نویسنده: کامران میرزا
پیشگفتار:
بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان وجود دارد، که قرآن را یک نَسکِ (کتاب) آسمانی میپندارند، ولی شُمار بسیار کمی از آنها قرآن را خوانده اند و از درونمایه-ی آن آگاهی دارند. و اینهم شَوَندهای (علت های) گوناگونی دارد، یا زبان عربی زبان مادری آنها نیست و یا آنها ساده دلانه گفته هایِ رهبران دینیشان را پذیرفته اند. ولی با خواندن و ژرف نگری در درون نوشته های قرآن، آدم بیدرنگ درمییباد که این نَسک (کتاب) نمیتواند خاستگاه و سرچشمه-ی آسمانی داشته باشد. قرآن تنها گردایه ای (مجموعه ای ) از پارادُخش ها (تناقض ها) و پریشان گویی هایی ست که گفته-ی تازه ای برای بیان کردن ندارد؛ این نسک (کتاب) یا بازکرد (تکرار) نارسا و رونوشت برداری شده از افسانه هایِ گیلگمش است [1] که مردم میانرودان (بین النهرین) هزاران سال پیش از پیدایش دین های سامی (یهودی، ترسایی، و اسلام) به آن باور داشتند؛ همانند آفرینش آدم از گل و حوا از دنده-ی چپ او و توفان نوح... و یا تکرار لغزش آمیز دانستنی های نارسا و مرزین (محدود) مردمان دوران کُهن درباره-ی زیستبوم (طبیعت)، کیهان و سامانه-ی خورشیدی (منظومه شمسی) و ستارگان است که امروزه هیچ آدم خردمندی که با کمترین دانستنی های دانشیکِ (علمی) نوین آشنایی داشته باشد، نمیتواند آنها را بپذیرد.
همانگونه که گقته شد قرآن گردایه ای (مجموعه ای) از پارادُخش ها (تناقُضات) و دانستنی های نارساست و از سویی دیگر لبریز از آیه هایی است که همانند «جنگ اضداد» آیه هایِ دیگر را رد میکنند. در این پیوند هر آدم خَرَدمندی میتواند این پرسش را از خود بکند که اگر براستی قرآن سرچشمه-ی آسمانی میداشت، و تراوش اندیشه هایِ آن خدای توانایی میبود که این جهان بیکران را با همه-ی سامانه و دات های (قانون های) پیچیده اش آفریده است و دستکم 200 میلیارد کهکشان را با پیچیده ترین دات های (قانون های) فیزیک و بیوشیمی اداره میکند، آیا این خدای دانا و توانا نمیداند که آدم ها و همه-ی جانوران از گل ساخته نشده اند ونکه (بلکه) آنها خویشاوندانی هَستند که سرچشمه-ی پیدایش آنها یاخته هایِ نُخستین بودند که با پیروی از دات های پیچیده-ی بیوشیمی ساخته شدند؛ نوزاد از «خون لخته» پدید نمیآید، یا کوه ها برای پیشگیری از زلزله سر به آسمان نکشیده اند، و یا خورشید در هنگام اِوارَک (غروب) در مُرداب فرونمیرود، و یا آسمان بان (سقف) ندارد، یا هیچ ستونی میان آسمان و زمین برافراشته نشده است تا از افتادن آسمان روی زمین نگه داری کُند، و یا ستارگان به آسمان نچسبیده اند، یا جهان در 6 روز آفریده نشده است و از هستی جهان نزدیک به 14 میلیارد سال میگذرد؟
آیا با وجودِ اینهمه پارادُخش ها (تناقض ها) و نارسایی هایی که در قرآن یافت میشوند، بازهم یک میلیارد آدم همچنان به آسمانی بودن قرآن باور دارند، این خود نمیتواند یک وَرچ (معجزه) باشد؟
سرآغاز:
در پیوند با وَرچ های شُماره ای (معجزات عددی) قرآن بسیار شنیده ایم، اکنون کمی هم به پارادُخش هایِ شُماره ای (تناقضات عددی) آن بپردازیم که بیگمان آلوده شدن به آنها از سوی خدای بزرگ از شگفتی هایِ آسیم (عظیم) است:
پارادُخش هایِ شماره ای (تناقضات عددی) فراوانی در قرآن وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها نمار میکنم ( اشاره می کنم) [شماره های درون کمانک (پرانتز) شماره آیه ها هَستند]:
آفرینش آسمان ها و زمین چند روز به درازا کشید؟
«پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.» - (56) سورة الأعراف
«پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش آفريد.» (3) سورة یونس
«همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز آفريد.» (59) سورة الفرقان
«او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.» (7) سورة هود
آیه های بالا به روشنی گویای این است که خداوند آسمان ها و زمین را در شش روز آفریده است. ولی برپایه-ی آیه هایِ زیر:
«بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و در برابر او همانندهايى مینشانید؟!» (9) سورة فصلت
«او در زمين كوههاى استوارى برپا ساخت و فَرخُندگی هایی (بركاتى) را در آن آفريد و مواد خوراکی آن را مُقَدّر کرد، - اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز درخواست كنندگان!» (10) سورة فصلت
«سپس به آفرينش آسمان پرداخت، ... در اين هنگام آنها را بگونه-ی هفت آسمان در دو روز آفريد...» (11و 12 ) سورة فصلت
خوب اکنون برایانیم (محاسبه کُنیم): 2 روز (برای آفرینش زمین) + 4 روز [ برای آفرینش فَرُخندگی ها (برکت ها)] + 2 روز (برای آفرینش آسمان ها) = 8 روز ، و نه 6 روز
برآیندِ آن میشود: 6 = 8 ؟!
گرهگاهِ این گرفتاری از کجا سرچشمه میگیرد؟ از وَرچ های (معجزه ی) محمّدبن عبدالله یا از دانش اَنگارش گری ( ریاضی) او ؟
در آیه هایِ 11-12 و 176 سوره نساء نیز می توانید لغزش هایِ همانندی را ببنید:
در این آیه هایی که درباره-ی شیوه-ی بخش کردن رَخن (ارث) است، پس از جَم (جمع) بهره-یِ رَخن برها (ورّاثان)، گردایه-ی (مجموع) بهره ها بیش از همگی دارایی میشود. به زبان دیگر گردایه-یِ بَرخه ها (مجموع کسرها) بیش از یک است. در آیه هایِ نُخست، گردایه (مجموع) برابر 1.125 و در واپسین آیه برابر 1.25 میشود. آیا به خواستِ الله همه چیز شایش پذیر (ممکن) است؟
روز های خدا برابر 1000 سال است یا 50000 سال؟
«و يك روز نزد پروردگارت، همانند 1000 سال از سالهايى است كه شما میشمارید!» (47) سورة محمد
«امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكنند; سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمارید بسوى او بالا مىروید.» (5) سورة السجدة
«فرشتگان و روح ( فرشته-ی نزدیک خداوند) بسوى او بالا میروند در آن روزى كه اندازه اش پنجاه هزار سال است!» (4)سورة المعارج
سرانجام پی نبردیم که کدام گفته درست است؟ آیا روز خدا برابر با 1000 سال زمینی است یا 50000 سال؟ شاید این داوش (ادعا) پیشکشیده شود که این «روزها» تنها ارزش نمادین (ظاهری) دارند و نه هَماری (حسابی) و تاریخی. با اینهمه این بهانه ی خوبی برای گریز از این پارادُخش گویی (تناقض گویی) نیست. اگر الله تبارک و تعالی می خواست به زبان نمادین (ظاهری) رو بیاورد، نیازی نبود با بکارگیری شُماره هایِ گوناگون برای نشان دادنِ درازایِ یک روز خدا، پریشان گویی کُند. اُوزوارِش (توجیه) بهتری که برای این پارادُخش گویی الله میتوان یافت این است که خاتم انبیا، این موجود موهوم، دارای یاده (حافظه-ی) سُستی در سَرهم بَندیِ دروغ بوده است.
آفرینش آسمان ها و زمین: کدامیک زودتر آفریده شُد، آسمان یا زمین؟
«او خدايى است كه همه-یِ آنچه را [از شیدان ها (نعمتها)] در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را بگونه-یِ هفت آسمان سامان داد; و او به هر چيز آگاه است.» (29) سورة البقرة
«آيا آفرينش شما (پس از مرگ) دُشوارتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! (27) سقفِ آن را برافراشت و آن را سامان داد، (28) و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود! (29) و زمين را پس از آن گسترش داد،» (30) سورة النازعات
چنان که در آیه هایِ «شریفه-ی» بالا می بینید خداوند یکبار می فرمایند که نُخست زمین آفریده شد، ولی بار دیگر ایشان دستور به فراپیشی (تقدم) آفرینش آسمان میدهند. اکنون پرسش این است که چندتا روشنگری و ویچارش (تبیین) برای این پریشان گویی میتوان اَنگاشت (تصور کرد)؟:
1. در میان این دو وحی، خداوند پی به لغزش لُپی خود بُرده اند و در آیه-یِ سپسین آن را بهینه ساخته اند (اصلاح کرده اند). به هر هال زمان فراوانی از آفرینش جهان میگذرد و چه بسا حضرت حق چنان که هم میگویند دارای دانش بیکران نباشند، یا به شوند (علت) کُهنسالی در خَرَدِ خدایی او کَهوَنی (زوال) نمایان شده باشد. فراموش نکنیم که دست کم 13 میلیارد سال (سال زمینی) از هَستی ایشان میگذرد.
2. حضرت خاتم الأنبیاء در رساندن این دو آیه-ی آسمانی دچار لغزش گشته اند.
3. آیه هایِ بالا بدستِ دو خدایِ گوناگون بر محمد فرود آمده اند که هر یک از آنها داوش هایِ (ادعاهای) گوناگونی در مورد آفرینش زمین و کَهَکشان ها دارد.
4. نویسندگانِ قرآن به شَوَندی (علتی) [(برای نمونه پرت اندیشی ناشی از گرفتاری هایِ خانوادگی یا داراکی (مالی)] در هنگام نگارش این آیه ها دچار لغزش شده اند.
بَرآیش (طلوع) و اِوارَکِ (غروب) خورشید
قرآن «کریم» به ما می آموزد که خورشید در برکه ای گل آلود فرو میرود و اِوارَک میکند (غروب میکند):
«تا به غروبگاه آفتاب رسيد; (در آن جا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه تيره و گل آلودى فرو مىرود; و در آن جا قومی را يافت; گفتيم:«اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را کیفر دهی، و يا روش نيكويى در مورد آنها بَرگُزینی؟» (86)سورة البلد
«تا به خاستگاه خورشيد رسيد; (در آن جا) ديد خورشيد بر گُروهی طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم.» (90)سورة البلد
گویا دانش نوین در این نهاده (مورد) در گُمراهی آشکار بسر میبرد. چرا که نُخست برپایه-یِ نگرش دانشیک (علمی)، خورشید هیچگاه در چشمه-یِ گل آلودی فرو نمیرود (غروب نمی کند). دوم اینکه هیچ جایی برای فرورفتن و برآمدن خورشید وجود ندارد. گویا باور رواگ (رایج) و روامند (عادی) در پیوند با گوییک بودن (کروی بودن) زمین درست نیست وگرنه چگونه میتواند شایش پذیر (ممکن) باشد که خورشید جایگاهی برای فرورفتن و برآمدن داشته باشد؟
شایمندی (احتمال) دیگر این است که خداوندِ بالَستیک (متعال)، که برپایه-ی ویژگی هایی که به او بربسته اند، توانای «مطلق» است، تا پیش از یافته هایِ کُپرنیک ، کپلر و گالیله، جهان را هماهنگ با سامانه-ی (نظم) قرآنی میگردانده است، ولی سپس تر به این بازده (نتیجه) رسیده است که دیدگاه های این دانشمندان کشورهای «کفر» مدل بهتری برای تدبیر امور زمین و آسمان پیش مینهد و آنگاه او با دستِ توانایِ خود، سیر گردش سپهر را دگرگون کرده است تا ایمان باورمندان را آزمایش کند. و العلم الکامل عند الله
چرا خداوند ستارگان را آفرید؟
قرآن بَخشنده (کریم) با بیانِ فرنودِ (دلیل) آفرینش ستارگان، بر دانش ما می افزاید:
«و آن (شهاب ها ) را تيرهايى براى اهریمن قرار داديم، و براى آنان رنج آتش فروزان را فراهم ساختيم!» (5) سورة الملك
«ما آسمانِ نزديك ( پايين) را با ستارگان آراستيم، (6) تا آن را از هر اهریمن بدنهادی پاسداریم! (7) آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگانِ جهانِ بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مىگيرند!» (8) سورة الصافات
خداوند شُخانه ها (شهاب ها) را آفرید تا چون موشک هایی پَتیرَکِ (علیه) اهریمنان بکار روند. و به همان روش اشوکانه (سیره ی قدسیه) ، وزارت اَجُمَندِ دفاع جمهوری اسلامی ایران با یاری گرفتن از نیروی خدایی، موشک شهاب 3 را برای زُدودنِ فتنه و تبهکاری های صهیونیسم و استکبار جهانی ساخت.
آیا براستی آسمان چیزی نیست به جز بان (سقف) یا سایبانی بر روی زمین؟:
«آسمان را سقف محفوظى قرار داديم; ولى آنها از آيات آن روىگردانند.» (32) سورة الأنبیاء
«(او) آسمانها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد...» (10) سورة لقمان
«آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان را سقفى بالاى سر شما قرار داد...» (20) سورة البقرة
بیگمان زبان زد ( اصطلاح) «آسمان جُل» را شنیده اید. پس آشکار میشود که این گفته-ی نمادین، ریشه-یِ قرآنی دارد. خداوند بالَستیک (متعال) نیز آسمان را «جُلی» میزابَند (توصیف میکُنند) که برای نگهداری ما بر سر زمین کشیده شده. درباره-یِ اینکه «نگهداری از چه؟» میان دانشمندان ناسازگاری هست. ولی آنچه این آیه بر ما آشکار میکند این است که ما همگی «آسمان جّل» هستیم.
این آیه دریچه-ی دیگری نیز بر روی دانش کیهان شناسی ما می گشاید: «آسمان ستون هایی نادیدنی دارد که با پیشرفته ترین ابزارهای دانشیک (علمی) نیز دیده نمی شوند و ردیاب شدنی نیستند.»
آیا باز هم شک دارید که قرآن کریم سرشار از دُر و گهرهای دانشیک (علمی) است؟
بانِ (سقف) آسمان با زلزله-ی رستاخیز (قیامت) فرو می ریزد:
«و آسمان گشوده مىشود و بگونه-یِ درهاىِ پُرشماری (متعدد) درمىآيد» (19) سورة النبأ
«آن زمان كه آسمان از هم شكافته شود،» (1)سورة الإنفطار
هشدار ایمنی: «ذات اقدس باری تعالی» از این توانایی برخوردار است که افزون بر همه-ی آسیب های زیستبومی (بلایای طبیعی) شناخته شده، با شکافتن و فروریختن بان (سقف) آسمان نیز ما بندگانِ گناهکار را به سزای کردار پلیدمان برسانند. فأعتبروا یا اولی الأبصار!
چرا زمین (مانند فرش) پهن و هموار است و نه (مانند توپ) کروی؟
«و زمين را گسترديم; و در آن كوههاى پایدار افكنديم; و از هر گياه موزون، در آن رويانديم;» (19) سورة الحجر
«آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟! (6)و كوهها را ميخهاى زمين؟! » (7)سورة النبأ
خداوند ما را آگاه میسازد که زمین مانند فرشی پهن و هموار است و کوه ها را برای این همچون میخ بر زمین کوبیده است که زمین با ما نلرزد. تبارک الله احسن الخالقین!
بازده-ی دانشیک (نتیجه ی علمی): «یاوه هایِ» زمین شناسان در مورد گسل ها را فراموش کنید و خانه های خود را کنار کوه ها بنا کنید. باشد که این میخ های زمین، شما را از آسیب زلزله ها در امان دارند. و چه کم اند پند گیرندگان!
اعتماد به هواشناسی و سونوگرافی؟ هرگز!
«آگاهى از روز رستاخیز (قيام قيامت) ویژه-یِ خداست، و اوست كه باران را نازل مىكند، و آنچه را كه در رحم های ( مادران) است مىداند... خداوند عالم و آگاه است» (34) سورة لقمان
«آدم از خون لخته شده آفریده شده است» [2]
اگر باور ندارید که نَسکِ (کتاب) زیست شناسی دبیرستان شما سرشار از ژاژها و یاوه هاست (مزخرفات است) آیه ی زیر را بخوانید: «سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازه اى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!» (14) سورة المؤمنون
آفریننده-یِ ماکیاولیسم کیست؟
بیشینه-ی (اکثر) فرهیختگان میداوند (ادعا میکنند) که ماکیاولی نُخستین اَندیشمندی است که ددمنشی و نافَرخویی (بی اخلاقی) سیاسی را رواگ میدهد (رواج میدهد). ولی با کمی چاره اندیشی در آیات کریمه ی قرآن درمی یابیم که همانا حضرت عُمر بن خطّاب راست گفت که: «نیست معرفت مفیده ای مگر آنکه در قرآن یافت شود.» اگر که اندید دارید (شک دارید) آیات زیر را درنگرید:
«در قبول دين، اكراهى نيست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر اين، كسى كه به طاغوت ( بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.» (256)سورة البقرة
«با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مىشمرند، و نه آيين حق را مىپذيرند، پيكار كنيد تا زمانى كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!» (29) سورة التوبة
«(اما) وقتى ماه هاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد; و آنها را اسير سازيد; و محاصره كنيد; و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است!» (5)سورة التوبة
هنگامى كه با كافران در ميدان جنگ روبهرو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد; در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد; سپس يا بر آنان منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه ( غرامت) بگيريد; (و اين وضع بايد همچنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آرى) برنامه اين است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىكرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد; و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمىبرد!» (4) سورة محمد
و آنها را هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند (مكه)، آنها را بيرون كنيد! و فتنه از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران!» (191) سورة البقرة
«اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ با کافران تشويق كن.» (65) سورة الأنفال
دانشمدان نام آور اسلامی با بیانی شیوا میداوند (ادعا میکنند) که اسلام دین آشتی است و هیچ زور و ناگُزیری (اجباری) در آن نیست. با اینهال برخی ناآگاهان میپُرسند که پس چرا کیفر کافر در اسلام مرگ است؟
پاسُخ: «این رفتار بیگمان به چم (به معنی) خشونت و ددمندشی این دین مبین نیست. فلسفه-یِ کشتن کفّار این است که خداوند بخشاینده و آمُرزنده (رحمان رحیم) بسی آرزومند است که با گرفتن جان کفّار آنان را از پرداختن به گُناهِ فزون تر در این جهان فانی بازدارد و همچنین از گرفتار شدن آنها به کیفر سخت تر در جهان دیگر پیشگیری کُند.»
همچنین پروردگار جهان در بسیاری آیه ها میفرمایند که قرآن را به زبانی ساده و روشن فرو فرستاده اند چنان که شناساکی و اندریافت (فهم) آن برای عرب هایِ بیابان نیز دُشوار نخواهد بود:
«ما آن ( قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكر شوند!» (58 )سورة الدخان
براین پایه نباید خیره سرانه اندیشید که آیه هایی که به مَزه-یِ تباهِ گمراهان و کفّار خوش نمی آید، آیه هایِ نمادین (ظاهری) هَستند و اینچنین آیه ها نباید که با میزان درست سنجیده شوند.
در گذشته اندیشه-ی فراگیر و چیره این بود که کانون اندیشه و وَداییدن (تصمیم گرفتن) آدم بجای مغز، دل اوست. قرآن هم این دیدگاه را بگونه-ی آشکار پذیرفته است که جای گفتگو ندارد:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/۱۷۹ ). برگردان:« و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم قلبهائی دارند كه با آن (علمی )دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافلماندگانند.»
در اینجا از کسانی یاد مینماید که قلبی دارند، ولی الله آنها را به گونه ای گمراه کرده که آنان با آنکه قلب دارند، دانشی از دین دریافت نمیکنند।
قرآن در این آیه، از واژه-ی «لایفقهون» بهره برده است و به این چم (معنای) است که آنان فقیه نمی شوند و یا دانشی از دین دریافت نمیکنند.
در این آیه نیز قرآن بطور آشکاری میگوید که انسان با قلبش تعقل میاندیشد؛
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿حج/۴۶ ﴾. برگردان:« آيا در زمين گردش نكرده اند که (آنها) قلبهائی داشته باشند ، با آن بيانديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند، براستی چشمها كور نيست، ولی قلبها ست كه در سينه ها كور است»
قرآن کریم سرشار از ناهُشیاری ها (بی دقتی ها)، پارادُخش ها (تناقض ها)، ناهمسازی ها و دیگر چیزهاست. فرد می تواند سدها مورد از این پارادُخش ها (تناقضات)/لغزش ها/ناهمسازی ها را در قرآن بیابد. نمونه هایِ بالا مشتی بود نمونه ی خروار. با این همه اگر هنوز هم قرآن برای باورمندان به آن بسانِ وَرچی (معجزه ای) مینماید. آیا این خود یک شگفتی و وَرچ ( معجزه) نیست؟
قرآن دل (قلب) را کانون اندیشیدن میداند!
در گذشته اندیشه-ی فراگیر و چیره این بود که کانون اندیشه و وَداییدن (تصمیم گرفتن) آدم بجای مغز، دل اوست. قرآن هم این دیدگاه را بگونه-ی آشکار پذیرفته است که جای گفتگو ندارد:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/۱۷۹ ). برگردان:« و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم قلبهائی دارند كه با آن (علمی )دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافلماندگانند.»
در اینجا از کسانی یاد مینماید که قلبی دارند، ولی الله آنها را به گونه ای گمراه کرده که آنان با آنکه قلب دارند، دانشی از دین دریافت نمیکنند।
قرآن در این آیه، از واژه-ی «لایفقهون» بهره برده است و به این چم (معنای) است که آنان فقیه نمی شوند و یا دانشی از دین دریافت نمیکنند.
در این آیه نیز قرآن بطور آشکاری میگوید که انسان با قلبش تعقل میاندیشد؛
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿حج/۴۶ ﴾. برگردان:« آيا در زمين گردش نكرده اند که (آنها) قلبهائی داشته باشند ، با آن بيانديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند، براستی چشمها كور نيست، ولی قلبها ست كه در سينه ها كور است»
پایان سُخن:
قرآن کریم سرشار از ناهُشیاری ها (بی دقتی ها)، پارادُخش ها (تناقض ها)، ناهمسازی ها و دیگر چیزهاست. فرد می تواند سدها مورد از این پارادُخش ها (تناقضات)/لغزش ها/ناهمسازی ها را در قرآن بیابد. نمونه هایِ بالا مشتی بود نمونه ی خروار. با این همه اگر هنوز هم قرآن برای باورمندان به آن بسانِ وَرچی (معجزه ای) مینماید. آیا این خود یک شگفتی و وَرچ ( معجزه) نیست؟
" ذهن آدم تُهی مغز مانند مردمک چشم است: هرچه پرتو بیشتری به آن بتابانید تنگ تر می شود."
اولیور وندل هولمز
یاداشت:
[2] در آن دوران میپنداشتند از آنجا که زنان آبستن خونریزی ماهانه ندارند، پس بچه از خون لخته پدید میآید.
بر گرفته از وبگاه ایران سکولاریسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر