۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

علی شریعتی و افسانه-ی «امام زمان»




خشایار رُخسانی

چکیده:
مهدی موعود زاییده اندیشه های یک بازرگان روغن فروشی بنام عُثمان بن سعید بود که نمیخواست پس از درگذشت امام حسن عسکری سرچشمه-یِ سرمایه هایِ کیهانی به نام سهم امام از ایران به عراق خشک گردد. برای آشنایی بیشتر با افسانه-ی «آمام زمان» رویکرد شما را به خواندن نوشتاری میکنم که در این پیوند نگاشته ام [1].

سرآغاز:

آخوندها جواز سه دهه تبهکاری، ستم و جَنوَری (جنایت) بر مردم ایران را از این داوش (ادعا) بیهوده گرفته اند که آنها خود را باب یا نماینده-یِ «امام زمان» در دوران ناپیدا بودن او، میشناسانند. از آنجا که ادامه-یِ حکومتِ آخوندها، آزادی، آسایش و جان مردم ایران، تنها به درست یا نادرست بودن این داوش (ادعا) بستگی دارد، ایرانیان شیعه ناگُزیر هَستند که با آینک ریزبین (عینک ذره بین)، آن راستینگی (واقعیتی) که در پس پرده-یِ این رویداد نهفته است، پژوهش کُنند. راستینگی (واقعیت) تاریخی نشان میدهد که انگیزه-یِ بافته شدنِ داستان «امام زمان» پیش از اینکه ریشه در باورهایِ بی آلایش دینی داشته باشد، برگرفته از اندیشه هایِ آزمندانه-یِ یک سوداگر و بازرگان روغن فروشی بنام عثمان بن سعید بود که نمیخواست پس از درگذشت امام حسن عسکری که نازا بود [2]، سرچشمه هایِ سرمایه هایِ کیهانی به نام سهم امام از ایران به عراق خشک گردد.
آرنگ (شعار) «انتظار مکتب اعتراض» علی شریعتی پیش از اینکه از باورهای اسلامی سرچشمه گرفته باشد، بازتاب دهنده-ی نهازش (توهم) و روانِ بیمار او بود که بیهوده به «وَرچ (معجزه)» اسلام برای ساختن یک «آرمانشهر شیعی» دلبسته بود ، اندیشه ای که سرانجام از دل آن «مدینه-ی فاضل آب شیعه» سربرآورد. افسانه بافی های بیمارگونه-ی علی شریعتی درباره-ی «شیعه سرخ»، «ارزش های فرخویی (اخلاق) اسلامی» و «فرهنگ دادگری اسلامی» یک زایک (نسل) از جوانان خام ایران را شستشوی مغزی داد. و با دامن زدن به امیدهای دروغین به اسلام در جایگاه «یگانه چاره برای دستیافتن به خوشبختی» جوانان را به بیراهه بُرد، روندی که سرانجام به برپا شدن دوزخ حکومتِ اسلامی در ایران فرجامید؛ نهازش (توهم) مرگبار علی شریعتی در باره-ی «دادگر اسلامی»، که تنها فرآورده-ی روان بیمار او بود، او را در برابر دستورهای سنگدلانه-ی کادیگری (قضاوت) اسلامی و کیفرهایِ ددمنشانه-ی اسلامی همچون سنگسار و قصاص کورکرده بود. علی شریعتی که هم پایه-ی دانشگاهیش و هم شهادتش دروغین بود، خورتاکِ (مسئول) سه دهه رنج مردم ایران و پرتاب شدنِ این کشور به سده های میانه (قرون وسطا) است؛ نهازش (توهم) او درباره-ی اسلام که در نَسک های (کتاب های) بدتر از اَپیون (تریاک) او بازتاب پیدا کرده است، سبب «رها شدن جن ها (خُمینسم، طالبانیم و خودکُشی های انفجاری...) از چراغ جادو گشت» که سهم بُزرگی در ناآرام کردن و به آشوب کشیدن جهان دارند.یاداشت ها:[1]http://khaschayarrochssani​.blogspot.com/2011/04/blog​-post_03.html
[2]
 بیماری کلینفلتر 
(Klinefelter sydndrom)
.در این بیماری، بیمار به شَوَندِ (علت) داشتن یک کروموزم ایکس افزونی نمایه زنانه دارد (همانند فرتوری که در بالار تماشا میکُنید).

۱ نظر:

  1. حُرّ امام خمینی پهلوان بی مزار
    شهید شاهرخ ضرغام
    روي سينه اش خالكوبي كرده بود:
    فدايت شوم خميني

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=146&catid=54

    پاسخحذف