۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

پیروزی جنبش از راه نبرد یا نیایش؟

سازمان خودرهاگران

چکیده:


هر جُنبش اجتمایی برای پیروزی نیاز به چهار عنصر دارد: نخست هدف، دوم راهبُرد یا استراتژی، سوم تاکتیک و چهارم راهکارها هستند. جنبش خرداد 88 شوربختانه از بیشتر این عنصرها بی بهره بود. به دلیل بافت فرهنگی و تاریخی ایران توده-ی ناخُرسند ولی خاموش پیوسته نیاز به یک ابر مرد یا رهبر داشته است تا در پرتوی راهنمایی های او داد خود را از ستمگران بستاند. ولی واقعیت کنونی همبودگاه ایران نشان میدهد که با نمایان شدن چنین رهبر کُنشگرایی هنوز فاصله دارد. به رهبرانِ نمادین کنونی جنبش هم نمیتوان دل بست که پس از یک سال سرکوب خونین جنبش و بسته بودنِ همه-ی راه های بهینش گری و اصلاح رژیم ، هنوز امید به اصلاح آن را از راه نیایش به درگاه خداوند از دست نداده اند. جنبش آزادیخواهی مردم ایران یک پدیده-ی راستین و واقعی است که برای چیره شُدن بر گرفتاری هایش پاسُخ راستین درخواست میکند و نه سرگرم شدن با ذهنی گرایی.







سرآغاز:

 
بسیاری از کُنشگرانِ جُنبش در درون و برونمرز پیوسته این پُرسش را پیش میکشند که سرنوشتِ جنبش آزادیخواهی مردم ایران که در خرداد ماه 1388 آغاز شُد، چه خواهد شُد و جُنبش به چه سویی خواهد رفت؟ برای پیشبینی آینده-یِ کُنشگری هایِ سیاسی و اجتمایی در ایران و برنامه ریزی هایِ درخور برای آنها، پاسُخ به این پُرسش نیازین و ضروری است.

هر جنبشی نیاز به چهار عنصر دارد: نخستین عنصر هدف است؛ برایِ جُنبش باید روشن باشد که به چه چیزی میخواهد دست پیدا کند. دومین عنصر، راهبُرد یا استراتژی است؛ برای جُنبش باید روشن باشد که برای دست یافتن به آن هدف، از چه مسیری میخواهد گُذر کُند. سومین عنصر، گُزینش تاکتیک ها و شگردهایی هستند که جُنبش باید در هر گامه یا مرحله از راهبُرد بکار بگیرد. و چهارمین عنصر، آن راهکارهایی هَستند که جُنبش باید برای پیش بُردن، بکار درآوردن و عملیاتی کردن تاکتیک ها پیشنهاد دهد.
اکنون با این روشنگری ما میتوانیم از خودمان پرسش کنیم که جنبشی که در سال گذشته آغاز شد، کدام یک از این عنصرها را در خود داشت و کدامین عنصر را نداشت؟ به سُخن دیگر هدف و راهبُردِ جُنبش چه بود؟ چه تاکتیک هایی در راه رسیدن به هدف داشت و چه راهکاهایِ ویژه ای را برای عملی کردن تاکتیک ها پیشنهاد داده بود؟ اگر با این نگاه به جنبش 1388 نگاه کنیم، پی خواهیم بُرد که بیشتر این عنصرها در جُنبش ناروشن و ناشناخته بودند. از 22 بهمن با آغاز رکود جُنبش، روشن شُد که دلیل سُستی و ناتوانی جُنبش، ناشناخته بودن این چهار پَراسنجه ها و پارامترها بوده اند، زیرا نه هدفِ جُنبش روشن بود و نه راهبُردِ آن. اگر هدفِ جنبش هم انتخابات دوباره میبود، باز برای برهم زدنِ برآیندِ گُزیدمان و کنار زدن دولت احمدی نژاد هیچ راهبُردی نداشت. و بویژه هنگامیکه چهره هایی همانند میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی به نام رهبرانِ جنبش نمایان شُدند، گفتمان هایِ آنها تُهی از هر گونه راهبُرد برای جنبش، ولی سرشار از کلی گویی هایِ ادبی و شاعرانه در باره-یِ آن بود؛ برای نمونه:« خوب است که جنبش فراگیر و گسترده شود،» و گفتمان های کلی از این دست، بدون اینکه بگونه روشن به کنشگرانِ جنبش و مردمی که در میدانِ مبارزه بودند بگویند که چکار باید بکنند و از چه راهی باید گذر کنند تا جنبش گسترده شود؟ یا نقشه-یِ راه چیست تا جُنبش به یک هدف روشن دست پیدا کُند.
از 22 بهمن به این سوی یک حالت ابهام، آشفتگی و ندانم کاری جُنبش را فراگرفته است، و همین هم سبب شده است که باوجودیکه میزان ناخُرسندیِ هَمبودگاه از حاکمیت به نسبت خرداد 1388 و خرداد 1389 افزایش پیدا کرده است و ژرف تر شُده است، باز می بینیم که میزانِ کُنشگری هایِ جُنبش برای دست یافتن به دگرگونی، در سنجش با سال گذشته کمتر شده اند. علت آن چیست؟ علت آن این است که: همبودگاهِ ایران بنگر میرسد که به سبب ساختِ فرهنگی و بافت تاریخی ای که دارد، برای حرکت کردن نیاز به پیشرو، رهبر یا راهنما دارد، به کسی که جلو بیافتد تا مردم پُشت او راه بیافتند. این گرفتاریِ فرهنگی سبب شده است که تا زمانیکه یک ابر مرد، نمایان نشود و پیش نیافتد، توده هایِ مردم خاموش، بی اراده، و چشم براه بمانند. خوب، اینچنین وضعیتی هم اکنون وجود دارد؛ و در گفتگویی نیز که من با کُنشگران جنبش انجام گرفته است، نشان داده شُده است که فراپُرسش رهبری بسیار اهمیت دارد.
با بررسی بافت و شرایطِ کنونی همبودگاه، به این بازده میرسیم که بخت برایِ نمایان شُدن یک رهبر کُنشگرا برای جُنبش بسیار کم است تا مردم بتوانند با راه اُفتادن بدُنبال او، کار دولت احمدی نژاد و رژیم را یک سره کُنند. اکنون من میخواهم از گفته هایِ مهدی کروبی نمونه آوری کُنم که به نام یکی از رهبران نمادین جُنبش شناخته میشود. نخست اینکه، کاری که کروبی در یک سال گذشته کرده است، در پیوند با افشاگری ها و یا درافتادن با برخی جناح ها و چهره های رژیم بسیار نیکو، با ارزش و ستایش انگیز بوده است. ولی با این همه، این پُرسش پیش کشیده میشود که در پپوند با فراپُرسش ِرهبریِ جُنبش، او یا میرحسین موسوی از چه توانمندی ای برخور دارند؟ در اینجا برای نمونه من موردِ ویژه-یِ کروبی را میشکافم تا بتوانیم از آن بهره ببریم. وی چندی پیش در یک گفتگویِ نوشتاری با روزنامه گاردین چنین گفت: « شاید برخی در اندیشه-ی دگرگونی نظام باشند ولی من در فکر اصلاحات هستم و نه انقلاب و دگرگونی نظام.» از دیدگاه من این گفته مهمترین سُخن کروبی در یک سال گذشته است که باید درنگریسته شود، با آنک هیچ چیز غافلگیر کننده و تازه ای هم در آن نیست که بگوییم که ما نمی دانستیم و اکنون از راه این گفتگو آگاه شده ایم. نه، این دیدگاه او تازه نیست؛ ولی من میخواهم این سُخن مهدی کروبی را به این پرسش بُنیادین پیوند بدهم، که در آغاز این گُفتاورد پیشکشیدم و آن این که آیا امروز کسی میتواند به نیاز کنونی جنبش پاسخ بگویید؟ به چم (یعنی) نیاز به داشتن یک رهبر به یک موتر یک سالار (مدیر) که بتواند این جنبش را به پیش ببرد؟
اگر پس از یک سال سرکوبِ خونین جُنبش و درنگریستن به این تجربه که رژیم همه-ی راه هایِ انگار پذیر را برایِ اصلاح شدن بسته است، ولی مهدی کروبی هنوز امید به اصلاح رژیم دارد، نشانگر این حقیقت است که او با خواست هایِ راستین و واقعی جُنبش بیگانه است؛ دلیل این بیگانگی با خواست هایِ جنبش میتواند این باشد که مهدی کروبی خودش را هنوز بخشی از سامانه-یِ جمهوری اسلامی میداند.
با آنکه خواست مهدی کروبی در بهینش کردن سامانه-ی جمهوری اسلامی از رو راستی و یک رنگ بودن او ریشه میگیرد، ولی واقعیت این است که حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست و همه-ی گُزارش ها و آزموده ها نشان میدهند که حکومتِ اسلامی نه تنها اصلاح پذیر نیست، بلکه گام به گم دارد سرسخت تر و نرمش ناپذیرتر میشود. اکنون روشن است که مهدی کروبی تنها بر پایه-یِ باور هایِ ایدیولوژی دینی خودش در باره-یِ جنبش سُخن میگوید، بدون اینکه به واقعیتِ بیرونی نگاهی بیاندازد. این واقعیتِ بیرونی، کارکردِ حکومتِ خودکامه-ی اسلامی است که راهبندِ گُزیدمان آزاد، آزادی های مدنی، حقوق بشر شده است و آماده هم نیست که یک گام هم پس نشینی کُند. همین دوری از واقعیت است که سبب میشود تا مهدی کروبی برای دلخوشی مردم بجای چاره اندیشی، به خُداوند روی بیاورد. در این پیوند در پیامی که او در ماه رمضان برای مردم میفرستد، از خُداوند میخواهد که سبب این دگرگونی شود:«بار خدایا اصلاح و تجدیدی در وضعیت نابسامان ما فراهم آور و گره ای از کار فروبسته-یِ این جامعه که به علت ندانم کاری، سو مدیریت و احیانا خیانت به جانب افول و سقوط پیش میرود بگشا.»
خوب، برآیندِ تلاش برای بهینه سازی رژیمی که اصلاح ناپذیر است، فراخواندنِ مردم به صبر و بُردباری و دست بردن به آسمان میشود، تا شاید خداوند شر احمدی نژاد و باندِ تبهکار او را از سر مردم کوتاه کُند و در پیوند با زندانیان گره ای از کار آنها بگُشاید.
اکنون این پرسش برای ما پیشکشیده میشود که آیا براستی ما میبایست سرنوشت جنبش و کشورمان را که در آستانه یک جنگ احتمالی خانمان سو ایستاده است، به چنین افرادی واگذار کنیم، هر چند هم که آنها آدم هایِ خوب و نیکخواهی باشند؟ آیا اینها میتوانند برای جنبش کاری بکنند؟ آیا اینها میتوانند مدیر یک دگرگونی واقعی باشند؟
آیا براستی با نامه نگاری به خداوند میشود مردم را گام به گام به سوی بازپس گرفتن قدرت از باندِ حاکم پیش بُرد و آنها را در دستیافتن به آرمان هایشان به کُنش واداشت؟ بویژه اینکه ایشان در پایان نامه شان سفارش میکنند که: «با خواندنِ قرآن، روزه و نماز، نیایش در سپیده دم و بویژه در شب های لیله و القدر، هتمن رویدادهایِ شگفت انگیزی پیش خواهند آمد،» خوب، به بینید در تُهیگی و نبود یک جریانِ پیشرو که بتواند جُنبش را در جایگاهِ یک واقعیتِ اجتمایی رهبَرَد، فرجام کار این میشود که برای پیروزی جُنبش سبز، هواداران آن باید که امید به شب های لیله القدر ببندند، تا شاید در این شب ها رویداد ویژه ای پیش آید و «فرجی» بدست دهد.
در اینجا میخواهم همه-ی کُنشگران جُنبش و آنهایی که خود را بخشی از جنبش سبز میدانند، به واقعگرایی فرابخوانم، اینکه با نیایش، سُخن سرایی، چامه و شعر گویی نمیتوان جُنبش را به هدف رساند. در اینجا نیاز به یک جریان پیشرو است که بداند هدفِ جُنبش و راهبُردِ آن چیست؟ تاکتیک هایِ درخور برایِ گُذر کردن از مسیر و راهبٌرد جنبش چیست؟ و چه راهکارهای ویژه ای را این جریان میتواند برایِ پیش بردن تاکتیک ها پیشنهاد دهد تا بشود به کمک آنها برای سازماندهی و خودسازماندهی مردم در شهرهای بزرگ ایران از تهران گرفته تا اصفهان و مشهد و منطقه های کناره نشین شهرها دست به ساختن تورینه ها و شبکه هایِ ایستادگی زد. جنبش آزادیخواهی مردم ایران یک پدیده-ی راستین و واقعی است که برای چیره شُدن بر گرفتاری هایش پاسُخ راستین درخواست میکند و نه سرگرم شدن با ذهنی گرایی.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر