۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

شَوَندِ (علت) پافشاری بر پاکسازیِ زبان پارسی از وام واژگانِ بیگانه: پاسُخی به یک هم میهن


خشایار رُخسانی

پاسُخی به یک هم میهن

هم میهن ما آقای کیوان رضوانیان بر این باورند که:« به نظر من بجای حذف واژه های عربی بهتر است فرهنگ عقب مانده اسلامی را از ذهن هایمان بزداییم این هنر است. 1400 سال است که ادبیات ما با این کلمات بکار برده میشود البته این هم کار به جایی است ولی آیا مشکل ما در استفاده نکردن از کلمات کاملا فارسی است؟ چرا به جای مشکل اصلی به حاشیه میزنیم؟ اینان با فرهنگ اسلامی قرون وسطی است که میزنند و میکشند گیرم قاضی هم از کلمات 100%فارسی حکم اعدام بدهد. یعنی با این کار همه چیز درست میشود؟»

پاسخ مرا در پایین میخوانید:

آقای کیوان رضوانیان، به کُجا با این شتابان!

نُخست اینکه هدف از پارسی گویی زنده نگه داشتن کیستی (هویت) نژاده و فرهنگ راستین، پادگُهر و ایرانی بودن ماست. و از سویی دیگر با بازشناسی ارزش های فرهنگی ایران باستان که شاد بودن را همچون «راستی» بخشی از نیایش به درگاه پروردگار میدانست، مردم ایران با بهترین جشن ها و آیین ها و ویژگی های فرخویی (اخلاقی) فرهنگشان آشنا میشوند همانند جَشن «بهمنگان» که هدف آن پاسداری از هاگ های (حقوق) جانوران است و جشن «مهرگان»که یادگار روز پیروزی فریدون بر اژیدهاک است و روز همبستگی و تازه کردن دوستی هاست. همچنین تا مردم با پیام اشو زرتشت: «اندیشه-ی نیک، گفتار نیک، و کردار نیک» آشنا شوند و با الگو برداری از چنین ارزش ها در زندگی روزانه است که مردم ایران خواهند توانست، دست به یک دگرگونی ساختاری در اندیشه هایشان بزنند که برای چهارده سده دربند ژاژپرستی هایِ (خرفات) عرب ها و دین شان گرفتار شُده اند. شما در یاداشتی که در بالا گذاشته اید، پاسخ خودتان را به خوبی داده اید. شما میگویید:«به نظر من بجای حذف واژه های عربی بهتر است فرهنگ عقب مانده اسلامی را از ذهن هایمان بزداییم و این هنر است. هزار و چهار سد سال است که ادبیات ما با این کلمات بکار برده میشود». موشکافانه فردید (منظور) ما هم همین است. واژگان عربی تنها واژگانِ بیگانه نیستند که ناخوشایند و بدآوا باشند، این واژگان با خودشان بار پادفرهنگی (ضدفرهنگی) به همراه دارند، برای نمونه واژه-ی «صیغه» تنها یک واژ نیست، ونکه (بلکه) اندیشه ای پلید برای خوارداشتِ هاگ های (حقوق) بانوان است؛ «خُمس» تنها یک واژه-ی بیگانه نیست، ونکه (بلکه) یک دستور دینی است تا ایرانیانِ ساده دل که به دین تازیان باور دارند ناگزیر از پرداخت بخشی از دسترنج خودشان به آخوندهای مُفتخور باشند که کاری بجز داغ تر کردن و فروزان تر کردنِ آتش دوزخ زندگی این مردم ندارند که خودشان هَندازگر (مهندس) آن دوزخ بوده اند؛برای نمونه نگاهی به واژه-ی «تقیه» بیاندازیم که یک واژه دینی است و از ویژگی های رفتاریِ همگی امامان شیعه بوده است که میبایست اُلگوی آموزش فرخویی (آخلاقی) برای مردم باشند!!! و چم (معنی) واژه «تقیه» خودداری از راستگویی است. اکنون خودتان بسنجید که در کجای فرهنگ پادگُهر ایران که در سایه-ی آموزش های اشو زرتشت: «راستی را بُزرگترین خوشبختی» میدانست، به مردم آموزش و سفارش دروغ گویی داده است؟ تا زمانیکه فرهنگ راستین ایران آلوده به فرهنگ دروغ پرور اسلامی نشده بود، دروغ به اندازه ای کاری زشت شُمرده میشُد که سخن داریوش بزرگ که بر یکی از سنگ نبشته ها کَندوکاوی شده است میگوید: پرودگارا ایران را از دروغ و خُشکسالی نگهدای کُن». واژه-یِ دیگر «خدعه» است به چم (یعنی) «فریب دادن کسی» که بار دینی هم دارد، زیرا محمد بن عبدالله میتوانست با اینچنین رفتاری میانِ دُوتاکمان های (قبیله های) عرب نامسلمان دُشمنی بیاندازد و از همبستگی آنها پیشگیری کند تا سپاهیان اسلام یکی پس از دیگری «دمار» از روزگار آنها در بیاورند و مسلمانان نیز به پاس این چنین پیروزی هایی، «خدعه» را نه تنها گُناه نمیشناسند ونکه (بلکه) امید به پاداش گرفتن در «بهشت» هم دارند، زیرا «خدعه» آیین محمد بوده است. واژه-ی «خدعه» در اسلاام به اندازه ای پاسداشته میشود که هنگامیکه از خُمینی گُجَستک پُرسیده شد که:« شما مگر در پاریس نگفتید که هرگاه به دگرگونی حکومت در ایران دست پیدا کردید، میروید به شهر قم تا به آموزش درس های دینی بپردازید، پس چرا اکنون درجایگاه رهبر کشور کار سیاسی میکنید؟» او هم با خونسردی و بدون نگرانی فرخویی (اخلاقی) و شایدهم با سرافرازی پاسُخ داد که« خدعه کردم» زیرا «خدعه کردن» بخشی از سُنت رسول الله بود. و این درهالی است که اگر شما زندگی نامه-ی کوروش بزرگ نوشته-ی سفنون را بخوانید، او پیش از جنگ همیشه به سربازانش سفارش میکرد که هیچگاه در میدان جنگ برای رهایی جانتان دروغ نگویید و دست به «فریب» نبرید [1]. و هزاران واژه-ی عربی دیگر که تنها واژه های بیگانه نیستند ونکه (بلکه) از بهر داشتن بار دینی فرهنگ مردم ایران را امروز اینچنین آلوده و تباه ساخته اند. برای پالوده ساختن فرهنگ راستین ایران از فرهنگ دروغ پرور و ژاژپرست (خرافه پرست) اسلامی باید از جایی آغازید، پس کُجا بهتر است از بیرون انداختن این واژگان پلیدی که همچون ستون پنجم دُشمن به مردم ایران بُزرگترین آسیب های فرهنگی را زده اند

یاداشت:








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر