خشایار رُخسانی
پاسخی به یک هم میهن [1]
چشمداشت من از شاهزاده رضا پهلوی این نیست که به مردم بگوید که بریزند به خیابان و جنگ تن به تن با نیروهای اراذل و اوباش حکومتی کنند یا پنجره بشکنند. خواست من از ایشان روشن است؛ من میگویم که شَوَند (علت) خاموشی مردم و برتابیدن این همه بیداد بدست این رژیم از اینروست که مردم چشم انداز روشنی از آینده ندارند و این ناامیدی و ترس از آینده ای ناروشن سبب شده است که آنها نهشت (وضعیت) درد آور کُنونی را به یک هرج مرج در کشور برتری بدهند که بخواهد با سرنگونی این حکومت پدید آید. از اینرو تنها درخواستی که از شاهزاده رضا پهلوی دارم این است که خویشکاری (وظیفه-ی) خودش را که برای انجام آن سوگندی که خورده است فرسخت و جدی بگیرد و نقش یک پادشاه راستین را که هماهنگ کردنِ کُنشگری ها و مبارزه-یِ همگی مردم ایران و سازمان هایِ گوناگونِ سیاسی و مردمسالار است، بازی کند. اگر از سوی شاهزاده رضا پهلوی فراخوانی برای یک نشست همگانی از نمایندگان سازمان های مردمسالار بیرون داده شود، بیگمان بسیاری از جوانان آزاده و سازمان ها سیاسی مردمسالار از آن پیشوازی خواهند کرد. و اگر هم سازمان های سیاسی روی خوشی به فراخوان او نشان ندهند، مردم آزاده-ی ایران او را تنها نخواهند گُذشت؛ و دیگر اینکه هتا اگر کار شاهزاده رضا پهلوی بالا نگیرد و کاری از پیش نبرد، باز هم او به نام شهریار ایران در پیشگاه مردم این کشور و تاریخ سربلند خواهد بود، زیرا که او تلاش خودش را کرده است ولی سازمان های سیاسی به او یاری نرساندند.
پس از هماهنگی میانِ سازمان های سیاسی مردمسالار در یک نشست همگانی یا مهستان میهنی (مجلس ملی) دربرونمرز بر سر پایه گُذاری ستادِ رهبری جنبش، میتوان از مردم ایران درخواست کرد که به مبارزه-یِ نافرمانی شهریگری (مدنی) بپیوندند که کمترین آسیب های جانی و داراکی برای آنها دربر خواهد داشت [2]، [3]. این مبارزه شهریگری از راه خودداری ازپرداخت مالیات ها و رسیدهای آب و برق و تلفن دنبال خواهد شد و اگر حکومت اشغالگر اسلامی توانست از این گامه (مرحله) از مبارزه جان بدر برد، در گامه سپسین میتوان فراخوان به ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری داد که زخم پایانی و کاری را بر دل این حکومت تازی پرست خواهد زد. همانگونه که بالا گفته شد برای دنبال کردن این برنامه نیاز به یک ستاد رهبری است، و این ستاد رهبری را شاهزاده رضا پهلوی میتواند بخوبی با نزدیک کردن سازمان های سیاسی مردمسالار بهم و هماهنگ کردن مبارزه آنها برپاسازد.
اگر آزادیخواهان تا دیر نشده است امروز در پی برپایی چنین ستاد رهبری جنبش نباشند، بیگمان باشید که نیروهای واپسگرا همانند سازمان مجاهدین خلق و همپالگی هایِ واپسگرای آنها بیکار نخواهند نشست و برای بدست گرفتن رهبری جنبش و یا به بیراهه بردن آن دست از کوشش باز نخواهند داشت. نمیدانم که آیا شما در جریان هستید یا نه، در هفته-ی گذشته سازمان مجاهدین خلق و همپالگی هایِ آنها با کارگردانی برخی از نمایندگان دولت آمریکا درهال برگزاری نشست سه روزه در واشنگتین برای گفتگو در باره-ی «ایران پس از حکومت اسلامی» بودند. از آنجا که ما میدانیم که سازمان مجاهدین خلق هیچ ناسانی با حزب الله ندارد و اگر سرکاربیاید حکومتی هزار بار بدتر و ترسناکتر از حکومت دینی ولایت فقیه را در ایران برپا خواهد ساخت، بایسته است که آزادیخواهان این اندازه در برابر نهشت (وضعیت) سُهَنده-ی (حساس) کنونی بادپروا (بیتفاوت) نباشند و برای نزدیک شدن بهم و همکاری بهم دست از کوشش برندارند. از دیدگاه من در این پیوند شاهزاده رضا پهلوی از بهر نام نیکی که از خود بجای گذاشته است، میتواند نقش کلیدی بازی کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر