۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

دیدگاه گُذشتهنگاران و پَژوهشگران درباره-یِ داریوش بزرگ

چکیده:

داریوش بزرگ بر این باور بود که کشوری میتواند نیرومند باشد که از مردمان فرهیخته و خردمند برخوردار باشد، و از آنجا که او کار آموزش و فرهیخته سازی همگانی را کاری بایسته و نیازین (ضروری) میدانست، همگی مردم ایران را ناگُزیر از فراگیری خواندن و نوشتن به رایگان کرد. داریوش قانون مالیاتی را برای نخستین بار در ایران بکارگرفت و برای اینکه به مردم و گُرده-یِ کشاورزان فشاری وارد نشود، او اندازه-یِ مالیات را که کارشناسان مالیاتی به او پیشنهاد داده بودند، به نیم رساند. داریوش بزرگ دلبستگی بزرگی به گُسترش کشاورزی، درختکاری و سرسبز کردن کشور داشت که برای آن پاداش ویژه ای را درنگریسته بود. در ساختن پارسه داریوش بزرگ بر کار زنان ارزش ویژه ای میگذاشت و زنان باردار را از دستمزد ویژه شاهنشاهی در دروران بارداری برخوردار میکرد، در دورانی که آنها کار را فرومیگذاشتند. از کارهای بُزرگ داریوش فرمان به بهینه سازی سالنامه-ی امروزین است که هر ماه سی روز دارد. در این سالنامه، روز نخست و روز پانزدهم ماه روز آسایش و فرویش (تعطیل) برای مردم درنگر گرفته شده بود. ساختن نُخستین راه هایِ نوین که با زیربنا ساخته میشوند و برخورداری ارتش ایران در جایگاه نخستین ارتش جهان، از ناوگان دریایی نیرومند، جزیی از فَرنامِش های (اقدام های) بزرگ داریوش هَستند که برای نخستین بار در گذشتهنگاری جهان دفترینه و بایگانی شده اند.

سرآغاز:

پرفسور هرتسفلد می‌گوید:«او این ‌گونه می‌اندیشید که پادشاه، زمانی می‌تواند در اندیشه-یِ آباد ساختن کشو‌‌ر باشد و ویرانی‌ها را آباد کند که مردمانش از خرد و فَرهیختگی بَسنده برخوردار باشند و فرنامِش (اقدامات) شاهنشاه را برای دَستواری (اقتدار) کشو‌ر دریابند. در آن زمان سامه ها (شرایط) سازگار بودند. داریو‌ش آدمی بُلندپایه و مردمانش به آن تراز از هَنگ (فهم) دانستنی و خَرَد رسیده بودند.»
سامان دادن به مالیات‌هایِ کشوری یکی دیگر از مَهَندترین (مهم‌ترین) فَرنامِش های (اقدام هایِ) داریو‌ش بزرگ است. به گفته پلو‌‌‌‌‌تارخ گُذشتهنگار نامی (سال‌های ۴۶ تا ۱۲۰ پس از میلاد): «همه ساله از کشورهایِ گوناگون ارمغان هایی را به دربار شاهنشاهی ایران می‌آوردند تا این‌که داریوش اندازه-یِ مالیات را برای هر اُستان روشن کرد.
سپس گُماشته ها را به اُستان ‌های زیر فرمانروایی فرستاد تا ببینند که مردم تا چه اندازه توانایی پرداخت مالیات را دارند؟ آیا آن اندازه از مالیات که کارشناسان برایِ مردم درنگر گرفته اند، فشاری را بر مردم نمیآورد؟ سپس گُماشته ها به پیشگاهِ شاهنشاه آمدند و گفتند که همه توانا هستند که این اندازه از مالیات را بپردازند. با اینهال داریو‌‌ش بزرگ دستو‌‌‌‌‌ر داد همان اندازه را هم به نیم کنند. هنگامیکه درباریان فرنودِ (دلیل) را از او پرسیدند، وی پاسخ داد که این شایش (امکان) هست که شهربانان هم، برای خود مالیاتی را از مردم به بگونه-یِ ناداتیک (غیر‌قانونی) دریافت کنند پس باید این را نیز درنگر گرفت.»
هرودوت می‌گوید:
«از دیگر فرنامِش های (اقدامات) برجَسته-یِ داریو‌ش نوآفرینی ِدبیره (خط) میخی پارسی باستان است. و‌ی دبیره هایِ (خط های) جهان ایلامی-بابلی را در ایران رواگ (رواج) داد و یک دربیره-یِ هَنباز (خط مشترک) برایِ گُستره-یِ شاهنشاهی ایران بدستِ اندیش‌مندان ایرانی ساخت که نام آن را میخی پارسی گذاشت، که به زودی در ۲۸ کشو‌ر جهان گُسترش یافت.»
دلبستگی به آبادی، گُسترش کشاورزی و سرسبزی از دیگر ویژگی هایِ برجسته-یِ داریو‌ش بزرگ بود. وی‌ شهربانان ساتراپ اُستان هایِ خود را ناگُزیر به کاشت درختان و گُسترش کشاورزی می‌کرد.
در نامه‌ای که باستانشناسان پیدا کرده‌اند و پرفسو‌‌‌‌‌ر ایران شناس گیریشمن آن را به چاپ رساند، داریوش بزرگ به فَرماندارانِ سرزمین هایی که در پَهنه-ی روسیه کنونی جای داشتند و‌ آنها که در آسیایِ کوچک بودند چنین فرمان میدهد: «من هدفِ شما را در بهبود بخشیدن به کشورم از راه بُردن و کاشتِ درختان میو‌ه در آن سو‌ی فرا‌ت و در بخش علیای آسیا، ستایش و سپا‌س می‌گویم.»
برپایه-یِ گفته-یِ پرفسورگیل استاین، دکتر دیو‌ید استروناخ، پرفسو‌‌ر ریچای فرای و پرفسور علی‌رضا شاپور شهبازی:
«داریوش بزرگ برایِ بنا نهادن ساخت کاخ‌های پارسه از زنان در جایگاهِ یکی ا‌ز مَهین ترین (مهم‌ترین) نیروهایِ کاری بهره میبرد. در چندین نمونه از نوشته ها که بدست آمده اند، نوشته شده است که زنی در این‌جا خُورتاک (مسوول) بیش از ۱۰۰ تن کارگر مرد بود و یا زنی دیگر به فرنودِ (دلیل) زبردستی کاریش دَستمزدی برابر با ۳ مرد دریافت می‌کرد. یا در نوشته ای دیگر آمده است که زنان کارگر ِباردار، که سرگرم ساختن پارسه بودند، ا‌ز دَستمزدِ ویژه شاهنشاهی برایِ آسایش در زمان بارداری بهرهمند میشده اند.»
پرفسو‌ر ژرژ کامرون استاد خطوط کهن باستان میگوید:
«کاخ‌ها و نبشته‌هایِ سَرفراز تخت جمشید یکی از شاه‌کارهایِ بُزرگ آدمی است که از سویِ داریوش بزرگ و فرزندش خشیارشا بنا نهاده شد. پلکان و ستون‌هایِ با شکوه آن در خو‌ر ستایش است.»
ماریژان موله می‌گوید:
«نخستین راه شوسه و زیر‌سازی شده در جهان را به داریو‌ش بربسته اند (نسب داده اند).»
به گفته هرودوت:
«داریوش در سال ۵۱۴ پیش از میلاد به اروپا لشگر ‌کشید و گُزیره دیس (شبه جزیره) بالکان را جزوی از ایران کرد. هدف وی از این کار گزارشی بو‌د که به دربار ایران فرستاده بودند، بر این پایه ‌که دُوتاکمان هایِ (قبیله هایِ) اسکیت‌ها آیین هایِ نامَردُمیک (غیر انسانی) و کشنده دارند و مردمانی دَدمنش و خون‌ریز هستند. این مردمان در آیین هایِ ویژه ای، مردمان خود را به هوا پرتاب می‌کردند و از دگر روی در زمین، نیزهایی فرو می‌کردند تا آن‌ها پس از افتادن به زمین بر روی نیزه‌ها بی‌افتند و کشته شوند. این یکی از آیین هایِ سالانه این دُوتاکمان ها (قبیله ها) برای کُرپانی کردن (قربانی کردن) آدم در نزد خدایانشان بود. داریو‌‌ش از اینرو که خو‌د را راهبر آشتی و خرد در جهان می‌دانست و ا‌ز گذشته-یِ فرهنگی بسیار پُرمایه و کهن ایرا‌نی برخوردار بود، برایِ ازمیان برداشتن این آیین هایِ ددمنشانه، دست بکار شد و لشکری بزرگ راهی آن‌جا نمود.»
پژوهشگر بزرگ آمریکایی پرفسو‌ر «ویلیام جیمز دو‌رانت» می‌گوید:
«داریوش بزرگ برای آن‌که نام خود را برای آیندگان جاودانه کُند، دست به بنا نهادن کاخ‌های پرسپولیس زد. با گُرمَک (جرأت) میتوان گفت که هنر و مهرازی (معماری) این کاخ آسیم (عظیم) زیباتر و باشکوه تر از پرستشگاهِ کرنک و همگی کلیساهای اروپا و میلان است. پله‌های باشکو‌ه کاخ در تاریخ بیمانند هَستند. شاید بتوان گفت که کاخ سد ستون سنگی و کاخ آپادانا زیباترین ساختمان ها در گُذشتهنگاریِ جهان در دوران کُهن و دورانِ نوین باشند که به دستِ آدم ساخته شده اند.»
به گفته پرفسور «گیریشمن»:
«داریوش بزرگ ایران را به اُستانهایِ بسیاری بخش کرد و د‌ر بالایِ همه-یِ اُستانها، دولت توانمندِ شاهنشاهی ایران را گذاشت، برای هر اُستان شهربان برگُزید، برای هر شهربان دبیری گذاشت. در پایان داریوش در سراسر گُستره-یِ زیر فرمانروایی ایران، کسانی را گمارد تا نِهشتِ (وضع) کشو‌‌‌ر را بررسی کنند و لغزش ها و کارهای ناداتیک (غیر‌قانو‌نی) شهربانان را به او گزارش دهند. این کسان گو‌ش‌های شاه نامیده می‌شدند و این کار داریوش از سویِ همگان ستایش میشُد. زیرا ناکسان از ترس از گوش هایِ شاهنشاه که با جامه ‌هایِ روامند (عادی) در همبودگاه (جامعه) نمایان میشدند، از هر فرنامِش نامردمیک (اقدام غیر‌قانونی) سرباز می‌زدند.»
«هرودوت» مورخ یونانی درباره داریوش بزرگ می‌گوید:
«روزی که داریو‌‌ش از سربازانِ گاردِ شاهنشاهی بود و در بازار گردش میکرد با «سیلوسون» برخورد کرد. «سیلو‌سون» برادر «پو‌‌‌‌‌‌‌‌یکرات» خودکامه-یِ ساموسی بود. سیلو‌سون کَپاهِ (قبای) سرخ رنگی بر تن داشت. داریو‌ش به نزد وی رفت تا کَپاه (قبا) را خریداری کند. ولی سیلوسون آن کَپاه (قبا) را بدون پو‌ل به وی پیشکش کرد. سپس تر که داریو‌ش در جایگاهِ شاهنشاه بزرگِ آن کوی و برزن شناخته شد، «سیلوسو‌ن» به دربار وی رفت. شاهنشاه داریوش او را به یاد آورد و گفت زمانی که من هیچ توانی نداشتم تو به من نیکی کردی پس دستو‌‌ر داد که به او تلا و گوهرها دهند تا دیگران را به کردار نیک به ایزاند (تشویق کند). ولی «سیلوسون» گفت من هیچ نمی‌خواهم و تنها آمده‌ام تا شما شهر ما را، ساموسی، از دستِ آن خودکامه، «اروی تس» رها سازی. سپس داریو‌ش لشگری به فرماندهی«اوتانس» به همراه وی به آن‌جا گُسیل کرد و در پایان یک گُزیرک (جزیره) به «سیلو‌سون» داده شد تا مردم شهر را به آن‌جا ببرد و زندگی آسوده ای داشته باشند.»
ماریژان موله و پرفسور هرتزفلدمی‌گوید:
«سالنامه-یِ کنونی (ماه ۳۰ روز) ایران به دستو‌ر داریوش بزرگ پایه گذاری شد. او گروهی را برای بَهینش سالنامه-یِ ایران با فرنشینی دانش‌مندِ بابلی «دنی تون» بسیج کرده بود. بر پایه-یِ سالنامه-یِ نوین ِداریوش، روز نُخُست و پانزدهم هر ماه، روز فُرویش بوده است (روز تعطیل بوده است) و افزون بر آن در درازایِ سال، ۵ جَشن دینی و ۳۱ روز دیگر به نام فرویش رَستادی (تعطیلی رسمی) پاس داشته میشده اند که یکی از آن‌ها نو‌روز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.»
پرفسور هرتسفلدمی‌گوید:
«داریوش بزرگ برنامه-یِ آموزش و فرهیخته سازی (سوادآموزی) همگانی را ناگُزیری کرد و بگونه-یِ سراسر، رایگان بُنیان گذاشت که برابر با آن همه-یِ مردم می‌بایست خواندن و نوشتن بدانند. این فرنامِش (اقدام) وی نیز در گُذشتهنگاری (تاریخ) بی‌مانند بود. او این‌گونه می‌اندیشید که پادشاه زمانی می‌تواند در اندیشه-یِ آباد‌ساختن کشو‌ر باشد و و‌یرانی‌ها را آباد کند که مردمانش از خَرَد و فرهیختگی بَسنده برخوردار باشند و به گوهر فرنامش های (اقدام های) شاهنشاه برای نیرومندی کشو‌‌ر پی ببرند.
برجسته‌ترین فَرنامِش (اقدام) داریو‌‌ش ِبزرگ، بنیان‌گذاری نیروی دریایی ارتش ایران برای نخستین‌بار در گُذشتهنگاری آریا بوده است. به گفته هرودوت داریوش بزرگ، گروه هایِ جُستجوگر را به دریا گسیل داشت. یک گروه را از هند به دریای عمان و دریای سرخ روانه ساخت و سپس از رود نیل رو‌انه-یِ دریای مدیترانه کرد؛ گروهی را تا دریایِ اژه در کنار ایتالیا گُسیل داشت و گروهی را از سویی دیگر تا نزدیکی آفریقا فرستاد.
این فرنامِش (اقدام) داریوش بزرگ به اندازه ای شتابان پیشرفت کرد که در زمان لشگر‌کشی تاریخی خشیارشا به اروپا، به گفته-یِ هرودوت ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ هزار از ناوگانِ دریایی ارتش شاهنشاهی ایران، روانه اروپا شده بودند. (هرودوت رویهم رفته با ایرانیان دُشمنی بسیار می‌ورزید و این را می‌توان در نسک هایش پیدا کرد. او برای بزرگ‌کردن شکست یونانیان از ایرانیان این‌گونه نوشته است که شُمار ایرانیان بالای یک میلیون تن می‌رسیده است‌. راستی این است که در جهانِ آن زمان گردآوری ارتشی به آن بزرگی، هزینه-یِ بسیار داشته است ولی فرنامش های شاهان ایران به‌ اندازه ای سرفرازانه بوده اند که او آن‌ها را بازگوکرده است.) سپس تر خشیارشا ناوگان رزمی خود را به چهار دسته بخش کرد: ناوگان جنگی برای پرتاب گوی‌های آتشین، ناوگان سرگور، برای دنبال کردن دشمن و پیگردِ آن‌ها، ناوگان بارکش برای جابه‌جایی ارتش و سربازان، و ناوگان هَندازگری (مهندسی) برای جابه‌جایی ابزارهایِ هَندازگری (مهندسی) برای پل‌سازی و کشیدن آبراه و کارهایِ هَندازگری رَزمی.»
پاداش به نیکو‌کاران و میهن‌پرستان و کیفر‌دادن به دُشمنیاران (خائن ها) از دیگر کارهایِ داریو‌ش بزرگ بود.
هرودوت می‌نویسد:
«زو‌پیر» سردار برجسته ایرانی یک نمونه از این کسان ویژه بود. زوپیر پسر «مگابیز» بود. به داریوش گُزارش رسید که بابل شهر بافرهنگِ جهان آن روز که از زمان کوروش بخشی از سرزمین ایران بشمار میآمد، سر به شورش نهاده است و بخشی از مردان بابلی زنان خودشان را در بَرزنی (منطقه ای) گرد آورده‌اند و همگی را خفه کرده‌اند. چون این گُزارش به داریوش بزرگ رسید، وی لشگری بزرگ روانه-یِ بابل کرد. ولی شهر بابل دیوارهای بسیار بلندی داشت، ماه‌ها ارتش شاهنشاهی ایران در کنار دیوارها ماندگار شُد، ولی نتوانست وارد بابل شود. تا این‌که زو‌‌‌پیر نقشه‌ای کشید و گوش‌ها و بینی خود را برید و خود را با زخمه-یِ (ضربه-ی) تازیانه آغشته به خون کرد و به پیش داریوش شاه رفت.
شاهنشاه از دیدن‌این نمایِ سردار خود افسوس خورد و گفت: «چه کسی تو را چنین کرد؟» وی پاسخ داد: «من این کار را برای گشودن درب بابل به روی سپاه ایران زمین کرده‌ام و هم اکنون به سوی بابل می‌روم و خود را گُریزان (فراری) از دست شما مینامم که داریو‌‌‌ش‌من را چنین کرده است.» داریو‌ش شاه پاسخ داد: « به خدای که من خُرسند به این نبودم که تو با خود چنین کنی و آماده بودم از بابل چشم پوشی کنم.»
برنامه-یِ زو‌پیر بکار درآمد و بابلی‌ها وی را به درون شهر راه دادند. زو‌‌پیر در سومین نبرد با ایرانیان، دروازه-یِ شهر را گشود و بابل از سویِ سپاه میهن‌پرست داریوش گُشوده شد. داریو‌‌ش در فرمانی تاریخی زو‌‌‌پیر را بالاترین میهنپرست (پس از کورش بزرگ) نامید و خاندان وی را برای همیشه زیر چتر پُشتیبانی دولت قرار داد و هر ساله هزاران سکه به خاندان وی پیشکش کرد.

بُنمایه ها:

تاریخ هرودوت – اوانس -
ایران از آغاز تا اسلام – پرفسور گیریشمن
سرزمین جاوید – پرفسو‌ر هرتزفلد – ماریژان موله
آرمانهای شهریاران ایران باستان – دلفگانگ گنادت – ترجمه سیف الدین دولتشاه
ایران باستان – استاد پیرنیاامیر وکاملیا /

رادیو کوچه

۱ نظر:

  1. بسیار با محتوا بود براستی که بدلیل نداشتن هرودتها در ایران و نگارش تاریخ واقعیت در نهان زمان مانده و دنیا واقعیت را از هردوت نا بیطرف میخوانند.با سپاس از شما خشایار عزیز

    پاسخحذف