۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

سرآبی به نام «آرمانشهر اسلامی» علی شریعتی (بخش دوم)




خشایار رُخسانی



پاسخ به یک هم میهن

 پیشگفتار:

 پس از سه دهه آزمون دوزخ حکومت اسلامی در ایران که هندازگر (مهندس) آن علی شریعتی بوده است، هنوز بخش بُزرگی از جوانان خام این کشور اندیشه های زیانبار او را زمزمه میکنند. برای نمونه در دو وبگاهی که در فیس بوک هواداران علی شریعتی گُشوده اند، بیش از 300 هزار تن نام نویسی کرده اند. این گرایش بُزرگ به اندیشه هایی زیانبار علی شریعتی بسیار شگفت انگیز و همزمان نگران کُننده برای آینده-ی مردمسالاری در ایران است. و همچنین گویای این راستی است که همبودگاه ایران هنوز آن سوراخ مار را نیافته است که سه دهه پیش از آن نیش خورد، زیرا بخش بزرگی از مردم هنوز به افسانه-ی «امام زمان» باور دارند و راه رستگاریشان را در پیروی از دستورهای سنگسار و قصاص اسلامی دُنبال میکنند.در پایین ادامه-یِ پاسخ مرا به یک هم میهن میخوانید که از من درخواست فرنودی (دلیلی) در نکوهش از علی شریعتی کرده است [5]. 

 سرآغاز:

  آقای یوسف ناصری، شما میگوید:« در زمان غیبت، مردم تنها حاکم شرع و حکومت را انتخاب میکنند»اکنون نگاه کنیم که این حاکم شرع چه موجودی است و به دید اسلام دارای چه پایه-ی دانشگاهی و فرهیختگی است و مردم هاگ (حق) برگُزیدن چه حکومتی را دارند؟ به دید شما در زمان غیبت مردم میتوانند بگونه-ی دمکراتیک و راسته (مستقیم) کسی را همانند صادق خلخالی به نام «حاکم شرع» برگُزینند که در زمینه-ی کادیگری (قضاوت) و داوری هیچگونه پایه-ی دانشگاهی ندارد و تنها با چهارچوب های شناخته شده-ی اسلامی هُده (حق) را از بیهوده روشن میکُند و دستور به کُشتار میدهد. سپس از «مسئولیت سنگین خدایی امت اسلامی در دوران غیبت» سخن میگوید. پرسش اینجاست که بدید اسلام مگر «امت اسلامی در دوران غیبت» خورتاکی (مسئولیت) سنگین دیگری بجز پاسداری از آیین «یا روسری یا تو سری و گشت امنیت اخلاقی» هم دارند؟ و در پیوند با هاگ (حق) گزینش «حکومت» از سوی مردم، به دید اسلام تنها حکومتی که مردم میتوانند برگُزینند حکومت اسلامی است.بگذارید نخست درباره-ی نهاده-ی (موضوع) «امامت» گفتگو کُنیم که از دیدگاه شما علی شریعتی هم آنرا پذیرفته بوده است. آیا براستی شما میپندارید که امامان شیعه تافته ای جدا بافته از دیگر آدم های میرا بوده اند، یا ره آوردی (تحفه ای) بوده اند که نیروی شگفت انگیز و بهتری از محمد بن عبدالله داشته اند که در پاسخ به مردمیکه از او درخواست وَرچ (معجزه) میکردند، میگفت: من هم آدمی همانند آدم های دیگر هستم و هیچ وَرچی (معجزه ای) ندارم،»؟ اگر باور دارید که «امامان شیعه برگُزیدگان الله مدینه بوده اند و الله آنها را با نیروهای شگفت انگیز وَرچ (معجزه) و دانش بیکران آراسته بوده است،» چه دَستک (سند) و گواهی ای را شما میتوانید برای «اَبَرمرَد بودن» آنها پیش بکشید بجز ایمان چشم بسته به این باور، یا به زبان دیگر باور به ژاژپنداری های (خرافات) بی پایه؟ امامانی که نه از روز مرگشان آگاه بودند و نه توان پیشگیری از آنرا در برابر خلیفه های عباسی را داشتند و برای زنده ماندن یا میبایست دروغ میگفتند (تقیه میکردند) و یا با قدرت لاس میزدند، [1] از چه نیروی شگفت انگیزی میتوانستند برخوردار باشند که دیگر آدم ها از داشتن آن بی بهره بوده اند؟ هنگامیکه بپذیریم که چنین باوری از بیخ و بُن بی پایه و بدور از خَرَد است، گُسترش چنین باوری نیز هماهنگ با دامن زدن به ژاژپنداری (خرافات) در همبودگاه (جامعه) میباشد، و این یکی از اِرَنگ های (اتهام های) بُزرگی است که به علی شریعتی وارد است. هم اکنون تنها کسانی که از نویدهایِ علی شریعتی به پیروانش برای «در انتظار مهدی موعود ماندن» سود میبرند، علی خامنه ای و مافیای چیره بر سرنوشت مردم ایران هستند که دارند به نام او و به نمایندگی از او جَنوری (جنایت) میکنند و نه دین باوران ساده دلی که کُرپانی (قربانی) مغزشویی علی شریعتی شدند.آقای یوسف ناصری، شما بگونه ای با «ذوق زدگی» از فرایند گُزینش دمکراتیک نماینده-ی امام در دوران غیبت، سخن میرانید که انگار در سه دهه پیش شما را دریخ کرده باشند و از اینرو شما در جریان «گُزینش دمکراتیک جانشین امام (ولی فقیه)» در ایران نباشید. اگر جوانانِ خام در چهار دهه پیش فریفته-ی واژه بازی های (حرافی های) علی شریعتی شُده بودند، و او میتوانست کلاغ اسلامیش را بجای توتی مردمسالاری به آنها بفروشد، نمیتوان برآنها خُرده گرفت، زیرا آنها آزمون حکومت اسلامی را از سرنگذرانده بودند، ولی باید به خَرَد کسی شک کرد که فریفته-یِ سُخنان علی شریعتی شود، آنهم هنگامیکه او با چشمان خودش گواه «آرمانشهر» علی شریعتی و «روند دمکراتیک گُزینش جانشین امام (ولی فقیه)» در حکومت اسلامی باشد. شما میتوانید با آسمان ریسمان کردن ها و واژه بازی بجای نام «ولایت فقیه» واژه-ی «جانشین امام» را بکارببرید، ولی اگر باور دارید که تنها با جابجا کردن این دو واژه بتوانید، ساختار یک همبودگاه دینی را مردمسالار (دمکراتیزه) کُنید که همگی دات های هَنجُمَنیش (قانون های اجتماییش) الهام گرفته از دستورهای قرآن و آیین محمد بن عبدالله است، همچون پایمال کردن هاگ های (حقوق) شهروندان بویژه بانوان، سنگسار، و قصاص، دارید کژفرنودی میکنید (سفسته بافی میکنید). 


اکنون بپردازیم به پاسخ این گفته-ی شما که «ثابت کنید که باور دینی علی شریعتی نادرست بوده است». من این پرسش را پیش میکشم که شما تنها یک آیه-ی خَرَدمندانه از قرآن را به من نشان دهید، که سودی برای هومنی (انسانیت) داشته باشد ولی با آیه های دیگر رد نشده باشد، به زبان آخوندی ناسخ و منسوخ هم نباشند و رونویسی از تورات هم نباشد. قرآن یک رونوشت برداری از گردآیه ای (مجموعه ای) از افسانه هایِ تورات میباشد همانند آفرینش آدم و حوا، توفان نوح، سرگذشت قوم ثمود و لوط که 3000 سال پیش از پیدایش دین یهود مردم میانرودان [بابلیان و نیمروز (حنوب) ایران] با آنها آشنایی داشته اند که به داستان های گیلگمش (Gilgamesh) پُرآوازه هَستند [2]. دستورهایِ کیفری قرآن نیز که رونوشت برداری از آیین یهود هَستند، که یهودیان از ده فرمان حمورابی [3] الهام گرفته اند؛ یهودیان در پنجاه سالی که در بابل به بردگی زندگی میکردند، با این دستورها آشنا شدند و پس از آزادی و آمدن به ایران و آشناشدن به آیین فرجامخواهی دین زرتشت (باور به آخرت و جهان دیگر و پل صراط)، آنها ده فرمان حمورابی، داستان های گلیگمش و برخی از باورهای زرتشتی را به دین خود افزودند و تورات را بروز (update) کردند. قرآن گردایه ای از دستورها و افسانه ها و دات های (قانون های) کیفری تورات همانند سنگسار و قصاص و ختنه کردن پسران است و همچنین آیین بُت پرستان مکه همانند باور به الله [4] آیین حج، باور به جن ...شاید تنها نوآوری قرآن لگدمال کردن هاگ های هومنی (حقوق انسانی) زنان بوده است...پارادوخشگویی ها (تناقض گویی ها) و سخنان پی پایه و بیخردانه در قرآن در پیوند با داستان آفرینش پیدایش کیهان و فرایندِ چرخش جهان ...به اندازه ای فراوان است که میتوان از آن به نام تنها وَرچ (معجزه-ی) قرآن نام بُرد، زیرا باوجود آنها، بیش از یک میلیارد مسلمان قرآن را سخن خداوند میپندارند. 


 یاداشت:


 [1] همانند امام هشتم که وزیر مامون شد
.                                                  
[2]  داستان های گیلگمش را میتوان زیر همین نام با فرمات پی دی اف از تارکده بارگیری کرد. این داستان ها را بگونه-ی سنگ نوشته در سال های 1843/1845 بدست پاول امیل بوتا (Paul-Émile Botta) و آوستین هنر لاویارد ( Austin Henry Layard ) در عراق خاک برداری شدند.    
                                       
[3] حمورابی فرمانروای بابل باستان از ۱۷۹۵ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد بود. سنگ نبشته های ده فرمان حمورابی در شهر شوش در آغاز سده-ی گذشته خاک برداری شدند.  


 [4] «الله» بُزرگترین بت در عربستان بوده است که سه دختر با نام های لات، منات و عزی داشته است. نام پدر محمد که «عبدالله» بوده است - با آنکه روان او از دین اسلام نیز آگاهی نداشته است- بیانگر این راستی است که پیش از پیدایش دین اسلام مردم عربستان در ستایش «الله» نام فرزندانشان را «عبدالله» یا بنده-ی الله مینامیدند. 

[5] ممنون از شما. جواب قسمت اول که در مورد ولایت فقیه هست. باز هم میگم شریعتی مخالف حکومت فقیه بر مردم بوده و ولایت فقیه رو قانونی و مشروع نمیدانسته. آن چیز که شما میگویید و دقیقا در کتاب هم آمده حمایت علی شریعتی از امامت است. و فکر کنم شما حداقل بدونید چقدر تفاوت هست بین امام و ولی فقیه. دکتر شریعتی بارها و بارها در کتب مختلف و سخنرانی های مختلف اعلام داشته که در زمان غیبت تنها مردم حاکم شرع و حکومت را انتخاب میکنند آن هم با رای مستقیم. این ولایت فقیه بعد از مرگ دکتر شریعتی و به پیشنهاد حسن آیت به روی کار اومد. پس لطفا نگید دکتر شریعتی طرفدار ولایت فقیه بوده. همینی که الان و امروزه داریم. اگر کتاب هم لازم هست براتون ارسال میکنم تا یک بار دیگر بخوانید. و اما جواب بزرگترین نکوهش: ببینید دوست من قبلا هم گفتم صرف اینکه کسی طرفدار اسلام و تشیع یا تسنن یا مسیحیت و یهودیت باشد یا نباید ایراد نیست و نباید اشخاص را به خاطر اینکه در باره عقیده و باور خودشون سخنرانی کردن و کتاب نوشتن بازخواست کنید.بلکه باید ثابت کنید این باور غلط هست. انتظار برای آمدن یک نجات بخش بشریت برای اسلام و تشیع نیست. تمامی ادیان به ظهور یک منجی اعتقاد دارند. پس شما نباید بگید این اعتقاد فقط در اسلام باطل هست و دروغ. ضمن اینکه شریعتی از باور های خودش گفته و کتاب نوشته. این کجاش بزرگترین نکوهش هست؟ اما در مورد اون قسمت شماره 2 یادداشت. که دقیقا همون چیزی هست که گفتم دکتر اعتقاد داشته بهش. یعنی انتخاب رهبر در دوران غیبت توسط مردماین هم کل جمله بدون تکه برداری: "این است که بر اساس فلسفه غیبت در مکتب تشیع علوی، مردم نه تنها بدون مسئولیت اجتماعی در این دوره نیستند بلکه برعکس مسئولیت سنگین خدایی هم دارند. بدین معنی که در امر رهبری و مسئولیت اجتماعی امت اسلامی، افرادی از مردم از طرف مردم انتخاب شده اند جانشین امام می شوند و جانشین پیغمبر، یعنی مسئولیت رهبری با آنهاست که از میان مردم هستند و منتخب خود مردمند و توده مردم به جای خدا رهبر خود را انتخاب می کنند. و در تشیع علوی، دوره غیبت است که دوره دموکراسی است و برخلاف نبوت و امامت که از بالا تعیین می‌شود، رهبری جامعه در عصر غیبت بر اصل تحقیق، تشخیص و انتخاب و اجماع مردم مبتنی است و قدرت حاکمیت از متن مردم سرچشمه می‌گیرد" مجموعه آثار 9 تشیع علوی، تشیع صفوی صفحه 224 وسط صفحهو در همین کتاب دکتر شریعتی در انتقاد به تشیع صفوی بارها اعلام کرده که در زمان غیبت و در تشیع صفوی حاکم توسط مردم انتخاب نمیشود و به مردم تحمیل میشود.    
چهارشنبه، 29 تیر، تیر شید، 3749 دین بهی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر