو میکنم، فردید (منظور) من همین خَرَدِ چیره بر این نوشتار است که: « تا نزنیم، میزنند.» و زمانیکه حکومتِ اسلامی درنگرد که از بهر هر سرکوب و ستمی که بر مردم روا میدارد، باید که یک هزینه-یِ سنگین پرداخت کند، در آن زمان است که این رژیم به فرهنگ دوبار اندیشیدن، پیش از وَدایش (تصمیم) به سرکوب گرفتن، خوی خواهد گرفت. بالا بردن هزینه در برون مرز از همان راهی انجام میگیرد که برخی از هم میهنان ما در پاریس و انگلستان انجام دادند که با یورش خود به لانه هایِ اَنیشگی (جاسوسی) رژیم آنها را فروگرفتند و یا به آن ها آسیب زدند. باید که به هیچیک از کانون ها و بنیادهایی که ازآن حکومت اسلامی هَستند امان نداد، از کانون هایِ فرهنگی گرفته تا بُنیادهایِ بازرگانی، سفارت خانه ها؛ ولی کار مَهَند (مهم) در درون کشور انجام خواهد گرفت. اگر براستی از این پنج تنی که به دار کشیده شده اند، تنها یک تن از آنها یک وابستگی نمادین (ظاهری) به یک سازمانِ رَزمی همانند پژاک داشته باشد، این خویشکاریِ (وظیفه) گروه پژاک است که با توانِ کردگانی (عملیاتی) خودش چنان خاک سیاهی بر سر این رژیم وارد سازد که دیگر یارایِ بدار کشیدن هموندانِ آن را پیدا نکند. این دیدگاه که باور دارد که شاید بتوان با دوری گُزیدن از واکُنش و هیچکار نکردن، هزینه-یِ کُرپانیان (قربانیان) را پایین نگهداشت، نشان داده است که بدور از خَرَد است، زیرا این رژیم تنها زبان زور را درمییابد و بی اراده گری و نبودِ یک واکُنش شایسته، بهترین انگیزه برای این رژیم در ادامه-یِ سرکوب و دست زدن به کُشتار هایِ بیشتر خواهد بود. بر این پایه اگر ما همانندِ گذشته رفتار کُنیم، نباید که از ادامه-ی کُشتار ِزندانیان شگفت زده شویم. اکنون پُرسش این است که این تَرازش (معادله) چه زمانی میتواند دگرگون شود؟ پاسخ این است که: زمانی که ما یک پَراسنجه-یِ (پارامتر) تازه ای را در این رزمگاه اندر کنیم. و این پَراسنجه (پارامتر) نمیتواند چیز دیگری باشد، بجز یک واکنش ِ کُنشیک (عملی)، بسیار سهمگین و سنگینی که هَمیستاران (مخالفان) رژیم باید از بهر کُشته شدنِ هر زندانی، بر حکومتِ اسلامی وارد آورند؛ به سُخن دیگر، آزادیخواهان باید از راه زدنِ آسیب هایِ داراکی (مالی)، روانی و جانی به وابستگانِ حکومت اسلامی، هزینه-یِ کُشتار ِزندانیان را به اندازه ای برایِ حکومت اسلامی بالا بُبرند، که اندیشه-یِ دار زدنِ زندانیان در آینده، سران حکومت اسلامی را به لرزه درآورد.
گوهر پیام من در این گفتاورد به همه-یِ ایرانیان آزاده، سازمانها و گروه هایِ آزادیخواه این است:
اگر ما بخواهیم چرخ ِماشین ِکُشتار ِرژیم را از چرخش بازداریم. این چرخ نخواهد ایستاد، مگر اینکه حکومت اسلامی به کَردِ (عملا) دریابد که پَژمَرگِ فَرسختی (خطر جدی ای) درکمین اوست، و رژیم از راه تماشایِ نابودیِ پایگاه ها، دستگاه ها و ساختمان هایِ دولتی و بانک ها پی ببرد که با ادامه-یِ دار زدنِ زندانیان، جانِ و آسایش وابستگانِ خودش را بپَژمَرگ خواهد انداخت. پس، پذیراندن هزینه-یِ سرکوب به رژیم، تنها در کُنش و واکُنش شایسته است که مانک (معنی) پیدا خواهد کرد، نه از راه بیرون دادن پایاننامه (قطعنامه)، هُشدارنامه، آگاهینامه، و آرانگ دادن (شعار دادن). این رژیم اینچنین زبانی را نمیشناسد و تنها یک زبان را درمییابد و آن زبان زور و خشونت است. بنابر این ایستادگی کُنشی (عملی) در برابر خشونت، خودش را به جایِ یگانه پاسخ به ما پذیرانده است، پاسُخی که ما آن را برنگُزیده ایم، ونکه (بلکه) از روی ناچاری پذیرفته ایم.
http://khodrahagaran.org/Fa/
سازمان خودرهاگران
چکیده:
اگر ما بخواهیم چرخ ِماشین ِکُشتار ِرژیم را از چرخش بازداریم، این چرخ نخواهد ایستاد، مگر اینکه حکومت اسلامی به کَردِ (عملا) دریابد که پَژمَرگِ فَرسختی (خطر جدی ای) درکمین اوست، و رژیم از راه تماشایِ نابودیِ پایگاه ها، دستگاه ها و ساختمان هایِ دولتی و بانک ها پی ببرد که با ادامه-یِ دار زدنِ زندانیان، جانِ و آسایش وابستگانِ خودش را بپَژمَرگ خواهد انداخت. پس، پذیراندن هزینه-یِ سرکوب به رژیم، تنها در کُنش و واکُنش شایسته است که مانک (معنی) پیدا خواهد کرد، نه از راه بیرون دادن پایاننامه (قطعنامه)، هُشدارنامه، آگاهینامه، و آرانگ دادن (شعار دادن). این رژیم اینچنین زبانی را نمیشناسد و تنها یک زبان را درمییابد و آن زبان زور و خشونت است. بنابر این ایستادگی کُنشی (عملی) در برابر خشونت، خودش را به جایِ یگانه پاسخ به ما پذیرانده است، پاسُخی که ما آن را برنگُزیده ایم، ونکه (بلکه) از روی ناچاری پذیرفته ایم.
سرآغاز:
بر دار کردن پنج تن از زندانیانِ کشورمداریک (سیاسی)
در بامداد یکشنبه 19 اردیبهشت پنج تن زندانی سیاسی اعدام شدند که یکی از آنها شادروان فرزاد کمانگر نام دارد؛ با آنکه بسیاری از سازمان هایِ حقوق بشری در جهان در تماس هایی که با حکومت اسلامی داشتند، درخواستِ پیشگیری از دار زدنِ فرزادِ کمانگر را داده بودند، ولی حکومت اسلای او را نیز کُشت.
در بررسی ِرفتار ِحکومتِ اسلامی در پیوند با فراپُرسش ِخشونت، به این بازده میرسیم که حکومت اسلامی آگاهانه برای رسیدن به یک هدفِ ویژه دست به خشونت میزند. یکی از این هدف ها جا انداختن این اندیشه است که ناسازگاری هایی که بخواهند برای هستی حکومت اسلامی «پَژمَرگ آفرین باشند (خطر ساز باشند)»، از سویِ رژیم بخشوده نخواهند شد، و این «پَژمَرگ آفرین بودن (خطر ساز بودن)» از یک مانکِ (معنی) گل و گُشادی برخوردار است که نمیتوان بکمک آن، به یک برآیند رسید و روشنگریِ ویژه ای از مرزهایِ سُرخ ِحکومتِ اسلامی بدست داد تا از بالای دار رفتن آدم هایِ بیگناه پیشگیری شود. حکومت اسلامی توانسته است که بدون کمترین کرانمندی ای (محدودیتی)، چه در پیوند با دهنکجی به پیماننامه هایِ جهانی باشد و چه زیر پا گذاشتن پیماننامه-یِ هوده هایِ مردمیک (حقوق بشری) و یا گرفتاری هایِ درون کشوری باشد، با آسوده دلی هَمیستار هایِ (مخالفان) خودش را چه در خیابان باشند و چه در زندان، بکشد.
در سال 2006 من یک نوشتاری را بیرون دادم با این سرنویس که:« تا نزنی، میزنند و تا نکشی، میکشند». در آن نوشتار به یک پدیده نمار کردم (اشاره کردم) که خیلی ساده، میتوان در باره-یِ آن روشنگری کرد. نخست میخواهم بخشی از آن را که انگیزه-یِ من در نوشتن آن نوشتار بود، در اینجا بیاورم تا بتوانیم این ارزیابی را کنیم که آیا از آن زمان تا کنون دگرگونی ای در رفتار حکومت اسلامی انجام گرفته است؟
«یورش خشونت آمیز نیروهای امنیتی و گارد ویژه به گردهمایی آشتیجویانه-یِ زنان. بگفته-ی یکی از گواهان خانم شیوا نظر آهاری، نیروهایِ شهربانی با بکارگیریِ زنانِ پلیس، در براستی یک چهره-یِ تازه ای را به شیوه-یِ سرکوبِ خودشان بخشیده بودند و زنانِ پلیس با رفتن در میان زنان و آسیب زدن هایِ سخت و دُشمنام گویی به آنها، بگونه ای که هرگز نمیتوان باور داشت که این زنان گُماشته، دارند هم گونان (همجنسان) خودشان را هدف آسیب و ناسزاگویی میکنند، با اسپره فلفل و باتوم به جانِ بانوانی که در آن گردهمایی باشنده بودند، افتاده بودند؛ آنها را با شیوه-یِ بسیار بدی هدفِ بازداشت و آسیب و دُشنام گویی کرده بودند. چندتن از این بانوان را من دیدم که با مو روی زمین میکشیدند. میبردند و میانداختند در خودروهایِ ویژه. براستی نیروهایِ شهربانی با چنین برخوردی چه آهنگی را دنبال میکردند، در هنگامیکه آن بانوان هیچ خواسته-یِ سیاسی را پیش نکشیده بودند، و تنها یک سری خواسته هایِ شهروندی و هَنجُمَنی (اجتمایی) داشتند و هیچ آرَنگِ کشورمداریک ( شعار سیاسی) هم نمیدادند؟»
این نوشتاری است که در آن زمان پراکنده شد؛ گُزارشی از یک گردهمایی ساده-یِ بانوان در میدان هفت تیر بود که نشان میداد چگونه با آنها برخورد شده است. در آن زمان از بهر ادامه-یِ خشونت هایِ فراوانی از این دست، من این نوشتار را بیرون دادم. و در آن گفتم که کاربُردِ خشونت از سویِ حکومتِ اسلامی به این فرنود (دلیل) رواگ (رواج) و ادامه دارد که هزینه-یِ آن برای حکومت خیلی پایین است. به زبان دیگر، برای حکومتِ اسلامی هیچ بهایی ندارد که به جانِ هَمیستارهایِ (مخالفان) خود بیافتد، آنها را در خیابان بزند، یا گاز اشک آور به سوی آنها پرتاب کند، به آنها تیراندازی کند، آنها را بازداشت کند و به زندان ببرد و در آنجا به آنها تجاوز کند، سپس بکشد، تکه پاره کند و شبانه هم آنها را به گورستان ببرد و گور کند. براستی همه-یِ این کارهایِ ناروا چه هزینه ای برای حکومت اسلامی دارند؟ حکومت اسلامی میتواند در یک سنجش ِخیلی ساده به هزینه-یِ پایین چنین رفتارهایی و سودِ بسیار بالایی که برایِ این رژیم دربر دارند، پی ببرد؛ از اینراه رژیم به خوبی درمییابد که ادامه-یِ گُسترش هراس آفرینی، ترس سالاری در همبودگاه (جامعه)، ادامه-یِ ماندگاریش را پایندان میکنند (تضمین میکنند)، کارهایی که کم هزینه هَستند، ولی سود آنها برای رژیم بسیار بالا میباشند. به همین فرنود (دلیل) است که هنگامیکه نگاهی به رویدادهایِ چهار سال گذشته میاندازیم، از سال 2006 تا به امروز، میبینیم که این نمونه هایی که در این نوشتار آمده اند در درازای چهار سال گذشته و در جریانِ این جنبش آزادیخواهی که یک سال است ادامه دارد، شاید با نماگاه های (صحنه هایِ) دلخراش تر، صدها و هزاران بار در تهران و سراسر ایران تکرار شده باشند، و همچنان ادامه دارند؛ بگونه ایکه حکومت اسلامی چند روز پیش در بامداد یکشنبه 19 اردیبهشت چند آدم بیگناه را به دار کشید و هم اکنون دارد خود را برایِ کُشتارهایِ سپسین آماده میسازد. این رویدادِ دلخراش نشان دهنده-یِ این راستینگی (واقعیت) است که همیستارهایِ (مخالفان) نظام جمهوری اسلامی چه در دورن و چه در برون از کشور، چه سازمان هایِ رَزمی باشند و چه نارَزمی، هم آنها که بگونه-یِ آشتی جویانه با حکومت اسلامی مبارزه میکنند و هم آنها که بگونه-یِ خشونت آمیز، نتوانسته اند تا کنون سازوکارهایی را پیدا کنند که هزینه-یِ سرکوب و کُشتار را برای حکومت اسلامی به اندازه ای بالا ببرد که رژیم نتواند بخودش پروانه-یِ اینچنین خونریزی ای را بدهد.
هتا در بسیاری از کشورهایی که مردمسالاری چیره است، دولت ها از اینچنین گرایشی برای سرکوبِ هَمیستارهایِ شان (مخالفان) شان برخوردارند؛ برای نمونه خشونتی که پلیس آلمان و فرانسه نشان میدهند، برای ما آشناست، ولی آنچه که شوه-یِ (سبب) خودداری آنها از اینچنین نامردمی میشود، آن مرز سرخی است که با گذر کردن از آن، آنها باید خود را در برابر همبودگاه و دیدگاهِ همگانی پاسخگو کُنند؛ در چنین نهشی (وضعی) همبودگاه و رسانه هایِ گروهی بسیج میشوند مردم گردهمایی میکنند و ایستاکاری میشود (اعتصاب میشود). و شهروندانی که به هاگ هایِ (حقوق) خودشان آگاهی دارند به پدافندی (دفاع) از خودشان برخواهند خاست. بنابراین از آنجا که هزینه-یِ سرکوب برایِ این دولت ها بسیار بالا است، آنها ها در این زمینه خیلی هوشکارانه (محتاطانه) رفتار میکنند. ولی در ایران، سرکوب برای حکومتِ اسلامی کمابیش هیچ هزینه ای ندارد. زیرا هزینه-یِ رژیم در این زمینه تنها کرانمند میشود (محدود میشود) به محکوم شدنِ آن از سوی این یا آن سازمان هوده هایِ مردُمیک (حقوق بشری)، که تاکنون پنجاه هُشدارنامه در پیوند با زیر پا گذاشتن هوده هایِ مَردُم (حقوق بشر) از سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک (حقوق بشری) دریافت کرده است و کمترین مَهَستی (اهمیتی) هم به آنها نداده است. و در درازای سه دهه پیش سدها و هزاران نامه های واخواهانه و پَتکارشی (اعتراضی) از سوی باهَمادها (سندیکاها)، سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک (حقوق بشری) و انجمن های شهروندی دریافت کرده است که پشیزی برای آنها نمیشناسد. زمانی که من از هزینه گفته به میان میآورم، فردیدم (منظورم) هُشدار نامه یا آگاهینامه نیست. زیرا که این ها به کَردِ (عملا) هیچ هَنایشی (تاثیری) در رفتار رژیم ندارند و ما دیدیم که چگونه در دوران خاتمی برایِ نمونه کشورهایِ باختری به رسایی (کاملا) پرونده-ی هوده هایِ مَردُم (حقوق بشر) در باره-یِ ایران را بستند. و وارد داد و ستدهای بازرگانی همانند نفت، گاز و خودرو و دیگر کالاها شدند. پس امیدی به این دولت ها و سازمان هایِ هوده هایِ مَردُمیک ( حقوق بشری) نمیتوان داشت که از اندازه-یِ گفتار و هُشدار بالاتر نمیرود. هنگامیکه من در باره-یِ پذیراندنِ هزینه-یِ بالا به حکومت در پیوند با سرکوب گفتگو میکنم، فردید (منظور) من همین خَرَدِ چیره بر این نوشتار است که: « تا نزنیم، میزنند.» و زمانیکه حکومتِ اسلامی درنگرد که از بهر هر سرکوب و ستمی که بر مردم روا میدارد، باید که یک هزینه-یِ سنگین پرداخت کند، در آن زمان است که این رژیم به فرهنگ دوبار اندیشیدن، پیش از وَدایش (تصمیم) به سرکوب گرفتن، خوی خواهد گرفت. بالا بردن هزینه در برون مرز از همان راهی انجام میگیرد که برخی از هم میهنان ما در پاریس و انگلستان انجام دادند که با یورش خود به لانه هایِ اَنیشگی (جاسوسی) رژیم آنها را فروگرفتند و یا به آن ها آسیب زدند. باید که به هیچیک از کانون ها و بنیادهایی که ازآن حکومت اسلامی هَستند امان نداد، از کانون هایِ فرهنگی گرفته تا بُنیادهایِ بازرگانی، سفارت خانه ها؛ ولی کار مَهَند (مهم) در درون کشور انجام خواهد گرفت. اگر براستی از این پنج تنی که به دار کشیده شده اند، تنها یک تن از آنها یک وابستگی نمادین (ظاهری) به یک سازمانِ رَزمی همانند پژاک داشته باشد، این خویشکاریِ (وظیفه) گروه پژاک است که با توانِ کردگانی (عملیاتی) خودش چنان خاک سیاهی بر سر این رژیم وارد سازد که دیگر یارایِ بدار کشیدن هموندانِ آن را پیدا نکند. این دیدگاه که باور دارد که شاید بتوان با دوری گُزیدن از واکُنش و هیچکار نکردن، هزینه-یِ کُرپانیان (قربانیان) را پایین نگهداشت، نشان داده است که بدور از خَرَد است، زیرا این رژیم تنها زبان زور را درمییابد و بی اراده گری و نبودِ یک واکُنش شایسته، بهترین انگیزه برای این رژیم در ادامه-یِ سرکوب و دست زدن به کُشتار هایِ بیشتر خواهد بود. بر این پایه اگر ما همانندِ گذشته رفتار کُنیم، نباید که از ادامه-ی کُشتار ِزندانیان شگفت زده شویم. اکنون پُرسش این است که این تَرازش (معادله) چه زمانی میتواند دگرگون شود؟ پاسخ این است که: زمانی که ما یک پَراسنجه-یِ (پارامتر) تازه ای را در این رزمگاه اندر کنیم. و این پَراسنجه (پارامتر) نمیتواند چیز دیگری باشد، بجز یک واکنش ِ کُنشیک (عملی)، بسیار سهمگین و سنگینی که هَمیستاران (مخالفان) رژیم باید از بهر کُشته شدنِ هر زندانی، بر حکومتِ اسلامی وارد آورند؛ به سُخن دیگر، آزادیخواهان باید از راه زدنِ آسیب هایِ داراکی (مالی)، روانی و جانی به وابستگانِ حکومت اسلامی، هزینه-یِ کُشتار ِزندانیان را به اندازه ای برایِ حکومت اسلامی بالا بُبرند، که اندیشه-یِ دار زدنِ زندانیان در آینده، سران حکومت اسلامی را به لرزه درآورد.
گوهر پیام من در این گفتاورد به همه-یِ ایرانیان آزاده، سازمانها و گروه هایِ آزادیخواه این است:
اگر ما بخواهیم چرخ ِماشین ِکُشتار ِرژیم را از چرخش بازداریم. این چرخ نخواهد ایستاد، مگر اینکه حکومت اسلامی به کَردِ (عملا) دریابد که پَژمَرگِ فَرسختی (خطر جدی ای) درکمین اوست، و رژیم از راه تماشایِ نابودیِ پایگاه ها، دستگاه ها و ساختمان هایِ دولتی و بانک ها پی ببرد که با ادامه-یِ دار زدنِ زندانیان، جانِ و آسایش وابستگانِ خودش را بپَژمَرگ خواهد انداخت. پس، پذیراندن هزینه-یِ سرکوب به رژیم، تنها در کُنش و واکُنش شایسته است که مانک (معنی) پیدا خواهد کرد، نه از راه بیرون دادن پایاننامه (قطعنامه)، هُشدارنامه، آگاهینامه، و آرانگ دادن (شعار دادن). این رژیم اینچنین زبانی را نمیشناسد و تنها یک زبان را درمییابد و آن زبان زور و خشونت است. بنابر این ایستادگی کُنشی (عملی) در برابر خشونت، خودش را به جایِ یگانه پاسخ به ما پذیرانده است، پاسُخی که ما آن را برنگُزیده ایم، ونکه (بلکه) از روی ناچاری پذیرفته ایم.
http://khodrahagaran.org/Fa/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر