۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

باستانشناسی شهر مکه: بخش دوم



نویسنده: دکتر رفعت اماری

برگردان: خشایار رُخسانی
چکیده:
 مُسلمانان بر این باورند که شهر مکه کُهن ترین شهر عربستان است و این شهر پیش از سده-ی بیست و یکم پیش از زایش مسیح و ابراهیم وجود داشته است. و این درهالی است که دیرینگی (قدمت) کُهن ترین شهر های باستانی در عربستان، که باستانشناسان توانسته اند تاکنون ردیابی کُنند، بیشتر از سده-ی نهم پیش از زایش مسیح نیست؛ پیش  تر از این تاریخ هیچ یادبودی از هیچ شهری در عربستان بدست نیامده است. در این گزارش سه نمونه از دودمان های پادشاهی آمده است که بر این شهرها و در بخش اپاختر (شمال) باختری عربستان فرمانروایی میکردند و راه های بازرگانی را زیر مهار خود داشتند؛ این راه های بازرگانی  از آن نیسنگی (منطقه ای) گذر میکردند که سپس تر شهر مکه ساخته شُد. به شَوَندِ کمبود باران در عربستان، یادگارهای تاریخی در این نیسنگ (منطقه) بیشتر از جاهای دیگر (برای نمونه اروپا)، از آسیب بدور میمانند. از اینرو مانداک های (آثار) تاریخی و سنگ نبشته های فراوانی که این دودمان های پادشاهی به یادگار گذاشته اند، دست نخورده مانده اند که دانستنی های نیازین (لازم) و مهمی را به باستانشناسان میدهند تا آنها بتوانند زنجیره-ی پادشاهان و فرمانروایی آنها را بدون شکاف دُنبال کُنند و از آیین ها و خدایان، پیوستگی های (رابطه های) بازرگانی و جنگ های آنها آگاهی بدست آورند. شگفتی اینجاست که در این یادبود هایِ باستانی هیچ نامی از شهر مکه بُرده نشده است. از اینرو داوش (ادعای) مسلمانان برپایه-ی کُهن بودن شهر مکه و دیرینگی آن به دوران پیش از زایش مسیح و ابراهیم پذیرفتنی نیست، هنگامیکه هتا یک نشانه-ی باستانی بر دُرُست بودن گفته-ی آنها پیدا نشده است، که وجود شهر مکه پیش از پیدایش مسیح را بفرنودد (ثابت کُند). به واژگونه، و به استثنای شهر مکه، باستانشناسان توانسته اند با زیر ذره بین گرفتن وجب و به وجب خاک عربستان، در دیگر کرانه ها و شهر هایِ همسایه با مکه یادگارهای باستانی فراوانی را پیدا کُنند که نشانگر دیرینگی (قدمت) این شهر ها به دوران پیش از زایش مسیح هست.
 راستی (واقعیت) این است که به واژگونه-ی باور مسلمانان، شهر مکه نمیتوانسته است پیش از سده-ی چهارم پس از زایش مسیح ساخته شده باشد؛ به چم (یعنی)  200 تا 250 سال پیش از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی که هدف از برپایی این شهر نیز بهرهمند شدن از آن راه بازرگانی بود که از کنار دریای سرخ گذر میکرد.

سرآغاز:
اَپاختر (شمال) باختریِ عربستان هدف پژوهش های باستانشناسی بوده است و برآیندِ این بررسی ها را باستانشناسان پذیرفته اند.
شهرهای کِدار، دِدان و تیما (QEDAR, DEDAN AND TEIMA   )
بگُذارید نُخست نگاهی به شهرهای کِدار، دِدان و تیما (Qedar, Dedan and Teima) بیاندازیم. وجودِ زنجیره ای از فرمانفرما هایی که بر برخی از شهرهای اَپاختر (شمال) عربستان، همانند کِدار (Qeda)  فرمانروایی کرده اند، کمابیش به رسایی (کاملا) با نشان دادن سند، فرنوده شُده اند (اثبات شُده اند)، تاریخ این پاشَن ها (سندها) تا به سده-ی نُهم پیش از میلاد بازمیگردد. بیشترین سازه ها (factors) که در این پیوند سهم دارند، گُزارش هایِ فراوان و سالانه-یِ پادشاهان آشوری و بابلی هَستند که با شهرهایِ عربی وابَستگی (رابطه) داشته اند. پادشاهانِ آشوری و بابلی داد و ستد با شهرهایِ عربی داشتند، و گاهی زمان ها آنها را فرمانبُردار خود میکردند یا با آنها میجَنگیدند. برخی از پادشاهانِ میانرودان (بین النهرین) که شهرهایِ کِدار و دِدان (Qedar and Dedan) را فروگرفته بودند، گُزارش های ویژه-یِ پادشاهی را گردآوری کرده اند که داده هایِ (اطلاعات) روشنی را در دسترس ما میگذارند. برای نمونه، ما گُزارش ویژه-ی نابونیدوس (Nabonidus) را داریم، یک داستانی از پادشاه بابل که اپاختر (شمال) عربستان را فروگرفت و شهر تیما (Teima) را برای 10 سال از سال 550 تا 540 پیش از زایش مسیح، مانشگاه (اقامتگاه) خود کرد.
برخی از گُزارش ها بر آوندها (ظرف ها) کَنده کاری شُده اند. ما یک آوند نُکره ای (نقره ای) در دسترس داریم که به پرستشگاهِ «هان ایلات (Han Ilat)» بخشیده شُده بود، و روی آن ما نام پادشاه کِیانو (Qaynu)، پادشاه کِدار (Qedar) را میبینیم، کسیکه در میانِ سال های 410-430 پیش از زایش مسیح فرمانروایی میکرد [1]. گُزارش های دیگر از راه نگاره ها و نوشتارهای دیواری بدست ما رسیده اند، همانند «نگاره های دیواری و پُرآوازه-یِ شهر دِدان (Dedan)» که با سپاسداری از گروه پژوهشی اولا (Ula) گردآوری شُده اند. در آنجا ما اشاره هایی درباره-ی گاشمو یکم (Gashmu I) پسر شهر یکم (Shahr I) پادشاه کِدار (Qedar) را یافتیم [2]. این گُزارش ها دُرُستی آن داستان هایی را نشان میدهند که در نَسک (کتاب) نِحمیاه 6:6، Nehemiah، [3] درباره-ی این پادشاه آمده اند، که پس از رانده شُدن یهودیان به بابل، او با نِحِمیاه، Nehemiah،به شَوَند (علت) بازسازی شهر اورشلیم دُشمنی ورزید. راستی (واقعیت) این است که نام یهودی-انجیلی (biblical) برای این پادشاه گاشِم (Gashem) است، که دگرگون شُده-ی نام گاشمو (Gashmu) میباشد، کسیکه از سال های 450 تا 430 پیش از زایش مسیح بر شهر عربی کِدار ( Qedar ) فرمانروایی میکرد [4]؛ در همان زمان نِحِمیاه، Nehemiah، از بابل بازگشت تا دیوارهای شهر اورشلیم را بازسازی کُند. ما میدانیم که نِحِمیاه، Nehemiah، پیرامونِ سال 445 پیش از زایش مسیح، یک گروه کوچکی از یهودیان را برداشت و به فلسطین بازگشت. این گُزارش، یکی از گُزارش های پذیرفته شُده است که دُرُست بودنِ گفته-ی انجیل (Bible) را میفرنودد (ثابت میکند).
هنگامیکه ما این گُزارش ها را جم بندی میکُنیم، ما نام یک زنجیره ای از چهارده پادشاه و شهبانو را مییابیم که بر اَپاختر (شمال) عربستان فرمانروایی میکردند. با آنکه گُذشتهنگاران درباره-یِ دورانِ میانِ سال هایِ 580-644 پیش از زایش مسیح تردید دارند، شکافِ دیگری در پهرستِ نام پادشاهان یافته نمیشود که در میانِ سال های 410-870 پیش از زایش مسیح فرمانروایی میکردند.
دُرُستی سنگ نبشته هایِ یافته شده در گروهِ پژوهشی اولا (El-Ula)، که به یک نیسنگ (منطقه) در پیرامون شهر دِدان ( Dedan) برمیبندند، به زبان مینائین (Minaean) نگاشته شده است. این سنگ نبشته نشان میدهد که شهر زیر مهار پادشاه ماین ، Main، بود. بسیاری از این پادشاهان که در این سنگ نبشته ها از آنها یاد شُده است، همسان با سنگ نبشته های مینائینی در شهر یمن هَستند [5].
در ویرانه های شهر تیما (Teima)، سنگ نبشته های فراوانی وجود دارند؛ این سنگ نبشته ها نام خدایان و جنگ هایی را نشان میدهند که مردم این شهر با شهرها و دُوتاکمان های (قبیله های) آن نیسنگ (منطقه) انجام داده اند، که دربرگیرنده-ی جنگ های آنها با شهر دِدان (Dedan) نیز هست. پادَکِ (کره-ی) ماه در شهر تیما (Teima) در نگاره ای (تصویری) همانند هلال ماه نشان داده شُده است [6]. در سنگ نبشته های تیما (Teima)، اشاره ای به یک خُدایی شُده است که «لامِه (Lame'h)» نام داشت. لامه (Lame'h) به نام یک ستاره-ی درخشنده نَگیخته شُده است (توضیح داده شُده است). یکی از خُدایان آنها دارای پاژنام (عنوان) رحیم، Rahim، بود، که به باور من همان خدای ستاره، لامه (Lame'h) است [7]. همین پاژنام را در قرآن به الله داده اند، که نشان میدهد آیین اسلام و پرستش های اسلامی ریشه خودش را از پرستش کُهن عرب های بُت پرست گرفته است.
دُوتاکمان های (قبیله های) عرب تَمود، میهان و نَبَتِئیان (Thamud, Lihyan and the Nabataeans ) به فراوانی در پژوهش های باستانشناسی بررسی و وجود آنها پذیرفته شُده است.
نُخست، من میخواهم نگاهی به دُوتاکمانِ تَمود، Thamud، در اَپاختر (شمال) عربستان بیاندازم، که برای نُخستین بار در سَده-ی هَشتُم پیش از زایش مسیح نمایان گشت و هَستی آنها تا سَده-یِ پنجم پس از زایش مسیح ادامه پیدا کرد. سَدها (100) برنوشت از تَمودیان که بر سنگ ها و کوه پایه ها کَنده کاوی شُده اند در بسیاری جایگاه ها در اَپاختر (شمال) عربستان پیدا شُده اند که درباره-ی شیوه-ی زندگی این دوتاکمان (قبیله)، خُدایان آنها و جنگ های آنها به ما گُزارش میدهند.
دوم، ما پادشاهی لیهیان  ،Lihyan، را در اَپاختر (شمال) عربستان میشناسیم. و در باره-ی این پادشاهی گُزارش های فراوانی در دسترس داریم. با استثنای نام بُنیانگزار دودمان لیهیانی ها، Lihyanite، ما سندهای فراوان و رسایی (کاملی) درباره-ی فرمانروایان و دوره هایی که این فرمانفرمایان در آنها فرمانروایی کردند، در دسترس داریم؛ سنگ نبشته ها، همچنین گُزارش ها و دیگر داده های مُهم درباره-ی رویدادهایِ تاریخی که دوران پادشاهی و خُدایان آنها را دربر میگیرند. بخشی از این گُزارش ها در یادگارهای بجای مانده-یِ پادشاهی، تندیس ها، بخشش نامه ها، برنوشت ها روی گورسنگ ها و آرامگاه ها، سنگ ها، و نگاره های دیواری، graffiti، برجای مانده اند.
کمابیش میتوان گفت که بُنیانگزار پادشاهی لیهیان ، Lihyan، از سال 330 تا 320 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. گُزارش ها درباره-ی پادشاهانی که درپی آو آمدند، به خوبی با پاشَن (سند) نشانداده شُده اند. پادشاه شهرو دوم، Shahru II، میان سال های 305-320 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. دودمان او با دهمین پادشاه، مَسودو، Mas’udu، به پایان رسید که از سال 120 تا 100 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. و هیچ شکاف تاریخی در سنگ نبشته های آنها در پیوند با این زنجیره-یِ پادشاهی وجود ندارد [8].
سومین پادشاهی که ما میخواهیم به آن نگاهی بیاندازیم، پادشاهی نَبَتئیان  Nabataean ، است که در بسیاری از کُوست های (ناحیه های) حجاز خَلیده بود (نفوذ کرده بود). اهمیت ویژه-یِ تاریخی این پادشاهی در اَپاختر (شمال) عربستان از اینروست که راه بازرگانی ادویه جات را زیر مهار خود داشت؛ این راه بازرگانی نیمروز (جنوب) عربستان را به سوریه و دیگر کشورهای مدیترانه پیوند میزد. این همان راه بازرگانی است که از آن نیسنگی (منطقه ای) گذر میکند که شهر مکه در سده-ی چهارم پس از زایش مسیح در سر راه آن برپا شُد. گُزارش ها درباره-ی پادشاهی نَبَتئیان ، Nabataean، بسیار رسا (کامل) است، هم گُزارش هایی که از بیرون به ما رسیده اند و هم از درون. در پیوند با گُزارش های رسیده از بیرون، اینکه: هم گُذشتهنگاران درباره-یِ نَبَتئینان ، Nabataeans، نوشته اند و هم برخی از نَسک های (کتاب های) یهودیان درباره-ی آنها بازگویی کرده اند، و گُزارش های دیگری در جایگاه های باستانشناسی بیرون از سرزمین نَبَتئیان  Nabataean، یافت شُده اند. در پیوند با گُزارش های اندرونی، یک ابزار مِهَند (مهم) برای شناسایی فرمانروایان پادشاهی نَبَتئیان ، Nabataean، سِتیرهای (سکه های) پولی فراوانِ آنهاست. همچنین، ساختمان ها و تندیس هایی که در بُزرگداشتِ پادشاه ساخته شُده بودند، سندهای خودویژه (شخصی) و پادشاهی، و برنوشت ها بر روی گورسنگ ها؛ همه-ی این یادگارها، گُزارش های تاریخی را به ما میرسانند. سنگ نبشته-یِ آرامگاه ها فراوان هَستند و در جاهای گوناگون یافته شُده اند، همانند پترا و مَداین صالیح (Petra, Madain Salih) و در دیگر جاها. با پُشتگرمی به این گُزارش ها بود که گُذشتهنگاران توانستند به داده های بسیار روشن درباره-ی زنجیره ای از فرمانروایان پادشاهی نَبَتئیان ، Nabataean، دستیابند که از سال 175 پس از زایش مسیح فرمانروایی میکردند. فرمانفرمایانی که پیش از این تاریخ فرمانروایی کردند، هنوز ناآشنا هَستند، باآنکه گُزارش های فراوانی درباره-ی این پادشاهی از نُخستین دوران فرمانروایی آن در دسترس هست. با استنثنای دومین فرمانفرما در این دودمان، از سال 175 پس از زایش مسیح به این سوی سندهای خوبی درباره-ی دیگر فرمانروایان در این زنجیره-ی پادشاهی، در دسترس هَستند، که با فرمانروایی آرِتاس یکم، Aretas I، از سال 150-175 پیش از زایش مسیح آغاز میشود، و تا دوازدهمین (و واپسین) فرمانروا، رابل دوم، Rabbel II، پایان مییابد، کسیکه در سال های 106-70 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد [9].
پس از بررسی همه-ی آن گُزارش ها که پیوستگی با پادشاهی ها و آن شهر هایی دارند که در اَپاختر (شمال) مکه جای گرفته اند، ما به این بازیافت (نتیجه گیری) رسیدیم که فرمانروایی بیشتر این فرمانفرمایان به خوبی با سند نشان داده شُده اند. ما از جنگ هایی که آنها درگیرش بودند و نام خُدایانشان آگاه هَستیم. ولی در اینجا برای ما روشن است که گزارش  از شهر مکه نهان مانده است؛ با آنکه مُسلمانان میداوند (ادعا میکُنند) که دیرینگی شهر مکه به دوران ابراهیم میرسد، هتا یک گُزارش هم نیست، که نشانی از هَستی این شهر تا پیش از زایش مسیح بدهد.
این داوش (ادعا) پذیرفتنی نیست که مسلمانان شهر مکه را به نام کُهن ترین شهر در تاریخ عربستان بشناسانند، مگر اینکه آنها بتوانند برخی گُزارش های باستانشناسی را ارایه بدهند. در این پیوند، گذشته-ی این نیسنگ (منطقه) بخوبی با سند نشان داده شُده است، هتا برای شهرهایی که دیرینگی آنها تنها چند سده بوده است. ولی، هیچ گُزارشی از هیچ شهری بدست نیامده است که مکه نامیده شود.
آیا شُما درنگریستید که هیچکدام از آن دودمان های پادشاهی که در اَپاختر (شمال) مکه بودند، پیش از سده-ی دهم و پیش از زایش مسیح وجود نداشتند؟ برخی از آنها همانند پادشاهی لیهیانیت ، Lihyanite، نُخست در سده-ی چهارم پیش از زایش مسیح نمایان گشتند، و در نزدیکی سده-ی دوم پیش از زایش مسیح ناپدید شُدند. برخی از شهرها نقش مرزینی (محدودی) در تاریخ عربستان دارند. برخی از آنها پس از سده-ی دهم پیش از زایش مسیح برپا شُدند و در نزدیکی آغاز سده-ی چهارم پیش از زایش مسیح ناپدید گشتند. همه-ی آنها سرشار از گُزارش هایی برای نشاندادن وجودشان هَستند، ولی هیچکدام از این گُزارش ها نامی از شهر مکه نمیبرند.
بازگویی های (روایت های) اسلامی به شهر مکه یک زندگی دراز بخشیده اند که گویا این شهر در « دوران بسیار کُهن و پیش از دوران ابراهیم هَستی داشته است.» میگویند که «ابراهیم پیرامون سال  2080 پیش از زایش مسیح میزیسته است.» اگر داوش (ادعایِ) مسلمانان دُرُست میبود، در سنجش با شهر های اَپاختری (شمالی) و دودمان های پادشاهی که ما بررسی کرده ایم، پس میبایستیکه گُزارش های باستانشناسی بسیار بیشتری از شهر مکه در دسترس میبودند. به کرده (عملا)، هیچ گزارش شناخته شُده ای در دست نیست که اشاره ای به هَستی شهر مکه کُند، هتا برای یک دوران کوتاه پیش از زایش مسیح. با آنکه شهر مکه در نزدیکی آن کرانه هایی جای دارد که به شَوَندِ (علت) کمبودِ باران، آب نباید یادگارها و گُزراش های باستانی را بفرساید، ما به ویدش (فقدان) و کمبودِ گُزارش هایِ تاریخی از شهر مکه برمیخوریم؛ ما از اینرو به این بازیافت (نتیجه گیری) رسیده ایم، که مسلمانان وجود شهر مکه را در یک نیسنگ (منطقه) و در زمانی میپندارند، که در آنجا هَستی شهر ها و پادشاهی های کهن به خوبی و روشنتر از جاهای دیگر در جهان باستان، با سند نشان داده شُده اند. کُوست های (ناحیه های) بسیار کمی در اروپا هَستند که  بتوانند سندهایِ روشن درباره-یِ فرمانروایان شان نشان دهند که تاریخ آنها به هزاره-ی یکم پیش از زایش مسیح برسد. یک فرنود (دلیل) برای این دشواری، میتواند نِهش (وضع) آب و هوا باشد. بارندگی های سختِ اروپا سنگ نبشته هایِ با ارزش باستانی را میفرسایند. این پدیده، به سختی در ناسانی با آن کرانه های خُشک عربستان است که پیرامون شهر مکه را دربر گرفته اند، در آنجا که تبار و زنجیری از دودمان هایِ پی در پی پادشاهان عربستان با سَند و به خوبی نشان داده شُده اند. از اینرو، با این زرسنج ها (معیارها)، پذیرفتن این داوش (ادعا) امکان پذیر نیست که یک شهری همانند مکه «در سراسر تاریخ باستان عربستان وجود داشته است،» بدون اینکه هیچ اشاره ای درباره-ی آن در هیچ گُزارش تاریخی از این نیسنگ (منطقه) وجود داشته باشد. تاریخ راستین عربستان به فراوانی در گُزارش های آن بیان شده است. و این امکان ناپذیر است که بخواهند شهر مکه را در یک تاریخی اندر کُنند و بشناسانند که آراسته به پاشَن هایِ (سندهای) استوار و باورمندی است.
برپایه-ی گفته-ی مسلمانان، شهر مکه کُهن ترین شهر در میانِ دیگر شهرهای مهم عربستان است؛ و آنها اینچنین میداوند (ادعا میکُنند) که مکه به نام یک شهر مهم از سده-یِ بیست و یکم پیش از زایش مسیح و همچنین پیش از دوران پیدایش دین ترسایی (مسیحی) پابرجا بوده است. چم (معنی) این سُخن این است که «شهر مکه، بدون ِارایه-یِ هیچگونه پاشَن (سندِ) تاریخی، وجود داشته است،» آنهم در یک سرزمینی که در آنجا هتا سند از شهرهایی در دسترس هست که در زمانِ کوتاهی هَستی داشته اند، و این سندها در بسیاری از گُزارش های باستانشناسی آن نیسنگ (منطقه) یافت میشوند. هر شهر در این نیسنگ (منطقه) دارای گُزارش هایِ روشن و فراوانِ باستانشناسی است، درهالیکه هیچ گزارشی از شهر مکه نیست. داوش (ادعای) وجود شهر مکه از زمان ابراهیم، بدون پُشتگرمی به یک گزارش تاریخی، کرویزی (منطقی) و خَرَدمندانه نیست. روشن کردن تاریخ ساخته شدنِ شهر مکه ساده است، ولی این برآیند و بازیافت (نتیجه گیری) باید بتواند امروز مسلمانان را به چالش بکشد تا آنها از خودشان پُرسش بکنند، که آیا آنها درهال دُنباله روی از دیگر آموزش های نادُرُست و تُهی از باور نیستند؟

Notes:

[1] Rabinowitz, Journal of Near Eastern Studies 15 (1956),1-9, pls.6-7, quoted by K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994,  page 169 
[2] Reed, Ancient Records from North Arabia, Toronto, 1970, 50 f., 115-117 quoted by K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994), page 169 
[3]
حمیا (عبری:נְחֶמְיָה به معنی «از یهوه آرامش یافته») پسر حکلیا از سبط یهودا و رهبر یهودیه بود. نحمیا در زمانی که شاهنشاهی ایران بر بابل چیره شد، به پیامبری رسید. او در کاخ شوش مباشر و ساقی اردشیر اول مشهور به اردشیر درازدست(عبری:ארתחשסתא ارتخشتای) بود. در زمانی که نحمیا در دربار اردشیر مباشر بود، از اورشلیم پیغامی به او رسید که او را ویرانی حصار و دروازه‌های اورشلیم و خرابی خانه‌های یهودیان در آن شهر آگاه کرد. نحمیا چند روز را روزه گرفت و در مقبره پدرانش گریست؛ پادشاه که به غم او پی برد، دلیل اندوهش را پرسید، و سرانجام به او اجازه داد که به اورشلیم برود و او را در آن‌جا حاکم قرار داداو در سال بیستم سلطنت ارتخشتا (۴۴۵ قبل از میلاد) به اورشلیم رسید. دیوار اورشلیم در زمان او بنا شد، و ساکنین جدیدی به یهودا و اورشلیم وارد گشتند. یریحو، حسنا، مشلام، صادوق، یویاداع، یادون، لویان و راحوم از کسانی بودند که در بنا کردن دیوار اورشلیم به نحمیا یاری رساندند

[4] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994, page 237
[5] JAMES MONTGOMERY, ARABIA AND THE BIBLE, UNIVERSITY OF PENNSYLVANIA PRESS, PHILADELPHIA, 1934, PAGE  138

[6] F.V. Winnett and W.L. Reed, Ancient Records from North Arabia, University of Toronto Press, 1970, page 104

[7] F.V. Winnett and W.L. Reed, Ancient Records from North Arabia,  page 103

[8]  K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994, page 237

[9] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, pages 170-175;238

دوشنبه، 21 آذر، 3749 دین بهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر