۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه

دروغ پردازی خاورشناسان: خویش دوده (زناشویی با خواهر و مادر) در ایران باستان



نویسنده: دکتر علیرضا شاهپور شهبازی

ویرایش و چکیده: خشایار رُخسانی
نزدیک به 2500 سال است که گذشتهنگارانِ باختر ایرانیان باستان را به زناشویی با خواهر و مادر (محارم) بدنام میکُنند. و این درهالی است که مردم ایران با چنین آیینی بیگانه بوده اند و دات های (قانون های) دینی و کشوری ایران چنین رفتاری را روانمیدانسته است. با اینهمه گُذشتهنگاران یونانی یا رومی که با آیین ایرانیان و زبان اوستایی و پهلوی آشنایی نداشته اند از 15 نمونه-ی تاریخی زناشویی با محارم نام بُرده اند، ولی بیشتر همین نمونه های تاریخی یا ریشه در کژبرداشتی (سوتفاهم) از درک آنها از واژگانِ دوپهلویی بوده است که آنها را به گُمراهی بُرده است و یا افسانه هایی هَستند که به سادگی میتوان دروغ بودن آنها را نشان داد و یا اگر براستی نمونه ای هم رخ داده باشد، آن مورد، بازتاب دهنده-ی رفتار یک خودکامه در ناسازگاری با قانون کشور و آیین های پسندیده در میان مردم بوده است که در چهارگوشه-ی جهان میتواند پیش آید و هیچ پیوندی با آیین ایرانیان و دین اشو زرتشت ندارد.
 از راه بازنگری تاریخ نشان داده شُده است که در دوره-ی اشکانی سوای پذیرفتن یک مورد از زناشویی با محارم که آنهم سیاسی بوده است به چم (یعنی) زناشویی کنیز رومی «موزا» با پسرش فرهادک (فرهاد پنجم) پس از کشتن فرهاد چهارم که تنها انگیزه-ی سیاسی داشته است و نه دینی، دیگر نمونه های زناشویی با محارم بیشتر برآیند کژبرداشتی واژه-یِ یونانی «اَدِلفِه» است که در دوره-یِ یونانگرایی در ایران رسم شده بود و شاهان سلوکی و اشکانی در نوشته هایِ رسمی شان، «همسر» خود را با هدفِ خوشامدگویی (تعارف) «همسر و خواهر» (ادلفه) میخوانده اند به سُخن دیگر، در این دوره ها پاژنام (لقب) شهبانوی کشور «ادلفه» بوده است که «همسر و خواهر» شاه معنی می داده است. برای نمونه، هر کَس که اندکی با تاریخ آشنا باشد، میداند که «لائودیسه» همسر «آنتیوخوس سوم» دختر پادشاه ایرانی، مهرداد یکم و زادۀ پنتوس (در جنوب دریای سیاه) بود و هیچ پیوند نزدیکی، این زن را با «آنتیوخوس» سوم، که پسر «سلوکوس» دوم بود، نمیچسباند. با اینهمه «آنتیوخوس» در کتیبه های خود این «لائودیسه» را «خواهر و همسر» خود خوانده است. و «لائودیسه» هم در کتیبه ای «آنتیوخوس» را «برادر و همسر» خود نامیده است. اینگونه نوشتارهای کتیبه ای چیزی بیش از خوشامدگویی (تعارف) نیست و تنها جنبه تشریفاتی داشته است، به این چم (یعنی) در دربار سلوکییان شهبانو از فردات های (امتیازهای) دختر شاه و فردات های زن شاه برخوردار میشده است.
نمونه دیگر داستانِ گشتاسپ در شاهنامه است ک برپایه-یِ یک داستان پهلوانی از پَهَلویِ اشکانی است. در داستان «ایادگار زریران»، از زن گشتاسپ به نام «همسر و خواهر» او نام برده شده است. این نهش (وضع) با توجه به اشکانی بودن زمان سُرودن «ایادگار زریران» بسیار فهمیدنی است، چه در آن زمان زبانزدها (اصطلاح ها) و واژگانِ یونانی رایج بوده و واژه-ی یونانی «خواهر و همسر» برای «شهبانو» رواج داشته است، بدون این که شهبانویِ یک پادشاه خواهر یا همسر او نیز بوده باشد.
 رویهم رفته، ریشه-ی کژبرداشتی (سوتفاهم) زناشویی با محارم در ایران باستان را باید در درک نادُرُست از یک واژه-ی اوستایی به نام «خُوَئیت وَدَثَه» (پهلوی: خوئیتوک دس) جُستجو کرد که در آغاز به چم (معنی) زناشویی با خویشاوندان بوده است ولی سپس تر این واژه بدست برخی از موبدان زرتُشتی در پایان و پس از دوره-ی ساسانی و با هدف سیاسی یا ترس از ناپدید شُدن همبودگاه های (جامعه های) کوچک زرتشتی در میان ترسایان (مسیحیان) و مسلمانان به «زناشویی با محارم» واگردانده شُده است.  واژه-ی «خُوَئیت وَدَثَه» یک واژه از زبان اوستایی است که چم (معنی) زناشویی با خویشاوندان را دارد، (همانند دختر عمو پسر عمو دختر دایی پسر دایی... ) ولی با اینهمه نه در اوستای کُهن و نه در گات های اشو زرتشت هیچ اشاره ای به این واژه نشده است. و زرتُشتیان با این واژه تا پایان دوره-ی ساسانی بیگانه بوده اند. نُخستین باری که با واژه-ی «خُوَئیت وَدَثَه» برمیخوریم در اوستای نوین در یسنای سیزدهم، بند ۲۸ است که در دوران ساسانی گردآوری شُد و برداشت تفسیر کُنندگان اوستا از این واژه «انجام کار نیک» بوده است بدون اینکه سرشت این «کار نیک» را روشن کُنند. سپس تر در پایان دوران ساسانی موبدانی که با زبان اوستایی آشنایی داشتند در هنگام برگردانِ اوستا به زبان پهلوی برای روا کردن آیین زناشویی با محارم، در تفسیر هایی که از اوستا بند 4 یسنای 44 میکردند، میکوشیدند که چنین برداشت های نادُرُستی را به آن بیافزایند. ایستادگی مردم در برابر چنین رسم ناشایستی سبب شده بود که برخی از موبدان خُشک مغز برای ارزش دادن به فتوایشان به ساختن افسانه های بی پایه-یِ آسمانی روی بیاورند، همانند زناشویی اهورامزدا با سپندارمذ (زمین) و پدیدار گشتن کیومرث از این زناشویی و جفت شدن کیومرث با مادرش اسپندارمذ (زمین)، و یا در تفسیر اوستا به سود این نوآیینی (بدعت) دستببرند. پافشاریِ این بخش کوچک از مُوبدان خَشک مغز زرتشتی بر زناشویی با محارم در برابر آن بخش بزرگتر موبدان زرتشی که همداستان (موافق) با چنین فتوای ناشایستی نبودند، سنجش پذیر است با رفتار آخوندهای شیعه که زناشویی گذرا (صیغه) را کار پسندیده و نیکو میپندارند، درهالیکه ملاهای سُنی چنین رفتاری را نشانگر روسپگیری میدانند.
شوربختانه بسیاری از پژوهشگران باختر و برخی از پژوهشگران ایرانی همانند «دوشن گیمن»، «آرتورکریستن سن» و  منصور شکی (در حقوق خانواده در ایران باستان)  با پُشتگرمی به برداشت های نادُرُست از روایت های برخی از اینگونه موبدان به بیراهه رفته اند و زناشویی با محارم را یک آیین روامند (عادی) در میان ایرانیان دانسته اند. راستی این است که مردم به هیچ روی به فتوای این دینکار (روحانی) خشک مغزی که چنین کار ناشایستی را روا میدانسته است، توجه نمیکردند، و همانگونه که پژوهشگر تاریخ «وست (West بیان داشته است، گواه آوری از این روایت ها و پاشن های (سندهای) دینی، بیهوده است چون که هیچ کدام از بُنمایه هایی که این دینکاران به آنها پُشتگرم بودند، ریشه در اوستای کُهن و گات های اشو زرتشت نداشتند.
همچنین پُشتگرمی پژوهشگران باختر همدوره-ی ما در بازکرد (تکرار) وجود آیین زناشویی با محارم در ایران باستان، بیشتر به گُزارش های گُذشتهنگاران یونانی و رومی است که نه ایران را از نزدیک دیده بودند و نه با آیین و زبان مردم ایران آشنایی داشتند. پاشن هایی (سندهایی) که گُذشتهنگاران باختر بر آنها تکیه میکُنند دربرگیرنده-ی سه دسته از سند هَستند. نُخُست سندهای فراگیر (کلی) که از وجود آیین خوئیت وَدَثَه در میان گروه های گوناگون هَنجُمَنی (اجتمایی) و خوبی های آن یاد میکُنند. سندهای دسته-ی دوم اشاره به وجود چنین آیینی در داستان های نمودناک (تمثیلی) دارد، برای نمونه در میان ایزدان، پهلوانان و شاهان افسانه ای، تا نیکو بودن این آیین را نشان دهد. پاشن های (سندهای) دسته-ی سوم ویژه-ی افراد تاریخی است که چنین آیینی را به آنها برمیبندند. در آنجا که وارسی درست بودن یا دروغ بودن سندهای دسته-ی نخست و دسته-ی  دوم آسان نیست، زیرا بیشتر رونوشت برداری و بازکرد (تکرار) گفته های این یا آن گذشتهنگار یونانی بوده است که شنیده های خود را نگاشته اند، سندهای دسته-ی سوم را میتوان موشکافانه بررسی کرد.
 از دریچه نگاه به ارزش این پاشن ها (سندها) که ایرانیان باستان را به زناشویی با محارم بدنام میکُنند، میتوان همگی آنها را چهار دسته بخشبندی کرد:
 از دسته-ی نُخست، سراسر بدون ذره ای از راستی هَستند، مانند آنها که «زناشویی با محارم» را یک رسم گُسترده میدانند. اگر چنین بود، نسل ایرانی در همان آغاز ویران شُده بود و تباهی هَنجُمَنی (اجتمایی) از همان دوره-یِ هخامنشی، پیوندِ خانوادگی را درهم ریخته بود. اینگونه بازگویی ها برآیندِ اِرَنگ های (اتهام های) ناشی از بیزاری و دشمنی یکی دو نویسنده نام آور است که دیگران با پُشتگرمی به گفته-ی آنها  و یا با هدف چشم همچشمی با آنها، گفته هایشان را تکرار کرده اند. برای نمونه، نویسنده ای که در روم و یا مصر میزیست و از مَنِش و رسم های ایرانیان همدوره اش کوچکترین آگاهی نداشت، سُخن گُذشتهنگاری را که پیش از او میزیسته است را، یک گواهی برای راستی دانسته است. و از آنجا که در آن دوران درمیانِ گذشتهنگاران، زیاد هم رسم نبود که نام بُنمایه-ی (منبع) خود را ببرند، چنان مینمود که گفته های تکراریِ گُذشتهنگارانِ پیشین به کرده (عملا) سخن تازه و به گفته-یِ دیگر، سند دوگانَک (مضاعف) شُده باشند.
دسته-یِ دوم از شاهد ها- چه بیگانه و چه ایرانی- برپایه-یِ برگردانِ نادُرُستِ چند زبانزدِ (اصطلاح) و واژه-یِ ایرانی پدیدار گشته اند که دُرُست هوشیده نشده اند (فهیمده نشده اند).
دسته-یِ سوم از شاهدها، دروغ پردازی است.  ولی دسته-ی چهارم، اندکی گواه از همسرگُزینی با محارم را دربر دارد که براستی رخ داده است، و در آن نمونه ها نیز هیچ ویژگی ایرانی در آنها نیست، وآنکه آیینی بوده است با پیشینه-ی بسیار کم که هالت نوآیینی (بدعتِ) آن بر رسمی بودن آن میچربیده است.
یک نمونه-ی برجسته از پنداربافی درباره-ی زناشویی با محارم در بازگویی یک مسیحی درباره-یِ یزدگرد دوم آمده است؛ بدینسان که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی «دختر خود را که به همسری گرفته بود بکُشت.» شوربختانه گُذشتهنگاران نوین همانند «آرتو کریستن سن» نیز  این بازگویی های بی پایه را به نام یک «راستی» پذیرفته اند. یک بررسی موشکافانه نشان میدهد که  هنگامیکه یزدگرد دوم به پادشاهی رسید، بیشتر از پانزده سال نداشت (439-424 پیش از میلاد)، و او در سال هشتم از پادشاهی خود، بیست و سه سال بیشتر نداشت. پس چگونه یزدگرد دوم میتوانست در آن هنگام دختر خود را به همسری گرفته باشد، و سپس از دخترش بیزار شده و بگونه ایکه که او را بکشد؟ روشن است که این بازگویی تنها یک پنداربافی ناب است.
نمونه-یِ دیگر از اینگونه دروغ پردازی ها، داستان زناشویی کواذ (قباد) با دختر خود است. «تئوفانس بیزانسی» میگوید که «کاوس» پسر کواذ و برادر بزرگ انوشه روان از زناشویی کواذ با دخترش «سامبیکه» بوجود آمده بود. ولی «مارکوارت» نشان داده است که چنین امری از روزنِ گاهشماری (chronology) یا زمان بندی تاریخی درست نیست. از سوی دیگر تبری گفته است کواذ را خواهرش، از زندان فراری داد. ولی «پروکوپیوس بیزانسی» میگوید اینکار را همسر کواذ کرد. و گذشتهنگاران نوین با سر هم کردن این گزارش ها میگویند «کواذ را خواهرش فراری داد، که همسرش بود!.
همچنین گفته اند «بهرام چوبینه» با خواهر خود «گردیه» زناشویی کرد، که نادرستی این گزارش ریشه در کژبرداشتی (سوءتفاهم) از همانندی میان نام بهرام سیاوشان همسر راستین «گردیه»  و نام بهرام چوبینه دارد.
برخی از نمونه هایی که گذشتهنگاران یونانی و رُمی به نام زناشویی با محارم از آنها یاد کرده اند، میتوانند زناشویی با دخترانی بوده باشند که یا در دربار پادشاهان بزرگ شده بودند و یا پادشاهان سرپرستی آنها را داشته اند و  برای خوشامدگویی به آنها خواهر یا دختر یا مادر میگفتند، همانگونه که این رسم امروز نیز درمیان ما ایرانیان رواست که یک آدم کهن سال و ارجمند بدون هیچگونه چشمداشتی از یک دختر بیگانه که او را نمیشناسد، آن دختر را «دخترم  یا خواهرم» بخواند. از اینرو میتوان گفت که زناشویی داریوش بزرگ با خواهر زاده-ی خود، یا داریوش دوم با دو خواهر خود و اردشیر دوم با دو دختر خود میتوانند برآیند چنین کژبرداشتی هایی نیر بوده باشند.
برآیند اینکه: تنها با پُشتگرمی به واژه-ی  «خوئیتوک دس» در چند نَسک (کتاب) زرتشتی که درپایان دوران ساسانی نگاشته شده اند،  و تنها با تکیه به گواهی های ناشی از برداشت های نادرست، نمیتوان پذیرفت که زناشویی در میان محارم در ایران باستان روا بوده است. و اگر دو چند موردی هم پیش آمده باشد، تنها ناشی از خودکامگی و شکستن قانون های کشور ایران بوده است و بس.


این نََسکِ (کتاب) ارزنده را میتوانید با دُنبال کردن پیوند زیرا در فرمات «پی دی اف» بارگیری کُنید:


http://www.divshare.com/download/17025867-9ad 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر