۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

ارزش و جایگاه زن از دید محمد ابن عبدالله و امامان شیعه


بابک – حکمت

بررسی سخنان محمد و امام های شیعه در باره-یِ زنان که در نسک هایِ وَرسَنگ (کتاب هایِ معتبر) اسلامی آمده اند:

چکیده:

خواندن نوشتاری که در پی میآید از اینرو با ارزش است که یک نِگارکی (تصویری) روشن از اندیشه هایِ تاریک اشوکان (مقدسان) دین اسلام و تشیع در باره-ی زنان بدست میدهد. در این نوشتار سُخنان پیشوایان دین اسلام و امامان شیعه که در باره-ی زنان گفته شده است از وَرسَنگترین (معتبرترین) نسک های (کتاب های) دینی اسلامی و شیعه وام گرفته شده اند. این سخنان شوربختانه بازتاب دهنده-یِ برداشت هایِ زن ستیزانه و نژادپرستانه ای هَستند که آنها از زنان داشتند، برداشت هایی که تنها میتوانستند انگیخته-ی (معلول) سامه هایِ هَنجُمَنی (شرایط اجتمایی) ویژه و سرکوب ترازداریک (اقتصادی) زنان از دوران پدرسالاری باشند که آنها در آن میزیسته اند. با اینهمه مردم ایران بویژه زنان همچنان پیشوایان دینی خود را همچون اشوکان (مقدسان) ستایش میکنند و از آنها همچون الگوی زندگی پیروی میکنند، برایِ آنها «سفره ابوالفضل» میاندازند بدون اینکه از اندرون اندیشه هایِ زن ستیزانه-ی این کسان آگاهی داشته باشند، اندیشه هایی که نمیتوانسته اند وَرجاوَند (مقدس)، بی آلایش و جاودانی باشند زیرا که تنها میوه-ی تلخ فرهنگی یک دوره-یِ ویژه و تاریک از سرکوب ترازداریک (اقتصادی) زنان و بی بهرگی آنها از هاگِ هنبازی (حق مشارکت) در سازندگی همبودگاهشان بوده اند.

سرآغاز

روامندانه (معمولا) رسم بر این شده است که مسلمین و بویژه آن دسته از روشنبین هایِ اسلامی که در تلاش برای پیشرفته نشان دادن سخنان محمد ابن عبدالله و امامان شیعه در باره زنان میباشند، سخنانی را از نسک ها (کتاب ها) و داستان ها میآورند که کمتر جای ایراد داشته باشد تا چهره-ی آنان واپسگرا نشان داده نشود. ولی در همان نسک هایِ (کتاب هایِ) داستان و دیگر نسک ها، در کنار آن سخنانِ به انگار خوب و فرخویی (اخلاقی)، سخنانِ واپسگرا، زشت و ناسزا آمیزی نسبت به زنان هست که روشنبین هایِ مسلمان آنها را ندیده میگیرند که برخی از آنها را در زیر می آوریم؛ نیاز به گفتن است که بُنمایه-یِ (منبع) این داستان ها و گُزارش ها نسک هایی هَستند که از دیدگاهِ شیعیان ارزشمند و ویچَرت (معتبر) میباشند؛ نسک هایی همچون، اصول اربعه و وسایل الشیعه و بحار وحلیته المتقین و..... ، نوشته کلینی ،شیخ صدوق، شیخ طوسی، حر عاملی ، مجلسی و....:

[1] زنان اُستوانترین (محکمترین) جنگ ابزار اهریمن هَستند _ زنان میانجیگر اهریمنند که سبب دیوکامگی (وسوسه) و وَرتَکی (انحراف) میشوند و مردان را گرفتار بدبختی های این جهان و روز رستاخیز مینمایند _ بَخش آسیم (عظیم) دوزخیان زنانند _از از گُن (جنس) زن آنچنان بیمناکم که از اهریمن، زیرا در قرآن در باره ترفندِ اهریمن میفرماید:« ترفندِ اهریمن سُست است ولی فریب زن آسیم (عظیم) است _ در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن تنگدستانند و در گُهنام (جهنم) نگریستم و دیدم بیشتر مردم آن زنانند _ بیشتر زنانِ دوزخ آنها هستند که نا سپاس و گلگی از شوهر کنند و دُش یاد (غیبت) نمایند و هِلِش (طلاق) بخواهند _ اگر زن نبود مرد به بهشت میرفت _اگر زنان نبودند خدا چنانکه شایسته-یِ پرستش اوست پرستیده میشد _اگر زنان نباشند خدایِ بالَستیک (متعال) بدرستی و شایستگی نیایش میشود زیرا زن شوند (علت) سرگرم کردنِ اندیشه-ی مرد است و در یک دل دو مهر نگُنجد _ از زنان بَد، به خدا پناه برید و از نیکانشان بپرهیزید _برای مردان آشوبی زیان انگیز تر از زنان نخواهد بود _پَژمَرگ آمیز ترین (خطر ناک ترین) دشمن تو همسر تو است که با تو همخوابه است و برده-ی تو _ زن از دنده ای آفریده شده که به هیچوجه راستی پذیر نیست اگر با کجی او بسازی ساخته ای و اگر خواهی به راستی اش باز آوری او را می شکنی و شکستن، همانا هِلاندن (طلاق دادن) است_ من زنی را که از خانه خود دامن کشان برای گِله مندی از شوهرش بیرون شود را دشمن دارم _ندیدم کم خردی که خردمندان را فریب دهد و اندیشمندان را برُباید مانند زن _داستانِ زن پارسا در میانِ زنان چون کلاغ نشاندار است که یک پای آن سفید باشد _از گفتگو با زنان بپرهیز که هرگاه مردی با زنی تنها شود، آهنگِ او میکند _ بهترین سرگرمی مومن شنا است و بهترین سرگرمی زن دستگاه نخ ریسی است _

[2] خوشبختی و فرخُندگی (برکت) زن برای مرد به کمی مهر اوست و شومی زن برای مرد فُزونی مهر اوست _بهترین زن آنست که رویش خوبتر و مهرش کمتر است _از همه زنان فَرخُنده تر آنست که خرجش کمتر باشد _زنِ خوب آن است که گندم گون و دارای چشم های غزالی و آهوئی باشد ،نرم پوست و بزرگ سُرین (کفل) و نَمَکین و دلکش (جذاب) و خَندان لب باشد، چونکه زنِ نیکخوی دور کُننده-ی خَلَم (بلغم) است _بهترین زنان زنی است که فرزند آور باشد _برترین زنانِ امت من زنی است که خوشروتر و خوش نماتر و کم مهرتر باشد.

[3] پرهیز کنید از اینکه با زنها هَمپُرسَکی (مشورت) کنید همانا رآی و اندیشه زنان سُست و نارسا و خواست و اراده آنان سست است _ گروهی که زمام کار خویش را به زنی بسپارند هرگز رستگار نمیشوند _ مردانی که از زنان فرمانبُرداری کنند به نابودی افتند _با زنان سِگالش کُنید (مشورت کنید) که آنها در رَمِش اندیشه (تشریک مساعی) تلاش نمایند ولی در ناسانی با گفته-یِ آنها کار کنید! علی ابن ابوطالب گفته است: «ای مردم! زنها در ایمان و خَرَد کم بهره تر از مردان هستند ولی کمبودِ ایمانِ آنها از دستور آسوده بودنِ از نماز و روزه در هنگام خونریزیِ ماهانه آشکار است ولی کاستی خردشان در پذیرفتن گواهی آنها جلوه گر میشود که گواهی دو زن بجای یک مرد پذیرفتنی است، ولی کاستی در هاگ هایِ (حقوق) آنها از بهره-یِ رَخن (ارث) آنها که نیمی از مرد است، روشن میشود_ ویژگی (خصوصیت) دلاوری و بخشندگی در مرد هُنراوَندی (فضیلت) است و در زن نیست.»

[4] هر زنی که بدونِ پروانه-یِ شوهر از خانه خود بیرون رود هدفِ خشم خدا خواهد شد تا اینکه بخانه برگردد یا شوهر از او خُرسند شود _ زنان را بی جامه بگذارید تا در خانه بمانند _زاوَری (خدمتی) که به زن می کنید اَهرُوداد (صدقه) است _ زنان بَندگانِ در دست شما هستند و سرنوشتِ آنها در دستِ شماست _زنان هیچ آزادکامی (اختیاری) از خود ندارند و بنده-یِ مردانند، در باره-یِ آنها نیکی کنید_زن باید در بودگی (حضور) شوهر خوار و قروتن و فرمانبُردار باشد _زن باید سخن شوهر را بشنود و از دستور او پیروی کند و در بجاآوردنِ خواسته-یِ او گردن گُذارد _ محمد به فاطمه گفته:« اگر سزاوار بود که زنان سوای الله به چیز دیگری سُجده کُنند، میگفتم که به شوهران شان سجده کنند.»

[5] برایِ تُم هایِ (نطفه هایِ) خود جای درخور برگُزینید و از سیاهان بپرهیزید که سیاهی رنگ زشتی است _زن خوبرویِ نازا را واگذارید و سیاهی که فرزند بسیار آرد برگزینید _فرش و دوخی (حصیری) که در خانه افکنده باشد بهتر از زنی است که نازا باشد _ محمد به علی گفته است:« با زن خودت در آغاز ماه و نیمه ماه و پایان ماه آمیزش نکن، که این شایش (امکان) هست که فرزند تو به بیماری دیوانگی یا خوره (جذام) گرفتار شود. - پس از نیمروز آمیزش نکن، که فرزند مات و سرگشته و سبک مغز شود- در شب فطر و شب اضحی و نیمه شعبان و شب 29 و 30 شعبان ، در زیر آفتاب و زیر درختِ میوه دار آمیزش نکن که کاستی در فرزند پدیدار شود.- درمیانِ اذان و اقامه آمیزش نکن که فرزندت آزمند میشود.- محمد به علی گفته:« آمیزش در شب اضحی، فرزند را 4 و 6 انگشتی مینماید ،در نیمه شعبان آمیزش نکن که چهره-ی فرزند پُر مو میشود، آمیزش درشبهایِ دوشنبه فرزند را حافظ قرآن و خُرسند به سرنوشتش میسازد، آمیزش در پایانِ رجب سبب سرگشتگی و دیوانگی فرزند میشود، آمیزش در شب سه شنبه سبب شیهد شدن فرزند میگردد و نازک دل و گُشاده دست و رادمرد میشود، شب پنجشنبه فرمانروا و دانشمند میگردد ، شب آدینه فقیه میگردد، و آمیزش در سرشب آدینه فرزند را دانشمند و پژوهشگر مسازد، آمیزش در شب آدینه بخواست خدا فرزند را از برگُزیدگان میکند و در آغاز شب سبب سحر و رویکرد (توجه) او به جهان میشود.»
به گُفته-ی صدوق امام صادق گفته است:« کسی که میخواهد با زن خود برایِ داشتن فرزند پسر آمیزش نماید، دست راست خود را برچشم راست خود بگذارد و 8 بار سوره-یِ انا انزلنا بخواند پس از آن آمیزش کند، به همان خواست و اراده و هر روز بامداد و پس از نیمروز 7 بار سبحان الله و 10 بار استقفرالله و 9 بار سبحان العظیم را بخواند» _ علی گفته است:« هیچکس دشمن ما اهل بیت پیامبر نیست مگر کسیکه روسپی زاده باشد یا مادرش درهال خونریزی ماهانه با او آبستن شده باشد »_ از امام صادق سُخنی آورده شده است:« در هنگام آمیزش سخن مگو که بیم لال شدن فرزند است، و در آن هنگام نگاه به دستگاهِ آمیزشی زن نیانداز که بیم کور شدنِ فرزند است و ناخوشایند است رو به قبله آمیزش کردن.»
«کنیزان خویش را برای شکستن آوَند هایتان (ظرف هایتان) نزنید که آوَندها (ظرف ها) نیز همانند مردمان زمانِ مَرگ دارند _دو کَس هَستند که نمازشان از سرشان بالاتر نمیرود، بنده ایکه از سرور خود گریخته باشد تا هنگامیکه باز گردد و زنی که نافرمانی از شوهر خود کرده باشد _بندگان خود را درنگرید، هرچه میخورید به آنها بخورانید و هرچه میپوشید به آنها بپوشانید و اگر گناهی کردند که نمیخواهید ببخشید آنها را بفروشید و شکنجه شان نکنید _ درباره-یِ دو هَستُمَند (موجودِ) ناتوان، خدا را درنگرید و شِکوهِش (رعایتِ) هال آنها را بنمایید، نُخست زن و دوم بندگان و غلامان که جز شما چشمداشت بخشش به کسی دیگر ندارند.»
سخنانی که در بالا آمد به اندازه ای واپسگرا، بدون درونمایه، بیخردانه ، خنده دار، ژاژپنداشتی (خرافی)، بی ارزش و دُشنام آمیز نسبت به زن و هومَنی (انسانیت) است که به هیچ وجه ارزش بررسی و سُخن سَنجی (نقد) را ندارد .

 فرگَردی (کلیاتی) از دیدگاه ها درباره زن که ریشه در قرآن و فقه اسلامی دارد و در میان مسلمین رواگ (رواج) داشته و دارد:

[6] زن، بُزرگترین مَدیان و ماده-ی هوش رُبا (مخدره) است، گُن نرم (جنس لطیف) یا زبون است؛ «مادر بچه ها» همانند ابزاری ازآن خانه است؛ در زندگی تکه-ی همراه و جُدا نشدنی و دست آویز خواسته هایِ مرد میباشد، که به تنهایی آدم نیست ونکه (بلکه) با و به کمک یک مرد آدم میشود، که همگی چم هایِ (مفاهیم) زندگی، در سایه-یِ این سرمست کُننده-یِ اینجهانی ست. زن توشه خوار و پیرو مرد است که برای کامِش (عشرت) و آرامش دل و برآوردن نیاز و زُدودن آسن گُنی (غریزه جنسی) مرد آفریده شده است. زن فرزندان مرد را هم در زَهدان (رحم) خویش میپروراند. از اینرو زن باید نیکو سرشت، پادگُهر (اصیل) و با خانواده، خوش خوی و نیکخوی باشد و پوشیده، و نازا نباشد، فریفته-یِ جاه و گاس (مقام) و زیبایی و سرمایه نگردد. و از اینرو که زن، ناتوانی سرشتین (طبیعی) دارد و کم خَرَد و ناهُشیار است، ژرف نگر نیست، اندیشه و چاره اندیشی ژرف نمیکند و در چهار چوب سُهِش ها (احساسات) گرفتار است، که برای همین خداوند سروری بر خُردسالان و رای در هِلِش (طلاق) را به او نداده و در گواهی دادن و رَخن (ارث) و خونبها، زن نیمی از مرد بشمار میآید، و دارای ویژگی ای است همچون دروغگویی، سخن چینی و دُش یادی (غیبت کردن)، تنگ چَشمی، آز، رشک و خودنمایی و دُنباله روی و چشم و هم چشمی، دلربایی و ناز و خودپسندی، و سست پیمانی، دل شکن، فریبا (مکار) و خودپرست، بلای جان و سرمایه ،... و نیز از ابزار آغار (تحریک) اهریمن است و سرچشمه-ی ویناستاری (فتنه) و تباهی است، و چون مُردابی سرکش ترین مردان را در خود فرو میبرد، بنا براین برایِ بَهینش او و پیروی و فرمانبرداری اش هیچ نیرویی توانمند تر از دین و ساز و کارهای درونی آن نیست، افزون بر اینکه گوش مالی او هم کارساز است. تا اینکه از خانه بیرون نرود، و بسیار خوب شوهر داری ، بچه داری ، خانه داری ، رفت و روب ، شستوشوی پخت و پز و مادری کند، تا در مال و جان شوهر دغایش (خیانت) نکند، و همیشه در راستایِ بهره برداری گُنی (جنسی) و کامجویی یک سویه-یِ مرد، با خوشرویی و ناز و کرشمه آماده باشد، دل شوهر را آسوده کند و به او آرامش دهد و همزمان فرو دست و برده شوهر باشد .

[7] چند بیتی هم از چکامه سران (شاعران) پر آوازه در باره زنان :

- سعدی:

چو زن راه بازار گیرد بزن

و گرنه تو در خانه بنشین چو زن

ز بیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد

-کشکول از سلامان و ابصال –
در جهان از زن وفاداری که دید
غیر مکاری و عیاری که دید.

 

- نظامی
- زن چیست نشانه گاه نیرنگ
- در ظاهر صلح و در نهان جنگ

پیش از ادامه-ی این نوشتار، از همگی خوانندگان و بویژه دختران و زنان، در باره بیانِ اینهمه دیدگاه ها و فرازهای (جملات) ناسزا آمیز ازقرآن، نسک های (کتاب های) دینی، همبودگاهِ سنتی و مرد سالار در باره زنان پوزش میخواهم.


چگونگی پیدایی بردگی زنان در خانه از دیدگاه گُذشتهنگاری (تاریخی) :

یاد آور میشوم که بینش دینی به ما می آموزد که زن از روز نُخست پس از مرد جای گرفته است: در داستان آفرینش پس از آدم، حوا آفریده شده است ، زنان همیشه زیر سرپرستی مردان بوده اند. اکنون ازاین افسانه های کودکانه میگذریم و به گُذشتهنگاریِ (تاریخ) پیوستیافتگی ها (رابطه ها) و گوناگونی زندگی آدم ها می پردازیم.

همبودگاه هایِ مادر شاهی و پدر شاهی:

انگلس در نَسکِ (کتاب) «منشاء خانواده» به گُومان ( به تفصیل) و گُسترده سُخنی درباره-یِ نهشتِ (وضعیت) زنان در همبودگاه هایِ (جوامع) مادر شاهی و پیدایش بردگی زنان در همبودگاه هایِ (جوامع) پدر شاهی و گونه هایِ فراگیر زناشویی در درازایِ تاریخ، دَرَک هایی (موضوع هایی) را نگاشته است که به کوتاهی به برخی از آن نهاده ها (موضوع ها) میپردازم.
«اینکه زن، در آغاز پیدایش همبودگاه، برده-یِ مرد بوده است، یکی از بی پایه ترین اَنگاشت هایی (تصوراتی) است که از دورانِ روشنگری قرن هجدهم به ما رسیده است. زنان در میانِ همگی مردمان «وحشی» و همگی بربرها نه تنها جایگاه ناوابسته داشتند، ونکه (بلکه) از جایگاهی بسیار اَرجُمَند برخوردار بودند.»
همچنین درباره-یِ پیوستیافتگی گُنی آدم (روابط جنسی بشر) و یا زناشویی نیز بیشینه-یِ (اکثر) پژوهشگرانِ تاریخ و همبودگاه شناس و باستان شناس به این بازده رسیده اند که در دورانِ کُهن، پیوستیافتگی گُنی (رابطه-ی جنسی) آدم ها در اندرونِ دُوتاکمان ها (قبیله ها) به هیچ دات (قانون) و بُنپایه ای (قاعده ای) پایبند و مرزین (محدود) نبوده، بگونه ایکه که هر زن ازآن هر مرد و هر مرد ازآن هر زن بوده است. به این چم (یعنی) که نه تنها در آن دوران برادر و خواهر با یکدیگر زن و شوهر بودند ونکه (بلکه) در آن دوران از بُن (اساسا) اندیشه-یِ همبستری با خویشاوندان نزدیک (زنا با محارم) و زشت بودن اینکار که امروزه ما بدان باور داریم وجود نداشته است و رفتاری سرشتین (طبیعی) و روامند (معمولی) بوده است. در آن گونه از زناشویی هایِ گروهی درون دُوتاکمان ها (قبیله ها) که به همبودگاه (جامعه) مادر شاهی پُرآوازه است، پدر فرزندان، روشن نبود، ولی مادر فرزندان آشکار بود. و بُن و پَتوَند (اصل و نَسب) و تبار از سوی مادر روشن میشُد، سپس تر در درازایِ تاریخ، در پیوستیافتگی گُنی (روابط جنسی) زن و مرد سَهمانُمَندی هایی (محدودیتهائی) پدید آمد، به چم اینکه (یعنی) به مرور زمان پیوستیافتگی (رابطه) میانِ پدر و مادر و فرزندان برچیده شد و سپس تر پیوستیافتگی هایِ گُنی (رابطه های جنسی) خواهر و برادر ازکار افتاد.
انگلس در جایی دیگر از آن نَسک (کتاب) درباره-یِ برده شدن زن و برافتادن هاگ (حق) مادری در همبودگاه هایِ (جوامع) مادر شاهی می نویسد: «برافتادن هاگِ (حق) مادری – از میان رفتن تبار و پَتوَند (نسب) از سویِ مادر -شکست جهانی - تاریخی گُنه مادینه (جنس مونث) بود، که سبب شد مرد، فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد. جایگاهِ زن فروکاهید و برده شد، بنده-یِ وَرَن (شهوت) مرد و تنها ابزاری برایِ زایش فرزندان. این جایگاهِ فروکاسته-یِ زن که بویژه در میانِ یونانیهایِ دورانِ نیم خدایان، و از آن هم بیشتر دورانِ باستان (کلاسیک)، به چشم میخورد آرام آرام بزک شده و آراسته گشته و تا اندازه ای در پوشش گونه هایِ نرم تری پیچیده شد، ولی بهیچوجه از میان نرفت. نخستین هنایش (اثر) حکومت مطلقه مرد، که اکنون پا برجا شده بود، در گونه-یِ میانه رویانه-یِ خانواده که اکنون نمایان شده است، نشان داده میشود، به چم (یعنی) خانواده-ی پدرسالا، که ویژگی بُنیادین آن چند همسری است؛ سازماندهی شماری از افراد، بگونه-یِ دربند و آزاد در یک خانواده که زیر وینارش (نظارت) پدر سالارانه-یِ فرنشین (رییس) خانواده است. این فرنشین خانواده، در گونه-ی سامی آن، بگونه-یِ چند همسری زندگی میکند؛ زن و فرزندان، افرادِ دربند (تحت تقید) هَستند، و هدفِ همگی سازماندهی، نگهداری رمه و گله در یک نیسَنگ مرزین (منطقه محدود) است.»
در جایی دیگر می نویسد:« درباره-ی برابری هاگ هایِ ( حقوق) مرد و زن در هنگامِ زناشویی هم نِهش (وضع) بهتر از این نیست، نابرابریِ هر دو سو در برابر دات (قانون) - که اَپَرماندِ (میراث) سامه هایِ هَنجُمَنی ( شرایط اجتماعی) گذشته است - نه شوند (علت)، ونکه (بلکه) انگیخته-ی (معلول) سرکوب ترازداریک (اقتصادی) زنان است. در خانواده-یِ هَمبازیکِ (اشتراکی) نُخستین که جُفت هایِ گوناگون و فرزندان آنان را دربر میگرفت، اداره کارهایِ خانه که بر دوش زن بود، همان اندازه یک ویژگی همگانی و نیازین (ضروری) برداشت میشُد که فراهم آوردن خوراک بدستِ مرد. این نهش (وضع) با پیدایش خانواده-یِ پدر سالار - و از آنهم بیشتر با خانواده-یِ فردیِ تک همسری – دگرگون شد . اداره کارهایِ خانه ویژگی همگانی خود را از دست داد، و دیگر این کاری نبود که پیوندی با همبودگاه داشته باشد که یک زاوَریِ خودویژه (خدمت خصوصی) شد. زن نُخستین پیشکار (خدمتکار) خانگی گشت، و از هَماش (شرکت) در فرآوری هَنجُمَنی (تولید اجتماعی) بیرون رانده شد . تنها ، انقلاب تُخشاکی ( صنعت) و بزرگ نوین، راه زاک (تولید) و فرآوری هَنجُمَنی (تولید اجتماعی) را بروی زن دوباره باز کرد. »
درباره-ی زناشویی و گوناگونی آن انگلس می نویسد:« بر این پایه، سه گونه-یِ بُنیادین زناشویی وجود دارد که کمابیش با سه گامه-ی (مرحله-ی) برجسته-یِ فرگشتِ آدمیک (تکامل انسانی) برابر و پَسَچاک هَستند (منطبق اند). برای دوران توحش – زناشویی گروهی، برای بربریت -زناشویی یارگیری ، برای شهریگری (تمدن) - یکتا همسری افزون بر بَریُون (زنا) و روسپیگری؛ در گامه-یِ (مرحله-ی) بالایی بربریت، میانِ زناشویی یارگیری و یکتا همسری، مرد فرمانروایی خود را بر بردگانِ زن و چند همسری، جا انداخته است. به دُرُستی چند همسری از سوی مرد آشکارا میوه-یِ برده داری است و کرانمند (محدود) به نمونه هایِ استثائی میباشد. در خانواده-یِ پدر سالاری سامی، تنها پدر و حد اکثر یکی دو تن از پسرانش چند همسر بودند. دیگران ناگُزیر بودند که هر کدام به یک زن خُرسند باشند .امروزه نیز در سراسر خاور چنین است. چند همسری، فَردات (امتیاز) توانمندان و بزرگان است که زنان را بیشتر از راه خرید بردگان زن بدست می آوردند. و توده های مردم در هالت یکتا همسری بسر میبرند.»
درباره-یِ چند همسری اشاره می کنیم که در جنگهایِ آغاز اسلام، زنانی که گرفتار میشدند بنام کنیز به دارایی پیروزمندان برای بجاآورن نیازهایِ وَرَنرانی (شهوانی) آنها واگردانده میشُدند. که در قرآن نیز اشاره شده که:« آنچه را مالک شد دستهاتان ...» و بیشتر بهترین زن به نام کنیز به محمد میرسید و یارانش هماهنگ با جایگاه شان از میان کنیزان بازمانده، زیبا ترین آنها را برای خود برمیگُزیدند. وجود برده داری و همچنین دات هایِ (قانون های) چند همسری برای مردان در اسلام، و کنیزانی که مردان میتوانستند از راه خریدن و یا جنگ بدست آورند، در کنار یکتا همسری، که برای توده-یِ مردم وجود داشت، از آغاز یکتا همسری را تنها برایِ زنان و نه مردان مهر زد. که تا امروز نیز این ویژگی خود را نگهداشته است .
اکنون ببینیم انگلس در مورد یکتا همسری چه گفته:« این گونه خانواده بر برتری مرد پایه گذاری شده است . هدف آشکار آن زایش فرزندان با پاسداری از برتریِ جایگاهِ پدر است، این «پدرسالاری» از این رو بایسته است که فرزندان در زمان نیاز بتوانند رَخن بَر (وارث) دارایی پدرشان بشوند. خانواده یکتا همسر از روزنِ سختی بسیار پیوند زناشویی، که دیگر اکنون نمیتواند بدلخواه هر دو سو گُسیخته شود، با زناشویی به گونه-ی «یارگیری» ناسانی دارد. اکنون براین پایه، تنها مرد میتواند آنرا بگُسلد (فسخ کند) و زنش را رها کند.»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر