اندیشه
چکیده:
حکومت اسلامی به نمایندگی از قدیسان جنایت میکند. و با شگردهای موزیانه تلاش میکند که آنها را از زیر بار نکوهش مردم بدور نگه دارد تا به قدرت خودش آسیبی وارد نیاید. بسياري از مردم با پذیرفتن این بازی در چنين سيستمی، خود-ناخواسته دَست ورز (عامل) ادامه-ی هَستی اين روند موزيانه ميشوند. داستانِ ما هم در ايران همين است. ما حسابِ حکومت را از «مقدسات» جدا کرده ايم و دين را به يک ايدئولوژي برتر که سرزنش ناپذیر است، فرارویانده ایم که همين برداشت، یک برداشتِ بي واسطه از خود فاشيسم است! حال از سویی بر مجريانِ آموزههاي «مقدس» ميتازيم و در اين ميان، بنيانِ آن موجودي که آدمی را میلُبَد (ميبلعد) همچنان پابرجا است.
سرآغاز:
جمهوري اسلامي ايران برآمدي از چیرگی دین و دستیازی (توسل) به مشروعيت از سوي عرف و حکومت است. اين حکومت نتيجه-یِ روندي است که هنجارها و ارزشهاي اجتماعي را از دست آدمی ربوده است و به چنگالهاي خونين دین سپرده است. بازده-یِ خوراندنِ يک خوردني فاسد به آدم، چيزي جز بالا آوردنِ آن نيست!
ما همچنان آن خوردني را ميخوريم و بالا میآوریم و از اين روی، خود و ديگران را سرزنش ميکنيم که اين چه وضعي است! آنچه در ايران به جنايتِ روامند و مشروع واگردانده شُده است، وابستگي واژه-یِ «خوب» به واژه-یِ آسماني «مقدس» است. در نگاه نُخست شگفتانگيز به نگر ميرسد که چنين گردایه-یِ (مجموعه) ترسناکی در لابلاي ساختارهاي منطقي اجتماعي، همچنان موذيانه به هَستی خود ادامه ميدهد و جنايت ميآفريند. ولی آن نيرویِ پُشتیبانی که سببِ ادامه-یِ اين روند ميشود ساختاري ساده اما کارساز دارد.
در اينجا يک بازي ساده «آدمخوبه» و «آدمبده» به اجرا در ميآيد. همواره دو دسته آدم در اين سيستم وجود دارند که دوشادوش هم دست به جنايت ميزنند. دسته-یِ نُخست افراد «مقدس» و بري از سرزنش و لغزش هستند و دسته دوم مجريان دستورهایِ افراد «مقدس» هستند که آنها را موبهمو انجام ميدهند و بیزاری و تنفری ایکه سرچشمه-یِ آن انجام این دستورهایِ دَردمندانه و فجیع است، براي اين گروه دوم ميماند. در اين ميان حکومت و برتری ایکه که برآمده از قداست گروه نخست است، همواره پابرجا ميماند.
گرچه اين بازي يک تئوري نظري ساده دارد، ولی دربر گیرنده-یِ روشهاي اجرايي و ريزهکاريهایِ پيچيدهاي است که همه-یِ آنها هدف بسيار بزرگي را پوشش ميدهند: هدف آسيب نديدن مقدسات و قديسان از جنايات شارعين و يا مجريانِ دستورات آنها است. اين را خود مجريان نيز خوب ميدانند. خوب ميدانند که ناسزا و بد و بيراه نسبت به خودشان، کاري از پيش نميبرد. اما سخت نگران آن هسته اصلي و دسته-یِ نخست در این بازی هستند.
يکي از روشهایِ اجرايي اين است که خط مقدمِ نبرد را همواره در سطح مجريان نگهدارند. اين کار را با ايجادِ حساسيت در مورد خورده گیری از مجريان و بهکار بردنِ ابزار ترس و خشونت برایِ رو در روی شدن با نکوهش ها انجام ميدهند. در چنين فضايي توجه همه به يک پوستين نمادین جلب ميشود و بنيانِ قدرت همواره دور از گزند ميماند. حتي افرادي پيدا ميشوند که در اين شرايط با نادانی، کار را خرابتر ميکنند و در بوق و کرنا ميکنند که:« اينها نمايندگان شايستهاي نيستند و بايد کنار روند». سپس براي توجيه اين گفته-یِ خود، هزاران دروغ به ناف قديسان ميبافند که: چنين بودند و چنان بودند تا حساب اين دو گروه را از هم جدا کنند. اين دقيقا همان رویدادی است که خود مجريان ميخواهند روي دهد. افرادي چون علي شريعتي از اين دسته بودند.
در نوشتههایِ اينگونه افراد، تلاش شگفت انگیز و گزافگویانه ای براي مقدس جلوه دادن و بزرگنمایی ِشخصيتِ قديسان به چشم ميخورد. حتي با ربط دادنِ مفاهيم بيربط تلاش شده است که با کمک گیری از هر ابزاری ویژگی هایِ والاي اخلاقي را از شیوه-یِ رفتار و آیین گروه «مقدس» بَرهیخته (استخراج کرده) و در قالب يک الگوي رفتاري ارائه دهند. اين الگو خيلي زود در يک رفتارشناسي ناروشن ِديگر به یک ايدئولوژي برتري واگردانده ميشود که زاییده-یِ رفتار گفته شده است. و در ادامه اين روند، قديسان به چنان جايگاهي ميرسند که نميتوان به آنها دسترسي يافت. حال با گذاشتن مجريان در جایگاهِ رو در روی اين قداست، آن بازي شوم کامل ميشود و چرخه-یِ معيوب و موزیِ فريب به کار خود ادامه ميدهد.
بسياري از مردم در چنين سيستمی، خود ناخواسته دَست ورز (عامل) ادامه-ی هَستی اين روند موزيانه ميشوند. داستانِ ما هم در ايران همين است. ما حسابِ حکومت را از مقدسات جدا کرده ايم و دين را به يک ايدئولوژي برتر که سرزنش ناپذیر است، فرارویانده ایم که همين برداشت، یک برداشتِ بي واسطه از خود فاشيسم است! حال از سویی بر مجريانِ آموزههاي «مقدس» ميتازيم و در اين ميان، بنيانِ آن موجودي که انسانيت را میلُبَد (ميبلعد) همچنان پابرجا است.
فرستادنِ پیام به دنباله
خبرنت
چکیده:
حکومت اسلامی به نمایندگی از قدیسان جنایت میکند. و با شگردهای موزیانه تلاش میکند که آنها را از زیر بار نکوهش مردم بدور نگه دارد تا به قدرت خودش آسیبی وارد نیاید. بسياري از مردم با پذیرفتن این بازی در چنين سيستمی، خود-ناخواسته دَست ورز (عامل) ادامه-ی هَستی اين روند موزيانه ميشوند. داستانِ ما هم در ايران همين است. ما حسابِ حکومت را از «مقدسات» جدا کرده ايم و دين را به يک ايدئولوژي برتر که سرزنش ناپذیر است، فرارویانده ایم که همين برداشت، یک برداشتِ بي واسطه از خود فاشيسم است! حال از سویی بر مجريانِ آموزههاي «مقدس» ميتازيم و در اين ميان، بنيانِ آن موجودي که آدمی را میلُبَد (ميبلعد) همچنان پابرجا است.
سرآغاز:
جمهوري اسلامي ايران برآمدي از چیرگی دین و دستیازی (توسل) به مشروعيت از سوي عرف و حکومت است. اين حکومت نتيجه-یِ روندي است که هنجارها و ارزشهاي اجتماعي را از دست آدمی ربوده است و به چنگالهاي خونين دین سپرده است. بازده-یِ خوراندنِ يک خوردني فاسد به آدم، چيزي جز بالا آوردنِ آن نيست!
ما همچنان آن خوردني را ميخوريم و بالا میآوریم و از اين روی، خود و ديگران را سرزنش ميکنيم که اين چه وضعي است! آنچه در ايران به جنايتِ روامند و مشروع واگردانده شُده است، وابستگي واژه-یِ «خوب» به واژه-یِ آسماني «مقدس» است. در نگاه نُخست شگفتانگيز به نگر ميرسد که چنين گردایه-یِ (مجموعه) ترسناکی در لابلاي ساختارهاي منطقي اجتماعي، همچنان موذيانه به هَستی خود ادامه ميدهد و جنايت ميآفريند. ولی آن نيرویِ پُشتیبانی که سببِ ادامه-یِ اين روند ميشود ساختاري ساده اما کارساز دارد.
در اينجا يک بازي ساده «آدمخوبه» و «آدمبده» به اجرا در ميآيد. همواره دو دسته آدم در اين سيستم وجود دارند که دوشادوش هم دست به جنايت ميزنند. دسته-یِ نُخست افراد «مقدس» و بري از سرزنش و لغزش هستند و دسته دوم مجريان دستورهایِ افراد «مقدس» هستند که آنها را موبهمو انجام ميدهند و بیزاری و تنفری ایکه سرچشمه-یِ آن انجام این دستورهایِ دَردمندانه و فجیع است، براي اين گروه دوم ميماند. در اين ميان حکومت و برتری ایکه که برآمده از قداست گروه نخست است، همواره پابرجا ميماند.
گرچه اين بازي يک تئوري نظري ساده دارد، ولی دربر گیرنده-یِ روشهاي اجرايي و ريزهکاريهایِ پيچيدهاي است که همه-یِ آنها هدف بسيار بزرگي را پوشش ميدهند: هدف آسيب نديدن مقدسات و قديسان از جنايات شارعين و يا مجريانِ دستورات آنها است. اين را خود مجريان نيز خوب ميدانند. خوب ميدانند که ناسزا و بد و بيراه نسبت به خودشان، کاري از پيش نميبرد. اما سخت نگران آن هسته اصلي و دسته-یِ نخست در این بازی هستند.
يکي از روشهایِ اجرايي اين است که خط مقدمِ نبرد را همواره در سطح مجريان نگهدارند. اين کار را با ايجادِ حساسيت در مورد خورده گیری از مجريان و بهکار بردنِ ابزار ترس و خشونت برایِ رو در روی شدن با نکوهش ها انجام ميدهند. در چنين فضايي توجه همه به يک پوستين نمادین جلب ميشود و بنيانِ قدرت همواره دور از گزند ميماند. حتي افرادي پيدا ميشوند که در اين شرايط با نادانی، کار را خرابتر ميکنند و در بوق و کرنا ميکنند که:« اينها نمايندگان شايستهاي نيستند و بايد کنار روند». سپس براي توجيه اين گفته-یِ خود، هزاران دروغ به ناف قديسان ميبافند که: چنين بودند و چنان بودند تا حساب اين دو گروه را از هم جدا کنند. اين دقيقا همان رویدادی است که خود مجريان ميخواهند روي دهد. افرادي چون علي شريعتي از اين دسته بودند.
در نوشتههایِ اينگونه افراد، تلاش شگفت انگیز و گزافگویانه ای براي مقدس جلوه دادن و بزرگنمایی ِشخصيتِ قديسان به چشم ميخورد. حتي با ربط دادنِ مفاهيم بيربط تلاش شده است که با کمک گیری از هر ابزاری ویژگی هایِ والاي اخلاقي را از شیوه-یِ رفتار و آیین گروه «مقدس» بَرهیخته (استخراج کرده) و در قالب يک الگوي رفتاري ارائه دهند. اين الگو خيلي زود در يک رفتارشناسي ناروشن ِديگر به یک ايدئولوژي برتري واگردانده ميشود که زاییده-یِ رفتار گفته شده است. و در ادامه اين روند، قديسان به چنان جايگاهي ميرسند که نميتوان به آنها دسترسي يافت. حال با گذاشتن مجريان در جایگاهِ رو در روی اين قداست، آن بازي شوم کامل ميشود و چرخه-یِ معيوب و موزیِ فريب به کار خود ادامه ميدهد.
بسياري از مردم در چنين سيستمی، خود ناخواسته دَست ورز (عامل) ادامه-ی هَستی اين روند موزيانه ميشوند. داستانِ ما هم در ايران همين است. ما حسابِ حکومت را از مقدسات جدا کرده ايم و دين را به يک ايدئولوژي برتر که سرزنش ناپذیر است، فرارویانده ایم که همين برداشت، یک برداشتِ بي واسطه از خود فاشيسم است! حال از سویی بر مجريانِ آموزههاي «مقدس» ميتازيم و در اين ميان، بنيانِ آن موجودي که انسانيت را میلُبَد (ميبلعد) همچنان پابرجا است.
فرستادنِ پیام به دنباله
خبرنت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر