پیشگفتار: خشایار رُخسانی
اسلامگرایان برچیده شدن آیین خویش دوده (زناشویی با محارم) در اسلام را نشانه-ی برتریِ آیین اسلام بر آیین زرتشت وانمود میکُنند؛ و برای ماله کشی یا بی اهمیت نشان دادنِ آیین ناشایستِ زناشویی با دختربچه-ی 6 ساله در اسلام که ریشه در سنت رسول الله دارد و یا سفارش های ویژه-ی خُمینی گُجستک در تحریرالوسیله باب 12 در آداب لاس زدن با پاهای دختربچه-ی شیرخواره، آنها بدون نشان دادن پاشن (سند)، نیاکانِ زرتشتی ما را به زناشویی با خواهران و مادرانشان بدنام میکُنند. در این پیوند پژوهش موبد اردشیر آذرگشسبت چنین داوش (ادعای) بی پایه ای را با پاشن (سند) رد میکُند.
سرآغاز
آیین زناشویی در دوران ساسانی
در ایران باستان و به ویژه در روزگار ساسانی، از پنج گونه «پیوند زناشویی»، سخن به میان آمده است:
1) پادشاه زن:
«پادشاه زن»، زنی بود که برای نخستین بار، با خُرسندی پدر و مادر و یا اُستور (قیم) خود همسر برمیگُزید. «پادشاه زن»، والاترین جایگاه همسری و بالاترین دادیک (حقوق) زندگی زناشویی را داشت و کدبانوی خانه بود. او میتوانست پس از درگذشت شوهر، سرپرستِ فرزندانش شود و اگر فرزندی نداشت، داراییهای شوهر به او میرسید و براداران و خویشان، هیچ هُوده ای (حقی) بر دارایی شوهر او نداشتند.
2) چَکَر زن:
اگر زنی که همسرش درگذشته بود، میخواست که دوباره همسر برگزیند، دومین پیوند زناشویی او با نام «چَکَرزنی» بسته میشد. و باور بر این بود که این زن درجهان دیگر به همسر نخست خود وابسته است.
3) اَیوک زن:
اگر زن و شوهری، فرزندِ پسر نداشتند، میتوانستند تنها دختر و یا دختر کوچک خود را به با نام «اَیوک زن» و به نام خود، همسر دهند. سپس نخستین فرزندِ پسر این دختر، ازآنِ پدر و مادرش میشُد.
برای نمونه: زن وشوهری به نام «رستم» و «فرنگیس»، فرزند پسر ندارند و تنها یک دختر به نام «شیرین» دارند. آنان «شیرین» را به همسری «بهرام» درمیآورند و پیوند زناشویی این دو، به نام «اَیوک زن» بسته میشود. نخستین فرزند پسر «شیرین» و «بهرام»، که «جمشید» نام دارد، به پدربزرگش «رستم» تعلق دارد و این پسر، «جمشید پور رستم» نامیده میشود نه «جمشید پور بهرام».
نویسندگانِ ناآگاه غیر زرتشتی که میدیدند، «جمشید»، پسرِ«شیرین» به جای اینکه به نام پدرش «جمشیدِبهرام» خوانده شود به نام پدربزرگش «جمشیدِرستم»، نامگذاری شده، چنین میپنداشتند که «رستم» به راستی با دخترِ خود، ازدواج کرده است و زرتشتیان را به خویش دوده یا «ازدواج با محارم» بدنام میکردند.
4) سَتُر زن:
«سَتُر» به چمِ (به معنای) «فرزند خوانده» است. اگر مردی در سن پانزده سالگی به بالا و بدون برگزیدن همسری درمیگذشت؛ بازماندگانش برای آسایش روان او برای آنکه فرزند ناکام ایشان در جهان دیگر دارای زن و فرزند باشد، دختری را به نام این مرد شوهر میدادند. نخستین فرزند این زن ازآنِ این مردی بود که درگذشته بود و رخن بر (میراث دار) او بشُمار میآمد.
گاهی، پیش میآمد که جوانِ درگذشته، خواهر جوان و دم بخت داشت. نزدیکان او همین دختر را با «گواه» (:عقد) «سَتُر زنی» اروس میکردند و هنگامی که پسری از او زاده میشُد، او را به فرزندخواندگی جوان ناکام درمیآوردند. به این چم (معنی) که کسی که «دایی» کودک بوده، اینک جایگاه پدری او را پیدا میکرد. این گونه پیوند همسری نیز، از سوی برخی ناآگاهان، به نام خویش دوده یا «ازدواج با محارم» برداشت شده است.
5) خودسر زن:
«خودسر زن»، زنی بود که پس از رسیدن به سن بلوغ، بدون خُرسندی پدر و مادر و یا اُستور (قیم) خود، همسر برمیگزید. پدر و ماد این دختر میتوانستند بر پایه-ی رَستَک (قانون)، دختر خود را، از رَخن ( ارث) بی بهره سازند.
پنجشنبه، 11 اسفند، 3749 دین بهی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر