۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

واپسین هُشدار به دینکاران و روحانیون،


خشایار رُخسانی


چکیده:

پس از سه دهه حکومت اسلامی در ایران، مردم بجای بِهِشتِ اسلامی ایکه دینکاران در چهارده سده-ی پیش به آنها نوید آنرا میدادند، دوزخ بر روی زمین را آزمودند. این آزمون تلخ و شکست خورده باید که دینکاران را از خواب بیدار کنُد و نگذارد که همچنان به بهای از میان رفتن ارج دین، بنام دین در این کشور حکومت و ستم شود. اگر که دینکاران میخواهند در فردای پیروزی و بهار آزادی درکنار مردم و با آنها در آشتی و دوستی از ارج و آزَرمِش برخوردار باشند، راهی بجز اَپَستام سازی (اعتمادسازی) از راه پیوستن به جُنبش آزادیخواهی سبزجامگان برایِ جدا کردن راه دین از حکومت و بازگشت به مَزگَت ها (مسجدها) ندارند.

سرآغاز:

آن بِهِشتِ افسانه ای که شما در 14 سده-یِ گذشته نویدِ ساختن آن را به مردم ایران میدادید، دوزخی بود که حکومت اسلامی ِچیره شده بر این کشور در سه دهه گذشته برای مردم ایران فراهم آورد که رویداهایِ دهشتناک در سیاهچال های کهریزک تنها نمونه هایِ کوچک ولی آشکار شده-ی این دوزخ بودند؛ مردم با پوست، گوشت و استخوان خود این دوزخ را که به گُستردگی ایران بود آزمودند و در آن سوختند. چهارده سده شما با چشمداشتِ بدست گرفتن سررشته داری کشور، به مردم ایران امید برپایی یک همبودگاهِ بهتر بر پایه-یِ آیین و داتنامه های «دادورزانه-ی» قرآن و اسلام میدادید. شما بنام اسلام سه دهه فرمانروایی کردید، ولی سرمایه های کیهانی به بهای تنگدستی مردم و ورشکستگی کشور اندوختید، و آسن (غریزه) قدرت خواهی خود را با دستیازیدن بر حکومت برآورده ساختید. برآیندِ سه دهه حکومت شما بجز کوهی از گرفتاری ها و گره هایِ گشوده نشده-یِ همبودگاهی، ورشکستگی ترازداری (اقتصاد) و نابودی فَرخویی (اخلاقی)، فرهنگی و کیستی مردم ایران و کشاندن ایران به مرز فروپاشی نبوده است که گذشتهنگاریِ ای چندین هزار ساله دارد و گهواره-ی شهرآیینی (تمدن) در جهان بوده است. اکنون مردم با سنگین ترین هزینه های جانی و داراکی (مالی) که در سه دهه گذشته پرداخته اند، آزموده اند که نویدهایِ شما در ساختن بهشتِ اسلامی بر روی زمین نه تنها یک افسانه و آبسَواری (حبابی) بیش نبوده است، ونکه (بلکه) دوزخی ترسناکتر از آن گَهنامی (جهنمی) بوده است که شما آنها را همیشه از «مار غایشه و اژدهایش» ترسانده بودید. اگر شما خودتان نیز همانند مردم عادی در رویا و با نویدهایی زندگی میکردید که همیشه به آنها می باوراندید، اکنون پس از سه دهه ناتوانی حکومت دینی در زُدایش گرفتاری هایی کشور و شکست های پی در پی ِبرنامه هایِ آن در پهنه-یِ کشور و گُستره-یِ جهان، باید که پی برده باشید که دین، توانایی اداره و سرشته داری یک کشور در جهان نوین و در سده-ی بیست و یکم را ندارد؛ و هنگام آن رسیده است که برای پاسداشت ارج ِدین، راه آنرا از حکومت جدا ساخته و به مَزگَت ها (مَسجدها) بازگردید.
همانگونه که در جریان هستید، نزدیک به شش ماه است که مردم ناامید و خشمگین با دامن زدن به جنبش سبزجامگان به خیابان ها ریخته اند تا به این کابوس بدشگون برای همیشه پایان دهند. کودتاچیان دیر یا زود رفتنی هستند و در زیر خیزآبِ آسیم (موج ِعظیم) جَنبش مردم ناپدید خواهند شد. و همکنون گورهای آنها کنده و آماده شده اند؛ ولی اگر که شما میخواهید همچنان در آشتی و دوستی با مردم ایران زندگی کنید، راهی بجز اَپَستام سازی (اعتماد سازی) و بدست آوردن نام و آوازه-یِ نیک ندارید. نگذارید که گذشتهنگاری، همه-یِ این تبهکاری ها و ستم هایی را کودتاچیان به نام دین انجام میدهند، به پای شما بنویسد. آن اسلام داد و آزادیخواهی که شما در 14 سده-یِ گُذشته برای آن داستان ها سرهم میکردید، و از «عدل علی و کشیدن خلخال از پای یک زن یهودی» داستان ها می سراییدید، در جهان راستینگی (واقعیت) و درست در زمانی که حکومت میکند، کارش به آنجا رسیده است که دینکاری چون مصباح یزدی به مُزدوران شیطان در سیاهچال های کهریزک، پروانه-ی جَنوری (جنایت) و سُپُوزش (تجاوز) به جوانان آزاده-ی این کشور را میدهد و آن را «مباح» میداند. همکنون این خویشکاری شماست که در برابر این دینکار دَغاکار (خائن) و رهبر او خامنه ای ستمکار که بیگمان چراغ سبز برای انجام چنین جَنوری هایی (جنایت هایی) را به او داده است، به ایستید، اگر که به «امر به معروف و نهی از منکر» باور دارید، و همیستار (مخالف) سُپُوزش به جوانان هَستید و همچنین این چنین گفته یا فتویی را نوک کوه بیشرمی می پندارید. برای بازسازی آن آسیبی که در سه دهه-ی گذشته به مردم ایران زده اید، پیشگام شوید دلیری کنید و دوش به دوش رهبران جنبش سبزجامگان مهندس میرحسین موسوی، شیخ بزرگ مهدی کروبی، جناب محمد خاتمی، آیت الله بُزرگ حسینعلی منتظری، آیت الله بزرگ صانعی، آیت الله دستغیب و آیت الله بیات زنجانی به این فتنه-ی گُجسته پایان بخشید، اگر که میخواهید در فردایِ پیروزیِ سبزجامگان و بهار آزادی در آشتی و دوستی با مردم ایران و در کنار آنها با ارج و آزَرمِش به هَستی خود ادامه بدهید.
ایدون باد
خشایار رخسانی
‏شنبه‏، 2009‏/11‏/28

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر