۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

چند فرنود (دلیل) روشن برای بازگردان اسلام به حجاز




خشایار رُخسانی

پاسخی به یک هم میهن [1]

پیشگفتار
 آقای علی برموزه، یک هم میهن مسلمان، بر این باور است که حکومت اسلامی توانسته است به کمک دین اسلام سبب سرافرازی، مردمسالاری و پیشرفت کشور ایران در سه دهه گذشته شود. او همانند برخی از ایرانیان مُسلمان نمیتواند به گُستردگی آن آزرَنگی (مصیبتی) پی ببرد که این حکومت اشغالگر توانسته است به کمک ایدیولوژی دین اسلام و مُشتی توده-ی دین زده در سه دهه گذشته برای مردم آزادیخواه ایران فراهم آورد، زیرا اَپیون (تریاک) باورهای دینی چشم این توده-ی دین زده را کور و خَرَد را از آنها ستانده است. در پایین پاسخ مرا به ایشان میخوانید که چرا باید برای بیرون آمدن ایران از این گرفتاری، دین اسلام را به حجاز بازگرداند.

سرآغاز

1)       زایک (نسل) کُشی غم انگیز ایرانیان بدست دولت انگلیس در دهه 20 خورشیدی نمیتواند بهانه ای برای پرده پوشی بر این زایک (نسل) کشی شود که در سه دهه گذشته بگونه-ی سامانمند (سیستماتک) بدست حکومت اشغالگر اسلامی درهال انجام گرفتن در ایران است. این نسل کُشی دربرگیرنده-ی یک میلیون کُرپانی (قربانی) سرباز ایرانی در جنگ با عراق است که آغازگر آن خمینی بود که با دامن زدن به جو دُشمنی با عراق، دولت این کشور را به جنگ با ایران برانگیزاند؛ کُشتارهای نامردانه و ددمنشانه-ی زندانیانِ بی پناه در دهه 60؛ روزانه 84 تن کُشته در رویدادهایِ ناگوار رانندگی به شََوَندِ بی لیاقتی حکومتگران  اسلامی در سرمایه گذاری در جاده سازی؛ مرگ و میر روزانه-ی انبوه فراوانی از شهروندان تهران ، به شَوَند آلودگی هوای پایتختَ؛ زایمان نوزادان فراوان بی دست و پا در تهران به شَوَندِ بکارگیری سپاه پاسداران از دستگاه های نیرومند برای انداختن پارازیت بر روی فرستنده های ماهواره ای؛ چند میلیون دژخوی (معتاد) به ماده های مَدیان (مخدر) که وارد کُننده-ی آنها سپاه پاسداران است؛ هزاران زن و بچه-ی کارتون خواب....[2]
2)       کاپیتولاسیون را ما ایرانیان وامدار فتنه-ی آخوندهای دوران قاجار همانند حاج ملا محمدجعفر استرآبادی، آقا سید نصرالله استرآبادی، حاج سید محمد تقی برغانی، سید عزیزالله طالشی وشماری دیگر هَستیم که فتحلعی شاه را به جنگ با روس ها آغاراندند (تحریک کردند)، آنهم زمانی که آلکساندر یکم فرمانروای روسیه در پی دستیافتن به یک پیوستگی (رابطه-ی) دوستانه با ایران در اندیشه-ی جنگ نبود.  ولی فتحعلی شاه زیر فشار بیش از اندازه آخوندها، به جنگ تن داد. او که گرفتار ژاژباوری های (خرافات) دینی بود از سید محمد مجاهد درخواست یک نوشته برای آغاز جنگ با روسیه  کرد، تا درشب اول قبر آن را به «نکیر و منکر» نشان دهد که به دستور آنان (آخوندها)، به جنگ پرداخته است. برآیندِ جنگ نیز همانگونه که میدانید پیماننامه-ی ترکمنچای بود، که سبب از دست رفتن یک سوم ایران و پذیراندن کاپیتولاسیون در سال 1828 ترسایی به ایران گشت. در هر دو جنگ ایران و روس و که به شکست ایران و پیماننامه های گلستان و ترکمنچای فرجامیدند، فتنه-ی آخوندها نقش بُنیادین در دامن زدن به این جنگ ها داشت. رضا شاه بزرگ در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۰۷ توانست کاپیتولاسیون را برای همه-ی شهروندان انیرانی (خارجی) برچیند.
3)       من یک میهندوست آزاده هُستم، و ناسانی بزرگی میان میهندوستی و نژاد پرستی وجود دارد. نژاد پرست آن عرب های مسلمانی بودند که به بهانه-ی «برابری و برادری» ایران را اشغال کردند ولی گنج های غارت شده-ی مردم ایران را «برادرانه و دادگرانه» میان خودشان پخشودند؛ آنها مردم ایران را بنده و موالی نامیدند، و خودشان را سید و مولا. نژاد پرستان آن تازیان عربی بودند که با رفتار نژادپرستانه شان فرهنگ بردگی را به ایرانیان آموختند، که تا پیش از این در جهان به آزادگان نام آور بودند.

4)       من به زبان پارسی سخن میگویم، و زبان دینی من زبان  اوستایی است. شما میتوانید به دین اسلام باور داشته باشید، ولی آنجا که در زبان پارسی ما هیچگونه کمبود واژه برای گفتگو نداریم، بکار بردن واژگان عربی در زبان پارسی، بزرگترین آسیبی است که شما دارید با اینکار هدفمند به فرهنگ ایرانی میزنید. بُمباران کردن زبان پارسی با وام واژگان عربی تنها یک هدف را دُنبال میکند، نابودی زبان پارسی که بُزرگترین نگهبان کَتامی (هویت) و فرهنگ ایرانی است، تا ایرانیان بخشی از امت عرب گردند.
5)       در پیوند با همه پرسی،َ نُخست اینکه من در همه پرسی 12 فروردین 1358 نَهُماسیدم (شرکت نکردم)، و دوم اینکه در آن همه پرسی مردم ایران به جمهوری اسلامی رای دادند و نه به ولایت فقیه و سنگسار و قصاص.... و کیفرهای اسلام. آخوندها با دغلکاری از سُهِش (احساس) دینی مردم ایران دُژکاربُدری (سواستفاده) کردند، زیرا میدانستند که مردم به اسلام گرایش دارند، ولی هیچ آگاهی از ماهیت دات های (قانون های) کیفری آن ندارند. در یک مردمسالاری، گُزیدمان و همه پرسی ابزاری هَستند برای روی آوردن به رای مردم و نگر سنجی از آنها، ولی از آنجا که  برآیندِ همه پرسی 12 فروردین ماه سال 1358 برای شما سرنوشت ساز است و به اندازه-ی آیه های قرآن مهم است، شما آنچنان به این همه پرسی دو دستی چسبیده اید که آدم نباید شگفت زده شود اگر بزودی یک سوره هم برای وَرجاوَند کردن (مقدس کردن) آن به قرآن بیافزایید. اگر شما بر این باورید که «95% از مردم ایران مسلمان هَستند و 98% از آنها هوادار ولایت فقیه میباشند، پس ترس شما از چیست که نمیخواهید سرنوشت کشور را به رای جوانانی بگذارید که در همه پرسی 12 فروردین سال 1358 هنوز زاییده نشده بودند، ولی امروز هُماسش (شرکت) در چنین همه پرسی هاگ (حق) آنهاست؟
6)       فرمانروایی اسکندر و نوادگان او در ایران پایدار نبود برای اینکه آنها نتوانستند در ایران ستون پنجم درست کُنند، ولی عرب های مسلمان توانستند به کمک دین  اسلام که ایدیولوژی اشغالگران بود و نقش جاده هموار کن برای آنها بازی میکرد، با گشایش «آموزشگاه های دینی» به مغزشویی ایرانیان بپردازند و ایرانیان مسلمانی همچون شما را پرورش دهند که در چهارده سده-ی گذشته برای خوش زاوری (خدمتی) به تازیان همانند «کاسه-ی داغ تر از آش» رفتار کرده اند.
7)       اگر شما بر این باورید که بازور نمیشود باورهای دینی مردم را دگرگون کرد، پس انگیزه-ی تازش عرب های مسلمان به ایران چه بود؟ مردم ایران چندهزار سال پیش از زایش محمد و پیدایش دین اسلام، با سپاسگزاری از آموزش های درخشان و مردمی اشو زرتشت به یکتاپرستی روی آورده بودند، آیین زشت برده داری را برچیده و هُده های (حقوق) زن و مرد را برابر کرده بودند. و آنها توانسته بودند نیرومند ترین کشور و پیشرفته ترین فرهنگ را برپایه-ی آموزش های اشو زرتشت پایه گذاری کُنند. اگر براستی باور دارید که دین مردم را نباید به زور دگرگون کرد، پس شما باید بپذیرید که تازش عرب های مسلمان به ایران با انگیزه-ی گسترش دینشان ولی با هدف غارت گنج های ایران و به بردگی بردن مردم ایران یک تجاوز ددمنشانه ای بوده است که باید ایراخته شود (محکوم شود). از سویی دیگر اگر برای شما روشن است که اسلام دین مردم ایران نیست، نباید پَتیاراکی (مخالفتی) برای بازگرداندنِ آن به حجاز داشته باشید. در قرآن آیه های فراوانی آمده است که به روشنی میگوید:« ما برای هر ملتی به زبان همان مردم پیامبرانی را فرستادیم، و قرآن از اینرو به زبان عربی است که برای مردم عرب فرستاده شده است.» [3] و از آنجا که زبان مردم ایران عربی نیست و ایرانیان هزاران سال پیش از پیدایش اسلام، یکتاپرست بودند، پذیراندن دین اسلام به زور شمشیر در چهارده سده-ی پیش یک کار ناشایست بوده است. اکنون باید حکومت اسلامی این امکان را به مردم ایران بدهد تا آنها بتوانند آزادانه دین خودشان را برگُزینند، بدون اینکه ترس از کیفر شدن به نام «مرتد» داشته باشند.

8)       یکی از ترفندهای مسلمانان برای اُوزوارش (توجیه) لشکرکشی هایشان به کشورهای همسایه این بود که آنها، فرهنگ و آیین همه-ی پاترمان (ملت های) دیگر بجز عرب های مسلمان را با اَنگ (اتهام) «بیدادگری و واپسگرایی»  بدنام میکردند تا بهانه برای تازش به آنها داشته باشند. ولی راستی این است که دین های سامی همانند ترسایی و اسلام و یهود همبودگاه (جامعه-ی) آدمی را برای 1400 تا 2000 سال از پیشرفت بازداشتند. زیرا با نابودی دستاوردهای فرهنگی و دانشی کشورهای اشغال شده بدست تازیان مسلمان، آنها مردمان این کشورها را به دوران غارنشینی پرتاب میکردند. در پیوند با ایران برای چهارده سده است که مسلمانان و آخوندها شب و روز در بوغ و کَرنا میدمند که «مردم ایران زیر ستم شاهنشاهی ساسانی بودند»، بدون اینکه آنها هتا یک فرنود (دلیل) خَرَدمندانه برای درست بودن دواش شان (ادعایشان) ارایه دهند، و این درهالی است که ایران نخستین کشور جهان بود که حکومتِ آن برای آسایش مردم، پَشک میانه (متوسط طبقه-ی) را ساخت، آنچه که امروزه آنرا به زبان لاتین بورژوا (bourgeois) گویند. زمانی میتوان از ستم شاهنشاهی ساسانی بر مردم سخن گفت که تاریخ از شورش های مردمی گزارش کرده باشد. دستبرد در تاریخ و دروغ پردازی از همان آغاز پیدایش اسلام ابزاری برای دستیافتن پیشگامان اسلام به هدف هایشان بوده است که هیچ هماهنگی با آرَنگ های (شعارهای) دینی آنها نداشت که رستگاری پیروانشان بود. دستبرد در تاریخ دوم راهنمایی نمونه-ی آشکار از بکارگیری فرهنگ دروغ پراکنی در میان مسلمانان برای رسیدن به هدف است [4].
9)       برپایه-ی نَسک (کتاب) «تاریخ تمدن» نوشته-ی «ویل دورانت»، ایرانیان 2500 سال پیش نخستین دولت نوین را پایه گذاری کردند. و آن شیوه-ی کشورمداری که ایرانیان نوآوری کردند (اختراع کردند)، امروز الگوی  همه-ی دولت های جهان است. سنفون (xenophon) در زندگینامه-ی کوروش بزرگ به روشنی گزارش میکند که شیوه-ی آموزش کودکان ایرانی بگونه ای بود که آموزش آنها از سن 7 سالگی تا سن 50 سالگی دُنبال میشُد که دربرگیرنده-ی دوره های گوناگون خواندن و نوشتن و داتَسِتانی (قضاوت) و رزم آوری بود. هزینه-ی آموزش را پدران و مادران پرداخت میکردند ولی آموزش برای همه اجباری بود. از آنجا که ساسانیان سربلند به پیروی از روش کشورمداری هخامنشیان بودند، آنها نیز این روش آموزشی را دُنبال کردند. اگر شما دلبستگی به شیوه-ی زندگی مردم ایران در دوران ساسانیان «تحجرگرایی» میگویید، از اینروست که شما چم (معنی) «تحجر» را نمیدانید. تحجر یا خُشک مغزی آن جریان اندیشمندی است که میخواهد کشور ایران را همانند بادیه نشین های مکه و مدینه در چهار سده-ی گذشته اداره بکند، و دات های (قانون های) کیفری آن، زنان را سنگسار و دست و پای تخم مرغ دزد ها را میبرد، زیرا عرب های حجاز در چهارده سده-ی پیش، پدیده ای به نام زندان را نمیشناختند. ولی ایرانیان در دوران ساسانی برای برپایی دادگری هَنجُمَنی (اجتمایی) نیازی به بریدن دست و پای تخم مرغ دزدان و سنگسار زنان بینوان نداشتند. آنها توانسته بودند با خَرَد گرایی از کشور ایران نیرومندترنی کشور جهان و از مردم ایران خوشبخت ترین مردم جهان بسازند، بگونه اینکه تا پیش از فروگرفته شدن ایران بدست تازیان عرب و به بردگی کشاندن مردم ایران، مردم جهان به ایرانیان آزادگان میگفتند.
10)   جای شگفتی است که شما از این حکومت اشغالگر به نام «مردمسالاری دینی» نام میبرید، با آنکه این حکومت 70 میلیون ایرانی را در سه دهه گذشته به گروگان گرفته است، و در برابر خواست آنها برای برپایی یک گُزیدمان آزاد و همه پرسی در راستای روشن کردن سرنوشت سیاسی کشورشان ایستادگی میکند. اگر در ایران مردمسالاری برپا بود، جوانان ایران نیازی نمیداشتند که برای گرفتن روادید و بیرون شدن از کشور، شبها در کنار سفارتخانه های کشورهای بیگانه شب زنده داری کُنند و 10 میلیون ایرانی برای تنفس یک هوای آزاد در جستجوی یک پناهگاهی در چهار گوشه-ی جهان آوراه باشند. هتمن گزارش تازه ترین رویداد جانگداز غرق شدن کشتی پناهندگان ایرانی و افغانی در کرانه-ی آب های اندونزی را شنیده اید، یا آن بانوی کُرد پناهجو و فرزندش که در کوهستان های یونان از سرما یخ زدند؟ برای اینکه کشور ایران نتوانست برای آنها میهن گرم و پراز مهری باشد که آسایش و امنیت آنها را فراهم بیاورد و از دایک آدمی (حقوق انسانی) آنها پدافند کُند. اینها رویداد غم انگیزی هَستند که پیوسته در در سه دهه گذشته تکرار میشوند، برای اینکه جوانان ایران امیدی برای زندگی در این «مردمسالاری دینی» شما ندارند، که تا به امروز تنها بک کمک ترور، شکنجه و کشتن دگراندیشان توانسته است خودش را سرپا نگه بدارد.
11)   برای اینکه این جستار به درازا نکشد، در پاسخ سپسین به شَوَند (علت) شکست شاهنشاهی نیرومند ساسانی از عرب های تازی و برتری الگوبرداری فرخویی (اخلاقی) از کوروش و داریوش.... بجایِ محمد و حسن و حسین اشاره خواهم کرد. تنها نکته ای مهمی که میخواهم کوتاه هم اکنون بیافزایم این است که اگر براستی عرب ها با هدف گسترش دین شان و رستگاری مردم ایران به کشور ایران تاختند، آنها چه نیازی داشتند که مردان آزاده-ی ایران را به بردگی و خواهران و مادران ما را به کنیزی ببرند؟

یاداشت

[1]
 نسل کشی را انگلیسی ها انجام داندکه در دهه ی 20شمسی یازده میلیون ایرانی را به خاطر تأمین غذای سربازان انگلیسی از گشنگی کُشتند.
شمابرای پرسشهای نسل امروز پاسخهای 2500سال پیش را میدهید.
همین عزت وافتخار تمدن نظام شاهنشاهی که دارین با افراط شدید ازش دم میزنید منتج شد به کاپیتولاسیون. به بیگانه سالاری و بیگانه پرستی. البته از نظر شما غیرایرانی آدم نیست. دیدگاهتون خیلی به یهودیهای صهیونیست نزدیک است. آنها نیز غیر بنی اسرائیل رو جنتیل و برده میدونند.
عزیز من مامسلمونیم. زبان دینی ما هم عربی است. پس باید عربی بلد باشیم. حداقل در حد نیاز. شماهم که زردشت تشریف دارین به جای حرف زدن عامیانه به اصطلاحات کتاب دینی خودتون پناه آوردین
مگه همون به قول شما گزیدمان انجام نشد؟ مگه 98%نگفتند جمهوری اسلامی.؟
شما خوب میدونیدکه دموکرات ترین و مردم سالارترین ملت و حکومت خاورمیانه ایران است و بس. مشکل شما با اسلامه.

از کشوری که بیش از 95%مسلمان داره فکر میکنید غیر از حکومت اسلامی در رفراندوم آزاد چیز دیگه بیرون میزنه؟ مگه بت پرستان و یهود یا و نصار های زمان پیغمبر اسلام نمیگفتند که ما برآئین اجدادمان هستیم؟ خب شماهم دارید همون حرفا را میزنید. آقا وقتی یه چیزی از نظر عقلی و برهانی ضعیف باشد پذیرفتنش هم غیر ممکن است، حتی بازور. مگه اسکندر و مقدونیها بیش از صدسال تو این کشور حکومت نکردند؟ پس چرا یونانی گرایی و هلنیسم نتونست وارد فرهنگ و تمدن این ملت بشود؟
آقا بازور مگر میشود اعتقادات دینی یک ملت را از بین برد و جای اون یک دین و اعتقاد جدید استوار کرد؟ خب اگر مردم ایران از شیوه-ی زندگی تبعیض آمیز ساسانیان خوش شان میآمد، میایستادند و از آن حکومت و شیوه ی زندگی شان با دل و جان دفاع میکردند و هیچوقت تن به دین و حکومت بیگانه ی عرب نمیدادند. پورپیرار سند بدون خدشه است. برو شما مطالعه کن. برو ببین تو قرارداد نفت دارسی که 60سال انگلیسی مفت و مجانی سرمایه ی این ملت روغارت کردند، چه کسانی پول هنگفت به جیب زدند. مگه همین مشیرالدوله پیرنیا نبود؟ مگر غیر از این است که باستان گرایی وآرکائیسم را نسل پیرنیاها بوجود آوردند؟
همه فراماسون، همه عضو لژفراموشخانه، همه وطن فروش، همه جیره خواربیگانه.
سی و دوسه ساله داریم خودمان واسه-یِ سرنوشت خودمان تصمیم میگیریم، نه بیگانه. به این میگویند افتخار و عزت نفس ایرانی. حالا اگر هم تفاوت و اختلاف نظری هم باشد خود مان باید بشینیم حرف بزنیم تا مشکل حل شود.نه اینکه بیگانه از آن سوی دنیا بیاید اینجا و برای ما تعیین تکلیف کنه
*
ان اکرمکم عندالله اتقاکم*

در همان زمان انوشیروان به اصطلاح عادل، فقط طبقه ی اشراف حق درس خوندن داشتند چرا؟ چون برتری شان بخاطر پول شان بود.
اگر آن آیه را برای مردم زمان انوشیروان عادل میخوندند به نظرت چند درصد مردم مسلمان میشدند؟ تعصب خیلی کور کننده است. ایرانی جماعت به حسین تعصب ندارد. برای  همین است که نمیتواند به جای علی و فاطمه و حسین و مهدی کس یا چیز دیگری را جایگزین کند.
چه کسی را جایگزی کند؟رستم، سهراب، تهمینه؟سیاوش، اسفندیار، کوروش، داریوش، خشایارشا، کیو؟


[2]



[3] سوره ابراهیم آیه-ی 14؛ 4

 آیه «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه؛ هیچ پیامبری از میان جمعیتی بر نخواست مگر این که با زبان همان جمعیت با آنها سخن گفته و کتاب آسمانی وی نیز به زبان همان مردم بوده است».


سوره 41 فصلت، آيه 44: 
و اگر ما اين قرآن را به زبانِ عجم ميفرستاديم، کافران ميگفتند چرا
آياتِ اين کتاب مفصل و روشن نيست


سوره شوری 42، آيه 7: 
چنين قرآنی را به زبانِ عربی بتو وحی کرديم تا  ام اقری(مکه)
و ساکنينش را بيم دهی و بترسانی


سوره ابراهيم14، آيه 4: 
هر پيامبری را فقط برای قومی فرستاديم که به زبانِ آن قوم سخن گويد


سوره النمل 27، آيه 91: 
ای رسول، تومنحصراً مأمورِ پرستشِ خدای اين بلد( منطقه، محيط، شهر) که
بيت الله الحرامش(مکه معظمه) ناميديم، هستی


سوره يونس 10، آيه 47: 
و برای هر امتی، رسولی است که هرگاه آن رسول آيد وحجت تمام کند، حکم
به عدل خواهد شد وبر هيچکس ستم نخواهد شد


سوره شعرای 26، آيه 195 و 198-199: 
قرآن به زبانِ فصيحِ عربی آمد واين کتاب برای عربها نازل شد، چون اگر
به زبانِ تازی برای عجم ميامد و قرائت ميشد، آنها آن زبان را نميفهميدند وايمان
نمی آوردند


سوره 32 السجده، آيه 3: 
قرآن را برای قومِ تو(محمد) فرستاديم، چون پيش از تو رسولی برای آنان
نيامده، تا تو بر آنان رسالت کنی و از معصيتِ الله بترسانی

[4]



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر