۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

شوخی تاریخ




وبلاگ گُمنامیان

دست دو شکولات دُزد را در مشهد و تهران برپایه-ی آیین و دستورهای کسی بُریدند که هُنرش راهزنی و لخت کردن کاروان های مکه بود.
اگر برای دزدی از شوکلات فروشی ، دست دزد باید بُریده شود، با محمد رسول الله چه باید کرد که هنرش لخت کردن کاروان ها در کنار دریای سرخ بود، راهی که باید جایگزین جاده ابریشم میشد؟
گُزارشی پخشوده شده است ( منتشر شده است) که یک کادیک (قاضی) جنایتکار در مشهد دستور به بریدن دست چند شهروند داده  است و این کیفر نیز اجرا شده است و از سویی دیگر نیز ، یک کادیک (قاضی) جنایتکار دیگر، دستور همانندی را برای یک شوکولات دزد در تهران داده است. برای یادآوری نیاز است که این پرسش ها را پیش بکشیم که چرا محمد از مکه به مدینه فَرارَوی (هجرت) کرد؟ و چرا محمد زمانی پس از اینکه داوش (ادعای) پیامبری میکُند، میداود (تصمیم میگیرد) که از  مکه به مدینه فَرارَوی کُند (هجرت کُند)؟!
راستی این است که یک سده پیش از پیدایش محمد، و در آن سالهایی که تنش، آشوب و جنگ میان فرمانروایی روم و شاهنشاهی نیرومند ساسانی به اوج خود رسیده بود، کشور ایران به بازرگان های رومی پروانه-ی گذر از راه خاک ایران به سوی چین را نمیداد که به «راه ابریشم» پرآوازه بود.
از آنجا که بازرگان های رومی نمی توانستند از ایران رد شوند، آنها کالاهای خود را به هند برده و از راه دریا به کشورهای عربی (یمن) می رسانیده اند؛ و سپس کالاههای خود را از راه عربستان و سوریه به روم میترابُردند (حمل میکردند). این راه تازه-ی بازرگانی که با گذر کردن کاروان های فراوان از میان عربستان همراه شده بود،  سببِ شکوفایی ترازداری (اقتصاد) عرب ها گشت که تا پیش از این در تنگدستی زندگی میکردند. دگرگونی راه بازرگانی این امکان را برای مردم تنگدست و بادیه نشین عرب، فراهم آورد تا آنها با ارایه زاوری های (خدمات) ویژه به کاروان های بازگانی و همچنین از راه داد و ستد با آنها ، به نان و نوایی برسند.
برخی از عرب ها ، به کرده (اصولا)  کار ترابَری کالا را میپذیرفتند و از آنجا که بیابان ها را خوب میشناختد، و از سویی دیگر شتر هم داشتند، کار ترابری کالا بر دوش آنها گذاشته شده بود.
محمد پس از ناسازگاری های گوناگون با مردم مکه و برافروخته شدن آتش درگیری ها با آنها ، داوید (تصمیم گرفت) که از مدینه فَرارَوی کُند (هجرت کُند). و از آنجا که او چند تن هوادار در میان مردم بومی مدینه داشت، برنامه-یِ بسیار هوشمندانه ای را پیاده کرد که به کمک آن برنامه ، توانست ترازداری (اقتصاد) مکه را زمینگیر کند. از آنجا که مدینه بر سر  راه کاروان های بازرگانی بود، محمد و دُوزدانِ مدینه توانستند به آسانی با راهزنی و لخت کردن کاروان های بازرگانی، هم ترازداری (اقتصاد) مکه را زمینگیر کنند و هم خود به سرمایه-ی فراوانی برسند که به هنگام آن سرمایه توانست به رشد و گسترش دین او  کمک کند.

اکنون این شوخی تاریخ است، که دست دو آدم «مادر مرده» را به فرنود (دلیل) شُکولات دزدی با پیروی از دستورهای کسی بُریدند  که راهزنی و لخت کردن کاروان های بازرگانی بخشی از سرگذشت «سرافراز» او بوده است.

اگر دزدی بد است، پس باید که برای همه بد باشد. چرا مسلمانان اندکی نمیاندیشند که اگر رسالت محمد «امر به معروف و نهی از منکر بوده است» چرا محمد و پیروانش در مدینه، کاروان های بازرگانی را لخت می کردند؟!

سه شنبه پنجم مهر، 3749 دین بهی


یاداشت


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر