۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

پیمانگان (فدراسیون): راه یا چاه؟




خشایار رُخسانی

با همه-ی اهمیتی که پیمانگان یا هُده-ی (حق) خودگردانی تیره هایِ (قوم های) ایرانی برای دستیافتن به آزادی، گرامیداشتِ منشور هُده های مردمی (حقوق بشر)، یکپارچگی مرزی، شکوفایی فرهنگی و ترازداریک (اقتصادی)، پیشرفت و مردمسالاری در این کشور دارد، ولی برخورد نسنجیده-یِ کسانیکه هواداری از هُده های (حقوق) تیره های ایرانی میکُنند با این نهاده (موضوع)، سبب یک سری از کژبرداشتی ها (سوتفاهم ها) و بدگمانی ها شده است که بجای اُمید بستن به این شیوه از کشورمداری در راستای گُشودنِ گرفتاری های تیره های ایرانی، تنها سُخن گفتن از آن، خود سبب دامن زدن به گرفتاری ها و دُشمنی های تازه میگردد [1]. در این راستی هیچ شکی نیست که مردم ایران را تیره های گوناگون ایرانی ساخته اند که دربرگیرنده-یِ تیرهای آذری، بلوچ، کُرد، عرب، تُرکمن و پارس است و کشور ایران ازآن همه-ی مردم ایران است. ولی برای اینکه همگی تیره هایِ ایرانی بتوانند با نگهداری از یکپارچگی مرزی کشور در یک هارمونی و هماهنگی باهم زندگی کُنند و از هُده-ی (حق) خودگردانی برابر برخوردار باشند، نیاز به زُدودن یک سری کژبرداشتی ها (سوتفاهم ها) است.

1) در کشور ایران تنها یک پاترم (ملت، nation) زندگی میکند و آنهم پاترم (ملت) ایران که از سوی یک حکومت و دولت کُیانی (مرکزی) نمایندگی میشود. آن کسانی که تیره های ایرانی را «ملت» های جدا از هم مینامند، یا چم (معنی) ملت را نمیدانند، و یا آنها دارند هدفمند ساز جُدایی خواهی را کُوک میکُنند؛ زیرا پس از اینکه این کسان، تیره های ایرانی را «پاترم های (ملت های)» جدا از هم نامیدند، در گام سپسین (بعدی) آنها نیاز این «ملت ها» را به کشورمداری ها (حکومت ها) و دولت های گوناگون و جدا از یکدیگر را نیز پیش خواهند کشید تا چم (معنی) پاترم (ملت) را رسا و کامل سازند.

2) آنها که از «ستم پارس ها» در ایران مینالند باید بدانند که از زمان فروپاشی شاهنشاهی ساسانی تا به امروز که بیش از چهارده سده میگذرد، تنها در زمان های بسیار اندک و مرزینی (محدودی) همانند دوره-ی دودمان پهلوی، پارس ها در ایران کشورمداری کرده اند؛ ولی به گواهی تاریخ، حکومت ایران پس از رفتن عرب ها از این کشور و تا پایان دوران قاجار در دست دودمان های ترک مغول، تاتارها و نوادگان آنها دست به دست میگشته است. و نالیدن از خودکامگی آخوندها در سه دهه گذشته به نام «ستم پارس ها به دیگر تیره هایِ ایرانی» بدور از دادگری است، هنگامیکه رهبر حکومتِ اشغالگر اسلامی، علی خامنه ای، خودش یک ترک زبان است.

3) بهترین شیوه-ی کشورمداری برای کشور ایران که از تیره های گوناگون ساخته شده است، یک ساختار پیمانگان (فدراسیون) اُستانی است، که در آن مردم اُستان های گوناگون با برگُزیدن مَهِستان (مجلس) و دولت های اُستانی شان به رُشد و شکوفایی فرهنگ و ترازداری (اقتصاد) خودشان و نگهداری از یکپارچگی مرزی بکوشند؛ در آموزشگاه و دانشگاهای بومی در کنار زبان پارسی به زبان مادریشان آموزش ببینند، درهالی که زبان پارسی زبان رسمی و اداری کشور برای پیوند زدن میان همه-ی تیره های ایرانی بماند و دیوان برونمرزی (سیاست خارجی)، سازماندهی برنامه و بودجه و اداره-ی ارتش میهنی، و برنامه ریزی برای سیاست های کلان کشور در دست دولت کُیانی (مرکزی) در پایتخت باشد که از سوی همگی تیره ها و شهروندان ایرانی در اُستان های گوناگون کشور برگُزیده میشود. برتری ساختار پیمانگان اُستانی با دیگر ساختارهای همانند و شناخته شده (عرفی) اینجاست که هر شهروند ایرانی بدون وابستگی تیره ای چه در بلوچستان زندگی کُند و یا در کُردستان از هُده-ی (حق) برابر در کوشندگی های سیاسی برای گُزینش نماینده و نماینده شدن در سراسر اُستان های ایران برخوردار خواهد بود.

 برای ساختن یک ایران آباد و آزاد و مردمسالار سوای میهندوستی، نیاز به اَپَستام رُوبارُو (اعتماد متقابل) میان همگی تیره های ایرانی است. اگر نمایندگان تیره های ایرانی براستی با هَنداخ (طرح) پیمانگان (فدراسیون) اُستانی همداستان (موافق) هَستند و خواهان پُشتیبانی سراسری مردم آزاده و میهندوست ایران از این هَنداخ (طرح) میباشند، آنها باید در گُسترش چنین اندیشه ای بکوشند و در آینده هنگام پرداختن به این نهاده (موضوع) از بکارگیری ادبیات آفندی (تهاجمی) در برخورد با تیره-ی پارس و دامن زدن به این کژبرداشتی (سوتفاهم) خودداری کُنند که تیره های ایرانی را «ملت ها» بنامند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر