خشایار رُخسانی
پاسخی به هواداران علی شریعتی [5]
گرفتاری ما با اسلام در سرزمین اهورایی ایران این است که «دین اسلام» که دریغ از نام «دین» که بخواهیم بر این آیین بگذاریم [1]، از آغاز پیدایش آن و پاگرفتنش در ایران همانند نهالی بوده است که ایرانیان با ریسمانی برگردن، خود را به شاخه ای از این درخت آویزان کرده اند و پیوسته با آب و کُود دادن به این درخت در پرورش آن کوشیده اند، ولی هر چه این درخت بُلندتر و تنومند تر میشود، ریسمانِ دور گردنِ آنها تا مرز خپَگی (خفگی) تنگ تر میگردد.
در جهان پزشکی یک زبانزد (ضرب المثل) هست که میگوید:«شناختِ دُرُست از شَوَندِ (علت) بیماری، برابر است با نیمی از راهکار برای دستیافتن به درمان». گرفتاری بخش بُزرگی از هواداران علی شریعتی در اینجاست که یا هرگز نمیدانند که برای دستیافتن به چه هدفی پیکار میکنند و یا اینکه برای «رفتن به سوی بهشت سوار آهن نَوَردی (قطاری) شده اند که واپسین ایستگاه آن ته دوزخ است.» زیرا از یک سوی آنها خواهان برخورداری از آزادی در یک ساختار کشورمداری (حکومتی) هَستند که هُده های هومَنی (حقوق بشر) را ارج نهد و دگراندیشان و دین های دیگر را برتابد، ولی از سوی دیگر آنها برای دستیافتن به این هدف، ناخواسته یا ناآگاهانه با پیروی از اندیشه هایِ زیان آور علی شریعتی و نهازش (توهم) «اسلام ناب محمدی و عدل علی» به قدرت گرفتن بُنیادگرایان دینی و بُنیانگزاری حکومت اسلامی کُمَک کردند که هیچ اندیشه-ی دیگری را درکنار اسلام برنمیتابد.
بدتر از همه این است که بخش بزرگی از هواداران علی شریعتی و مسلمانان شناسنامه ای در ایران بدون اینکه یکبار لای قرآن را بازکرده باشند و خودشان آنرا خوانده و در آن پژوهش کرده باشند تا به پارادُخش گویی های (تناقض گویی های) آن پی ببرند، آنها در ذهن خودشان یک اسلام رویایی را ساخته اند که در آن «گُرگ و میش، خوشبخت کنار هم زندگی میکنند»، یک اسلام رویایی که هیچ همانندی و نزدیکی با اسلام راستین ندارد که سنگسار میکند، دست و پا میبرد، حد میزند، قصاص میکند و آزادی اندیشه و خَرَد آدمی را به بند میکشد؛ آنهم درجاییکه خَرَد آدمی بُزرگترین گوهر و ارزش در گیتی است که میتوان با بود و نبود آن آدمی را از جانور بازشناخت. و خنده دار تر از همه نیز این است که همین مسلمانان شناسنامه ای، دیگر کسان را که به سُخن سنجی (انتقاد) از قرآن میپردازند، به «ناآگاهی» از پیام قرآن و آیین اسلام بدنام و می ایرازند (محکوم میکُنند).
برای نمونه هواداران شریعتی میگویند:«اسلام در زمانی نمایان شده است که جهان در نادانی بسر میبرده است». راستی این است که بخش بزرگی از هواداران علی شریعتی همانند میلیون ها مسلمان شناسنامه ای دیگر بجای اینکه خودشان یکبار لای نَسک های (کتاب های) تاریخ آغاز اسلام را بگشایند و با زندگی مردم عرب و دستاوردهای شهریگری (تمدن) کشورهای همسایه در چهارده سده پیش آشنا شوند، آنها ساده دلانه هر روضه-ی دُروغینی را که در پای منبر آخوندها شنیده اند، همانند توتی بلغور و تکرار میکند، بدون اینکه درباره-ی آن گفته ها بیاندیشند. برای نمونه، هنگامیکه ما امروز گواه هَستیم که چگونه آخوندها دارند بیشرمانه در تاریخ ایران باستان دستبرد میزنند و آنرا به دروغ مینگارند تا از راه «بی فرهنگ نشان دادن ایرانیان پیش از اسلام و بدنام کردن آنها به زنده بگور کردن دخترانشان [2] یا دروغ هایی چون ستم شاهنشاهی ساسانی به مردم ایران» افسانه های بی پایه ای برای بدست آوردنِ وَرسنگ (اعتبار) برای اسلام «عزیزشان» ببافند، و تازش ددمنشانه-ی پیشگامان اسلام به ایران و کُشتار و به بردگی بردن نیاکان ما را بویچارند (توجیه کُنند)، روشن است که آخوندها که با پیروی از سفارش های بُزرگانِ اسلام، دروغ گفتن برای «نگهداری از بیضه-ی اسلام» را کاری نیکو (مباح) میدانند، در بافتن هیچ دروغی کمترین رودربایستگی نشان نخواهند داد که هتا گُوبلز (Goebbels) وزیر دروغ پراکنی هیتلر را هم به شگفتی وادارد. و میلیون ها مسلمان ایرانی هم هیچگاه از خودشان پرسش نمیکنند که اگر مردم ایران زیر ستم شاهنشاهی ساسانی مینالیدند، چگونه است که یک کفش گر ایرانی از چنان توانمندی و سرمایه-ی پولی برخوردار بوده است که به خسرو پرویز پیشنهاد میدهد که «تنها با پذیرفتن پسرش در پَشک (طبقه-ی) نژادگان (اشراف)، او یکتنه هزینه-ی یکی از جنگ هایش را با دولت روم فراهم خواهد آورد».
راستی این است که دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) با گُسترش ژاژپرستی (خرافه پرستی) و به بند کشیدن خَرَد و آزادی اندیشه و گزینش آدمی، برای بیش از 1000 سال همبودگاه هومَنی (جامعه-ی انسانی) را از پیشرفت بازداشتند. تا پیش از پیدایش اسلام دستاوردهای هومنی (انسانی) در زمینه-ی تُخشاک (صنعت)، کیهان شناسی، پزشکی، ساختمان سازی... به اندازه ای رشد کرده و گُسترش یافته بود که دانشمدان ایرانی در دوران خسرو پرویز هتا در ساختن فرتور (تصویر) سه وجهی یا هولوگرام (hologram) از خسرو پرویز در دربار کامگار شده بودند که بگونه ایکه بازدیدِ فرستادگانِ فرمانروای رم از دربار ایران، و تماشای فرتور سه وجهی، hologram، خسرو پرویز آنها را به شگفتی واداشته بود و آنها این تکنولوژی را به «جادو و جنبل» بربسته بودند (نسبت داده بودند) [3]. در ایران باستان به ویژگی آهن روبا، الکتریسیته و باتری پی بُرده بودند و از نیروی باتری برای روکش دادن آب تلا بر روی آسن ها (فلزها) بهره مییردند [4]. در یونان باستان، نُخستین دستگاه های خودکار (Automat) را ساخته بودند که با نیروی آب کار میکرند... و سدها (صدها) دستاوردهای تُخشاکی (صنعتی) دیگر که بدبختانه در گردغبار تاریخ و در سایه-ی چیرگی کلیسا بر اروپا و اسلام بر خاور پیوند هومنی (انسانیت) برای 1000 سال با همه-ی این دستاوردهایِ مردمی (انسانی) بریده شد تا اینکه اروپا توانست با انقلاب روشنگری (Renaissance) خود را از زنجیر کلیسا رها سازد. همانگونه که بدون برچیدنِ سایه-ی خودکامگی کلیسا بر زندگی مردم اروپا، شکستن زنجیر ژاژپرستی های (خرافات) دینی بر خَرَد آدمی، آزادی اندیشه، انقلاب فرهنگی، تُخشاکی (صنعتی)، گسترش دانش در زمینه های پزشکی، کیهان شناسی، و همبودگاه شناسی (جامعه شناسی) در اروپا شایش پذیر (امکان پذیر) نبود، تا زمانیکه مردم ایران نیز راه دینداری را از راه کشورمداری سوا نسازند و اسلام را به مزگت ها (مسجدها) نفرستند و به سخن دیگر «جن را به چراغ جادو» بازنگردانند، ایرانیان در سده-ی بیست و یکم، فرسنگ ها از کاروان شهریگری (تمدن) بازخواهند ماند، و ناگُزیر خواهند بود بجای بها دادن به ارزش های مردُمی (انسانی)، گُسترش هُنر و تُخشاک (صنعت) در راه آسایش و خوشبختی آدمی، همچنان در گَندآبی از آدابِ نگهداری از «طهارات و نجاسات» اسلامی دست و پا بزنند.
یاداشت:
[1] دین یک واژه-ی اوستایی است به چم (معنی) آیین دُرُست زیستن است. و این «دُرُستی» در تازه ترین چهار چوب های پذیرفته شده-ی فرخویی (اخلاقی) است که آرش (معنی) پیدا میکُند و نه در پیروی از «ارزش هایی» که چندهزار سال پیش پاس داشته میشُدند. به زبان دیگر «دین» یک چهار چوب خُشک نیست که دات های (قانون های) آن دگرگون ناپذیر باشند، بلکه با درنگریستن به یک سری ارزش های سراسری (کلی) همانند سه ستونِ استوار «اندیشه-ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک» که دستورهای همه-ی دین ها روی آنها بنا شده اند، میتوان با دستی باز در دوران نوین دستورها و دات ها (قانون های) مردمی و نوین را هماهنگ با نیاز همبودگاه از آن سه ستون اُستوار بَرهیخت (استخراج کرد).
[2]
http://www.iranian.com/main/blog/hovakhshatare-0
[2]
http://www.iranian.com/main/blog/hovakhshatare-0
[3] گزارش این رویداد و سفر سیاسی در دستک های (سندهای) بجای مانده از روم باستان درسندهای دولتی ایتالیا بایگانی شده است و هنوز در دسترس است.
[4]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر