۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

جنبش سیاهکل: رویدادی تلخ برای اندیشیدن و آموزه گرفتن

خشایار رُخسانی
جُنبش سیاهکل نام درگیری رزمی شُماری از جوانانِ خام مارکسیست با نیروی های حکومتی رژیم پهلوی است که در 19 بهمن سال 1349 در روستای سیاهکل در گیلان با تازش به یک پاسگاه ژاندارمری روی داد. آرمان این جوانان نهادینه کردنِ یک ساختار سیاسی کمونیستی همچون کوبا، ویتنام و چین در ایران بود. و آنها با ارزش های مردمی چون آزادی اندیشه و دادیک آدمی (حقوق بشر) و مردمسالاری بیگانه بودند. این جوانان خام میخواستند به روش فیدل کاسترو و چه گوارا در انقلاب کوبا، حکومت ایران را سرنگون و قدرت سیاسی را بدست بگیرند، از اینرو آنها جنبش سیاهکل را از جنگل های گیلان آغازیدند؛ برای این جوانانِ مارکسیست دستیافتن به ارزش های مردمی همانند آزادی اندیشه و دادیک آدمی (حقوق بشر)، و مردمسالاری واپسین نگرانی بود.
پیدایش جنبش سیاهکل یک واکنش به جو پلیسی بود که شاه از روی ناچاری برای سرکوب هواداران خمینی در سال 1342 برپا کرد. انگیزه-ی دُشمنی خمینی با شاه هدف های انقلابِ سفپید شاه بود که به زنان هاگ (حق) رای داد و کشاورزان را از دست زمینداران بزرگ رها ساخت. آنچه که غم انگیز است این است که این جوانانِ مارکسیست که همه چیز را سیاه و سپید مینگریستند، انگیزه-ی راستین دُشمنی خمینی با شاه را نمیدیدند که تنها از بهر آزاد کردن کشاورزان از دست زمینداران و آزادی زنان از اسارت دستورهای دینی و دادن هاگ (حق) رای به آنها بود؛ این جوانانِ مارکسیست در یک چهارچوب بسته از ارزش های مارکسیستی یک دشمن کلیشه ای برای خودشان ساخته بودند، که هرکس که دوست بلوک شرق (شوروی، چین، کوبا...) بود، دوست خودشان وگرنه دُشمن خودشان میپنداشتند. همانگونه که گفته شد این جوانان مارکسیست دشمنی کور و خیزش واپسگرایانه-ی خمینی در برابر شاه را میستودند، بدون اینکه نگران انگیزه-ی واپسگرایانه-ی خمینی در دُشمنی با شاه از بهر آزاد کردن زنان از دستورهای واپسگرایانه-ی دینی و کشاورزان از دست اربابان باشند.
اگر هرکاری را با برآیند آن ارزیابی کُنند، رویداد سیاهکل یک چرخشگاهِ شوم در تاریخ ایران بود، زیرا این جنبش چریکی توانست رویکرد جوانان ایران را از ارزش های مردمی همانند مردمسالاری، دادیک آدمی (حقوق بشر) و آزادی اندیشه، به نبرد با یک دُشمن افسانه ای به نام «امپریالیسم آمریکا» به کژراه ببرد. ارزش یادآوری از چنین رویدادی تنها برای آموزه گرفتن از تاریخ در راستای پیشگیری از لغزش ها در آینده است و نه برای گرامیداشتن آن. و بسیار جای افسوس است که بجای آموزش گرفتن از این جنبش کور، که تنها «هُنرش» کُشتن چند ژاندارم و سرباز بیگُناه میهن در پاسگاه سیاهکل بود، امروز انگیزه-ی بخشی از نیروهای سیاسی ایران برای گرامیداشتن آن شُده است. چنین رفتاری تنها نشانگر ناپختگی، خامی و آموزه نگرفتن این بخش از نیروهای سیاسی از تاریخ ایران است.
شاهنشاهی پهلوی در دوران اوج شکوفایی ترازداریک (اقتصادی) سرنگون شد، در زمانیکه هیچ همبودگاه شناس یا اقتصاددان نمیتوانست آنرا پیشبینی کُند. از نشانه های شکوفایی ترازداریک (اقتصادی) در پایان دوران پهلوی همین بس که کارگران کره جنوبی برای گرفتن پروانه-ی کار در ایران در پیرامون سفارتخانه-ی ایران در پایتخت این کشور «سول» شب زنده داری میکردند و از سر و کول هم بالا میرفتند. امروز کره جنوبی پنجمین تولید کُننده-ی ابزارهای الکترونیکی خانگی است، و شهروندان آن از بالاترین درآمد و آسایش و ارج در جهان برخوردارند، ولی در ایران در پی انقلابِ بدشگونِ 57، حکومتی جانشین رژیم پهلوی شد که در تنگدست کردن ایرانیان، زیرپا گذاشتن دادیک (حقوق ) شهروندی و مردمی آنها، آواره کردن 10 میلیون ایرانی در چهارگوشه-ی جهان و نسل کشی ایرانیان رده-ی نخست در جهان را ازآن خودش کرده است. 
تنها این بازیافتِ (نتیجه گیری) ساده باید بسنده کُند، تا هواداران جنبش سیاهکل را به اندیشیدن و بازنگریِ این رویداد بدشگون وادارد که امروز جنبش سیاهکل را گرامی میدارند و توجیه میکُنند، زیرا ستایش از فرهنگِ انقلابی گری و اندیشه-ی جنگ چریکی بود که ایران را به دره-ی انقلاب شوم 57 افکند.

سه شنبه، 18 بهمن، 3749 دین بهی

۱ نظر: