۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

هَشدار مهندس حشمت طبرزدی به کودتاچیان


سومین تهدید برای من و خانواده ام طی 6 روز گذشته


طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم آدمکش، متجاوز، ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول، دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند. به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.
نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای آن بر آمد. اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون آب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.
امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. آن ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز آدینه باید بدون سرویس به مدرسه برود. در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی آدم های متجاوز و آدمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم. رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟
او مدعی می شود که آموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟) این نیروی تحت امر ولایت، اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و آدمکش. او هراسان به خانه آمد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا آن ها را به وحشت بیندازند و یا از آن ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.
بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم. پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من، آبروی من ،جان من و هر آنچه دارم فدای ایران و مردم ایران. دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است. وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم، خواهرم،شرافتم، افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت که دو فرزندم را در ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی بر سر من آورده اند.من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست آورده است. او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند آن مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم آدم های ایرانی و با شرافتی هستند را از آن اقلیت مزدور و آدمکش و متجاوز جدا می کنم. به آن ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به آن ها تجاوز کنید، به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت. پس خود را برای هر جنایتی آماده کنید و آماده هستم. سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و آن چه در شأن خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.

سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم.

عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود. من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا آن روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.
می دانید که این آدم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد آورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ، دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید. بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند، هجوم ببریم و آدمکش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این آدم خواران رها شود.
سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.

این بلا را شما ها بر سر ایران آوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید. از زندان و کتک خوردن و آبرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت آمیز دعوت کنید و خود نیز در آن شرکت کنید. با این کار خود، آبروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید. کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران، در این مملکت آخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد. امروز و پیش از این تهدید جدید، با همسرم که فردی عمیقا مذهبی، غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار ِخامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست. او به من می گفت که آدم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند آدم به دست این ها نیفتد. دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت! او آدمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی، دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی آدمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم. فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!
به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی، بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم. من آدم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم، کوتاه بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد.حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی[تاريخ مطلب: ششم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و هفتم نوامبر ۲۰۰۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر