۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

خوانش (قرائت) سریانی-آرامی قرآن ۳


Utna

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار…یا

 «تو این خونه یا جای من حوری بلوریه یا این گوریل انگوری«!


لوکزنبرگ در ادامه سعی میکنه زمینه رو برای فرضیه مورد نظر خودش در زمینه ریشه کلمه حورعین با ارائه شواهد تاریخی و زبان شناسی آماده کنه.
اون به ارائه فهرستی از میوه های بهشتی در قرآن میپردازه: خرما، انار و انگور.جالبه که انگور فقط یک بار به عنوان میوه بهشتی در قرآن ذکر شده (نباء-۳۲:حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا). اما در مقام مقایسه حدود ۱۰ بار در توصیف باغستانهای زیبای دنیوی از انگور هم نام برده شده (مثلا سوره عبس: سپس زمين را از هم شكافتيم، و در آن دانه‏هاى فراوانى رويانديم، و انگور و سبزى بسيار، و زيتون و نخل فراوان، و باغهاى پردرخت، و یا سوره کهف ۳۲:و براى آنان آن دو مرد را مثل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم). از نظر لوکزنبرگ این عجیبه که میوه ای که به کرات در باغهای زمینی به عنوان نشانه نعمت خدا ازش یاد شده در بهشت فقط یک بار بهش اشاره شده باشه.
در بررسی ریشه شناسی عربی کلمات، لوکزنبرگ به دائره المعارف لسان العرب ابن منظور (قرن هفتم) مراجعه میکنه. در ذیل واژه «حور» لسان در کنار معنی «سفید» این معنی رو هم میاره: سفید، انگور سفید دارای هسته های درشت طائف. از سوی دیگه کلمه هم ریشه حور یعنی «Hewwara» در دائره المعارف آرامی به عنوان کلمه ای مونث به معنای سفید و انگور سفید آمده.
از جمع بندی این شواهد لوکزنبرگ به این نتیجه میرسه که احتمالن معنی عبارت حور «انگور سفید» و نه «زنان سفید چشم درشت» باشه. با فرض این مساله لوکزنبرگ به عبارت حورعین برمیگرده تا اون رو با معنای جدید ترجمه کنه. عین (In) جمع عیناء در فرهنگ لغت آرامی به معنی تلالو و درخشش بلور و مروارید به کار رفته، معنایی که در عربی هم برای عبارت عین استفاده میشده.  در واقع عبارت حورعین رو میشود به (انگورهای) سفید بلوری ترجمه کرد، و زن و چشم این وسط قابل حذفه!
خوب! حالا این نتیجه گیری جالب رو در بستر آیات بررسی میکنیم و میبینیم که تغییر معنی از زنان زیباروی سیاه چشم به انگورهای سفید بلوری قابل دفاع هست یا نه.
**بقره ۲۵ (و دو مورد دیگر)
وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ : در آنجا براى ايشان همسرانى پاكيزه [ از هر آلودگى ] است
(توجیه لوکزنبرگ در این مورد خیلی به دل من نمیچسبه) اون معتقده که عبارت زوج در قرآن تنها به همسر اشاره نداره. قرآن به کرات از عبارات زوج و ازواج برای اشاره به گونه ها (جانوران، گیاهان) استفاده کرده. مثلا «أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ: از هر نوع گياه نيكو و با ارزش در آن رويانديم» و
به اعتقاد نویسنده عبارت ازواج مطهره در اینجا به گیاهان پاک اشاره میکنه و نه همسران پاک.
**الصافات ۴۸ و ۴۹
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ * كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ: و در كنارشان زنانى هستند كه فقط به شوهرانشان عشق مي ورزند .* گويا آنان (از سپيدى) تخم شترمرغى هستند كه (زير پر و بال) پوشيده شده اند (و هرگز دست كسى به آنان نرسيده است).
فکر کنم خودتون میتونین پاسخ رو حدس بزنین! طبیعتن تخم مرغ تشبیه معقول‌تری برای انگور سفید ه تا زنان زیبارو!
البته من به ۵ ترجمه فارسی نگاه کردم. همه عبارت «قاصرات الطرف» رو به مضمون «زنانی که عاشق شوهرانشون هستند» یا «زنانی که فقط به شوهرانشان مینگرند» ترجمه کردند. فقط ترجمه فولادوند به معنای لفظ به لفظ کلمات نزدیکتره:
و نزدشان [دلبرانى‌] فروهشته‌نگاه و فراخ‌ديده باشند* [از شدّت سپيدى‌] گويى تخم شتر مرغ [زير پَرَ]ند
لوکزنبرگ با مراجعه به ریشه آرامی عبارت «طرف» کلمه «tarpa» رو پیدا میکنه که یکی از معانیش برگ و شاخه درخته. طبیعتن قاصرات در اینجا تاکید بر پایین بودن و در دسترس بودن شاخه های میوه داره، نه زنانی که به شوهرانشان خیره شدند. ترجمه پیشنهادی آیه ۴۸ اینه: «برای آنها شاخه ها (و میوه هایی) نزدیک و در دسترس قرار خواهیم داد.» و در ادامه آیه ۴۹ :«(میوه هایی) چون مرواریدان پنهان (در شاخ و برگ
**ص ۵۲:
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ: و نزد آنان زنانى است كه فقط به شوهرانشان عشق مي ورزند ، و با شوهرانشان هم سن و سال اند
در ترجمه عبارت «اتراب» لوکزنبرگ اینگونه معتقده که مفسران مسلمان چنان در تصویری که از زنان زیبای بهشتی در ذهن ساخته بودند غوطه ور بودند که همه کلمات مرتبط رو هم در این حال و هوا تعبیر و تفسیر میکردند. در جستجو برای ریشه آرامی اتراب، لوکزنبرگ به عبارت «ثرب» بر میخوره که کلمه ای آرامی است که در عربی باستان هم به کار میرفته. معنی اولیه اون چاق و گوشتی ه، ولی در میان سایر معانی میوه پرآب و رسیده هم دیده میشه. در نتیجه ترجمه این آیه به این صورت تغییر میکنه : «و برایشان میوه هایی پرآب بر شاخه هایی دسترس فراهم است
**الرحمن ۵۶:
فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ: در آن بهشت ها زنانى هستند كه فقط به همسرانشان عشق مي ورزند ، و پيش از آنان دست هيچ انس و جنى به آنان نرسيده است  (با آنها تماس نداشته است)
در ترجمه عبارت طمث لوکزنبرگ به یک بحث کلامی میپردازه که صفت tamata در آرامی یک صفت مونث (با ta تانیث)ه. و ریشه اصلی اون tama’a به معنی لمس کردن و آلوده کردن ه. اون معتقده که وقتی این صفت از آرامی به عربی وارد شده تای تانیث به اشتباه جزء کلمه فرض شده و کلمه tamatha یا همون طمث پدید اومده. هرچند طمث در عربی هم به معنی لمس کردن و آلوده کردن اومده، اما معنی اصلیش (احتمالن تحت تاثیر همین داستان قرآن) در عربی به ازاله بکارت تغییر کرده، در حالیکه در ریشه آرامی چنین چیزی وجود نداره. علت مونث بودن ضمائر هم همونطور که گفتم به علت مونث بودن انگور در زبان آرامیه.
در نتیجه آیه داره از میوه هایی در دسترس صحبت میکنه که هیچ جن و انسی قبلن اونها رو لمس و آلوده نکرده.
**الرحمن ۷۰-۷۴:
فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ * فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ *حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ * فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ
تنها عبارتی که فکر میکنم نیاز به توضیح داشته باشه خیام ه که در ترجمه ها به خیمه و چادر تعبیر شده. لوکزنبرگ به فرهنگ لغت عربی مراجعه میکنه و میبینه که یکی از معانی خیمه داربست ه، که اختصاصن در مورد انگور بسیار معنی داره. ترجمه پیشنهادی اینه «انگورهایی آویزان از داربستها»
**الواقعه ۲۲و ۲۳:
وَحُورٌ عِينٌ *كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ
ترجمه مشخصه فکر میکنم!
**الواقعه ۳۴-۳۷:
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ * إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء *  فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا:
مکارم شیرازی: و همسرانى بلند مرتبه ،*  كه ما آنان را با آفرينشى ويژه آفريديم* ;پس آنان را همواره دوشيزه قرار داده ايم * عشق‌ورز به شوهران ، و هم سن و سال با همسران .
الهی قمشه ای: و فرشهای پربها (یا فراش و زنان زیبا)*که آنها را ما در کمال حسن و زیبایی بیافریده‌ایم* و همیشه آن زنان را باکره گردانیده‌ایم* و شوهر دوست و با غنج و ناز و جوان و همسالان دلنواز.
همونطور که میبینید در ترجمه «فرش»(furush) بین فرش و زن اختلاف هست!! در ریشه یابی عبارت فرش لوکزنبرگ کلمه «prasha» در آرامی رو در فرهنگ لغت جستجو میکنه و میبینه که یکی از معانی مانند خیمه عبارت داربست و ستون ه. و خوب معلومه که عبارت داربستهای افراشته به نظر خیلی از فرشهای افراشته و زنان افراشته قابل قبول تر میرسه!
در آیه بعد فعل انشاءناهن و عبارت انشاء رو میبینیم که خیلی با معنای کاشتن گیاه جور درمیاد (که حتی در فارسی هم برای نشاء گیاه به کار میره). لوکزنبرگ هم در ریشه شناسی عربی و آرامی به همین نتیجه میرسه.
در آیه بعدی با عبارت ابکارا برخورد میکنیم که به باکره ترجمه شده. در ریشه شناسی آرامی کلمه «bakkara» در زبان آرامی لوکزنبرگ به ترجمه نوبری، محصول اول برخورد میکنه و آیه رو به این صورت ترجمه میکنه: «we have made them into first fruits».
در آیه بعدی که مترجمان عربا (uruba) رو به عشق ورز و با غنج و ناز ترجمه کردند لوکزنبرگ شواهدی از مبهم بودن و غیرقابل توجیه بودن ریشه عربی این کلمه میاره، و سپس مشکل رو اینگونه حل میکنه! برخلاف نظر مفسران چنین کلمه ای در عربی وجود خارجی نداره(!) و در واقع عریا (araya) بوده که یک نقطه ش افتاده! . معنی ش خنک و تگری ه! و در نتیجه ترجمه آیه آخر اینه :«میوه هایی خنک و آبدار»!
**النباء ۳۱-۳۳:
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا * حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا * وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا * وَكَأْسًا دِهَاقًا
الهی قمشه ای: متقیان را در آن جهان مقام گشایش و هر گونه آسایش است*باغها و تاکستانهاست* و دختران زیبای دلربا که همه در خوبی و جوانی مانند یکدیگرند*و جامهای پر از شراب (طهور و انواع نوشابه‌های شیرین و خوش)
مکارم شیرازی: مسلّماً برای پرهیزگاران نجات و پیروزی بزرگی است*باغهایی سرسبز، و انواع انگورها، *و حوریانی بسیار جوان و هم‌سن و سال،* و جامهایی لبریز و پیاپی (از شراب طهور)!
فولادوند: مسلماً پرهيزگاران را رستگارى است* باغچه‌ها و تاكستانها،* و دخترانى همسال با سينه‌هاى برجسته، * و پياله‌هاى لبالب.
همونطور که میبینید این چند آیه به شدت نظر لوکزنبرگ رو تایید میکنند. در آیه اول از انگور و تاک صحبت میشه، یک دفعه موضوع به دختران زیبا عوض میشه، و در ادامه دوباره به جامهای لبریز از شراب اشاره میشه. بسی محتمل است که این کواعب اترابا هم نه دختران با پستانهای برجسته که میوه هایی درشت آبدار باشه!!
در ریشه شناسی کواعب لوکزنبرگ به عربی اکتفا میکنه که حتی در فرهنگهای لغات عربی هم به معنی میوه رسیده است (که البته در تشبیه پستانهای رسیده هم ممکنه به کار بره!!) ولی تنها از قوه تخیل مفسران عرب برمیاد که تاکستانهای مملو از انگورهای رسیده و آبدار و جامهای می لبریز رو به صورت دختران با پستانهای رسیده و همسن و سال تعبیر کنند!
خوب! داستان حوریان آبدار بهشتی اینجا به پایان میرسه! لوکزنبرگ در پایان فصل اینگونه جمع بندی میکنه که اگه این تعبیر درست باشه نشون میده که اولن چقدر ریشه شناسی آرامی لغات مشکلاتی رو که زبان شناسی عربی قادر به حلشون نیست حل میکنه، ثانین چقدر مفسران و مترجمان قرآن با معانی اولیه لغات بیگانه بودند و مجبور بودند به تخیلات خودشون رجوع کنند که این احتمالن نشون میده که برخلاف تصور غالب سیر بازنویسی و دست به دست شدن قرآن از نسلی به نسل دیگه چندان هم پیوسته نبوده و در قرن اول احتمالن گسست قابل توجه فرهنگی‌ی رخ داده، و در در نهایت چقدر تفسیر ها و روایات و در مجموع شبه تاریخی که در مورد سالهای اولیه اسلام و فرهنگ و زبان عرب اون موقع نوشته شده تخیلی و دور از واقعیته.
حالا که با روش لوکزنبرگ در کتاب آشنا شدید من به همین مثال جذاب بسنده میکنم و در قسمت بعد به سراغ انتقادات اصلی که به کتاب قرائت سوری-آرامی و روش کار لوکزنبرگ وارد شده خواهم رفت..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر