۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

رویایِ ما: نافرمانی شهریگری (مدنی)


خشایار رُخسانی

چکیده:

هر چیزی بهایی دارد و آزادی نیز نمیتواند بدون بها بدست آید. بهای آزادی در ایران میتواند آمادگی مردم برای گُستاخی در برابر حکومت و نافرمانی شهریگری (مدنی) باشد که کمترین هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) برای مردم ایران دربر دارد. مارتین لوتر کینگ توانست با رهبری خردمندانه-ی خودش سیاهپوستان آمریکا را در مبارزه با دات های (قانون های) بیدادگرانه و نژادپرستانه-ی آمریکا پیروز کُند، و رویای خودش را در برچیدن دات های (قانون های) نژدپرستانه در آمریکا برآورده سازد. زیرا او راهِ مبارزه-یِ نافرمانی شهریگری (مدنی) و بدون خُشونت را درپیش گرفت؛ با این شیوه از مبارزه او توانست سیاهپوستانِ آمریکا را همبسته سازد و پُشتیبانی بخش بُزرگی از مردم سپیدپوست و آزاده-ی آمریکا و جهان را بدست آورد. مردم ایران نیز میتوانند با الگو برداری از آموزه هایِ گرانبهای مبارزه-ی نافرمانی شهریگری (مدنی) سیاهپوستان آمریکا، همین شیوه از مبارزه را در نبرد با حکومت اشغالگر اسلامی درپیش گیرند و در یک همبستگی سراسری با مبارزه-یِ نافرمانی شهریگری (مدنی) همراهی کُنند؛ از اینراه آنها خواهند توانست با پیوند دادنِ توان تک تک شهروندان به هم، آن نیروی آسیمی (عظیمی) را بسازند که برای یک دگرگونی مَردُمسالارانه و گذر کردن از راهبندان حکومتِ اسلامی به آن نیازمند هستند. اگر خَرَدِهمگانی به پیروزی این مبارزه ایمان بیاورد، و باور داشته باشد که نافرمانی شهریگری تنها ابزاری است که میتواند با کمترین هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) رویایِ ما را برای آزاد سازی میهن برآورده سازد، آنگاه میتوان امید داشت که همبودگاه آماده باشد که با همگی توان خود در همراهی با این مبارزه سرمایه گذاری کُند.

سرآغاز:

پانزدهم ژانویه زادروز مارتین لوتر کینگ بود، زادروز یکی از نام آورترین کُنشگران جهان برایِ پدافندی از هاگ هایِ مردُمی (حقوق بشر) و مبارزه-یِ بدون خُشونت از راه نافرمانی شهریگری (مدنی). مارتین لوتر کینگ بیشتر از 39 سال زندگی نکرد ولی او توانست با زندگی کوتاه ولی پُربارش بُزرگتری آموزه-یِ خودباوری را در پدافندی از گرامیداشت و ارج هاگ هایِ (حقوق) شهروندی و آدمی، به شهروندانِ سیاهپوستِ آمریکا بدهد که زیر ستم داتِ هایِ (قانون های) نژادپرستانه-یِ سپیدپوستان زندگی میکردند؛ مارتین لوتر کینگ توانست سیاهپوستان را در مبارزه-یِ پادنژادپرستی (ضدنژادپرستی) کامگارانه رهبری کُند و با اینکار شایستگی خودش را برای دریافت جایزه-یِ آشتی (صلح) نوبل در سال 1964 نشان دهد. دهه شست اوگ (اوج) جُنبش پادنژادپرستی (ضدنژادپرستی) در آمریکا بود که مارتین لوتر کینگ آنرا با هوشیاری و خَرَدمندیِ بیمانندی رهبری کرد.
جُنبش پادنژادپرستی آمریکا از اینجا آغاز شد که بانو روزا پارکس (Rosa Parks) یک زن سیاهپوست و پدافندگر هاگ هایِ آدمی (حقوقق بشر) در یکم دتسامبر سال 1955 هنگامیکه در شهر مُنتگومریز (Montgomerys) در اتوبوس نشسته بود از دادن جایش به یک مرد سپیدپوست آمریکایی سر باززد و با اینکار بی باکانه در برابر دات هایِ (قانون های) نژادپرستانه و نامردُمیکِ (غیر انسانی) آمریکا ایستادگی و نافرمانی کرد. در واکُنش به دستگیری بانو روزا پارکس، شهروندانِ سیاهپوست با همبستگی سراسری باهمانِ (شرکت) اتوبوسرانی شهر مُنتگومریز (Montgomerys) را آرواییدند (تحریم کردند)، مبارزه ایکه کامگارانه به پس نشینی این باهمانِ (شرکت) اتوبوسرانی و برچیده شدن این دات (قانون) نژادپرستانه در شهر مُنتگومریز فرجامید. دستگیری و زندانی شدن بانو روزا پارکس چنبره-یِ (حلقه-ی) نُخستین زنجیر و یک رشته از مبارزه ها و نافرمانی هایِ شهریگری (مدنی) شُد و بهمنی از بایکوت ها (boycotts) و مبارزه هایِ هَنجُمَنی (اجتمایی) با دات های (قانون های) ستمگرانه و نژادپرستانه براه انداخت که در سایه-ی رهبری خَرَدمندانه-ی مارتین لوتر کینگ و در چهارچوب یک مبارزه-یِ بدون خُشونت به برچیده شدنِ همه-ی این دات هایِ (قانون های) نژادپرستانه در آمریکا فرجامید. مارتین لوتر کینگ در 28 آگوست سال 1963 رویای خودش را از یک آمریکای بدون دات هایِ (قانون های) نژادپرستانه در پُرآوازه ترین سُخنرانیش در واشنگتُن و در باشندگی 25000 تن از شهروندان سیاهپوست و سپیدپوست آمریکایی بازگو کرد، که:«آرزو دارد که فرزندانِ بردگان و برده دارانِ پیشین در یک اِسپاش (فضای) دوستانه در کنارهم در دبستان ها آموزش ببیند»، رویایی که امروز برآورده شده است. امروز سیاهپوستان آمریکا برچیده شدنِ دات های (قانون های) سنگدلانه-ی نژادپرستی در این کشور را وامدار رهبریِ خردمندانه-یِ مارتین لوتر کینگ هَستند که رفتار ماهاتما گاندی را در مبارزه-یِ نافرمانی شهریگری (مدنی) با دولت انگلیس، الگوی خود کرده بود. رمز پیروزی مارتین لوتر کینگ در پیگیری یک مبارزه-یِ بدون خُشونت بود که توانست خیزآبی (موجی) از همدردی و پُشتیبانی مردم سپیدپوست و آزاده-یِ آمریکا و مردم سراسر جهان را بدست آورد.
بُزرگترین آموزه ای که میتوان از مبارزه نافرمانی شهریگری (مدنی) گرفت، پی بُردنِ شهروندان به آن توانِ آسیمی (عظیمی) است که در تک تک وجود آنهاست که تنها با خودباوری و همبستگی آنهاست که این «توان» به یک نیرویِ سازنده برای دستیافتن به دگرگونی هایِ مردمسالارانه و هَنجُمَنی (اجتمایی) فرامیروید.
اکنون مردم ایران از یک سو از اینچنین آموزه-یِ گرانبها برای نافرمانی شهریگری برخوردارند و از سویی دیگر رو در روی یک حکومتِ اشغالگر و ددمنشی ایستاده اند که دات هایِ (قانون های) سنگدلانه-یِ سنگسار و قصاص و زورگویی و خوارداشتِ زنان در این ساختار حکومتی، هزاران با نژادپرستانه و نامردُمی تر از دات های (قانون های) آمریکا در دوران نژادپرستی است. اگر سیاهپوستان آمریکا به رهبری مارتین لوتر کینگ و پیش از آن مردم هندوستان به رهبری ماهاتما گاندی توانستند در این شیوه از مبارزه کامگارانه دُشمن را به زانو درآورند، چرا نباید مردم ایران از این روش از مبارزه اُلگوبرداری کُنند؟ اگر کسی بگوید که شُوَند (علت) پیروزی آنها برخورداری از رهبر بود، پاسخ من این است: باآنکه جایگاه رهبری در مبارزه بسیار مَهَند (مهم) است، ولی مگر چشمداشت مبارزین از رهبر چیزی بجز نشان دادن راهبُرد (استراتژی) و سازماندهی است؟ اگر انجام این دو کار خویشکاری (وظیفه-ی) مهم رهبری باشند، نخست ایکه راهبُرد (استراتژی) مبارزه که نافرمانی شهریگری است روشن است، و دوم اینکه امروزه ابزارهایی همانند تارکده (اینترنت) و بویژه فیس بوک که میتوان از آن براستی در جایگاه یک ستادِ رهبری نام بُرد، کار رهبری را که سازماندهی است انجام میدهند. سوم اینکه من بیگمان هَستم که بسیاری از سازمان های سیاسی که هم اکنون از نام «همبستگی و همکاری» همانند «جن از بسم الله میترسند، با نمایان شدن نخستین نشانه های پیروزی در این مبارزه-ی نافرمانی شهریگری به سوی همبستگی گام برخواهند داشت، تا از کاروانِ جُنبش جا نمانند. و چهارم اینکه رهبری مبارزه زمانی پدیدار میگردد که مبارزه ای در جریان باشد و رهبر در پاسُخ به برآورده کردن نیاز آشکار مبارزه است که ساخته میشود.
در این پیوند نُخستین گام در مبارزه-ی نافرمانی شهریگری با حکومت اسلامی، رساندن پیام این مبارزه به مردم و آگاه سازی آنها برایِ همراه شدن با این مبارزه است. زمانی ما میتوانیم چشمداشتِ همراهی سراسری مردم با مبارزه نافرمانی شهریگری را داشته باشیم که برای آنها روشن باشد که حکومت اسلامی براستی دُشمن مردم ایران است و این مردم با یک حکومت اشغالگر و بیگانه رو در روی هَستند که آنها را به گروگان گرفته و بر سرنوشت آنها چنگ انداخته است. در این گامه (مرحله) از مبارزه، پُل پیوستگی ما با مردم میتوانند آن دو میلیون دانشجوی ایرانی در درون کشور باشند که به تارکده (اینترنت) راه دارند. آنها خواهند توانست تازه ترین پیام ها و گزارش ها را برای روشنگری و سازماندهی نافرمانی شهریگری، به خانواده هایشان برسانند و آنها را از روزن روانی برای همکاری در این مبارزه-ی بُزرگ آماده سازند. از آنجا که هدف نافرمانی شهریگری از کارانداختن چرخ ترازدایک (اقتصادی) دولت کودتا است، میتوان از راه تارکده (آینترنت) و تلوزیون هایِ ماهواره ای، یک زمان ویژه ای را برای آغاز اینکار درنگر گرفت و پیشنهاد داد؛ و از همگی مردم ایران درخواست کرد که از آن زمان از پرداخت مالیات و رسیدهای آب، برق، گاز، و تلفن برای دو ماه آینده خودداری کُنند. از آنجا که ما میدانیم که حکومت هیچگاه آب و برق کسی را از بهره خودداری از پرداخت مالیات برای هتا چهار ماه نخواهد بُرید، یک بایکوت (boycott) یا خوداری همگانی در پرداخت مالیات، تنها برای دو ماه بَسنده خواهد بود که حکومت را ناتوان در پرداخت دستمزد نیروهای سرکوبگر و چماقدارانش کند. اگر حکومت اسلامی از این گامه از مبارزه جان بدر ببرد و بخواهد همچنان سرسختی نشان دهد، در گامه-ی (مرحله-ی) سپسین این مبارزه، یک فراخوان برایِ ایستکاری هایِ (اعتصاب های) سراسری داده خواهد شُد که میتواند این حکومت اشغالگر را بگونه ای تنگدست کند که دیگر توان پرداختن دستمز نیروهای سرکوبگر و نگهداشتن آنها را در پیرامون خودش نداشته باشد؛ ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری زخم پایانی را بر دل حکومت وارد خواهد آورد و کار آن را خواهد ساخت زیرا آن حکومتِ خودکامه ای که نتواند نیروهایِ فشار و سرکوبگرش را نگهدارد، تنها خواهد ماند و با نُخستین توفان خشم مردم همچون ساختمان کاغذی درهم فروخواهد ریخت.
سامه-ی (شرط) بُنیادین برای پیروزیِ مبارزه نافرمانی شهریگری دامن زدن به این گُفتمان در میان همه-ی ایرانیانِ برونمرزی و درونمرزی است، بویژه به کمک تلوزیون های ماهواره ای و آنها که توان سُخن گفتن و نوشتن دارند تا بر دامنه-ی این گفتگوها و جُستارها افزوده شود. از آنجا که سرنوشت هر جَنگی را نیروی روانی سربازان است که روشن میکند، و نه آب و تاب (برق و زرق) جنگ ابزارها، هرچه که این گُفتمان در ایران فراگیر تر شود، آسیب های روانی آن بر نیروهای دُشمن پنهان نخواهند ماند و بیشتر نمایان میگردند. در این راستا آمادگی هم میهنان آزاده-ی ما در فیس بوک برای همکاری در پخش پیام ها و گزارش های نافرمانی شهریگری در فیس بوک، تویتر و تارکده میتواند این جُستار را هرچه زودتر در ایران فراگیر کند و با زدنِ آسیب های روانی بر دُشمن، سرنوشت مبارزه نافرمانی شهریگری را پیش از آغاز آن به سود جنبش مردم برگ بزند. اگر خَرَدِهمگانی به پیروزی این مبارزه ایمان بیاورد، و باور داشته باشد که نافرمانی شهریگری تنها ابزاری است که میتواند با کمترین هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) رویایِ ما را برای آزاد سازی میهن برآورده سازد، آنگاه میتوان امید داشت که همبودگاه آماده باشد که با همگی توان خود در همراهی با این مبارزه سرمایه گذاری کُند.


خشایار رُخسانی

‏آدینه‏، 2011‏/01‏/21

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر