۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

اهمیت نیروی روانی در دستیافتن به پیروزی

سازمان خوددرهاگران

چکیده:


سرنوشت جنگ را نیروی روانی سربازان روشن میکند و نه شمار آنها و یا ساز و برگ های رزمی. از اینرو کُنشگران جنبش باید در تلاش برای بالا بردن نیروی روانی و گرایش به پیکارجویی در هواداران باشند. یک بازنگری از کارکردِ رهبران نمادین جنبش نشان میدهد که آنها از ویژگی پیکارگری بی بهره هَستند و هنوز درگیری خود با حکومتگران را همانند یک گرفتاری خانوادگی درمینگرند که میتواند در چهار چوب هایِ این حکومت و با پایبندی به آرمان هایِ آن گُشوده گردد. و این درحالی است که بخش بزرگی از هوادارانِ جنبش سبزها که قربانی سه دهه ستم، سنگدلی و جنایت این حکومت بوده اند، خود را پایبند به این چهارچوب ها و آرمان هایِ این حکومت نمیدانند و به کمتر از فروپاشی آن خرسند نمیباشند. از اینرو با ارج گذاری از رهبران نمادین جنبش که تا کنون آن را همراهی کرده اند، کُنشگران جنبش باید برای بالا بردن نیروی روانی هواداران، در اندیشه-ی چیره کردن گُفتمان تازه ای در جُنبش باشند، به چم (یعنی) گفتمان پیکارجویی.



سرآغاز:

در نَسکِ سرگذشت کوروش بزرگ (Cyropaeida) نوشته-یِ گزنفون (Xenophon) میخوانیم هنگامیکه کامبیز پدر کوروش بُزرگ در حال پادرَهِه و همراهی کردنِ فرزندش در پیشاپیش یک ارتش بزرگ تا مرز میانِ کشور پارس و ماد بود، ارتشی که کوروش برای یاری رساندن به مادها فراهم آورده بود، کامبیز به کوروش این چنین اندرزی را داد:«پسرم، به یاد بسپار که سرنوشت جنگ را تنها نیروی بالای روانی سربازان روشن میکند و نه شُمار آنها و یا تازه ترین جنگ ابزارها، پس همیشه با رفتار دادگرانه و پَسندیده با سربازان و دادن امیدهای دستیافتنی به آنها و با سخنرانی هایِ آتشین در نیرومند کردن توان روانی ارتش بکوش» [1].
با بهرهمند شدن از این اندرز گرانبها، روشن میشود که در یک نبردِ رَزمی، سرنوشت جنگ به نیرویِ روانی سربازان بستگی دارد؛ و آن ارتشی که سربازان آن با ترس و تنها با هدفِ پاسداری از جانشان به میدان مبارزه اندر میشوند، نه از بهر دستیافتن به پیروزی و کُشتن سربازان دُشمن، هم پیروزی را از دست میدهد و هم جانِ سربازانش را.
با بازبُرد دادن (ارجاع دادن) این آزمونِ گرانبها به جُنبش سبزها که درحال آماده سازی برایِ گردهمایی ها و راهپیمایی ها در 22 خُرداد هَستند، روشن میشود که اگر هوادارانِ جُنبش سبزها تنها با هدفِ گرامیداشتِ سالگردِ جنبش و پاسداری از جانشان، در این گردهمایی ها شرکت کنند، و نه با هدفِ پایان بخشیدن به هَستی حکومت اسلامی، از راه سرنگونی آن، آنها مبارزه را از پیش باخته اند. از اینرو در زمان بازمانده تا روزهایِ گردهمایی، کُنشگرانِ جُنبش باید با گُسترش گُفتمان پیکارگری و جنگاوری در میدانِ مبارزه، در راه بالا بردن توان روانی هواداران آن بکوشند.
با نگاهی به کارکردِ رهبرانِ نمادین جنبش سبزها، جناب میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی در یک سال گذشته، برای همگان روشن میشود که آنها بی بهره از هرگونه مَنِش جَنگاوری و پپکارگری هَستند؛ راهبُردِ (استراتژی) آنها در این مبارزه پیش بردن یک مبارزه فرسایشی با هدفِ شکاف انداختن در میان جناح هایِ حکومتی بوده است، تا از راه کنار گذاشته شدن جناج تُندرو در حکومت، آنها بتوانند سهمی از قدرت ببرند. ولی راستی این است که اینچنین راهبُردی که مردم را به آرامش و دوری کردن از درگیری با کودتاچیان فرامیخواند یک راهکار شایسته در برخورد با جنایتکارانی همانندِ سردار رادان و همپالگی هایش در سپاه اهریمن نیست که برایِ ماندن از هیچگونه ستمگری، سنگدلی، خشونت ورزی و جنایتی خودداری نمیکنند. از اینرو بنگر میآید که با چیره نگهداشتن چنین گُفتمانی بر جُنش، رهبران نمادین آن نمیخواهند که از آزمون هایِ جنبش در یک سال گذشته آموزه و درس بگیرند. و این خطر است که با بازکرد و تکرار لغزش های گذشته، جنبش همچنان درچهارچوب یک مبارزه-یِ فرسایشی بماند و با پرداخت هزینه هایِ بالای مالی و جانی، جنبش فرسوده تر و سرانجام ناگزیر از پس نشینی شود. از آنجا که رهبرانِ نمادین جنبش سبزها، درگیریِ خودشان با حکومتگران را، همچنان یک درگیری، میانِ خودی ها میپندارند، کُنشگرانِ جنبش میبایست جدا از سپاسگزاری از این رهبرانِ نمادین، برای همراهی ای که تاکنون با جنبش داشته اند، در آینده راهبُرد و مسیر جنبش را خودشان روشن و بر آن چیره گردانند.
در درخواستنامه ای که میرحسین موسوی و مهدی کروبی برایِ گرفتن پروانه-ی راهپیمایی به استاندار تهران نوشته اند، میخوانیم که آنها از استاندار خواسته اند که او پروانه-ی راهپیمایی برای 22 خرداد بدهد تا مردم برای «صیانت از نظام و آرمان های مقدس جمهوری اسلامی به خیابان ها بیایند». به سُخن دیگر از دید این رهبران نمادین جنبش، جنبش سبزها که واکُنشی در برابر سه دهه ستم حکومت اسلامی است و نزدیک به یک سال است که در برابر بدترین خشونت ها ایستادگی میکند، بدنبال فرصتی است که در 22 خرداد برایِ نشاندادن وفاداریش به آرمان هایِ سامانه-ی حکومت اسلامی و پاسداری از آن راهپیمایی کند!! با همه-ی ارجی که میبایست برای این دو رهبر نمادین جنبش در پاگرفتن آن داشت، ولی این ذهنی گرایی و ساده نگری است که اگر بپنداریم که این شیوه از مبارزه و نگاه به حکومتگران، میتواند سبب معجزه ای در گُشایش بُنبستِ سیاسی ایران گردد و جنبش را به یک پیروزی بزرگ بسرانجامد، پیروزی ایکه یک دگرگونی ساختاری در همگی سامانه-ی حکومت اسلامی را در پی داشته باشد، با هدف دستیابی به آزادی و دمکراسی. ولی خواسته هایی را که این رهبران نمادین از جنبش دارند و چهارچوبی را که برای آن درنگر گرفته اند، نمیگذارند که جنبش زاینده-یِ یک دگرگونی بُینادین شود. از اینرو هوشمندی سیاسی این است که کُنشگران جنبش از این رهبران نمادین بیشترین استفاده راببرند؛ این درخواستنامه برای راهپیمایی تنها از اینرو اهمیت دارد که میتواند به خیلی از هواداران جنبش انگیزه برای شرکت در راهپیمایی را بدهد، ولی درونمایه-یِ این نامه بی بهره از هرگونه تلاش برایِ بالا بردن توان روانی هواداران هَست. آنها که در سه دهه پیش هدف ستمگری، سنگدلی و قربانی جنایت های حکومت اسلامی بوده اند، هیچگاه خواهان پاسدارای از آرمان هایِ این سامانه –ی حکومتی نیستند، بلکه خواهان دگرگونی آن میباشند. از اینرو آرزویِ دستیافتن به یک دگرگونی ساختاری، در ناسازگاری آشکار با پایبند بودن به آرمان ها و چهارچوب هایِ حکومتِ اسلامی است. با درنگریستن به جو ترس و خفقانی که کودتاچیان در کشور حاکم کرده اند، و در شرایطی که در آن، جنبش سبزها از امکان هایِ فراوانی برای دستیافتن به هدفش برخوردار نیست، باید که از هر دریچه و روزنی بهرهمند شُد و وجود میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی در جُنبش در این راستا ارزشمند هست. ولی جُنبش نمیبایست که تنها به آنها بسنده کُند و باید که آماده برای پیشرفتن با گام های بلندتر و فراتر باشد.
از هم اکنون کُنشگران جنبش باید با هدفِ بالا بُردن نیروی روانی جُنبش و گرایش به رزم آوری در هوادارانِ آن، اندیشه هایِ درخور را پیشکشند و آن ها را گفتمان چیره و بُنیادین در جنبش کنند. برای هواداران جنبش باید روشن شود که اگر بخواهند که با اندیشه-ی سازش، آرامش در خیابان، کنار آمدن با حکومت، و تنها درپی سودِ خود بودن پا به میدان مبارزه بگذارند، کمترین بختی برای پیروزی نخواهند داشت. ولی به واژگونه اگر آنها با اندیشه-ی ایستادگی، پیکارجویی، پیشروی و تاختن پا به میدان بگذارند، خواهند توانست این حکومت را که تنها زبان زور و سنگدلی را درمیبابید به پس برانند.
برای هواداران جنبش باید روشن شود که با اندیشه-ی پدافندگری از آرمان های سامانه-ی جمهوری اسلامی، نخواهند توانست سردار رادان و جنایتکارانی را همانند سردار نقدی و مجتبی خامنه ای و پاسدار احمدی نژاد و همپالگی هایش به پس برانند. در این زمینه ما یک سال اندوخته از آزمون هایِ گرانبها داریم و بازکرد و تکرار کژروی ها، بزرگترین لغزش هاست. از اینرو این خویشکاری کُنشگران جنبش است که با راستینگرایی و واقع نگری و دوری کردن از احساسات و آموختن از آزمون هایِ یک سال گذشته در پی گُسترش و بالا بردنِ نیروی روانی پیکارجویی در جنبش باشند، که بتواند پیروزی را پایندان کند.
یاداشت:
[1] این بخش از نوشته را نویسنده تنها برای پافشاری بر اهمیت نیروی روانی به این گفتار افزوده است

http://khodrahagaran.org/Fa/


فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر