فلسفه اشو زرتشت گوهری است که باید آنرا از نو شناخت، زیرا بهترین راهنما برای ساختن یک ایران آباد، آزاد و مِهَست (باعظمت) است.
فلسفه-ی دین اشو زرتشت بر سه پایه-ی خَرَدگرایی، راستجویی و آزادگُزینی (اختیار) پایه گُذاری شُده است.
- خَرَد گرایی: دین اشو زرتشت خَرَردگراست و نه باورگرا، به این چم (معنی) که هیچ اندیشه ای را نباید به زور و ناگُزیری پذیرفت. نُخستین ویژگی اهورا مزدا خَرَد است؛ اهورا مزدا با خَرَدِ خود به آفرینش هستی بخشید.
- راستجویی: واژه ای که برای راستی در اوستا بکار رفته است «اشا» است که برابر آن در هیچ زبانی یافت نمیشود. «اشا» به چم راستی و دُرُستی در برابر دروغ و داد در برابر بیداد است. ازاینرو پیروی از «اشا» با دادگری همسو است.
- آزادگُزینی: دین را باید با آزادی و آگاهی پذیرفت. آن دینی که از روی ناگُزیری و به زور پذیرفته شود دین نیست. آزادی ارزشمندترین داده-ی اهورایی است که در والاترین نمود خود زیربنای گات هاست؛ آنجا که اهورا مزدا آدمی را در اندیشیدن و پذیرا شُدنِ دین آزاد میگذارد.
یادآوری: این نَسکِ (کتاب) ارزنده را میتوانید با دُنبال کردن پیوندتارکده ای که در پایین گذاشته شده است، به رایگان و به رسایی بخوانید [1].
سرآغاز:
دین راه دُرُستِ زیستن است و درست زیستن با نیک اندیشی آغاز میشود. گاتهای زرتشت ( گاتها، پیام و دین اهورا مزدا و کلام آن سخن زرتشت است) نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری را میآموزد.
گاتها اندیشههایِ مینویی (معنوی) هَستند و زبان آن، زبان اهورایی است. گاتها همچون اهورا مزدا، دانایی و روشنایی بیکرانی است که تنها با چشم و دل، گوش وجدان، و داوریِ خَرَدِ دینی، شنیدنی و دریافتنی است. رموز، اشارات، تشبیهات و تمثیلات گاتها، زیبا و سخنانی اندیشهزا هستند که توسن پندار را در آسمان راستی به جولان آورده و جویندگانِ نیکی و سازندگی را، شادی و رسایی میبخشند.
گاتها با اندیشههایِ کلان سر و کار دارند. به خُرد و ریز نمیپردازند. سلامت روان و بدن را با هم لازمه-یِ نیک زیستن میداند و آن گونه رفتاری را اندرز میدهد که به جان و تن زیان نرساند. خَرَد، راستی، بینش و مهر راهنمای مردمان برای شناسایی آن گونه رفتارها هستند.
گاتها از خَرَد و منش نیک (و هومن یا بهمن)، از راستی و داد (اشا یا اردیبهشت)، از توان سازنده و نیکو (خشترا یا شهریور)، از آرامش و مهر فزاینده (سپنتا آرمیتی یا اسفند)، از خودشناسی و رسایی (هاروتات یا خرداد) و از بیمرگی و جاودانی (امرتات یا امرداد)، و از هر آنچه والا فروزههای (صفت های) خداییاند، سخن میگوید.
گاتها از آزادیِ گزینش (اختیار)، از هنجار انگیزه و شده (قانون علت و معلول) از بهرهوری از کارکردِ زندگی (بهشت و جهنم)، و از داد (عدل) اهورایی گفتوگو میکند.
گاتها از آفرینش و روان فزاینده (سپنتامینیو) که گوهر اهورایی است، و از تازه شدن جهان (فرش کرت) که امید آدمی برای نیکو زیستن است، آگاهی میدهد.
گاتها پایه دین راستین را میآموزد، و راه درست اندیشیدن و درست زیستن.
یکتایی اهورا مزدا
اشو زرتشت خداوند را به نامهای اهورا، مزدا، اشا یا ترکیبی از آنها و بیشتر به نام اهورا مزدا و یا مزدا اهورا و گاهی هم مزدا اشا خوانده است. اهورا مزدا به چم (معنی) هستیبخش، سرور دانا، و داور هستی است. آنچه که فردوسی "خداوند جان و خرد" خوانده است.
اهورا از ریشه "اه " به معنای هستی؛ مزدا از ریشه "من" به معنای منش و خرد، و "اشا " به معنای راستی و داد است. "اشا" همچنین، هنجار (قانون) طبیعی و خدایی است که آفرینش، را سامان میدهد و اندیشه، گفتار، و کردار آدمیان را ارزیابی میکند. این سه نام، ویژگی بنیادی خداوند را که هستی (مطلق وجود)، دانایی (عقل)، و داد (عدل) باشد، بازگو میکند. با توجه به اینکه خداوند کلی و مطلق و آدمی جزئی و نسبی است. شناخت خداوند با تواناییهای مرزین آدمی و تعریف او با واژههای قراردادی شدنی نیست. با همهی اینها، آدمی کوشاست تا با خَرَدِ (من) وجدان (دانا) و بینش (باُدا) حقیقتِ هستی (وجود) را دریابد و دهنده هستی (خالق) را بشناسد. خدای زرتشت، اهورا مزدا، هستی دهنده و خرد است.
نخستین بخش نام خداوند "اهورا " به چم هستیبخش است. "هستی" را میتوان دریافت ولی نمیتوان بیان کرد. در بودن (تحقق) هستی و دو دلی (تردید) روانیست. اوستا از هستی و نا هستی، زندگی و نازندگی، سپنتامینیو و انگرهمینیو سخن میگوید. زندگی و سپنتامینیو، هستی؛ نازندگی و انگرهمینیو، نا هستیاند. هستی و نا هستی هر دو واقعیتاند. یعنی در خارج تحقق دارند ولی تنها هستی، هستی دارد؛ ناهستی واقعیت دارد ولی هستی ندارد. در دانش دین زرتشتی، تنها دادههای اهورا مزدا هستی دارند. جهان، زندگی، راستی، نیکی، پیشرفت، آدمی، حیوان، گیاه و هَستُمَندهای (موجودهای) بی جان، همه هستی دارند. زیرا داده اهورا مزدا هستند. مرگ واقعیت است ولی، هستی ندارد. زیرا داده اهورا مزدا نیست بلکه پدیدهای است غیر اهورایی.
گوهر هستی یکی، جهانی، کلی، و همه جا گسترده است. به گفته اشو زرتشت:
اهورا مزدا، آن هستی جهانی و کلی است که همه-یِ هستیها داده او و پایدار از اوست. از این رو اشو زرتشت آن سرچشمه نادیده را اهورا یعنی هستی، سرچشمه هستی و دهنده هستی میخواند.
در گاتها (کتاب مقدس زرتشت)، هستی بخش یا آفرینندگی اهورا مزدا، با دو واژهی "داتار" و " تشار " بیان شده است. داتار یا دادار از ریشه "دا" به معنای دادن است و تشا از ریشه " تش" به معنای بریدن و شکل دادن است. بنابراین، اهورامزدا دهنده هستی (وجود) و شکل دهنده آن (خالق) است. همانگونه كه خورشید نور، گرمی و زندگی میبخشد، "دادار" خوبی و نعمتها را ارزانی میداد. و همانگونه که هَندازگر و مهندس، سازندگی میکنند و به اشیاء شکل میدهند، "تشا" به موجودات چهره میدهد.
بر خلاف نظریه مذاهب ابراهیمی که خداوند همه چیز را از هیچ به وجود آورده است، در دین زرتشت اهورا مزدا از آنچه دارد موجودات را هستی میدهد. از همین رو، آفرینش بنا به فلسفه زرتشتی، قدیم است. همیشه با اهورا مزدا و در اهورا مزدا بوده است.
در فلسفه زرتشتی، "اهو" یا گوهر هستی موجودات زنده در "فروهر" اهورا مزدا است. "فروهر" نماد گوهر هستی است که در همه زندگان، امشاسپندان (فرشتگان برتر) و آدمیان هست، و نادیدنی است، و پیکرهای که از او ساختهاند، پنداری (خیالی) است. اهورا مزدا جهان و همه نعمتها را از "هستی" خود داده است. از این رو جهانِ هستی از خداوند جدا نیست. ولی اهورا مزدا "کلی" و "مطلق" است و گیتی جزئی و نسبی است.
اهورا مزدا " کلی " است یعنی اجزائی ندارد. بنابراین، درحالیکه جهان از خدا جدا نیست، جزئی از خدا نیست. اهورا مزدا " کلی " است و حتی به فروزههای خود (امشاسپندان و سپنتامینیو) مقید نیست. هرچند فروزههایش از او جدا نیستند و گاتها اهورا مزدا را با فروزههایش میشناسد و بر آنها حمل و تعبیر میکند. این فروزهها قائم به اهورا مزدا هستند و مانند خود اهورا مزدا بیکران (نامحدود و نامحصور) میباشند. این ویژگی اهورا مزدا همانست که با "مطلق" بودن بیان میشود. اهورا مزدا بیآغاز و بیانجام است. آفرینندگی اهورا مزدا را از راه فروزهی دهندگی و سازندگی سپنتامینیو میشناسیم و همانگونه که در جای دیگر خواهیم گفت سپنتامینیو یا گوهر هستی (ذات وجود) یکتاست و با اهورا مزدا یکی است. آفریدن و افزودن، بایستگی (اقتضای) ذات اهورا مزدا است و آفرینندگی همیشه با او بوده است. شناخت "گوهر" هستی، تنها در خَرَد و وجدان میسر است. گاتها، اهورا مزدا را گوهر هستی و روان افزاینده (مقدس) میخواند. هستی همه موجودات از سرچشمه زاینده گوهر هستی مایه میگیرند.
دومین بخش نام خداوند "مزدا" به معنای گوهر و دهنده خرد است. در گاتها خَرَد فزاینده (مقدس) به عنوان نخستین فروزه اهورا مزدا آمده است. اهورا مزدا در خَرَد خود، جهان را آفریده و آفرینش را هنجار داده است. اشو زرتشت از راه خَرَد، اهورا مزدا را شناخت؛ و اهورا مزدا خود را در خَرَدِ زرتشت نمایان کرد و اشو زرتشت از راه خَرَد، مردم را به همکاری و همگامی با اهورا مزدا فرا میخواند.
خَرَد مقدس (منش نیک) رشتهای است که سراسر گاتها را به هم پیوند میدهد. گاتها خداوند را همه دانا و سازنده میخواند. در همه جایِ گاتها به مردمان سفارش شده که در هر کار نخست با خَرَد خود رایزنی کنند.
سومین نام خداوند "اشا" به معنای راستی، داد و هنجار (قانون) اهورایی است که جهان و آفرینش را سامان میدهد. "اشا" خواست اهورایی (مشیت الهی) است. در دین زرتشت، قانون خدایی با قانون زیستبومی (طبیعی) یکی و آن "اشا" است: کُنش قانونی که با راستی و داد یگانه است. اشا، ميزان (شاخص) است. این آدمی است که باید کُنش خود را با "اشا" هم آهنگ کرده، با راستی و داد، رفتار کند تا خوشبخت شود. "اشا" داده اهورا مزدا و خود اهورا مزدا است. اشا در کارهای آدمی دخالتی ندارد. آدمی از آزادی گزینش (اختیار) برخوردار است. ولی نتایج کار آدمی با میزان اشا، سنجیده میشود. اشا میزان سنجش چندی و چونی است و این سنجش، کارکردِ پیوندِ میان بُن و بَر (علت و معلول) است. زندگی و آینده انسان مقدر نیست، ولی قانونی که نتیجه و پاداش کارهای آدمی را معین میکند، مقدر است. هر کس، با آگاهی از نتایجی که بر هر علمی بار است میتواند راه خود را انتخاب کند.
اهورا مزدا "خوبی و داد" مطلق و بدون قید و شرط است بدی در آستان او راه ندارد. خداوندِ زرتشت کینهتوز و انتقامجو نیست. او از بدی و ویرانگری دور است. او خشم نمیشناسد و از همین رو مورد پرستش است. آنان که بدی میکنند، بازده-یِ کاشته خود را درو میکُنند که هماهنگ با قانون اشا، همان بدی است. انتقامجویی و یا مجازات کار خدا نیست. اهورا مزدا برای همه خوشبختی میخواهد. از این رو " راه درست زیستن " را از پیش نشان داده است. آنان که کجروی میکنند و با اشا بیگانه میشوند، سرانجام رنج میبینند و این ميوه کارکرد خودشان است و نه مجازات خداوند.
اشو زرتشت پس از اینکه خداوند را هستی بخش (اهورا)، همه دانا (مزدا)، و دادگر (اشا)، فراگیرنده و دهنده همه خوبیها (سپنتامینیو) میشناساند، شش فروزه بنیادی دیگر برای خداوند بر میشمارد و همچنین میگوید که پرتوی از این فروزهها در آدمی نیز وجود دارد. این فروزهها عبارتند از :
1ـ وهیشتامن (بهمن) vahishtamana:به معنای بهترین منش و خرد مقدس است. "وهیشتا" از ریشه "وه" به معنای بهترین (والاترین) و "من" به معنای منش و خرد و با هم به معناي والاترین اندیشه یا والاترین منش است. "وهیشتامن"، گوهر خرد، و "خرد جهانی" است همه آدمیان با فروزه و توانایی منش نیک (وهومن) پدید آمدهاند. وهو من بازتابی از "وهیشتامن " یا خرد جهانی است.
2ـ اشاوهیشتا (اردیبهشت) asha vahishta : که به معنای راستی (داد) والاست. اشا وهیشتا، راستی جهانی، و قانون دگرگون ناپذیريي است که آفرینش را نظم میدهد. اشا نشانهی خواست اهورایی است. اشا راه راستی است و پویندگان آن راه، به خوشبختی (اوشتا) میرسند. در گاتها "وهیشتامن" و "اشاوهیشتا" بیشتر جاها با هم آمدهاند هرچند که از اشا بیشتر نام برده شده است. اشا در خرد اهورا مزدا پدید آمده و با راستی و داد یکی است از این رو اشاوهیشتا به معنی گوهر داد هم هست. دین زرتشتی، دین راستی و داد است که همهجا با دروغ در جنگ است از این رو اشا، گوهر دین زرتشتی هم هست. 3ـ خشتر اوییریا (شهریور) khshathra vairya: سومین فروزه اهورا مزدا به معنای توانایی برگزیدنی است. خشترا از ریشه "خش" به معنای توانایی است. این فروزه را به "شهریاری خدایی" تعبیر کردهاند. این فروزه معروف نیروی سازنده است و نه قدرت ویران کننده. معرف توان اخلاقی و روانی است و نه بدی و کینه توزی. اهورا مزدا که بر همه چیز تواناست، تواناییاش را جز در راه سازندگی، بخشندگی و مهر، به کار نمیبرد و همانگونه که پس از این گفته خواهد شد، کسانی که با خرد (وهومن) به راستی و داد (اشا) رفتار کنند به "توانایی سازنده" دست مییابند و این توانایی آنان را از گرایش به بدی، خشم و کینه توزی باز میدارد. از این رو باید تنها چنین توانایی را برگزید.
4ـ سپنتا آرمیتی (اسفند) spenta avrmaiti: چهارمین فروزه بزرگ اهورا مزدا است. "سپنتا" به معنای افزاینده و آرمیتی به معنای "آرامش همآهنگی و مهر" است و دو واژه با هم به معنای آرامش افزاینده است. سپنتا آرمیتی، آرامش و مهر جهانی را که از راه همکاری آدمیان با اهورا مزدا به دست میآید نشان میدهد. سپنتا آرمیتی "برادری جهانی" است که راه مهر، خدمت بدون انتظار پاداش، فروتنی و همدردی با دیگران به دست میآید.
5 ـ اروتات (خرداد) haurvatat: که به معنای رسايي و کمال است. اهورا مزدا گوهر کمال است. او همه خوبیها را از خود دارد و همه خوبیها را از خود میدهد.
"کمال" نمادی از "خودشناسی" اهورا مزدا است. آدمیان میتوانند با کوشش در راه رسیدن به کمال، با به کار بردن خرد، و کارکرد به راستی و مهرورزی، توان اهورایی به دست آورده در راستای کمال راه پیموده، خود را شناخته و به اهورا مزدا برسند ."هـ اروتات" نماد "رسایی و خودشناسی" است.
6ـ امرتات (مرداد) ameretat: به معنای بیمرگی است. اهورا مزدا، بیآغاز، بیانجام و جاودانی است. در اوستا امرتات و هـ اروتات بیشتر جاها باهم آمدهاند و این نشانه آن است که در راه رسیدن به بیمرگی، نائل شدن به کمال، رسایی و خودشناسی است. آدمی میتواند با خرد، وبا راستی و داد و مهر ورزی، با توانایی سازنده دست یافته و با آن توانایی به کمال رسایی و سرانجام به جاودانی برسد. اشو زرتشت، اهورا مزدای ندیدنی را با این فروزهها شناخت. این فروزهها پیکره ندارند و اهورا مزدا پیکرهای نمیتواند داشته باشد. اهورا مزدا "کلی" است و این فروزهها آفریده او و قائم به او هستند ولی، اهورا مزدا برای هریک از فروزههای خود حمل میشود این لازمه "کلی" بودن است. این امر بازتابی از فلسفه "وحدت وجود" در دین زرتشتی است. اهورا گوهر هستی، مزدا گوهر خرد، و اشا گوهر راستی و داد است. جرقههایی از این فروزهها در آدمیان وجود دارد. از این رو میگوییم که اهورا مزدا، آدمیان را در "شبه یا تصویر اخلاقی"خود پدید آورد. منظور از ایجاد در شبه اخلاقی این است که خداوند و آدمیان در صفات و فروزههایی با هم شریکاند و این مشارکت، رابطه همکاری بین نیکان (اشوان) و اهورا مزدا را پدید میآورد.
این فلسفه وحدت وجود، کمال توحید و یکتاشناسی در هور مزديشت به اینگونه بیان شده است:
در پاسخ اشو زرتشت که از نام و فروزههایی اهورایی پرستش میکند، اهورا مزدا از راه خرد مقدس، او را اینگونه آگاهی میدهد:
"نخستین نام من هستی، دومین نامم هستیبخش، و سومین نامم باشنده (حاضر) در همه هستیهاست "حضور هستی، لازمه هست شدن و هست بودن است. از این رو "جهان درونی" یکی از جلوههای اهورا مزدا است. "چهارمین نام من بهترین راستی، پنجمین نام من آفریننده همه نیکیها و پاکیها است". این دو نام فروزه اشویی و سپنتایی "ششمین و هفتمین" نام من خرد و خردمند، هشتمین و نهمین نام من دانش و دانشمند و دهمین نام من افزاینده است".
در همه این فروزهها، و فروزههای دیگری که در هورمزدیشت برای خداوند بر شمرده شده است، اهورا مزدا گوهر و دهندهخوبی است، خوبی که در همهجا گسترده است. و از این زیباتر، توصیفی برای اهورا مزدا نتوان کرد اشا، خداست و خواست خداست. خداوند دهنده اشا است و اشویی همه جا هست. در همهي این فروزهها که نشان دهنده اهورا مزدا هستند، یگانگی آفریننده، آفرینش، و آفریده (وحدت خالق و خلقت و مخلوق) به روشنی دیده میشود. دوگانگی حاصل دور شدن آدمی از اشا (راستی و داد) و سپنتامینیو (خوبی افزاینده) است. دوگانگی بیگانگی از خوبی و راستی است که درون هر کس به ودیعت گذاشته شده است. اهورا مزدا سرچشمه و در بردارنده همه نیکوییهاست. بودن همهي خوبیها در اهورا مزدا نشان دهنده فزونی در یکتایی است و این نگارهای است که اوستا از یکتایی خدای خوبیها دست میدهد. صفات خداوند خود خداوند نیستند. ولی، خداوند هریک از آنها و همه آنهاست. کلی اهورا مزدا را میتوان برفروزههاي بنیادی (که در اوستای جوانتر باهم امشا سپنتا خوانده شدهاند) تعبیر کرد ولی هیچ یک از فروزهها را نمیتوان خدا خواند. فروزههای بنیادی اهورا مزدا امشا سپنتا از اهورا مزدا جدا نیستند و فزاینده میباشند.
فروزه دیگر اهورا مزدا که معرف آفرینش و افزایش خوبیهاست "سپنتامینیو" است که در جهان مینوی با اهورامزدا یکی در جهان مادی تنها بازتابی از اهورا مزدا است. در این معنا "سپنتامینیو" نشان دهنده جهان برونی اهورامزدا است. به سخن دیگر "سپنتامینیو" جلوه اهورا مزدا در این جهان است. در اوستا گاهی سپنتامینیو را فرزند اهورا مزدا خواندهاند همچنانکه در مسیحیت "روحالقدس" پسر خداوند خوانده شده است. برخی از دانشمندان مسیحی تا آنجا جلو رفته که "سپنتامینیوی" زرتشت را با "روحالقدس" مسیح که یکی دانستهاند.
یکی بودن "سپنتامینیو"و "اهورا مزدا" در جهان مینوی و بازتاب یا "شبه بودن" "سپنتامینیو" در جهان مادی باعث اشتباه برخی از نویسندگان شده و گمان بردهاند همانگونه که "انگره مینیو" در جهان مادی در برابر "سپنتامینیو" قرار داده شده است، پس باید در جهان مینوی همچنين باشد. این اشتباه بزرگی است، همانگونه که د جای دیگر بیان خواهیم کرد "انگره مینو" در این جهان، چیزی جز نبودن "سپنتامینیو" نیست سپنتامینیو هستی است و انگره مینیو نبودن هستی يعني نیستی است. نیستی واقعیت دارد ولی هستی ندارد و ساخته اهورا مزدا هم نیست و نمیتواند در برابر او قرار گیرد. "انگره مینیو" عرض و پدیدهای در این جهان است که دائمی و پایدار نیست.
همبستگی نزدیک فروزههای اهورامزدا (امشاسپنتا یا امشاسپندان)، و ذات اهورامزدا در دین زرتشت و نزدیکی فروزه مهر و محبت با خدای مسیح در مسیحیت، باعث شده که هلی نلز در کتابpersin mythogy صفحه 43 بنویسد: در دین مسیح، خدا محبت است ولی در دین زرتشت محبت خداست. این درست نیست. در دین زرتشت هم خدا محبت (آرمیتی) است ولی آرمیتی خدا نیست. کما این که خدا خرد (وهیشتامن) است ولی خرد خدا نیست. خدا اجزا ندارد. خداوند کلی است که با فروزههای خرد، داد، محبت، رسایی و بیمرگی توصیف میشود ولی هیچ یک از این فروزهها و حتی همه آنها، به صورت جمع (که امشاسپنتا باشد) اهورامزدا نمیشود. در هورمزدشت، به جز فروزههایی که به آنها اشاره کردیم، فروزههای دیگری برای اهورامزدا بر شمرده شده است. از جمله اهورامزدا را تواناترین، پیروزی بخشترین، شکناپذیر، تندرستی بخش، پروردگار، افزایندهترین، فرهمندترین، بیناترین، سالم سازترین، سود رسانترين، پاک سازترین، افتخار آفرینترین، و... خوانده است، او بر همه چیز دانا، از همه چیز آگاه، و در همهجا حاضر، و در سرانجام بر همه چیز تواناست. اهورا مزدا دادگر است ولی بخشنده گناه نیست. دادگری با بخشش گناه یکی نیست. اشو زرتشت اندرز میدهد که هر کس کشتهی خود را بدون کم و بیش درو میکند. این عمل بر طبق قانون تغییر ناپذیر اشا صورت میگیرد. شفاعت در دین زرتشت موقعیتی ندارد. اشو زرتشت خداوند را در جهان برونی(transcendence)، جهان درونی (immancence)، و اهورایی توصیف میکند. از جنبه جهان برونی اهورا مزدا همهجا هست: در جهان ماورا و آن. جهان وابسته به اهورا مزدا است ولی او به جهان متکی نیست. او خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او با اوست.
از جنبه جهان درونی خداوند در همه چیز جلوهگر است: در سنگ ریزهی بیابان، در دانهی گیاه، در زندگی حیوان، و در اندیشه و روان انسان. او در همه هستیها هست. هستی تنها بر اهورا مزدا استوار است.
خداوند اهوراست، اندام و پیکره ندارد ولی از راه فروزههای خود که منحصرا نیک و اخلاقی هستندـ با افرادی که بخواهند ارتباط شخصی برقرار میکند. گفتیم که پرتوی افروزههای اهورایی در آدمیان هست، از این رو میگوییم که اهورا مزدا آدمی را در شبه اخلاقی خودش هست کرد. این "شبه" نشان دهنده "اشتراک فروزهها"ست، و این اشتراک فروزهها ایجاد "رابطه"ای میکند که بین نیکوکاران و اهورا مزدا برقرار میشود. اهورا مزدا پیکره ندارد. به گفته جرج کارتر، دین زرتشت کمتر از هر دین دیگری فروزههای مادی بشری (اندام و خصوصیات مربوط به آنها) را به خداوند نسبت داده است. پیکره خیالی فروهر را برخی از روی ناآگاهی پیکره اهورا مزدا، خواندهاند که درست نیست در ادیان ابراهیمی، هم خداوند در برابر پیامبر ظاهر میشود و هم پیامبر به حضور خداوند میرود البته بدون اینکه خداوند را بیند. در دین زرتشت پیامبر هیچگاه با اهورا مزدا روبرو نمیشود باله اشو زرتشت تنها در اندیشه و وجدان خود اهورامزدا را میبیند و پیام او را دریافت میکند. این همان ارتباطی است که بین اهورا مزدا و آدمیان از راه خرد، وجدان ، مهر و دیگر فروزههای اهورایی برقرار میشود. اشو زرتشت از راه اندیشه، وجدان و بینش خدا را شناخت و پیام او را دریافت داشت. بنابراین آنچه زرتشت از خدا میشناسد، فروزهها و تواناییهای اوست. همچنین زرتشت به یاری خرد و اشا در مییابد که پرتوی از این فروزهها در آدمی وجود دارد. او متوجه هست که آدمی که با تواناییهای جزیی و نسبی، و با بکاربردن واژههای قراردادی نخواهد توانست خداوند کلی و مطلق را بیان کند. از این رو از اهورا مزدا درخواست دارد که به همه آدمیان آن خرد (وهومن)، وجدان (دانا)(daena )و بینش(بادا)(baodha ) را ارزانی دارد تا بتواند برای خود به هستی (وجود) و دهنده هستی (خالق) پیبرند.
اشو زرتشت دین تازهای را آموزش داد که در آن خداوند، هستی بیکران، کمال اخلاق، خوبی افزاینده، راستی و داد مطلق، و پیشرفت دهنده است؛ که در آن آدمی با داشتن پرتوی از همه فروزههای اهورایی همکار اهورا مزدا است؛ که در آن سپنتامینیو بازتاب افزایندگی و سازندگی اهورامزدا و نشان دهنده فراگرد دائمی آفرینش است؛ که در آن اشا قانون تغییر ناپذیر راستی و پیشرفت است؛ که در آن تقدس چیزی جز خوبی، افزایندگی، فراوانی و پیشرفت نیست. اشو زرتشت گفت که خداوند نیازی به قربانی و نذر ندارد، و با مراسم ظاهری فریب نمیخورد؛ که مردمان امناء جهان و موجودات آن هستند و باید در نگاهداری آن کوشا باشند؛ که خشونت به انسانها، آزار به حیوانات، صدمه به گیاه، و تخریب محیط زیست ناسپاسی نسبت به اهورا مزدا است. بزرگی و شکوه خداوندی که اشو زرتشت او را به نام "اهورامزدا" توصیف کرده و به مردم نشان داده است و در نوشتههای دینی و فلسفی جهان بیهمتاست.
در دین زرتشت، خداوند آدمی را آفریده و به او وارن (varena) یا آزادی گزینش داده تا بهره برداری از خرد نیک (وهومن)، به راستی گراید و در پیشرفت جهان و آفرینش همکاراهورا مزدا باشد. حرکت به سوی رسایی و رسا شدن فرجامین، بخشی از ذات پویایی آفرینش است. والایی رسایی و بخشندگی اهورا مزدا در آرمان آفرینش خود نمایی میکند. مهر افزاینده و بخشندگی بیکران که در گوهر اهورا مزدا است در آفرینش و سپنتامینیو جلوهگر است و اهورا مزدا جز این نمیتواند باشد.
پروفسور جان هینلز با استفاده از سنتهای مذهبی زرتشتی و شواهد تاریخی، مینویسد:
دین زرتشت را باید نخستین دین حقوق بشر خواند.
دانشمندان نامدار یونان با دین و فلسفه زرتشت آشنا بودهاند و درباره آن سخن گفتهاند . قدیمترین سند موجود، نوشتهای در حاشیه کتاب الکیبیادس (alcibaiades) افلاطون است که برگردان آن به فارسی چنین است: "گفته شده است که زرتشت در حدود شش هزار سال پیش از افلاطون میزیسته است، بعضی او را یونانی و برخی از ملت ماوراء دریای بزرگ میدانند. زرتشت دانش جهانی خود را از روان نیکویی، یعنی از بینش والا آموخت. "ترجمه نام زرتشت به یونانی، استروئوتس یعنی ستاره پرست است."
ماخذ: فلسفه زرتشت- دكتر فرهنگ مهر
یاداشت:
[1]