۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

نمایشنامه-یِ جنگ و کنار گُذاشته شدنِ احمدی نژاد

سازمان خودرهاگران

چکیده:


بزودی موج گُسترده-ی تحریم ها حکومتِ اسلامی را در برابر دو گُزینش خواهد گُذاشت: پافشاری بر ایستادگی در برابر اراده-ی جهانی و یا خودسپُردگی و تسلیم در برابر آن: حالت نُخُست کشور را به سوی یک جنگ فراگیر خواهد کشاند. هم اکنون حکومت اسلامی در تلاش است تا با آماده سازی خود و افزودن بر کوشش هایش در افغانستان، عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه دامنه-ی چنین جنگی را آنچنان در خاورمیانه گُسترده سازد که آمریکا و اسراییل یارایِ تازش رزمی به حکومت اسلامی را نکُنند. اگر جنگی آغاز شود، به واژگونه-یِ نُخستین جنگ آمریکا با صدام، آمریکا آن را نیمه کاره نخواهد گُذاشت. پیامدهای جنگ همانند واکُنش شاخه هایِ تروریستی و نمایندگی های مافیایی حکومتِ اسلامی در باختر به این تازش رزمی، کشورهایِ باختر را ناگُزیر خواهد کرد که کار رژیم را با جنگ یکسره سازند.
در حالت دوم اگر حکومت اسلامی بخواهد کوتاه بیاید ناگُزیر خواهد بود که احمدی نژاد را فدای ماندگاری خودش سازد، رفتاری که در سه دهه گذشته برای سرکردگان این حکومت به یک آیین روامند و عادی فراروییده است. در این حالت، سپاه پاسداران با در دست نگهداشتن اقتصاد کشور به پُشت پَرده خواهد خَزید، ولی از میدان سیاست بدور نخواهد ماند؛ برایِ کاهش دادن به تَنش هایِ درونمرزی و برونمرزی، حکومت اسلامی چهره هایی را در پیش پَرده نمایان خواهد کرد که برای همبودگاهِ جهانی پذیرفتنی تر باشند.






سرآغاز:

بررسی رویدادهای ایران در هفته گذشته

کشورهایِ باختر موج تازه ای از فشارها را بر حکومت اسلامی آغاز کرده اند. و آنها درحالِ بکاربستن تحریم هایی هَستند، که جدا از آن تحریم هایی ست که در قطعنامه-یِ شورایِ امنیتِ سازمانِ ملل برای ایران پیش بینی شده اند؛ دولتِ آمریکا اینکار آغاز کرده است و چند روز پیش نیز اتحادیه اروپا با یک سری از تحریم هایی که نوآوریِ خودش هَستند به آمریکا پیوست. و گُزارش ها گواهی میدهند که ژاپن نیز این موضوع را در دست بررسی دارد. از گُنجایش بُزرگِ این تحریم ها و از چگونگی و سَختی آنها میشود یک نتیجه گیری را کرد و آن اینکه: این تحریم ها تا زمانِ گرفتن ِیک باج ِگزاف از حکومتِ اسلامی پایان نخواهند یافت. بنابراین حکومتِ اسلامی در برابر دو گزینش ایستاده است: یا در برابر این فشارها ایستادگی کُند که کشور را به سویِ یک وضعیتِ پیشبینی شُده و ناگواری خواهد بُرد که ما باید از هم اکنون به نام کسانی که میخواهند در سرنوشت کشورشان سهمی داشته باشند، خودمان را برای رو در روی شدن با آن آماده سازیم. و گُزینش دوم این است که حکومتِ اسلامی خودسپاری کُند و تسلیم شود. اکنون میخواهم هرکدام از این نمایشنامه ها را بگونه-یِ جداگانه بررسی کُنم:
درحالت نُخست، چنانچه رژیم بخواهد ایستادگی کند، ما باید دو احتمال را درنگر داشته باشیم. نخست اینکه کشورهایِ باختر به این برآیند برسند که در ورایِ تحریم ها، باید حکومتِ اسلامی را همزمان با تازش رَزمی تهدید کُنند و در پایان نیز آنها این تهدید را بکارببندند؛ در این حالت، یک رویارویی رَزمی با حکومتِ اسلامی در خاورمیانه، میتواند به تُندی فراگیر شود و در همه-ی شاخابه-یِ (خلیج) پارس گُسترش یابد. از این رو، آماده سازیِ برخی از کشور ها همانند اسراییل برایِ پَدافندگری از خودشان در برابر تازش هایِ موشکی حکومتِ اسلامی، حزب الله و غیره، نشاندهنده این راستینگی و اقعیت است که پس از این فراهم آوری ها، آغاز جنگ، بستگی به اراده-یِ سیاسی ِبازیگرانِ بُنیادین در این نمایشنامه خواهد داشت.
جنگ با حکومتِ اسلامی نمیتواند یک برنامه-یِ نیمه کاره باشد. چَم و معنی این گفته این است که کشورهایِ باختر نمیخواهند در این درگیری تنها به حکومتِ اسلامی آسیب بزنند و سپس آن را به حال خودش واگذارند، چونکه پیامدهایِ جنگ میتوانند گُسترش یابند و برایِ این کشورها دردسر ساز شوند. هم اکنون نشانه هایی از پُویا شدنِ حکومت اسلامی در عراق و افغانستان برایِ کسب آمادگی در دست است که تلاش میکند این فراهم آوری ها را به دیگر کشورهایِ خاورمیانه گُسترش دهد تا بتواند از این راه به آنچنان آشفتگی ای در همگی خاورمیانه دامن بزند که آمریکایی ها یا اسراییلی ها از ترس از فراگیرتر شدن دامنه-ی آن، یارایِ تازش ِرَزمی به حکومتِ اسلامی را بخودشان ندهند. اکنون آشکار است که آن حکومتی که پیش از آغاز جنگ، دارد چنین فراهم آوری هایی را میکند، چنانچه جنگی پیش آید، بدنبال نقشه هایِ جنون آمیز تری خواهد رفت.
در نُخُستین جنگی که آمریکایی ها با صدام حسین در شاخابه-یِ (خلیج) پارس داشتند، آنها ارتش صدام را از کویت بیرون رانده و آن را تار و مار کردند، ولی به خودِ صدام تا سال 2003 دست نزدند؛ ولی به باژگونه و برعکس این رویداد، در پیوند با حکومتِ اسلامی چنین نمایشنامه ای بر روی پرده نخواهد آمد؛ برای اینکه ماهیت رژیم اسلامی و کارکردِ شاخه ها تروریستی و نمایندگی هایِ مافیایی آن در کشورهای گوناگون گواهی میدهند که آنها در برابر این تازش، واکنش فراگیر نشان خواهند داد و آن را بدونِ پاسُخ نخواهند گُذاشت. از این رو، اگر کشورهایِ باختر بخواهند پس از آسیب زدن به حکومت اسلامی آنرا به حال خودش رها کُنند، سازمان هایِ مافیایی و تروریستی ای که رژیم در سراسر جهان برپا ساخته است، برای این کشورها دردسر ساز خواهند شد، گرفتاری هایی که این کشورها را ناگُزیر خواهند ساخت که کار حکومتِ اسلامی را با جنگ یکسره بکُنند. در نمایشنامه-ی کنار گذاشتن حکومتِ اسلامی، اگر برنامه-ی پاره پاره کردن ایران در دستورکار کشورهایِ باختر نباشد، گُفتاوردِ جانشین کردن آن با یک نیروی تازه پیش خواهد آمد. اینها رویدادهایِ گمان پذیری هَستند که میتوانند پیش بیایند، چنانچه حکومتِ اسلامی نخواهد واپس نشینی کُند، گمانه زنی هایی که ما باید در برابر چَشم خود داشته باشیم. در اینجا نیاز به آزوایش و نُبوغ سیاسی نیست تا بتوانیم به نمایشنامه-یِ جنگ و سمت و سوی آن پی ببریم که دارد روزانه در جلوی چشم ما شکل میگیرد و رساتر میشود. ولی پُرسشی که در اینجا پیشکشیده میشود این است که هرکُدام از ما، بنام یک فردِ ایرانی یا هموندِ یک گروهِ سیاسی که نگرانِ سرنوشتِ مردم و نسل هایِ آینده در این کشور است، در برابر این رویدادها چه مسئولیتی داریم، و چکار میخواهیم بکنیم؟
حالت دوم این است که رژیم بخواهد در برابر این فشار ها واپس نشینی کند و باج دهد. از آنجا که باج دادن به باختر با گُروه احمدی نژاد و همپالگی هایِ او در سپاه پا سداران که هم اکنون بر سرکار هَستند، ناممکن است، یک سری دگرگونی هایِ نمادین باید در دولت انجام گیرند که بتوانند در پایان، از همگی ساختارها، بنیادها و بده بستان هایِ پُشتِ پرده و ریشه ای در سامانه-یِ حکومتِ اسلامی نگهداری کُنند. و با این مانور سیاسی و تبلیغاتی این ایده را کشورهایِ باختر جابیاندازند که در دولتِ ایران دگرگونی هایی انجام گرفته اند که راه را برای زُدودن گرفتاری ها و حساسیت ها میانِ حکومتِ اسلامی و باختر میگُشایند. حکومتِ اسلامی نیز میتواند در درون کشور از همین دگرگونی هایِ پیش آمده در دولت، به سود خودش بهره برداری کُند، و اینگونه وانمود کُند که این دگرگونی، برآیندِ فشارهایِ مردم ناخُرسند و بیزار از این دولت بوده است. برایِ نمونه، در اینجا، آن نمایشنامه ای که بتواند حکومتِ اسلامی را در دستیافتن به همه-یِ هدف هایش یاری رساند، کنار گذاشتن محمود احمدی نژاد خواهد بود. به چَم اینکه کنار گذاشتن فردی که همه-یِ خشم و بیزاری جهان را در خودش گردآوری کرده است.
رفتار این رژیم در سه دهه گذشته نشان داده است، که برای سرکردگان آن، فدا کردن فرد برای نگهداری از سامانه-یِ جمهوری اسلامی کاری روامند و عادی بوده است. طبقه-یِ حاکم [1] هرگاه که نیاز بوده است، هر فردی را جدا از جایگاه و اهمیت اجتماییش فدای ماندگاریش کرده است، اکنون چه بخواهد این فرد پسر خمینی بوده باشد و یا پسر بهشتی، و چه از راه همدستی با خودِ آن فرد، او کنار رفته باشد و یا از راه گرفتن جانش این «فداکاری» انجام گرفته باشد. طبقه-یِ چیره بر کشور ما، توانسته است در درازایِ سه دهه-یِ گذشته، بدینسان از این ساختار ستمگر و سودِهایِ کیهانیش پاسداری کُند. اکنون ما میتوانیم اینچنین گمانه زنی کُنیم که حکومت اسلامی این بازی را تکرار کُند و محمود احمدی نژاد را فدای ماندگاری رژیم سازد. در این نمایشنامه، سپاه پاسداران همچنان جایگاه کلیدی خودش را که بیشتر در میدانِ اقتصادی خواهد بود تا میدانِ رَزمی، نگه خواهد داشت. ولی چَم این سُخن این نیست که سپاه پاسدارن از میدانِ سیاسی دور بماند.
برای پیشگیری از دگرگونی هایِ ساختاری در حکومتِ اسلامی و پایندان کردن (تضمین کردن) هَستی آن، با هماهنگی ای که با سپاه پاسداران انجام خواهد گرفت، محمود احمدی نژاد کنارگذاشته خواهد شُد، و سپاه پاسداران به پُشت پَرده خواهد رفت، و برایِ کاهش دادن به تَنش هایِ درونمرزی و برونمرزی، حکومت اسلامی چهره هایی را در پیش پَرده نمایان خواهد کرد که برای همبودگاهِ جهانی پذیرفتنی تر باشند.

[1] آخوندها، سپاه پاسداران و بازاریان


http://khodrahagaran.org/Fa/

فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر