نامه-ی حشمت الله طبرزدی از زندان رجایی شهر کرج
چکیده:
از راه سهیم کردنِ دادگرانه-یِ همه-یِ تیره های ایرانی در قدرتِ سیاسی، از بازکرد خودکامگی خُمینی پیشگیری کُنیم. دلیل ناکامی بخش بُزرگی از اُپوزیسیون حکومت اسلامی در دستیافتن به همبستگی سراسری اینجاست که اُپوزیسیون میخواهد بدون ارایه-یِ راهکارهای شایسته در راستایِ برچیدنِ گرفتاری های بخش بزرگی از تیره های ایرانی، پیروان کیش های گوناگون، طبقه های اجتمایی....به هدف خودش دستیابد.
سرآغاز:
نوروز فرخنده باستانی را بار ديگر به هم ميهنان گرامی شادباش می گويم. در این پیام میخواهم به دو پُرسُمان درباره-ی حقوق بشر اشاره کنم.
نوروز فرخنده باستانی را بار ديگر به هم ميهنان گرامی شادباش می گويم. در این پیام میخواهم به دو پُرسُمان درباره-ی حقوق بشر اشاره کنم.
يکم) من در شگفتم با وجود اينکه نزديک به دو سال از طرح شکايت من عليه سيد علی خامنه ای می گذرد، ولی تاکنون هيچ يک از افراد و نهادهایی که ادعای دفاع از حقوق بشر دارند، آن را پيگيری نکرده و يا دستکم نتيجه ای ملموس بدست نداده است. آيا حقوق بشر در سده-ی نوین هنوز اين امکان را نيافته است که ديکتاتورها را به پای میز دادگاه بکشاند و حتما میبايست از راه جنگ و دخالت نظامی به ديکتاتوری ها پايان داده شود؟ يا اينکه ارایه-یِ چنين گُفتمان هایی برای برخی سياست بازان که ادعای دفاع از حقوق انسان ها را دارند، به اندازه-ی بَسنده سود سياسی ندارد؟
دوم) گويا ويدئوي پیشین من که در آن من پُرسمان هایی را در باب دمکراسی، حقوق بشر، سکولاريسم و فدرالیسم برای آينده سياسی ايران پیشکشیده بودم، طرح پُرسمان فدراليسم از سوی من، به درگیری هايی میان اپوزيسيون حکومت اسلامی دامن زده است؛ حتی برخی از دوستانم از راه هايی براي من پيام فرستادند که هم اکنون به چنين گُفتمان هايی دامن نزنم. اين موضوع سبب شُد تا من دیدگاه های شخصی خودم را تنها به نام يک مبارز و يک روزنامه نگار روشن تر بيان کنم.
من نمیخواهم در آینده رئيس جمهور، شاه و یا رهبر شوم؛ و افتخار آزادیخواه و روزنامه نگار بودن را برای خودم نگه میدارم. بنابر اين انتقاد کُنندگان اجازه بدهند تا من آزادانه گفته هايم را بیان کُنم و من را سانسور نکنند. و از سوی دیگر من از کسانی هستم که اگر يک دولت بیگانه يا یک گروه داخلی آهنگ جدایی بخشی از خاک ايران گرامی ما را داشته باشد، حتماًَ از نُخستین کسانی خواهم بود که اسلحه در دست گرفته و از میهن دفاع خواهم کرد. پیشینه-ی خودم و خانواده ام در جنگ عراق و ايران که صدام چشم آزمندی به خوزستان دوخته بود، اين راستی را نشان می دهد.
اما سخن بُنیادین من اين است که برای اين مبارز و روزنامه نگار زندانی، زندگی انسان ها، حقوق آنها، دادگری و دمکراسی همانند یکپارچگی مرزی مهم است. آزمون تاريخی ايران نشان می دهد که به دليل ناتوان بودن احزاب، سازمان ها و نهادهای صنفی و مدنی در ايران، همواره حکومت ها، اگرچه به نام مشروطه و دیگر ساختارهای سیاسی آغاز به کار کرده باشند، این حکومت ها به مرور به حکومت خودکامه و ديکتاتوری لگام گسيخته فراروییده اند. اين راستی را در بيانيه «ساختار سياسی آينده ايران» در نوروز ۱۳۷۸ پخشوده و واکاوی نمودیم و برای پخش آن بيانيه که به نام «اتحاديه اسلامی دانشجويان و دانش آموختگان» منتشر کرده بوديم هزينه سنگينی نیز داديم، زيرا در آنجا خواستار جمهوری آزاد و دمکراتيک شده بوديم.
اما اینک من میخواهم بر این پُرسمان پافشاری کنم که ساختار سياسی آينده ايران هر نامی داشته باشد: چه جمهوری ملی يا پادشاهی مشروطه باشد، اگر به پخش دادگرانه-ی قدرت توجه نَکُند، بار ديگر از درون آن یک نمونه-ی تازه از خودکامگی پدیدار خواهد گشت، زيرا در ايران بنيادهای دمکراسی بسيار سُست و ناتوان هَستند. تنها سازوکاری که تضمين کننده-ی حقوق انسان ها، دادگری و دمکراسی خواهد بود، پذيرش گونه ای از فدراليسم خواهد بود. از اينراه می توان با یک روش خَرَدگرایانه از تمرکز قدرت در پایتخت بدستِ يک گروه سیاسی پيشگيری کرد. هرآینه، نیاز به یادآوری است که به سبب پیچیدگی این پُرسُمان، محتوای يک جمهوری فدرال را مجلس موسسان بايد روشن کند. پس پيشنهاد روشن من برای ساختار سیاسی آینده-ی ایران جمهوری فدرال است.
من از بیخ و بُن دوست ندارم که گفتمان حقوق بشر و دمکراسی خواهی را به يک گفتمان قومی کاهش دهم، ولی میخواهم پافشاری کُنم که یک جمهوری فدرال میتواند آينده دمکراسی، حقوق بشر و برچیدنِ تبعيض در ايران عزيز را تضمين کند.
بايد از انقلاب 57 و شیوه-ی برخورد خمينی با پُرسُمان تمرکز بیدادگرانه-ی قدرت آموزه بگيريم و پيش از اينکه رويدادهای تاريخی، خود را بر ما بپذیرانند، ما خودآگاهانه نیازهای تاريخی را دريابيم؛ و با ارائه راهکار های پَسندیده که بيرون از خُشک مغزی های ايدئولوژيک هَستند، به پیشواز تاريخ برويم تا بر سرنوشت خود چیره شويم.
برخی از شخصيت های سیاسی، سازمان ها و گروه هايی که هنوز اندیشه های خُشک و کُهنه را کنار نگذاشته اند، گرایش به همبستگی اپوزيسيون دارند بدون اینکه بخواهند خواسته های به حق تاريخی گروه های بزرگ و گوناگون ايرانی را همانند تیره های ایرانی، طبقات، پیراون کیش های گوناگون، سازمان ها و نهادهای مدنی و حتی جنسيتی را دَرنگرَند و برای گُشایش گرفتاری آنها راهکار بدهند، و به همين دليل است که این بخش از اپوزیسیون حکومت اسلامی تا کنون در دستیافتن به هدفش کامروا نبوده است.
شايد برخی از واخواهان (معترضين) و نکوهشگران از اين دیدگاه خُرده بگیرند که «هم اکنون پیشکشیدنِ چنين دیدگاهی زود است برای اينکه سبب شکاف در میان اپوزيسيون خواهد شد.» ولی بدیدِ من یک همبستگی دروغین سبب پدیدار گشتن خودکامگی فردی يا خودکامگی یک جريان ویژه خواهد شد، که تنها برای مدتی پايدار خواهد ماند، ولی یک همبستگی سیاسی که پیرامون پاسداری از حقوق بُنیادین و تضمین سودِ همگانی برپا شُد باشد، پایدار خواهد ماند. هر گاه چنين شُد پيروزی حتمی خواهد بود.
من از چنین دیدگاهی دفاع میکُنم که به دمکراسی، دادگری و حقوق بشر رویکرد نشان میدهد، و کسانی را که با این دیدگاه همداستان هَستند، فرامیخوانم که پیرامون آن یک همبستگی راستین را پایه گذاری کُنند. نبايد به کسانی که تنها به جابجايی قدرت از اين رژيم به رژيم دلخواهشان میانديشند اجازه داد بار ديگر بازی خمينی را برای مردم ايران تکرار کنند.
حشمت الله طبرزدی
12 فروردين 1391 خورشيدی
سالن 12 بند 4 زندان رجايی شهر کرج
پخش از کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی
برگرفته از وبگاه «سکولاریسم نو»:
http://www.newsecularism.com/2012/04/04.Wednesday/040412.Heshmat-Tabarzadi-Letis-not-go-in-Khomeinis-way.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر