۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

خُدای اَشو زَرتُشت کیست؟


خشایار رُخسانی

پاسُخی به یک هم میهن

اگر چه روی سُخن اشو زرتشت در سُروده هایِ جاودانیش «گات ها» به اهورا مَزداست، ولی جایگاه خدای اشو زرتشت در آسمان نیست، ونکه (بلکه) در دل اوست که اشو زرتشت توانست پس از بیست سال اندیشیدن در اندرونِ خودش آنرا بازیابد. اشو زرتشت با چنین فلسفه ای راه رستگاری را به آدم ها نشان میدهد که سرنوشت آنها چیزی بجز برآیند و واکنش رفتار آنها در این جهان نیست و راه دگرگون کردن سرنوشت، پناه بردن به آسمان و آویزان شدن از آن یا «دخیل بستن» به گور مُردگانِ امامان شیعه نیست، ونکه (بکه) بازگشت به خویشتن برای شناختن آن نیروی بیکران و اراده-ی آهنین که در اندرون هر آدمی نهفته است و یاری گرفتن از آن برایِ دستیافتن به خوشبختی ست. و دیگر اینکه اشو زرتشت با چنین جهان بینی توانسته است نقش آن سالوسان (شیادان) دین فروش همچون آخوندها را که نان خود را از راه «پادویی» یا «مُحلل گری» میانِ آسمان و زمین و پروردگار و آدم ها بدست میآورند، بی ارزش کُند.
چکیده-ی پیام اشو زرتشت این است که «خَرَدِ» پاک هر آدم «اهورا مزدای» اوست. برای پی بُردن به گوهر پیام اشو زرتشت که چرا او با آنکه «خَرَدِ پاکِ» آدمی را «اهورا مزدا» میدانست ولی با اینهمه از نام های گوناگون «خَرَد» و «اهورا مزدا» بهره میگرفت، باید که ما روزگار اشو زرتشت را با سده-ی بیست و یکم سنجش کُنیم که امروز نیز باوجود این همه پیشرفتی که آدمی در زمینه هایِ کیهانشناسی، زیست شناسی و فلسفه کرده است باز پنج میلیارد آدم در این جهان هَستند که با بستن چشم هایشان بر روی همه-ی این دستاوردهای دانشیک (علمی) که بی پایه بودن باورهایِ دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) را به روشنی نشان میدهند، به این دین ها وابسته مانده اند و همچنان چاره-ی گرفتاری هایشان را در آسمان جستجو میکنند. با اینهمه اشو زرتشت در کنار بودا یکی از بُزرگترین فرزانگانِ راستگویِ جهان بود که یک ناسانی (تفاوت) آشکار با پیامبران سامی داشت که داوش (ادعای) فرستادگی از سویِ خدا را میکردند، و آن اینکه او هیچگاه به مردم دروغ نگفت و آنها را فریب نداد.
هیچ بُنمایه ای برای پی بُردن به گوهر اندیشه های اشو زرتشت بهتر از پژوهش در گات هایِ او نیست. چنانچه هر جوینده-ی راستی دلبستگی به خواندن آن داشته باشد، میتواند به دنبال کردن پیوند زیر به آن دسترسی پیدا کند [1].
اگر دینکاران (متولیان) دین زرتشت رفتاری سوای اندیشه های او را دُنبال بکنند، این رفتار آنها نباید که به گُناه اشو زرتشت و کاستی در اندرزهای او نوشته شود. برای اینکه به این جُستار نزدیک تر شوم اینکه گات ها یا سروده های اشو زرتشت تنها بخشی از اوستا هَستند که بدست خودِ اشو زرتشت نگاشته شده اند و این درهالی استت که اوستا همانند یک دانشنامه-ی زمان است (مانند ویکی پدیا) که گردایه-ی ای از رویدادهای تاریخی و دانستنی هایِ دورانِ خودش را دربردارد و بدست موبدان نگارش و گردآوری میشده است. هتا در زمان هَخامنشیان زبان گات ها که اشو زرتشت با آن سخن میگفت و گات های خودش را نوشته بود تنها برای موبدان آشنا بود و درهالیکه زبان رسمی کشور زبان دیگری بود. پس از فروگرفته شدنِ ایران بدست اسکندر گُجستک (ملعون) و نابودی گنجینه های دانش و نَسک های (کتاب های) دینی، زبان گات ها که با آن اشو زرتشت سخن میگفت نیز فراموش شد و موبدان زرتشتی سُروده های گات ها را سینه به سینه بگونه-ی لَبی (شفاهی) به فرزندانشان میرساندند بدون اینکه به چم (معنی) آن آگاهی داشته باشند؛ تا اینکه در دوران ساسانیان برای پیشگیری از فراموش شدن این سروده ها دین دبیره (خط اوستایی) را نوآفرینی کردند. تا پیش از اینکه اُنکتیل دوپرون زبان شناس فرانسوی در سده-ی هیجدهم به کمک زبان سانسکریت که رمز آن به تازگی گشوده شده بود، به درونمایه-ی پیام اشو زرتشت در گات ها پی ببرد، هیچ زرتشتی از گوهر پیام زرتشت در سروده هایش آگاهی نداشت. با این پیشگفتار میتوان پی بُرد که هتا در دوران ساسانیان آنچه که موبدان زرتشتی به نام آیین زرتشت گسترش میدادند، نمیتوانسته است به گوهر پیام زرتشت نزدیکی فراوانی داشته باشد، سوای گفته های کُلی او همانند:«اندیشه-ی نیک، گفتار نیک، و رفتار نیک» و گرامیداشتن آتش در جایگاه نماد دین اشو زرتشت.
در پیوند با اینکه چرا بجای پیروی از دین اشو زرتشت، ما به مدیتاسیون یا مدییتشن [2] روی نیاوریم، من هیچ آشتی ناپذیری یا دُشمنی میان این دو روش پسندیده برای دستیافتن به ترازمندی (تعادل)، آسایش و گوالش (رشد) خَرَد آدمی نمی بینم. اگر من افزون برآن در پیروی از آیین اشور زرتشت و بر زرتشتی بودن خودم میبالم از اینروست که سوای مدیتیشن، دین اشو زرتشت گردایه-ی ای (مجموعه ای) از آیین ها، جشن ها، دستورها و رفتارهای پسندیده است که بکمک هم کیستی (هویت) ایرانی بودن مرا میسازند و مرا با گُذشته-ی سرافراز نیاکانم پیوند میزنند. دیگر اینکه مدیتاتسیون یا مدیتیشن خوشبختی آدم را در هنگام تنها بودنِ او فراهم میآورد، ولی از آنجا که آدم یک هَستُمَند (موجود) هَنجُمَنی (اجتمایی) است، دین اشو زرتشت افزون بر آن هُنر خوشبخت بودن را نیز به آدم در زندگی با هم گونه هایش به او می آموزد.

یاداشت ها:
[1]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر