خشایار رُخسانی
پاسُخی به نوشتار سرکار رامین کامران: کشتی نوح [1]
آقای رامین کامران،
هر نوشتاری دارای پیامی است، و پیام نوشتار شما به اپوزیسیون حکومت اسلامی نیز روشن است: «بجای همبستگی و یک نبرد هماهنگ برای آزادی ایران، تنها کاری که باید بکنید این است که هرازگاهی نگاهی به آسمان بیاندازید و امید خودتان را از آنجا از دست ندهید، تا بازیچه-یِ دست آمریکا نشوید.» این تنها راهکاری است که شما در این نوشتار به اپوزیسیون حکومت اسلامی ارایه داده اید. با اینهمه، من به ارزش این نوشتار و هدفِ آقای دکتر اسماعیل نوری علا از پخش آن در وبگاه «سکولاریسم نو» پی نبردم.
امیدوارم که آقای رامین کامران دستکم بپذیرند که به شَوَند (علت) تُندیِ جو سرکوب در ایران، به کرده (عملا) امکان هرگونه سازماندهی از اپوزیسیون حکومت اسلامی در درون کشور گرفته شُده است. اکنون اپوزیسیون حکومت اسلامی برای ادامه-ی نبرد آزادیخواهانه-ی خود، مگر چاره-ی دیگری دارد بجز بُردن ستادِ فرماندهیش به بیرون از مرز؟ از سویی دیگر آزمون اپوزیسیون حکومت اسلامی از سه دهه ناکامی و سرگردانی در برونمرز نشان داده است، که هیچ سازمان سیاسی نخواهد توانست به تنهایی پرچمدار نبرد برای آزادی ایران شود، مگر اینکه این نبرد دربرگیرنده-ی کوشندگی های هماهنگ و همبسته-ی همه-یِ سازمان هایِ آزادیخواهی باشد که به مردمسالاری، گیتیگرایی (سکولاریسم) و دادیک آدمی (حقوق بشر) پایبند هَستند؛ و راه دستیافتن به این هماهنگی نیز برپایی یک مِهَستان میهنی (کُنگره-ی ملی) است.
1) نُخست اینکه برای من هنوز روشن نیست که آن «گُنگره-ی ملی» افسانه ای «آمریکایی» که شما در ذهن خودتان ساخته اید و بدون دادن یک بازبُرد (منبع) میداوید (اعا میکُنید) که 10 سال پیشینگی (سابقه) دارد، از کجا ریشه گرفته است، ولی آن «مِهَستان میهنی (کُنگره-ی ملی)» که «شبکه سکولارهای سبز ایران» برای نُخستین بار در اپوزیسیون حکومت اسلامی پیشنهاد آنرا داد، یک دیرینگی بیشتر از 2 سال ندارد [2]. هدف از این پیشنهاد نیز این بود که با آزمون گرفتن از شکست ها و ناکامی هایِ اپوزیسیونِ حکومتِ اسلامی در سه دهه-یِ گذشته در برپایی یک همبستگی سراسری میانِ سازمان ها، اکنون بجای اینکه نمایندگان سازمان ها و نُخبگانِ سیاسی گردهم آیند تا برایِ همبستگی میانِ سازمان ها یک منشور نویی را بنویسند، از همگی شهروندانِ ایرانی در برون و درونمرز (اگر این امکان برای آنها باشد)، درخواست شود که کوشا در برپا شدن یک «مِهَستان میهنی (کنگره-ی ملی)» بکوشند. ناهمسانی این مِهَستان میهنی با آن «جبهه ها و منشورهایی» که تا پیش از این در جذب پُشتیبانی مردم ناکام میماندند، در اینجاست که نُخست در «جبهه های» پیشین آن نُخبگان و سازمان هایِ سیاسی که چنین «جبهه هایی» را برپا میکردند، در میان مردم چهره های ناشناخته یا بدنامی بودند. و دوم اینکه آنها بدون توجه به خواست و دیدگاه هایِ مردم منشور خودشان را گردآوری میکردند، ولی این «مِهَستان میهنی» که پیشنهاد «شبکه سکولارهای سبز ایران» است، میخواهد مردم را فرابخواند تا در یک گُزیدمانِ آزاد نمایندگان این مِهَستان (گنگره) را برگُزینند، تا سپس تر نمایندگانِ این مِهَستان (کنگره) برنامه های آینده-ی این نهاد سیاسی را با توجه به رای مردم بنویسند و زمینه-ی برپایی یک دولت سایه را فراهم بیاورند. ارزش کار این مِهَستان (کنگره) که «سکولارهای سبز ایران» پیشنهاد داده اند در اینجاست که مردم نمایندگان این مِهَستان (کُنگره) را به نام نمایندگانِ سازمان های سیاسی برنخواهند گُزید، وآنکه هر نماینده به نام خودش و با تکیه به آن برنامه ای برگُزیده خواهد شد که در برنامه-یِ فرارسانی (تبلیغاتی) و مبارزه-یِ گُزیدمانی (انتخاباتی) خودش گُنجانده است. و از آنجا که برای گُزینش هر نماینده، پایبند بودن به مردمسالاری، گیتیگرایی (جدایی راه دینداری از کشورمداری) و گرامیداشت دادیک آدمی (حقوق بشر) یک پیش پیغان (پیشفرض) برای نامزد شدن است، نگرانی از «کودتای سازمان مجاهدین یا هواداران پادشاهی» در این مِهَستان، بی پایه خواهد بود.
2) همه-ی سازمان هایِ سیاسی از ملی گرایان و هواداران پادشاهی گرفته تا ملی مذهبی ها و چپ ها بخش بزرگی از مردم ایران را نمایندگی میکُنند. اگر شما بُنپایه های (اصول) مردمسالاری را میپذیرید و به رای آزاد مردم ارج میگذارید، و به نبرد برای آزادی ایران باور دارید، باید از همبستگی سازمان های سیاسی در یک مِهَستان میهنی ( کُنگره-ی ملی) پُشتیبانی کُنید، و هیچ نگرانی از هواخواهی بخش بزرگی از مردم ایران از یکی از این گروه های سیاسی نداشته باشید، تا هنگامیکه این گروه های سیاسی خودشان را پایبندِ چرخش آزاد قدرت از راه گُزیدمان آزاد، مردمسالاری، گیتیگرایی (سکولاریسم) و گرامیداشت دادیک آدمی (حقوق بشر) بدانند. اکنون آن ایرانیان میهندوستی که نگران سه دهه اشغال ایران بدست این انیرانیان تازی زاده هَستند چگونه باید خودشان را سازماندهی کُنند و همبسته سازند، تا از «بدنامی و اَنگ آمریکایی بودن» شما در امان بمانند و به دیدِ شما «از آمریکا بازی نخورند»؟ در اینجا تنها نگرانی که میتوان آنرا جدی گرفت، وجود آن سازمان های سیاسی است که هنوز به درآمیختن راه دینداری در کشورمداری و برپایی یک «جمهوری دمکراتیک اسلامی» باور دارند، آزمون تلخی که برای پیشگیری از آن، سه دهه فرمانروایی ترس و ترور خُمینست ها در ایران باید بسنده کُند. از اینرو، اگر در آینده پیش پیغان (پیشفرض) برای هرگونه کوشندگی سیاسی در ایران، پایبندی به سه بُنپایه-ی (اصل)، مردمسالاری، گیتیگرایی (سکولاریسم) و گرامیداشت دادیک آدمی (حقوق بشر) باشد، راه باززایش هرگونه خودکامگی از پیش بسته خواهد شُد.
3) اکنون به دید شما آیا بهتر است که از راه برپایی مِهَستان میهنی (کنگره-ی ملی) برای دادن خویشکاری و خورتاکی (وظیفه و مسئولیت) به ایرانیان برونمرزی و درونمرزی، آنها را با بُنپایه های (اصول) مردمسالاری آشناساخت و سازماندهی کرد تا ایرانیان کوشا در راه آزادی کشورشان گام بردارند، یا اینکه ایرانیان باید از اندرز «درخشان» شما پیروزی کُنند و برای آزادی کشورشان و همزمان «بازی نخوردن از آمریکا دستشان را به سوی آسمان دراز کُنند؟»
خشایار رُخسانی
یاداشت
[1]
[2]